دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر «هستى» در اندیشه شهرزورى و کانت در
یکشنبه 95/4/6 2:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر «هستى» در اندیشه شهرزورى و کانت در word دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر «هستى» در اندیشه شهرزورى و کانت در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر «هستى» در اندیشه شهرزورى و کانت در word
چکیده
مقدّمه
شهرزورى و «هستى»
کانت و «هستى»
مقایسه و بررسى
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر «هستى» در اندیشه شهرزورى و کانت در word
ـ ابنسینا، الشفاء ـ المنطق، مقدّمه طهحسین باشا، تصحیح ابراهیم مدکور، بىجا، بىنا 1380ق (افست از چاپ مصر)
ـ ـــــ ، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چ چهارم، 1379
ـ ارسطو، متافیزیک (مابعدالطبیعه)، ترجمه شرفالدین خراسانى، تهران، حکمت، چ دوم، 1379
ـ اکبریان، رضا، «وجود محمولى» از دیدگاه کانت و ملّاصدرا، منتشر شده در پایگاه اطلاعرسانى بنیاد حکمت اسلامى صدرا: www.mullasadra.org
ـ سهروردى، شهابالدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح هانرى کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، چ دوم، 1380
ـ شهرزورى، شمسالدین محمّد، رسائل الشجره الإلهیه فى علوم الحقایق الربّانیه، تحقیق و تصحیح و مقدّمه نجفقلى حبیبى، تهران، مؤسسه پژوهشى حکمت و فلسفه ایران، 1383
ـ فارابى، ابونصر، الألفاظ المستعمله فى المنطق، تصحیح، مقدّمه و تعلیق محسن مهدى، تهران، المکتبه الزهراء، ط. الثانیه، 1404ق
ـ ـــــ ، المنطقیات، تحقیق و مقدّمه محمّدتقى دانشپژوه باشراف سیدمحمود مرعشى، قم، منشورات مکتبه آیهاللّه العظمى المرعشى النجفى، 1408ق
ـ ـــــ، جوابات لمسائل سئل عنها، در: أربع رسائل فلسفیه، تحقیق جعفر آلیاسین، تهران، حکمت، 1371
ـ ـــــ ، کتابالحروف، تصحیح و مقدّمه محسن مهدى، بیروت: دارالمشرق، 1990
ـ کانت، ایمانوئل، تمهیدات، ترجمه و مقدّمه غلامعلى حدّاد عادل، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ سوم، 1384
ـ مشکات، محمّد و دهباشى، مهدى، «رابطه پدیدارشناسى و منطق هگل»، نامه حکمت، ش 11 (بهار و تابستان 1387)، ص 129ـ155
ـ منافیان، سیدمحمّد، زیادت وجود بر ماهیت و لوازم آن در فلسفه ابنسینا، پایاننامه کارشناسى ارشد پیوسته، تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، 1387
ـ وال، ژان، بحث در مابعدالطبیعه، ترجمه یحیى مهدوى و دیگران، تهران، خوارزمى، چ دوم، 1380
ـ هارتناک، یوستوس، نظریه معرفت در فلسفه کانت، ترجمه غلامعلى حدّاد عادل، تهران، فکر روز، 1378
- Kant Immanuel, Critique of Pure Reason, Trans. Norman Kemp Smith, London, Macmillan Press,
- Owens, Joseph, The Doctrine of Being in the Aristotelian ‘METAPHYSICS’, Forth Edition, Toronto, Pontifical Institute of Mediaeval Studies,
چکیده
در نظر بسیارى از متفکران، مسئله بنیادى مابعدالطبیعه پرسش از «هستى» است. امّا شهرزورى به عنوان یک فیلسوف آشنا با سنّت فلسفه سینوى و کانت فیلسوف آلمانى از جمله متفکرانى به شمار مىروند که ضمن انتقاد از «هستى» به مثابه امر عینى و واقعى، ابتناى مابعدالطبیعه بر «هستى» را انکار مىکنند. البته، شهرزورى در مرزهاى مابعدالطبیعه سنّتى باقى مىماند و کانت ـ با انتقاد از مابعدالطبیعه سنّتى ـ نوعى مابعدالطبیعه معرفتشناختى را طرح مىکند؛ امّا میان انتقادهاى آنان به «هستى»، قرابت و همسویى ویژهاى مشاهده مىشود. در این نوشتار، با بررسى، تحلیل، و مقایسه اندیشههاى این دو فیلسوف، به اشتراک ایشان در فضاى عمومى حاکم بر مابعدالطبیعهشان اشاره خواهیم داشت. به نظر مىرسد که چگونگى انتقاد و تحلیل این دو فیلسوف از هستى، بیانکننده نوعى نگاه منطقى به این مقوله است؛ نگاهى که راه را براى طرح و پذیرش اصالت ماهیت در سنّت فلسفىِ هریک از آن دو هموار مىکند
کلیدواژهها : مابعدالطبیعه، هستى، محمول منطقى، کانت، شهرزورى
مقدّمه
چیستى موضوع فلسفه اولى و تأمّلات مابعدالطبیعى، از همان آغاز شکلگیرى این مباحث به مثابه علم مستقل، مورد مداقّه و اختلاف اندیشمندان آن حوزه بوده است. دانشمندان یونان باستان، از امور مختلفى به عنوان موضوع این مطالعات سخن گفتهاند : برخى به بررسى «جوهر» و بستر تغییر پرداخته، و برخى نیز علل و اصول اشیا را کاویدهاند؛ همچنین، پارمنیدس سخن از «وجود» و «هستى» به میان آورده، و ارسطو نیز ضمن اشاره به «جوهر» و «علل و اصول اشیا»، متعلَّق بررسى و شناخت مابعدالطبیعى را یا «موجود چونان موجود» و یا «موجود الهى» دانسته است
عبارات مختلف ارسطو در این باب، مشکلى را درباره چیستى موضوع مابعدالطبیعه به وجود آورده است. بروز و ظهور این مشکل در میان شارحان و تابعان ارسطو، ناشى از ابهامى است که در سخن ارسطو ـ زمانى که موجود چونان موجود را به عنوان موضوع مابعدالطبیعه معرفى مىکند ـ مشاهده مىشود. ارسطو «موجود چونان موجود» را از «موجود بالعرض» تفکیک کرده و در حالى که بررسى درباره موجود بالعرض را به دانشهاى جزئى واگذار نموده، موجود چونان موجود را امرى درخور پژوهش دانسته است؛ امرى که فلسفه اولى یا مابعدالطبیعه به آن مىپردازد. وى توضیح و تبیین دقیقى براى اصطلاح «موجود چونان موجود» یا «موجود به طور مطلق» ذکر نکرده است. براثر تسامح ارسطو در اینباره، تفاسیر مختلفى در این باب ارائه شده است: در یکى از تفاسیر، اصطلاح «مطلق موجودیت» مورد توجه قرار گرفته و مراد از آن، همان موجودیتى دانسته شده است که به همه اشیا نسبت داده مىشود؛ امّا در تفسیر دیگرى گفته شده که مراد از آن اصطلاح، اولویت در موجودیت است (به عبارت دیگر، «موجود چونان موجود» به موجوداتى اشاره دارد که اطلاق عنوان «موجود» بر آنها اولى است؛ زیرا آن موجودات در معناى تامّ کلمه موجودند). ژوزف اُوِنس طرح این دو تفسیر از سوى مفسّران ارسطو را ناشى از چگونگى تفسیر آنان از «موجود» مىداند؛ آیا موجود، در معنایى افلاطونى مقصود است یا در معنایى ارسطویى؟ میان معناى ارسطویىِ موجود و معناى افلاطونى آن، تفاوتى اساسى و ذاتى وجود دارد؛ زیرا در معناى افلاطونى، «موجود چونان موجود» به معناى موجود کامل یا أکمل است، امّا در معناى ارسطویى، به معنایى عام و مشترک اشاره مىکند که از هیولا تا خداوند را دربر مىگیرد. از اینرو، در میان شارحان ارسطو، همواره این پرسش مطرح بوده است که: آیا در متافیزیک ارسطو، «موجود» به معناى خداست یا اینکه مفهومى انتزاعى ـ عقلى است؟
پس از ارسطو و در میان تمامى فیلسوفانى که به مابعدالطبیعه در معناى ارسطویى و افلاطونى آن باور داشتند، این بحث به همین صورت مطرح بوده است. با نگاهى به ترجمه آثار فلسفى نگاشتهشده به زبان عربى در حوزه فرهنگى اسلام، مشاهده مىکنیم که فارابى دیدگاه خاصّى را در اینباره مطرح کرده که ابنسینا نیز به تفصیل درباره آن سخن گفته است؛ دیدگاهى که تلاش فراوانى دارد تا به عنوان موضوع فلسفه اولى، میان «موجود چونان موجود» از یکسو و «موجود مفارق و الهى» از سوى دیگر، هماهنگى و یگانگى برقرار سازد. از نظر بیشتر فلاسفه مسلمان، مابعدالطبیعه علمى است که به بررسى و تحقیق درباره موجود مطلق و عوارض ذاتى آن مىپردازد؛ امّا در این میان، با نگرش و اندیشهاى خاص نیز روبهرو مىشویم که منکر «موجود مطلق» به عنوان موضوع مابعدالطبیعه است. شمسالدین محمّد شهرزورى حکیمى اشراقى است که متأثر از شیخ شهابالدین سهروردى مىباشد. وى در اثر فلسفى معروف خود، با عنوان رسائل الشجره الإلهیه فى علوم الحقایق الربّانیه، به صراحت بیان مىکند که: «موجود» نمىتواند موضوع فلسفه اولى باشد. آنچه در عبارات وى به عنوان مبناى این نظر طرح شده، همان مسئله اعتبارى بودن «وجود» و «موجود» است. بر مبناى نظر او، مابعدالطبیعه ـ به غلط ـ بر بنیان «موجود» استوار شده است
امّا در سنّت جدید فلسفه غرب نیز فیلسوف تأثیرگذارى را مىشناسیم که نظریات مشابهى در این باب دارد. ایمانوئل کانت فیلسوف برجستهاى محسوب مىشود که با موضعگیرى خاصّ خویش درباره مابعدالطبیعه، سرنوشت دیگرى را براى این علم در دنیاى مغربزمین رقم زده است. به نظر کانت، اگر مابعدالطبیعه را علمى بدانیم که به بررسى حقایق مجرّد و فراطبیعى مىپردازد، پس باید تحقّق آن را ممتنع شماریم؛ امّا اگر آن را علمى بدانیم که به بررسى احکام کلّى و عمومى ذهن در دستیابى به معرفت مىپردازد و مسائلى را شناسایى مىکند که هرچند تجربى نیستند، ولى به تبیین تجربه حسّى ما از عالم طبیعت مىپردازند، در این صورت، مابعدالطبیعه تحقّق مىیابد
دیدگاه کانت، بیش از آنکه نگاهى هستىشناختى باشد، نگاهى معرفتشناختى است؛ امّا در هر صورت، او نیز ابتناى مابعدالطبیعه بر وجود را نمىپذیرد
هرچند شهرزورى و کانت با مبانى خاصّى در باب هویّت و موضوع مابعدالطبیعه سخن گفتهاند، امّا گاهى نحوه انتقادشان از «وجود» به یکدیگر شبیه است. در نوشتار حاضر، با مطالعه دیدگاههاى خاصّ هریک از این دو فیلسوف شرق و غرب درباره «وجود»، مشابهتها و اختلافهاى آن دو را بررسى و تحلیل مىکنیم تا شاید از رهگذر آن، این توانایى را به دست آوریم که براى بررسى تطبیقى روح حاکم بر فلسفه این دو اندیشمند، در فضایى کلّى و عمومى گام برداریم. در این میان، با عنایت به تقدّم زمانى شهرزورى بر کانت، شایستهتر آن است که نخست به نظریات شهرزورى اشاره کنیم
شهرزورى و «هستى»
شمسالدین محمّد شهرزورى یکى از دانشمندان قرن هفتم هجرى است که به سبب نگارش کتاب نزههالأرواح و روضهالأفراح (تاریخالحکما)، بیشتر به عنوان مورّخ فلسفه و حکمت شناخته مىشود. امّا در میان آثار وى، کتب ارزشمند دیگرى نیز یافت مىشود که در آنها به موضوعات گوناگون حکمى پرداخته شده است؛ مانند شرح حکمهالاشراق و رسائل الشجره الإلهیه فى علوم الحقایق الربّانیه. بر اساس این کتب، مىتوان مدّعى شد که وى، اندیشمندى اشراقى و در سلک پیروان سهروردى بوده؛ چراکه در بسیارى از موارد، اندیشههاى این حکیم شهید را بر دیگر حکما ترجیح داده است. یکى از مسائلى که شهرزورى به تبع سهروردى طرح کرده، دیدگاه خاصّى بوده که وى درباره «وجود» یا «هستى» داشته است
به اعتقاد فیلسوفان مسلمان، مابعدالطبیعه یا فلسفه اولى، علمى است که در باب «موجود» یا «وجود» (از آن جهت که وجود است)، و اعراض ذاتى آن، بحث مىکند. به همین سبب، در آثار ایشان، با مباحث بسیارى روبهرو مىشویم که مستقیمآ با «موجود» ارتباط دارند؛ مباحثى چون بداهت وجود، اشتراک معنوى وجود، زیادت و عروض وجود بر ماهیت، وجود ذهنى و عینى و; . بدیهى است که طرح چنین مباحثى تنها هنگامى صحیح و معنادار است که «وجود» را حقیقى بدانیم و براى آن شأنى در خارج قائل شویم؛ همچنین، مفهوم وجود را حاکى از امرى واقعى و خارجى بدانیم. امّا در صورتى که حقیقى بودن «هستى» انکار شود، به ناچار باید همه این مسائل نیز تغییر یابد. مشاهده مىکنیم که در طول تاریخ فلسفه اسلامى، نخستین بار، شیخ اشراق به این انکار روى آورد و «وجود» را امرى اعتبارى خواند. پس از وى نیز مشاهده مىشود که برخى از اندیشمندان (از جمله شهرزورى)، با توجه به همان مبانى سهروردى، اعتبارى بودن «وجود» را پذیرفتهاند
شهرزورى به هنگام بحث درباره اعتبارى بودن وجود، ابتدا سه دیدگاه را در باب «وجود» طرح مىکند و به بررسى آنها مىپردازد: نظریه اول آن است که در ظرف خارج، وجود زائد بر ماهیات است و هویّت واقعى در خارج دارد (او این دیدگاه را به مشّاییان نسبت مىدهد)؛ امّا نظر دوم آن است که وجود، تنها در ظرف ذهن زائد بر ماهیات است و آنچه در خارج هست، شىء واحدى است (به نظر شهرزورى، این دیدگاه از آنِ حکمایى است که به شدّت، در نظرورزى و استقصاى مباحث فرورفتهاند)؛ دیدگاه سوم نیز نظریهاى عامیانه است که وجود و ماهیت را هم در ذهن و هم در خارج، داراى عینیت و یگانگى مىداند (او که این نظر را به برخى از متکلّمان نسبت مىدهد، بر آن است که آنچه بیشتر مدّنظر بوده و مورد بررسى قرار گرفته، همان دو دیدگاه اول و دوم است؛ زیرا بطلان دیدگاه سوم کاملا واضح مىنماید)
شهرزورى مهمترین مبناى دیدگاهى را که براساس آن، «وجود» زائد بر ماهیات است، این امر مىداند که «وجود» مشترک است. بدون تردید، ماهیات با یکدیگر تفاوت دارند. حال اگر «وجود» امرى مشترک باشد، پس عین ماهیت نیست؛ چراکه در صورت عینیت، به سبب حصول اختلاف و کثرت در ماهیات، این کثرت و اختلاف به «وجود» نیز تسرّى مىیافت و نامعقول مىنمود که از اشتراک «وجود» سخن گفته شود. امّا بنا به نظر حکما، «وجود» در میان تمامى موجودات مشترک است و چنین نیست که درباره هر موجود، در معناى خاصّى به کار رود. این مسئله چندان نیاز به توضیح و تبیین ندارد، امّا شهرزورى برخى از ادلّه این مسئله را نیز طرح کرده و سپس به این بحث پرداخته است که اگرچه مىتوان به طور مبهم و مطلق، زیادت وجود بر ماهیت را پذیرفت، ولى آیا این زیادت در تمامى مراتب و ظروف تحقّق حاصل است یا تنها به ذهن یا عین مختصّ مىباشد؟ شهرزورى در ادامه این بحث، تلاش مىکند تا زیادت عینى و خارجى وجود بر ماهیت را انکار کند. او بر این باور است که با ابطال نظریه عینیت وجود با ماهیت در ذهن و عین، و ابطال زیادت خارجى وجود بر ماهیت، چیزى که باقى مىماند آن است که «وجود» صرفآ در ذهن مغایر با ماهیت، و عارض بر آن مىباشد. بنابراین، زیادت وجود بر ماهیت، تنها در ظرف ذهن قابل پذیرش است؛ و به صورت مطلق، صحیح نیست. در نظر شهرزورى، انکار زیادت عینى و عروض خارجى وجود بر ماهیت، به معناى اثبات اعتبارى بودن «وجود» است
امّا چرا زیادت وجود بر ماهیت در ظرف خارج، ممکن نیست؟ شهرزورى براى پاسخ به این پرسش، دو روش را در پیش گرفته است: نخست، از قول کسانى که به زیادت خارجى وجود بر ماهیت باور دارند، استدلالهایى را نقل و نقد مىکند؛ سپس با تمسّک به این اصل که ابطال دلیل به معناى بطلان مدّعا نیست، ادلّهاى را به منظور امتناع زیادت خارجى وجود بر ماهیت ارائه مىکند. او در روش اول، پنج دلیل را نقل، بررسى، و نقد نموده، و در روش دوم، سه گونه استدلال را طرح کرده است. در این بخش از مقاله، براى رعایت اختصار، صرفآ به نقل و بررسى برخى از این امور مىپردازیم
بنا بر گزارش شهرزورى، یکى از ادلّه زیادت عینى وجود بر ماهیت چنین است : ماهیت بدون وجود تعقّل مىشود، و هرگاه از میان دو شىء، یکى بدون دیگرى تعقّل شود، آن دو شىء در خارج متغایر خواهند بود؛ پس باید نتیجه گرفت که در خارج نیز وجود غیر از ماهیت است. شهرزورى در نقد دلیل یادشده مىگوید: اگر این سخن مورد پذیرش قرار بگیرد، باید زیادت خارجى وجود بر وجود نیز پذیرفته شود؛ چراکه وجود «سیمرغ» تصوّر و تعقّل مىگردد و تردید مىشود که آیا این وجود در خارج تحقّق دارد یا نه؟ پس، وجود سیمرغ غیر از وجود وجود خارجى آن است. اگر چنین ملازمهاى پذیرفته شود، آنگاه باید به وجودهاى نامتناهى باور داشت که محال است. این ملازمه محال از آنجا حاصل مىشود که زیادت خارجى وجود بر ماهیت مفروض بوده است
امّا دلیل دیگرى که وى نقل مىکند، چنین است: ما میان حکم به موجود بودن خارجى انسان و حکم به موجود بودن ذهنى آن تمایز قائل مىشویم و آنها را دو حکم جداگانه مىدانیم؛ ولى اگر به زیادت خارجى وجود بر ماهیت باور نداشته باشیم، این تمایز حاصل نخواهد بود. شهرزورى در بررسى این دلیل بیان مىکند که حکم به موجود بودن خارجى انسان، از سوى ذهن است. ذهن است که به بودن انسان در خارج حکم مىکند و این به معناى آن نیست که وجود انسان در خارج موجود است. این حکم همانند حکم به امتناع خلأ است؛ خلأ در ذهن در نظر گرفته شده و به امتناع خارجى آن حکم مىشود، نه اینکه امتناع در خارج موجود باشد. از اینرو، با حکم به موجودیت انسان در خارج، لازم نمىآید که وجود نیز در خارج تحقّق داشته باشد
و امّا سومین دلیلى که از قول شهرزورى مىتوان نقل کرد، چنین است: اگر فرض کنیم که «وجود» هویّتى در خارج ندارد و صرفآ ذهنى و اعتبار ذهن است، پس باید چنین باشد که به هر ماهیتى که در ذهن ضمیمه شد، آن ماهیت در خارج موجود شود؛ در حالى که اینگونه نیست. نتیجه آنکه وجود در خارج حاصل است و در این ظرف نیز مغایر با ماهیت مىباشد. شهرزورى در نقد این استدلال مىگوید: نسبت امر اعتبارى ذهنى با تمام ماهیات، مساوى و یکسان نیست تا بر همه آنها صدق کند؛ بلکه ذهن، هر اعتبارى را تنها به چیزى ضمیمه مىکند که شایسته آن باشد. از اینرو، باید گفت که هر ماهیت خصوصیتى دارد که به سبب آن، هر اعتبارى که به آن الحاق شود، بر آن صدق نمىکند؛ براى نمونه، امتناع را نمىتوان بر ماهیتِ موجود حمل کرد. به عبارت دیگر، شهرزورى معتقد است: اگرچه مىتوان هر اعتبار ذهنى را با هر ماهیتى در نظر گرفت و به آن ضمیمه کرد، امّا از این انضمام لازم نمىآید که آن اعتبار نیز بر آن ماهیت صدق کند. بنابراین، مىتوان «وجود» را به مثابه «اعتبار ذهنى» به امر ممتنعالوجودى مانند شریکالبارى ضمیمه کرد؛ ولى نمىتوان گفت که در خارج، شریکالبارى موجود است

دانلود پروژه مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّصدرا در w
یکشنبه 95/4/6 2:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّصدرا در word دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّصدرا در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّصدرا در word
چکیده
مقدّمه
بخش نخست: نوآوریهای مهم ملاّصدرا در فلسفه معرفت و ادراک
بخش دوم: حقیقت ادراک در فلسفه ملاّصدرا
بخش سوم: مراحل و مراتب ادراک در فلسفه ملاّصدرا
منابع
پىنوشتها
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّصدرا در word
ـ کولپه، ازوالد، مقدّمهای بر فلسفه، ترجمه احمد آرام، (تهران، بینا، 1335)؛
ـ مطهری، مرتضی، کلیات منطق، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، بیتا)، ج5؛
ـ ـــــــــ، شرح مبسوط منظومه، (تهران، حکمت، 1404)، ج1؛
ـ رازی، فخر، المباحث المشرقیه، (تهران، بینا، 1996م)، ج1؛
ـ ملاصدرا، اسفار، (قم، دارالمعارف الاسلامیه، بیتا)، ج1؛
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج2؛
چکیده
مبحث ادراک و معرفت از مسائل بسیار مهم فلسفی است که بخش قابل توجهی از مباحث فلسفه اسلامی، به ویژه فلسفه ملاّصدرا را به خود اختصاص داده است. در این بررسی کوتاه، نظریه ملاّصدرا را در زمینه حقیقت ادراک و مراحل آن، به گونهای مختصر و روشن بیان میکنیم
به همین منظور، نخست به مقدّمهای کوتاه پیرامون تاریخچه مبحث معرفت در فلسفه اسلامی پرداخته، سپس بحث را در سه بخش پی میگیریم
1 اشارهای به نوآوریهای ملاّصدرا در فلسفه معرفت؛
2 حقیقت ادراک در فلسفه ملاّصدرا؛
3 مراحل و مراتب ادراک در فلسفه ملاّصدرا
کلید واژهها
ادراک، معرفت، حقیقت، ادراک حسی، ادراک خیالی، ادراک عقلی، ملاصدرا، فلسفه معرفت
مقدّمه
مباحثی که در زمینه «معرفت» در فلسفه ماقبل اسلامی اعم از فلسفه یونانی، فلسفه اسکندرانی، نوافلاطونی، و غیر آن مطرح بوده و پس از ترجمه متون فلسفی به دست فلاسفه مسلمان رسیده، بسیار محدود و اندک است. والد کولپه در کتاب «Einleitung in die philosophie» که با عنوان «مقدّمهای بر فلسفه» به فارسی ترجمه شده است، میگوید
در نظر پیشینیان علم خاصی بدین نام علم معرفت ـ وجود نداشته است. افلاطون تحقیقات درباره معرفت را در بخشی از مباحث خویش وارد کرده است که آنها را به نام «دیالکتیک» (جدل یا احتجاج) نامیده است (5/3و1) و همین نوع تحقیقات ارسطو در متافیزیک این فیلسوف مشاهده میشود. (1، 5/4) ولی خط فاصل روشنی میان آنچه مربوط به معرفت است و آنچه به منطق یا متافیزیک خالص ارتباط دارد، یافت نمیشود. مهمترین مسائل معرفت که در فلسفه قدما دیده میشود، مسائلی است که در اطراف صدق و صحت کلی معرفت دور میزند و شاید کمتر بتوان در آثار آنان نشانهای از آن بخش مسائل معرفت مشاهده کرد که در عصر جدید حالت وضوح و صراحت پیدا کرده است. از این قبیل است مسئله علاقه میان دو عامل ذاتی(Subjective) و موضوعی (Objective) در معرفت و نقشی که موضوع درک شده و ذات درککننده در عمل ادراک یا معرفت دارند، و مسئله تحدید حدود و معرفت بشری، و تعریف ماهیت و حقیقت تجریه خالص
مسائلی چون نحوه پیدایش معرفت، میزان صحّت معرفت، تجرّد نفس و دستهبندی قوای آن به مدرکه یا ذهن و غیر آن، دستهبندیهای معلومات ذهنی به جزئی و کلی، و کلی به بدیهی و نظری، عمدهترین مسائل فلسفی معرفت است که همراه با ابهام و اجمال بسیاری در دوره ماقبل اسلامی مطرح بوده و به دست فلاسفه اسلامی رسیده است
فلاسفه اسلامی دوره پیش از ملاّصدرا (1050ـ979ق./1640ـ1571م.) تحقیق و کاوش در مسائل فوق را ادامه دادند و علاوه بر تبیین بسیاری از ابهامات به جامانده و حل بسیاری از مشکلات حل ناشده، مطالب جدید فراوانی بر مباحث معرفت افزودند
از گامهای نخستین و بسیار مهمی که در فلسفه اسلامی در زمینه مباحث معرفت برداشته شد، ابتکار ابونصر محمدبن محمد بن طرخان فارابی (339ـ259ق./ 950ـ872م.) در تقسیم معرفت به معرفت تصوری و معرفت تصدیقی بود. این تقسیم که برای نخستین بار به دست این فیلسوف مسلمان صورت گرفت، منشأ تحولی بزرگ در فلسفه معرفت و نیز در منطق گردید
یکی دیگر از مسائل مهم معرفتشناسی فلسفی، که برای نخستین بار در فلسفه اسلامی مطرح شد، مسئله وجود ذهنی بود. برای نخستین بار فخرالدین محمدبن عمر رازی (606ـ543 ق).3 در کتاب المباحث المشرقیه، فصلی تحت عنوان «فی اثبات الوجود الذهنی» گشود.4 این بحث به وسیله خواجه نصیرالدین طوسی (672ـ597ق./ 1274ـ1201م.) گسترش یافت و به تعریف جدیدی از علم و ادراک انجامید
در دوره پیش از نصیرالدین طوسی معمولا در تعریف حقیقت علم و ادراک میگفتند: «هوالصوره الحاصله من الشیء لدی العقل.» این تعریف از دوره ماقبل اسلامی به ارث رسیده بود و فارابی و بوعلی سینا و دیگر فلاسفه نخستین دوره اسلامی نیز کمابیش همین تعریف را به کار میبردند، ولی از زمان نصیرالدین طوسی به بعد، علم و ادراک به «وجود حقیقت و ماهیت شیء معلوم نزد عالم» تعریف شد و بدینسان، علم و ادراک معنای دیگری پیدا کرد و به عنوان نوعی از وجود شیء معلوم نزد عالم شناخته شد
اهمیت مبحث وجود ذهنی تنها از این جنبه نیست که تعریف جدیدی از علم و ادراک به دست میدهد، بلکه بیشتر به این جهت است که پل ارتباطی میان ذهن و عین یا مدرِک و مدرَک را مشخص میکند و به همین دلیل، اساس و پایه معرفتشناسی فلسفی جدید به شمار میرود. مبحث وجود ذهنی بنیاد معرفتشناسی را در فلسفه اسلامی دگرگون ساخت و طرحی نو در سازمان فلسفه معرفت پدید آورد. اضافه بر آن، در شماری دیگر از مباحث مهم فلسفی نظیر مبحث وجود و ماهیت، و مبحث نفس اثر گذاشت. تشریح نحوه این اثرگذاری نیاز به بحث مفصلی دارد که در اینجا مجال آن نیست
مسئله مهم دیگر که در فلسفه اسلامی مطرح شد، تقسیم علم به علم حضوری و علم حصولی بود. در علم حصولی اگرچه ذات معلوم برای عالم حاصل میشود، اما حصول ذات معلوم برای عالم به واسطه وجود ذهنی آن است که با وجود خارجیاش مغایر است؛ در حالی که در علم حضوری معلوم با همان وجود اصلی خویش نزد عالم حاضر میشود و وجود خارجی معلوم با وجود آن برای عالم مغایرت ندارد. به تعبیری دیگر، در علم حصولی ماهیت معلوم نزد عالم با وجود ذهنی حاضر است؛ در حالی که در علم حضوری عین وجود خارجی معلوم نزد عالم حاضر و با عالم اتحاد پیدا میکند
مبحث تقسیم علم به حضوری و حصولی راه را برای یکی از مهمترین مسائل فلسفی معرفت در فلسفه ملاّصدرا باز کرد، و آن مبحث اتحاد عقل و عاقل و معقول است. اضافه بر این، مبنای بسیاری دیگر از مسائل معرفتشناسی در فلسفه ملاّصدرا گردید. اینکه تقسیم علم به حضوری و حصولی از چه زمانی پیدا شده است، دقیقا معلوم نیست، ولی در کلمات فلاسفه نخستین اسلامی نظیر بوعلی مباحثی نظیر اتحاد عاقل و معقول در علم نفس به نفس و قوای آن مطرح شد. فخرالدین رازی در المباحث المشرقیه فصلی گشوده است تحت عنوان «فی أنّ تعقل الشیء لذاته هو نفس الذات و انّ ذلک حاضر ابدا» که در این عنوان از واژه «حضور» استفاده شده است
در هر صورت به نظر میرسد در فلسفه بوعلی سینا علم حضوری و علم حصولی مطرح بوده اگرچه کاربری و تعریف فلسفی دقیق این دو واژه بعدها و عمدتا در فلسفه ملاّصدرا صورت گرفته و کاملا از یکدیگر تفکیک شده و سپس مبنای بسیاری از مباحث مهم فلسفی گردیده است. آنچه تاکنون گفته شد، تاریخچه کوتاه برخی مسائل مهم معرفتشناسی در فلسفه ماقبل دوره ملاّصدرا است که از نقش مهمی در مباحث معرفتشناختی »فلسفه ملاّصدرا« برخوردارند. اکنون به تبیین برخی مسائل مهم «معرفت و ادراک» در فلسفه ملاّصدرا میپردازیم
بخش نخست: نوآوریهای مهم ملاّصدرا در فلسفه معرفت و ادراک

دانلود پروژه گزارش کارآموزی پروژه مسکونی در word
یکشنبه 95/4/6 2:38 صبح| | نظر

دانلود پروژه گزارش کارآموزی پروژه مسکونی در word دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه گزارش کارآموزی پروژه مسکونی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه گزارش کارآموزی پروژه مسکونی در word
مقـدمـه
دستورالعملهای حفاظتی و ایمنی کارگاه های ساختمانی
آشنایی کلی با مکان کار آموزی:
پاک سازی :
خاکبرداری:
پـیـاده کـردن نـقـشـه:
قـالـب بـنـدی فنداسیون:
بـتـون مگــر:
آرماتوربندی:
نحوه ی آرماتوربندی:
خم کردن آرماتور :
علت استفاده فولاد و میل گرد در ساختمانها و پی:
بتن ریزی فنداسیون :
طرح اختلاط بتن :
سقف :
مقـدمـه
محل کارآموزی در شهر گرگان بوده و کارگاهی کـه در آنجا مشغول بـه گـذرانـدن دوره ی کـارآمـوزی بـودیم عملیات خاک برداری از یک زمین تا اجرای سقف اول بطول انجامید
دستورالعملهای حفاظتی و ایمنی کارگاه های ساختمانی
اجرای کـارهـای ساختمانی شـامـل مراحـل متعددی است که ضمن آن افراد با ماشین آلات ساختمانی، ابزار و مصالح گوناگون سروکار دارند . این روابط ویژگی ها امکان وقـوع حوادث را بـرای نیروی انسـانی را افـزایش می دهـنـد . محـافظت از افراد انسانی در قبال حوادث نـاشـی از کـار از اهمیت ویژه ای برخوردار اسـت . از این رو بـاید ابـزار و ماشین آلات بـه طور مستمر مورد بازرسی کامل قرار گـرفـتـه و از سالم بودن آنها اطمینان حاصل شود . در بکار گیری ماشین ها نیز باید از افراد با تجربه استفاده شود . برای تامین ایمنی کارگاه هـای ساختمانی بـاید همه ی کـارهـا بـا دقت و برنامه ریزی دقیق انجام گیرند. در ضمن باید دقت داشته باشیم و کـه هنگام کار یا تخلیه ی مصالح مزاحمتی برای همسایگان و سایرین ایجاد نشود. همچنین از انجام کارهای پر سر و صدا در شب خودداری شود . در صورتی که لازم است کاری در شب انجام شود باید قبلا اجازه ی شهرداری و مقامات مسئول کسب شـود
آشنایی کلی با مکان کار آموزی:
مکان کـار آمـوزی یک زمین می باشد . پروژه اجرای یک سازه آپارتمانی چهار طبقه هشت واحدی با سیستم اسکلت بتنی مـورد نـظـر اسـت
اینک مـا در مرحله پاک سازی زمین می باشیم لذا ابتدا مراحلی را کـه قبل از پاک سازی بـاید بگذرانیم ذیلاً ذکـر می نماییم
ابـتدا کارفرما موظف است بـرای انجام مراحل قانونی و کسب مجوز پاک سازی بـه شهرداری و دیگر مراجع ذیربط مراجعه کند
پس از انجام مراحل قانونی و کسب مجوز پاک سازی کارفرما موظف بـدادن تعهـدی مبنی بـر عدم ایجاد مزاحمت و سلب آسایش بـرای همسایگان و عـدم ایجاد سد معبر در خیابان به هنگام ساخت و پاک سازی می باشد . در ضمن کار فرما موظف به تعهد مبنی بر جلو گیری از تخریب و صدمه به ساختمان های مجاور هنگام پاک سازی و سـاخت و سـاز می باشد .پس از انجام مراحل بالا و گـرفتن مجوز پاک سازی با اجازه مهندس ناظر و با احتیاط کامل و ارائه تمهیداتی خاص در هنگـام پاک سازی جهت جلو گیری از آسیب بـه ساختمانهای مجاور شروع بـه پاک سازی خرابه می نماییم
پس از اخذ مجوز پاک سازی از شهرداری و قبل از پاک سازی خرابه باید سـازمانهای مربوطه از قبیل سازمان آب برق گـاز ; را در امور کار قرار داده و هماهنگی هـای لازم را بعمل آوریم و نسبت به نصب آنها اقدام نماییم
پاک سازی :
کارفرما برای صرفه جویی در وقت و هزینه عملیات پاک سازی و گودبرداری را به یک اکیپ پیمانکار سپـرده و پـس از بستن قـرار داد پیمانکـار طبق قرار داد منعقد شده موظف می شود خرابه پر از زباله جات را تمیز کرده و به بیرون از کارگاه منتقل کند
یک نکته حائز اهمیت در پروژه های عمرانی و ساخت و ساز رعایت کامل نکات ایمنی می باشد. می دانیم که امروزه طبق آئین نامه سازمان نظام مهندسی ایران سازه های بتننی که با سیستم دیوار باربر اجرا می شوند باید دارای شناژ بندی افقی و عمودی طبق قوانین مندرج در آئین نامه باشند. می دانیم که این عمل برای مقابله سازه با نیروهای جانبی می باشد
حال با توجه به اینکه کشور ما در منطقه ی زلزله خیز قرار گرفته اجرای این نکته از الزامات و دارای اهمیت فوق آلعاده ای می باشد
خاکبرداری:
یـک لـودر چـرخ لاستیکی بـه کـارگاه آورده شد و سپس لودر شروع به کار کرد. سپس خاک حاصله را توسط همان لودر در یک کامیون بارگیری کرده و بـه مکان دیگری انتقال دادیم
برای عبور و مرور لودر هنگام خاکبرداری به محل کارگاه یک رمپ ایجاد کرده بودیم که پـس از اتمام کار لودر آن را توسط کارگران و دست افزار ساختمانی دستی بیل و کلنگ تخریب نمودیم
کـارگـران به وسیله ی بیل و کلنگ مشغول تخریب و خاک برداری رمـپ گردیدند. پس از اتمام کـار و پـایان این مرحله سطح کار ــ زمین کارگاه ــ را کاملا آب داده و توسط غلتک دستی کوبیدند.تا سطح کـار کاملا متراکم شود و بعدهـا در اثـر وزن ساختمان نشست نـکـنـد
البته باید متذکر شوم که قبل از شروع به گودبرداری باید درخت و بوتـه های احتمالی را که در محل کارگاه موجود است از محل کار جمع آوری نمود که به این کار عملیات بوته کنی می گویند
همچنین باید محل چاه های قدیمی یا تختـه سنگ و موانعی را که ممکن است موجب حادثه شوند شناسایی و نسبت به ایمن سازی آنها اقدام نمود. و نیز اگر با گود برداری پایداری ساختمان هـای مجاور دچـار مخاطره می شود بـاید از ایمنی آنها بوسیله شمع بندی زیر پایه هـا، سپر و مهار کردن ساختمان هـا بطور مطمئن اطمینان حاصل نمود
این عوامل حفاظتی باید تـا رفع خطر مرتباً به وسیله ی اشخاص ذیصلاح بـازدید شـونـد تـا موجبات حفاظت مـوثـر ساختمان هـای مجاور و امنیـت جانی کـارگـران و هـمـسـایـه هـا نـیـز تـامیـن بـاشـد. پیمانکارموظف است تجهیزات ایمنی لازم بـرای حفاظت کارگران را در اختیار آنها قرار دهـد. در حفاری با بیل و کلنگ کارگران باید فاصله کافی ازیکدیگر داشته باشند. در گـودالـهـا و شیارهـای عمیق کـه عمق آنها از یک مـتـر بیشتر باشد نباید کارگران را به تنهایی بکار گمارد
خاکـبـرداری در زمین هـای بـا رطـوبـت طبیعی را می تـوان تـا عمق یک مـتـر، بـرای مـاسـه 25/1 مـتـر، برای ماسه رس دار 5/1 مـتـر، بـرای خـاک رس 2 مـتـر و برای خاک بسیار متراکم را بدون پایه هـای ایمنی، سپر و حائل انجام داد. در سـایر موارد بـا تـوجـه بـه جنس خاک ، عمق گـودبـرداری و شرایط ترافیکی اطراف تدابیر ایمنی لازم توسط مسئولان اتخاذ می گـردد. لازم ذکر است که خاک این منطقه از جنس رس می باشد
پـیـاده کـردن نـقـشـه:
هدف از پیاده کردن نقشه به معنی انـتـقـال نقشه ساختمان از روی کاغذ بر روی زمین با ابعاد اصلی می باشد. بطوریکه محل دقیق پی ها و ستون هـا و ابعاد آنها روی زمین مشخص گردد. در موقع پیاده کردن نقشه از نقشه ی پی کنی استفاده می شـود. بـرای نقشه ی ساختمان هـای مهم معمولا از دوربین نقشـه بـرداری استفاده می شـود. برای نقشه ی ساختمان های کوچک و معمولی از مـتـر و ریسمان کـار استفاده می شـود
کــارگــران بـا حـضـور مهندس نـاظـر بـه پیاده کـردن دقیق نقشه فونداسیون اقـدام کـردنـد. بـه گـونـه ای که به وسیله ی متر، ریسمان کار و گچ کاملا ابعاد فونداسیون را مشخص کرده و آن را در زمین پیاده کـردنـد
قـالـب بـنـدی فنداسیون
قـالـب بندی معمولا بـه چـنـد صورت می تواند صورت گیرد. یـا به صورت فلزی یا به صورت چوبی و یا بـه صورت آجری
در کارگاه مورد نـظـر از قالب آجری استفاده شد که ذیلاً به آن اشاره می کنیم :در ابـتـدای روز بـعـد کارگـران و بنا مشغول به کار شده ابعاد فونداسیون را کاملا مشخص کرده بـه وسیله ی ریسمان کار جدا کرده سپس به ساختن قالب آجری فونداسیون با ارتفاع مشخص پرداختند
بـتـن مگــر:

دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word
یکشنبه 95/4/6 2:38 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word
چکیده
تقریر موضوع بحث
نقد و بررسی مهمترین برهان بر اعتباری بودن ماهیت
نقد و بررسی براهین دیگر بر اعتباری بودن ماهیت
مؤیداتی برای اصالت ماهیت
نتیجهگیری
منابع
پینوشتها
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word
ـ سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، (قم، مصطفوی، بیتا);
ـ شیرازی، صدرالدین محمد، اسفار اربعه، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1981م)، چ سوم، ج 1;
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، بدایه الحکمه، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، بیتا);
ـ ـــــ ، نهایه الحکمه، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، بیتا);
ـ مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1366)، چ دوم، ج 1;
ـ ـــــ ، تعلیقه علی نهایه الحکمه، (قم، موسسه در راه حق، 1405 هـ ق);
ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1377)، چ ششم، ج 6، و چ چهارم، ج 9
چکیده
مدعای اصلی این مقاله رد قول به اعتباریت ماهیت است. از همینروی، نویسنده تلاش نموده تا ادلّه اعتباریت ماهیت را نقد و بررسی کند. نکته مهمی که در این مقاله بر آن تأکید شده این است که بسیاری از ادلّهای که در این زمینه ارائه شده، در حقیقت ناظر به اصالت وجود است نه اعتباریت ماهیت; در حالی که میان این دو ملازمهای در کار نیست
پذیرش اصالت وجود به معنای تن دادن به اعتباریت ماهیت نیست. بنابراین دَوَرانی که در کلمات برخی بزرگان مشاهده میشود، که یا باید اصالت وجودی شد و یا اصالت ماهوی، از نظر منطقی موجه نیست
کلید واژهها
وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت
ویژگی مباحث عقلی و فلسفی، عقلانی بودن و آزاد بودن آن از تقلید است. رشد و بالندگی فلسفه در گذر تاریخ رهین همین ویژگی آن بوده است. تکیهگاه اصلی فیلسوف در مباحث خود «برهان» است، نه خطابه و شعر و جدل و نه تعبد و تقلید از این و آن. آنچه میتواند باعث فربهی و تنومندی فلسفه گردد، به کارگیری عینک نقد منصفانه و محققانه در گفتههای پیشینیان است. اگر در هر علمی تعبد و تقلید روا باشد، به یقین در فلسفه روا نخواهد بود. ارزش یک پژوهش فلسفی در این است که پژوهشگر آن بتواند بر ذهن و فکر و قلم خود چنان مدیریت کند که در اثبات مرام و مدعای خویش جز از ابزار برهان بهره نگیرد
برخی بزرگان گلایهمندی خود را از برخی علاقهمندان فلسفه این گونه ابراز فرمودهاند
«بعضی از علاقهمندان به فلسفه که در موضع دفاعی در برابر مخالفین قرار گرفته بودند، به یک حالت جزمگرایی تعصبآمیزی نسبت به محتویات کتب فلسفی مبتلا شده بودند. گویی وظیفه خودشان را توجیه همه سخنان فلاسفه میدانستند، و این حالت، نسبت به سخنان صدرالمتألهین که ناسخ همه سخنان فلاسفه به شمار میرفت، شدت و حدت بیشتری داشت، و میرفت که فلسفه به صورت یک علم نیمه تقلیدی در آید و روح نقادی که عامل مهمی برای پیشرفت و شکوفایی علوم است از بین برود.»
تقریر موضوع بحث
معمولا برای ورود به بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، از یک واقعیت خارجی هلیه بسیطهای (مانند انسان هست، اسب هست، سنگ هست) میسازند که مشتمل بر دو مفهوم است: یکی ماهیت شیء خاص، و دیگری وجود. سپس میپرسند: کدامیک از این دو اصیل، و دیگری اعتباری است. بنابر احتمال عقلی، چهار حالت متصور است: الف) هیچ یک اصیل نباشند; ب) هر دو اصیل باشند; ج) وجود، اصیل و ماهیت، اعتباری باشد; د)عکس ج
سپس از کنار دو فرض و احتمال اول و دوم به راحتی میگذرند و میگویند: فرض اول مستلزم غلتیدن در ورطه سفسطه و انکار واقعیات است; زیرا لازمه آن، انکار امر اصیل در خارج است. فرض دوم نیز خلاف مفروض است; چون فرض این است که بیش از یک واقعیت در کار نیست و اصیل دانستن هر دو، به این معناست که یک واقعیت دو واقعیت باشد
گاهی بیان دیگری نیز برای ابطال این فرض مطرح میکنند: اگر هر دو اصیل باشند، به این معناست که در خارج دو واقعیت هست، و با عنایت به اینکه از هر دو واقعیت خارجی میتوان یک قضیه هلیه بسیطه مشتمل بر موضوع و محمول داشت، از هر یک از این دو واقعیت میتوان یک هلیه بسیطه ساخت. بنابراین دو هلیه بسیطه خواهیم داشت که هر یک دارای دو مفهوم موضوع و محمولند. بنابراین یک واقعیت به دو واقعیت، و دو واقعیت به چهار واقعیت، و چهار واقعیت به هشت واقعیت، و; تبدیل میشود که لازمه آن، تبدیل یک واقعیت به بینهایت واقعیت خواهد بود
به نظر میرسد که این بیان سخت مخدوش و ناتمام است; زیرا پذیرش اصالت هر دو مفهوم به معنای پذیرش دو شیء خارجی جدای از هم نیست. چرا نتوان از یک شیء خارجی، با توجه به جهات و حیثیات گوناگون آن، مفاهیم مختلف حقیقی انتزاع کرد؟ چنانکه از ذات بسیط واجبالوجود مفاهیم متعدد انتزاع میکنیم، بدون اینکه برخی از آنها را اعتباری بدانیم. از این گذشته، اگر در هلیه بسیطه مزبور، لزوماً یک مفهوم باید اعتباری باشد، هر جا که هلیه بسیطه به کار میبریم نیز باید این سخن را جاری بدانیم; در حالی که چنین نیست. مثلا در قضیههای «واجبالوجود موجود» «العله موجوده» «المعلول موجود» هیچ گاه نمیتوانیم بگوییم چون وجود اصیل است، باید مفاهیمی که در جانب موضوع به کار رفتهاند اعتباری باشند. (آن هم اعتباری به همان معنایی که در ماهیت گفته میشود.)
ممکن است بگویند در این نقد میان مفاهیم ماهوی و مفاهیم فلسفی خلط شده است. مفاهیم ماهوی از حدود وجودات حکایت دارند، در حالی که مفاهیم فلسفی (مانند واجب، علت، معلول) از انحای وجودات حکایت میکنند
در پاسخ باید گفت اولا، آنچه در اینجا مدنظر است این است که بیان مزبور در طرح بحث تمام نیست. میتوان در هلیه بسیطه، نه موضوع را اعتباری دانست و نه محمول را. به تعبیر دیگر، میتوان هم موضوع را اصیل دانست و هم محمول را، و اینکه گفتهاند لازمه آن این است که یک شیء به دو شیء تبدیل شود در صورتی است که اصیل بودن را به معنای امر خارجی منحاز و مستقل بدانیم و حال آنکه چنین معنایی از «اصالت» در نظر نیست
ثانیاً، اینکه مفاهیم ماهوی از حدود وجود حکایت دارند نه از محدود، اول کلام است; زیرا این تعریف مبتنی بر اعتباریت ماهیت است. تقریر صحیح بحث، همان گونه که برخی بزرگان فرمودهاند، از این قرار است
ذهن ما از یک واقعیت خارجی دو مفهوم انتزاع میکند: یکی مفهوم ماهوی، مانند انسان، که آن را موضوع قضیه قرار میدهیم; و دیگری مفهوم وجود و هستی، که آن را محمول قضیه قرار میدهیم. اکنون میپرسیم واقعیت و عینیت خارجی، که مورد قبول همگان است، محکی و مصداق بالذات کدامیک از این دو مفهوم است؟ و به تعبیر دیگر، کدامیک از این دو مفهوم بالذات از واقعیت خارجی حکایت دارد؟ به تعبیر سوم، صدق کدامیک از این دو مفهوم بر واقعیت خارجی به نحو حقیقی و بدون واسطه در عروض، و کدامیک به نحو مجازی و با واسطه در عروض است؟
نقد و بررسی مهمترین برهان بر اعتباری بودن ماهیت
مهمترین برهان بر اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت این است که با اندک تأملی درمییابیم مفهوم وجود و هستی است که از متن واقعیت و خارجیت حکایت دارد; زیرا برای بیان واقعیت خارجی چارهای جز بهکارگیری مفهوم وجود نداریم. مفاهیم ماهوی به تنهایی توان حکایت از خارج را ندارند; زیرا با نگاه به ذات ماهیت میبینیم که این مفاهیم در قبال واقعیتمند بودن یا نبودن بیطرف و لااقتضایند. چنانکه معروف است: «الماهیه من حیث هی لیست الا هی لاموجوده و لامعدومه». خلاصه اینکه حیثیت هستی است که بیانگر عین واقعیت است و حیثیت چیستی چنین نیست; زیرا میتوان واقعیت داشتن را از آن سلب کرد. ماهیت هرگاه بخواهد به واقعیت متصف گردد باید مفهوم وجود بر آن بار شود
در باب اهمیت این برهان، همین بس که صدرالمتألهین در اسفار و مرحوم علامه طباطبائی در نهایهالحکمه تنها به همین دلیل بسنده کردهاند
در نقد این برهان که اصلیترین برهان بر اعتباری بودن ماهیت است، اولا میتوان به قضایای هلیه بسیطهای که موضوع آنها از مفاهیم فلسفی تشکیل شده است، اشاره کرد; مانند: «واجبالوجود موجود» و «معلول موجود». آیا در این گونه موارد نیز میتوان استدلال مزبور را جاری دانست؟ آیا میتوان گفت مفهوم وجود است که از خارجیت حکایت دارد و مفهوم معلول خود بر وجود مصداق آن در خارج دلالت ندارد، و از اینروی میتوانیم بگوییم معلول موجود است یا معلول معدوم است. دلالت مفهوم معلول بر شیء خارجی در صورتی است که مفهوم وجود بر آن بار شود
آیا با این برهان میتوانیم اعتباری بودن مفاهیم فلسفی را آن گونه که از اعتباریت ماهیت قصد میکنیم اثبات کنیم؟
باید توجه داشت میان مفاهیم ماهوی، که بیانگر حد وجودند، و مفاهیم فلسفی، که بیانگر نحوه وجودند، تفاوتی هست; زیرا در پاسخ آن دو نکته پیشین تکرار میشود
ثانیاً، همان گونه که در برهان مزبور مشاهده شد، اصلیترین تکیهگاه آن قاعده معروف: «الماهیه من حیث هی لیست الا هی لاموجوده و لامعدومه» است. از اینروی، شایسته است که قدری به نقد و تحلیل این قاعده بپردازیم
منظور از این قاعده چیست؟ آنچنان که از تعبیرات و تصریحات برخی از فلاسفه متأخر برمیآید، مقصود از این قاعده این است که آنچه به حمل اولی بر ماهیت بار میشود خود ماهیت است، نه چیز دیگر; زیرا ملاک حمل اولی اتحاد مفهومی است، و روشن است که میان ماهیت و هیچ مفهوم دیگری اتحاد و عینیت برقرار نیست. از اینروی، نه موجودیت به حمل اولی بر آن بار میشود و نه معدومیت
علامه طباطبائی در نهایهالحکمه میفرماید
الماهیه و هی مایقال من جواب ما هو، لما کانت من حیث هی و بالنظر الی ذاتها لاتأبی ان تتصّف بأنها موجوده او معدومه، کانت فی حدّ ذاتها لاموجوده و لا لاموجوده بمعنی ان الموجود و اللاموجود لیس شیء منهما مأخوذاً فی حد ذاتها بأن تکون عینها او جزءها و ان کانت لاتخلو عن الاتصاف باحدهما فی نفس الامر بنحو الاتصاف بصفه خارجه عن الذات. و بعباره اخری: الماهیه بحسب الحمل الاولی لیست بموجوده و لا لاموجوده و ان کانت بحسب الحمل الشایع إما موجوده و إما لاموجوده
در تعلیقه بر نهایهالحکمه آمده است
والمفاهیم کالانسان و الحجر و الشجر لایحمل علیها بالحمل الاولی الا نفسها علی ما هو شأن الحمل الاولی و یسلب عنها کل مفهوم آخر بحسب هذا اللحاظ
اگر مراد از این قاعده، چنین چیزی باشد، هیچ دلالتی بر اعتباریت ماهیت ندارد; زیرا این ویژگی به مفاهیم ماهوی اختصاص ندارد، بلکه همه مفاهیم، اعم از ماهوی و فلسفی و منطقی، اینگونهاند; یعنی هر مفهومی به حمل اولی تنها خودش بر خودش قابل حمل است، و حمل وجود یا عدم بر آن، به حمل شایع است. برخی از بزرگان به این امر اشاره کردهاند
و قداستشکل بأن هذا الامر لایختص بالماهیه فسائر المفاهیم ایضاً کذلک فکیف جعلوه من خواص الماهیه؟
علامه طباطبائی به این مشکل توجه فرموده و در پاسخ آن گفتهاند
ان هذا الحکم من خواص الماهیه و انّما ینسب الی غیرها من المفاهیم بالعرض لما بینها من الاتحاد من جهه انتزاعها من الماهیات فی الذهن
ولی در حقیقت همان گونه که برخی بزرگان گفتهاند، این توجیه افزون بر آنکه تکلف آشکار است، مخدوش نیز هست; زیرا معقولات فلسفی برگرفته از ماهیات نیستند
استاد مصباح یزدی قاعده مزبور را به گونهای دیگر تفسیر کردهاند. ایشان معتقدند عقل میتواند برای مفهوم ماهیت، در وعاء اعتبار مصداقی اعتبار کند، و آن را موضوع قضیه هلیه بسیطه قرار دهد. ذهن مصداق اعتباری ماهیت را که مربوط به ظرف اعتبار است، منفک از وجود و عدم میبیند و به حمل شایع وجود را بر آن حمل میکند. شاهد این امر که منظور از ماهیت در هلیه بسیطه مصداق اعتباری ماهیت است نه مفهوم آن، این است که هلیه بسیطه از نوع حمل شایع است، نه حمل اولی; یعنی مصداق ماهیت، در خارج با وجود متحد است، نه با مفهوم آن; و با عنایت به اینکه قبل از حمل محمول بر موضوع در حمل شایع، موضوع باید دارای مصداق باشد، ماهیت قبل از حمل وجود بر آن باید مصداقی داشته باشد که اتصاف آن به وجود و عدم روا باشد. قطعاً چارهای نیست جز اینکه این مصداق اعتباری باشد نه حقیقی

دانلود پروژه مقاله جایگاه امّالقضایا (اصل امتناع تناقض) در میان
یکشنبه 95/4/6 2:38 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله جایگاه امّالقضایا (اصل امتناع تناقض) در میان معارف بشرى در word دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله جایگاه امّالقضایا (اصل امتناع تناقض) در میان معارف بشرى در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله جایگاه امّالقضایا (اصل امتناع تناقض) در میان معارف بشرى در word
چکیده
مقدّمه
اوّلیات
اصل امتناع تناقض
مفاد اصل امتناع تناقض
استدلالناپذیرى اصل امتناع تناقض
اصل «هوهویّت» و اصل امتناع تناقض
ابتناى علوم نظرى و بدیهىهاى دیگر بر اصل امتناع تناقض
کیفیت استفاده از اصل امتناع تناقض در علوم
1 نظریه «تولیدى»
2 نظریه «تخصیصى یا مصداق خاص»
3 نظریه «تتمیم تصدیق (استقرار علم) یا استنتاج یقین مضاعف»
4 نظریه «طرد تصدیقهاى دیگر»
5 نظریه نیاز ثانوى یا علم به علم
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله جایگاه امّالقضایا (اصل امتناع تناقض) در میان معارف بشرى در word
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح، (بىجا، دفتر نشرالکتاب، 1403 ق)، ج 1؛
ـ ـــــ ، الشفاء، المنطق، البرهان، تحقیق ابوالعلاء عفیفى، (قم، مکتبه آیهاللّهالعظمى المرعشىالنجفى، 1404 ق)؛
ـ ـــــ ، الشفاء، الهیات، تحقیق سعید زاید و الأب قنوانى، (تهران، ناصرخسرو، 1363)؛
ـ ارسطو، منطق ارسطو، تحقیق عبدالرحمن بدوى، (بیروت، دارالقلم، 1980)، ج 2؛
ـ جوادى آملى، عبداللّه، تبیین براهین اثبات خدا، (قم، اسراء، بىتا)؛
ـ ـــــ ، شناختشناسى در قرآن، (قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1370)؛
ـ حلّى، جمالالدین حسن، الجوهرالنضید، (قم، بیدار، 1363)؛
ـ رازى، فخرالدین، المباحثالمشرقیه، (بیروت، دارالکتب العربى، 1410 ق)، ج 1؛
ـ ـــــ ، المحصّل، تحقیق حسن اتاى، (قاهره، مکتبه دارالتراث، بىتا)؛
ـ ـــــ ، عیونالحکمه، مع شرح عیونالحکمه، (طهران، مؤسسه الصادق للطباعه والنشر، 1373)، ج 1؛
ـ شیرازى، صدرالدین محمّد، شرح و تعلیقه صدرالمتألّهین بر الهیّات شفا، تصحیح نجفقلى حبیبى، (تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1382)؛
ـ طوسى، محمّدبن محمّد، اساسالاقتباس، تصحیح مدرّس رضوى، چ چهارم (تهران، دانشگاه تهران، 1367)؛
ـ ـــــ ، تلخیص المحصّل، (بىجا، دارالاضواء، 1405 ق)؛
ـ فارابى، التنبیه على سبیلالسعاده، تحقیق جعفر آلیاسین، (تهران، حکمت، 1370)؛
ـ ـــــ ، المنطقیات للفارابى، (قم، مکتبه آیهاللّهالعظمى المرعشىالنجفى، 1408ق)، ج 1؛
ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1364)، ج 1؛
ـ ـــــ ، تعلیقه على نهایهالحکمه، (قم، مؤسسه فى طریقالحق، بىتا)؛
ـ مطهّرى، مرتضى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، با مقدّمه و پاورقى، (قم، صدرا، بىتا)، ج 2؛
چکیده
از نظر منطقدانان و فیلسوفان مسلمان، اصل «امتناع تناقض» در منظومه معرفتى جایگاهى بس رفیع دارد و زیربناى تمام معارف عقلى و غیر عقلى است، به گونهاى که این اصل را به منزله واجبالوجود در میان ممکنالوجودها قرار دادهاند. اما در کیفیت ابتناى علوم بر این اصل، پنج نظریه ابراز شده است: بعضى همه علوم را مستنتج از اصل امتناع تناقض دانستهاند؛ برخى اوّلیات و اصول متعارفه را همان اصل امتناع تناقض دانستهاند که تخصیص خورده است؛ برخى ابتناى علوم بر اصل امتناع تناقض را براى یقین مضاعف و نفى نقیض یا طرد علوم دیگر دانستهاند؛ و برخى دیگر ابتنا بر این اصل را از نوع نیاز ثانوى و براى علم به علم دانستهاند
کلید واژهها
اوّلیات، بدیهیات، نظریات، اصل امتناع تناقض، اولالاوائل، هوهویّت، مبناگرایى
مقدّمه
فیلسوفان و منطقدانان مسلمان از نظر معرفتشناسى، مبناگرا هستند. از نظر آنها، تمام علوم یقینى بر دستهاى از قضایاى خودبنیاد یا مبادى مبتنى است که براى آنها استدلال نمىآورند. منطقدانان به استقراء با شش دسته از این مبادى، که از آنها به «واجباتالقبول» یاد مىکنند، دست یافتهاند: 1 اوّلیات؛ 2 مشاهدات (حسّیات ظاهرى و وجدانیات)؛ 3 مجرّبات؛ 4 حدسیات؛ 5 متواترات؛ 6 فطریات
اما منطقدانان مسلمان خود اذعان مىکنند که همه این شش دسته حقیقتاً مبدأ نیستند. به اعتقاد محقق طوسى، تنها اوّلیات و مشاهدات (حسّیات ظاهرى و وجدانیات) مبدأ علوم یقینى ماست و چهار دسته دیگر از مبادى برهان محسوب نمىشود.115 ولى به دلیل آنکه براى آوردن استدلال بر یقینى بودن این چهار دسته به تکلّف دچار نمىشویم، این چهار دسته را جزو مبادى شمردهاند. تعبیر محقق طوسى در مورد فطریات و حدسیات این است
چون مستلزم قیاسىاند مفید حکم بى تجشم کسبى، آن را از مبادى شمردهاند
اما اساسىترین مبادى علوم یقینى نزد مسلمانان همان اوّلیات است
اما از نظر منطقدانان، قضایاى واقعاً بدیهى به نوبه خود، به دو قسم تقسیم شده است: بدیهیات اولیه که تصدیق آنها احتیاج به هیچ چیزى بجز تصور دقیق اجزاى قضیه ندارد؛ و بدیهیات ثانویه که تصدیق آنها در گرو به کار گرفتن اندامهاى حسى یا چیزهاى دیگر غیر از تصور اجزاى قضیه است
اوّلیات
ارسطو به برخى مبادى مانند اصل «امتناع تناقض» اشاره مىکند که بدون حدّ وسط معلوم است و این دسته را «امور عامیه»، «علوم متعارفه» و «مبادى عامیه»119 مىنامد. همو مبادى یا «مقدّمات صادق اوّلى» را مبادى مىخواند که بالذات ـ نه به واسطه غیر ـ تصدیق مىشود، و در توصیفِ سومى مىگوید: مبادى شأنیتِ تبیین هر چیزى را دارد
فارابى به قضایایى با عناوین «الحاصل بالطباع»، «المقدّمات الاُوَل الطبیعیه للانسان»، «المبادىء الاُوَل»، «المقدّمات الواجب قبولها» و «الاوائلالمتعارفه» و «العلوم المشهوره» اشاره مىکند که کلى و بدون حدّ وسط و موجب یقین ضرورى است و بالطبع و احتمالا به صورت غریزى و فطرى حاصل مىگردد، و این نوع قضایا را در مقابلِ قضایایى که به واسطه حس و تجربه حاصل مىشود، قرار مىدهد
روشن است که یکى از مبادى برهان در میان منطقدانان مسلمان، اوّلیات است که بر همین امور تطبیق مىشود که ارسطو آنها را امور عامیه، و فارابى آن را «الحاصل بالطباع» نامید. اوّلیات نزد منطقدانان و فیلسوفان مسلمان، قضایایى است که هرگاه اجزاى آنها به خوبى تصور شود براى تصدیق کافى است؛ مانند «سلب و ایجاب با هم جمع نمىشوند» یا «کل از جزء خود بزرگتر است» یا «دو شىء مساوى با شىء سوم با هم برابرند.» ممکن است بعضى از اوّلیات به دلیل پیچیدگى تصورى، تمام یا بعضى از اجزاى آن تصدیق نشود و این مانع از اوّلى بودن آن نخواهد بود؛ زیرا حکم و تصدیق به این و آن بودن در حملىها یا حکم و تصدیق به لزوم یا عناد اجزاى قضیه در شرطىهاى متصله و منفصله این دسته از قضایا بدیهى است. اما اگر اجزا به خوبى تصور نشود، هرچند حکم و تصدیق تحقق نمىیابد، اما این عدم تحقق حکم و تصدیق به خاطر بدیهى نبودن حکم نیست، بلکه به سبب استیفا نشدن شرط تصدیق یعنى تصور اجزاست
اصل امتناع تناقض
یکى از مصادیق اوّلیات اصل «امتناع تناقض» است. فیلسوفان در میان اوّلیات، براى این اصل حساب جداگانهاى باز کرده و آن را مقدّم بر همه قضایا دانستهاند و از آن به «امّالقضایا» و «اوّل الاوائل» نام مىبرند؛ زیرا از نظر آنان، سایر علوم، اعم از اوّلیات و بدیهىهاى پنجگانه دیگر و همه نظرىها بر این اصل مبتنى است123 و به گفته ارسطو، تبیین هر قضیهاى بر این اصل مبتنى است.124 البته بیان ارسطو اختصاص به اصل «امتناع تناقض» ندارد، بلکه توصیف عام براى مبادى برهان است، ولى براى نشان دادن مصداق آن، اصل «امتناع تناقض» را مطرح مىکند.125به تعبیر صدرالمتألّهین، انکار این اصل سقوط در شکّاکیّت است،126 یا اصل «امتناع تناقض» در میان قضایاى علمى، به منزله واجبالوجود در میان موجودات امکانى است
مفاد اصل امتناع تناقض
این اصل داراى دو مضمون است: دو نقیض با هم جمع نمىشوند (امتناع اجتماع دو نقیض) و دو نقیض با هم رفع نمىشوند (امتناع ارتفاع دو نقیض). ولى باید توجه داشت که ارتفاع دو نقیض به اجتماع دو نقیض بر مىگردد؛ مثلا، aو a¬ دو نقیضاند و معناى ارتفاع آن دو این است که هم aنباشد و هم a¬؛ یعنى به جاى a، a¬ و به جاى a¬ و a ¬¬باشد. از طرفى a ¬¬همان aاست، پس ارتفاع دو نقیض aو a ¬همان اجتماع دو نقیض aو a ¬است. از اینرو، امتناع ارتفاع دو نقیض را مستنتج از اجتماع دو نقیض دانسته و آن را نظرى قلمداد کردهاند
استدلالناپذیرى اصل امتناع تناقض
از نظر فیلسوفان، این اصل به هیچوجه استدلالپذیر نیست؛ زیرا اگر کسى در صدد اثبات این اصل برآید، به ناچار باید بر این اصل تکیه کند؛ چرا که آنچه اثباتکننده این اصل است باید وجودش مثبت این اصل و عدمش نافى این اصل باشد و اگر این اصل از قبل پذیرفته نشده باشد، در این صورت، مىتوان وجود و عدم آن چیز را تجویز کرد و در این صورت، دلالتى بر مدعا نخواهد داشت. و اگر با پذیرش قبلى این اصل، وجود آن چیز مثبت این اصل باشد، دور در استدلال رخ مىدهد
اصل «هوهویّت» و اصل امتناع تناقض
فیلسوفان مسلمان هرچند در مطاوى مباحث خود، از اصل «هوهویّت» هم به اجمال سخن به میان آوردهاند، ولى به جدّ بدان نپرداختهاند. مفاد اصل «هوهویّت» این است که هر چیزى خودش خودش است. صدرالمتألّهین در ضمنِ اشاره به بحث از مبناگرایى و اینکه هر تصدیق نظرى در نهایت، به تصدیقاتى منتهى مىشود که هیچ تصدیقى بر آن مقدّم نیست، به اصل «هوهویّت» یعنى اینکه شىء خودش خودش است و اصل «نفى خود متناقض» یعنى شىء نقیض خود نیست و اصل امتناع اجتماع دو نقیض و اصل ارتفاع دونقیض مثال مىزند.130بنابراین « a aاست» مفاد اصل «هوهویّت» است
اصل «هوهویّت» ضرورىترین اصل است و حتى از اصل امتناع تناقض ضرورىتر است، و اصل امتناع تناقض از این اصل ضرورت مىیابد؛ زیرا در این اصل، ذهن در موضوع و عقدالوضعِ قضیه، aبودن را براى a مىپذیرد و به همین دلیل، در ناحیه عقدالحمل و محمول a را بر آن حمل مىکند و وقتى a را به عنوان محمول براى a به عنوان موضوع ثابت مىبیند، دیگر ذهن نمىتواند a¬ را به عنوان محمول بر موضوع حمل کند. بدینسان، اصل امتناع تناقض شکل مىگیرد: «یا a a است یاa a ¬ است»؛ «a a است یا a aنیست.» بنابراین، اصل «هوهویّت» را باید در کنار اصل امتناع تناقض، بلکه مقدّم بر آن «امّالقضایا» و «اوّل الاوائل» دانست. شاید بتوان گفت: از نظر صدرالمتألّهین، اصل «هوهویّت» بر اصل امتناع تناقض مقدّم است؛ زیرا او براى نشان دادن مصادیق مبادى برهان، ابتدا اصل «هوهویّت» و پس از آن اصل امتناع اجتماع و ارتفاع دو نقیض را ارائه مطرح مىکند و این تقدیم و تأخیر نمىتواند بىجهت باشد
باید توجه داشت که وقتى گفته مىشود اصل «امتناع تناقض» از اصل «هوهویّت» نشأت مىگیرد، به این معنا نیست که اصل امتناع تناقض نسبت به اصل «هوهویّت» مجهول نظرى است و ـ مثلا ـ با برهان بالا معلوم مىشود، بلکه به این معناست که میان این دو اصل بدیهى و اوّلى این رابطه حاکم است و بنابراین، نباید یکى از این دو را از دیگرى بیگانه دانست و از اینرو، با قدرى مسامحه، مىتوان اصل «هوهویّت» را از اصل امتناع تناقض بیرون کشید؛ زیرا اگر پرسش شود که چرا « a aاست»؟ مىتوان اینگونه پاسخ داد: چون نمىتوان گفت: « a aنیست» یا نمىتوان گفت: «a a¬ است.» پس « a aاست.»
ابتناى علوم نظرى و بدیهىهاى دیگر بر اصل امتناع تناقض
چنانکه دیدیم، ارسطو در بخش «برهان» منطق به مبادى بدون حدّ وسط یا مبادى عامیه، بخصوص اصل امتناع تناقض، توجه کرده و به نحوى همه قضایاى علمى دیگر را بر این مبادى مبتنى کرده است. ابنسینا در الهیات شفاء در مورد اصل «امتناع تناقض» گفته است
اصل «امتناع تناقض» اول تمام قولهاى صادقى است که هر چیزى در تحلیل به آن برمىگردد، به گونهاى که بالقوّه یا بالفعل در هر شیئى مقول مىشود و هر چیزى به آن روشن مىشود یا روشنىاش را مىیابد؛ آنچنان که در کتاب برهان تبیین کردهایم
به دنبال او، صدرالمتألّهین در توصیف این اصل، گفته است
اوّل الاقاویل الحقّه الاوّلیّه التى انکاره مبنى کل سفسطه هو القول بانّه لاواسطه بین الایجاب و السلب فانّه ینتهى جمیع الاقوال عندالتحلیل و انکاره انکار لجمیع المقدّمات و النتائج
و در تعلیقات بر شفاء گفته است
و احقّ ذلک ما ینتهى الیه کل عقد و تصدیق عند التحلیل، حتّى أنّه یکون مقولا فى کل عقد إما بالقوّه او بالفعل و هو قولنا: انّ الشىء لایخلو عن النفى و الاثبات و لایتّصف بهما جمیعاً
کیفیت استفاده از اصل امتناع تناقض در علوم

غیرآرشیویها
-
مقاله بررسی عوامل موثر بر روی کارایی کلکتورهای خورشیدی مشبک تحت
مقاله تغییرات شاخصهای تنسنجی و لیپیدهای سرم بر حسب نمایهی تودهی
مقاله رایگان مختصری از فعالیت صندوق ضمانت صادرات تحت word
مقاله میراکردن نواسانات بین ناحیه ای با استفاده از سیگنال محلی د
مقاله Classification of damage modes in composites by using prin
مقاله استفاده از رویکرد تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس در مک
[عناوین آرشیوشده]