دانلود پروژه مقاله تکنولوژی کابل در word
یکشنبه 95/4/6 2:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله تکنولوژی کابل در word دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله تکنولوژی کابل در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله تکنولوژی کابل در word
فصل اول
1-1 سیم ها و کابل ها در صنعت برق
1-2 یاداوری تعاریف فیزیکی از مشخصات مواد
3-1 خواص و کاربرد فلزات غیر آهنی
4-1 فلزات هادی برای خط انتقال انرژی
5-1 مقایسه مشخصات فلزات و الیاژها
فصل دوم
عایق های الکتریکی در کابل
1-2 تعاریف فیزیک برای عایق ها
2-2 خواص عایقها
3-2 انواع عایق ها از نظر ساختمان شیمیائی
4-2 انواع عایق از نظر مواد استعمال
5-2 شناخت عایق های متداول در کابل سازی
عایق های مصنوعی
روغن های عایق
عایق های گازی
فصل اول
1-1 سیم ها و کابل ها در صنعت برق
در ارزش حیاتی انرژی الکتریکی، می گویند که خون رگهای جهان صنعت می باشد. و این توصیف خود نقش سازنده تولید و انتقال وتزوعی نیروی برق را بیان می کند
ظاهرا تصور می شود که هزینه عمده استفاده از این انرژی فقط مربوط به تولید است، در حالیکه مراکز نیرو با همه تاسیسات وتجهیزات خود که به منزله قلب سیستم است حدود 30 تا 35 درصد از هزینه را به خود اختصاص می دهد و 65 تا 70 درصد کل هزینه تاسیسات مربوط به سیستم برق رسانی است
مراحل برق رسانی نیز شامل موارد زیر است
- انتقال انرژی از نیروگاه ها به فواصل طولانی که با فشار قوی انجام می گیرد
- پخش انرژی که با ولتاژهای متوسط از یک خط انتقال فشار قوی صورت می گیرد تا انرژی مراکز عمده مصرف یک ناحیه را تامین کند
- توزیع انرژی برق که با ولتاژهای معمولی از مراکز پست های فرعی هر ناحیه انجام می گیرد و برق مصرف خانگی یا صنعتی و کشاورزی را می رساند
در تمام موارد فوق نیز، هزینه عمده برق رسانی را قیمت سیم های هادی انرژی در بر میگیرد و برای اینکه در هر موقع از شب و روز بتوان از جریان برق بمنزله یک منبع مطمئن انرژی استفاده شود تا روشنایی و گرما و نیروی محرکه صنایع تامین گردد، لازم است در هر مرحله ای از برق رسانی از هادی های مناسب استفاده شود که شبکه مشخصات زیر را داشته باشد
1- اطمینان کار
2- امکان رفع فوری نواقص
3- تامین حداقل شرایط قابل قبول با کمترین هزینه
حال برای شناخت از تکنولوژی سیم ها و کابل های مورد مصرف در صنایع الکتریکی و کیفیت انتخاب و کاربرد آنها مباحثی بر این شرح بررسی می شود
فلزات هادی- عایق های الکتریکی – انواع سیم ها- ساختمان و ارگذاشتن کابل ها
قبل از آغاز بحث، برخی از تعاریف فیزیکی و مشخصات مواد بطور ساده یادآوری می شود و همچنین جداول و علائم و مقررات استاندارد در هر زمینه نیز درجه شده است
1-2 یاداوری تعاریف فیزیکی از مشخصات مواد
ساختمان ماده
موادی که بطریق شیمیائی به مواد ساده تری تجزیه نشوند و از اتم های نظیر تشکیل یافته باشند مواد اصلی یا عناصر نام دارند. مجموعا 102 عنصر شناخته شده اند که از آنها 13 عنصر را بطور مصنوعی می توان بدست آورد
اتم – کوچکترین جز یک عنصر شیمیائی که قابل تجزیه شدن به اجزا کوچکتر نباشد. اتم از هسته و الکترون هائی تشکیل یافته است که بدور هسته می چرخند
ملکول- کوچکترین جز یک جسم است که با وسائل مکانیکی قابل تقسیم شدن با جزا کوچکتر نمی باشد و از اتم های نظیر یا غیر نظیر تشکیل یافته است که بطریق شیمیائی می توان آنها را جدا کرد
حالات مواد
مواد اصلی شیمیائی به فلزات و غیر فلزات تقسیم بندی می شود. فلزات در درجه حرارت معمولی باستثنای جیوه، همگی جامدند و غیر فلزات (شبه فلزات) همگلی جامد یا گازی هستند (بجز برم که مایع است) فلزات به آهنی و غیر آهنی و همچنین فلزات سبک و سنگین تقسیم می شود
جرم مخصوص – نسبت جرم m برحجم v را جرم مخصوص می گویند
مقاومت مخصوص – مقاومت الکتریکی سیمی بطول یک متر و مقطع یک میلیمتر مربع را مقاومت مخصوص آن سیم می گویند که ممکن است دردرجات حرارت مختلف داده شود و علامت اختصاری آن است
برای مایعات از واحد اهم سانتیمتر مربع بر سانتیمتر یا اهم سانتیمتر استفاده می شود
برای عایق ها نیز اهم سانتیمتر یا ما اهم سانتیمتر بکار می رود
قابلیت هدایت X- مقدار عکس مقاومت مخصوص را قابلیت هدایت می گویند
ضریب حرارت – ضریب حرارت نشان می دهد که مقاومت هر اهم از جسمی در مقابل بالارفتن درجه حرارت باندازه یک سانتی گراد چقدر تغییر می کند (اضافه می شود یا کم می شود) واحد آن درجه/1 یا 1/grd می باشد
مقاومت رویه- عبارت است از مقاومت در سطح عایق بین دو الکترود (دو قطعه فلزی در فاصله 10 میلی متر با ولتاژ 100 ولت و یا ولتاژ آزمایش 1000 ولت)
استحکام الکتریکی Ed- مقدار موثر ولتاژ متناوبی که بین دو الکترود واقع در نمونه آزمایش موجود بوده و باعث جرقه زدن می شود
استحکام الکتریکی Ed- برابر نسبت ولتاژ آزمایش به ضخامت نمونه تحت آزمایش می باشد
انبساط طولی (انبساط خطی) – عبارت است از افزایش طولی برحسب میکرومتر که یک میله بطول یک متر در اثر بالا رفتن درجه حرارت باندازه یک درجه سانتیگراد پیدا می کند. مقدار تغییرات طولی به نسبت درجات حرارت بیک نسبت نیست
3-1 خواص و کاربرد فلزات غیر آهنی
مس (cu)- فلز چکش خوار و قابل خم شدن است و کارکرد در روی آن آسان است. در مقابل حرارت دوام زیادی دارد و در مقابل اسیدها و بازها مقاوم است. در برابر تشیکل نمک (بجز نوشادر، آمونیاک و گوگرد) نیز دوام دارد. قابلیت لحیم کاری، اتصالات مطمئن، در کلید ها و بست های برقی را دارد. قابلیت جوش دادن و ریختن آن خوب نیست. نسبت به درجه خواص مس در محصولات غلطکی، پرس و بویژه قابلیت هدایت الکتریکی آن خوب و قابل استفاده می باشد
آلومینیوم (Al)- قابلیت کوره کاری و چکش خواری دارد، جوش دادن و قابل ریخته شدن آن میسر و در برابر زنگ زدگی مقاوم است
در برابر اسیدها و بازها، غیر مقاوم بوده و با بست های پیچی نامطمئن است. هادی الکتریکی خوبی بوده و برای تهیه ورق های – بسیار نازک، لوله ها، میله ها و شاسی رادیو، حفاظت در مقابل نفوذ امواج و همچنین برای روتورهای فقسی در الکترو موتورها مناسب است
سرب(pb) – قابل پرسکاری و چکش خوار یو غلطک زدن و لحیک کاری است. درمقابل اسید مقاوم بوده و فلز بسیار نرمی است. اتصال های سربی مثل اتصالات مسی، سمی است و در صفحه های باطری و پوشش سربی کابل ها، لوله ها، واشرها، سرنج، سفیدآب سرب و دستگاههای شیمیائی بکار می رود
قلع (Sn)- قابلیت ذوب شدن و خم کردن و غلطک زدن دارد و چکش خوار است. برای لحیم کاری بسیار با اهمیت است. برای قلع اندود کردن سیم ها و ورق ها بکار می رود
روی (Zn)- بخوبی قابلیت ریختن دارد و در حرارت 100 تا 150 درجه سانتیگراد چکش خوار است، قابل غلطک زدن، کشیدن و مقاوم در برابر زنگ زدگی بوده ولی در برابر اسیدها و بازها دوام ندارد. برای الکترودپیل ها، پوشش ها و بعنوان تهیه آلیاز برنج، مفرغ قابل استفاده است
نیکل خام (Ni)- قابلیت کش آمدن، غلطک زدن، چکش خواری و جوش دادن دارد. خاصیت مغناطیسی و قابلیت صیقلی کردن در درجه گرمای معمولی، مقاوم در برابر زنگ زدگی و بالابردن خاصیت قابلیت نفوذ مغناطیسی دارد. در آکومولاتورها و آب – نیکل دادن فلزات و تهیه آلیاژهای نیکل و کنستانتان و ورق های بسیار نازک مورد استفاده قرار می گیرد
آلیاژهای مس – ترکیبات مختلف از مس با سایر فلزات، انواع آلیاژها برنج را تشکیل می دهد که بخوبی قابل ریختن، براده گیری، لحیم کاری و قابلیت هدایت بسیار خوب، غیر مغناطیسی و مقاوم در برابر آب سرد و گرم و بخار و حساسیت کم در برابر محلول های آب و گاز می باشد. اگر درصد مس آن زیاد باشد در حالت سردی و با درصد کم مس و همچنین در حالت گرمی قابلیت شکل دادن دارد
آلیاژهای نیکل – نیکل دارای قوه رنگ دهی زیاد است و آلیاژ را سفید رنگ می کند. مقدار مقاومت الکتریکی را بالا برده و تغییر مقاومت را با درجه حرارت کم می کند (برای مقاومت ثابت مثل کنستانتان مناسب است)
آلیاژهای منیزیم – این آلیاژها، جرم مخصوص کم با نقطه ذوب پائین دارند و بخوبی قابل براده گیری با ضریب الاستیسیته خیلی کم و غیر حساس در مقابل بارهای ضربه ای می باشند. قابل لحیم کاری نیستند ولی تحت شرایطی قابل جون دادن هستند. فقط در حالت گرم قابل تغییر شکل دادن هستند. چون براده های منیزیم باسانی قابل سوختن است در موقع براده گیری آن بایداحتیاط شود
4-1 فلزات هادی برای خط انتقال انرژی

دانلود پروژه مقاله ردّپاى یک پاسخ مدرن به پارادوکس دروغگو در سنّ
یکشنبه 95/4/6 2:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله ردّپاى یک پاسخ مدرن به پارادوکس دروغگو در سنّت فلسفه اسلامى در word دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله ردّپاى یک پاسخ مدرن به پارادوکس دروغگو در سنّت فلسفه اسلامى در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله ردّپاى یک پاسخ مدرن به پارادوکس دروغگو در سنّت فلسفه اسلامى در word
چکیده
مقدّمه
بخش نخست: رویکرد کلّى متفکران سنّت عربى ـ اسلامى در مواجهه با پارادوکس دروغگو
بخش دوم: نظریههاى صدق تارسکى و رید
بخش سوم: دیدگاه اثیرالدین ابهرى
نتیجهگیرى
منابع
پی نوشت
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله ردّپاى یک پاسخ مدرن به پارادوکس دروغگو در سنّت فلسفه اسلامى در word
ـ ارسطو، مابعدالطبیعه (متافیزیک)، ترجمه محمّدحسن لطفى، تهران، طرح نو، 1378
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، تعدیلالمعیار فى نقد تنزیلالافکار، به اهتمام عبداللّه نورانى، در منطق و مباحث الفاظ، به اهتمام مهدى محقّق و توشیهیکو ایزوتسو، تهران، دانشگاه تهران، 1353
ـ قراملکى، احد فرامرز، «معمّاى جذر اصم نزد متکلّمان»، خردنامه صدرا، ش 5ـ6، پاییز و زمستان 1375، ص 67ـ73
ـ ـــــ و طیّبه عارفنیا (مصححین)، دوازده رساله در پارادوکس دروغگو، تهران، مؤسسه پژوهشى حکمت و فلسفه ایران، 1386
ـ ناگل، ارنست و دیگران، برهان گودل و حقیقت و برهان، تهران، مولى، 1364
ـ هاک، سوزان، فلسفه منطق، ترجمه سید محمّدعلى حجّتى، قم، کتاب طه، 1382
- Alwishah, Ahmed & Sanson David, “The Early Arabic Liar: The Liar paradox in the Islamic World from the Mid-Ninth to the Mid-Thirteenth Centuries”, Vivarium 47, 2009, p. 97-
- Davidson, Donald, “True to the Facts”, Journal of Philosophy 66, 1969, p. 304-
- Dodd, Julian, “Is Truth Supervenient on Being”, Proceedings of the Aristotelian Society 102, 2002, p. 69-
- Hintikka, Jaakko, “A Counterexample to Tarski-Type Truth-Definitions as Applied to Natural Languages”, Philosophia 5, 1975, p. 207-
- Houben, Jan E. M., “Bhartrhari’s Soloution to the Liar and Some Other Paradoxes”, Journal of Indian Philosophy, v. 23, 1995, p. 381-
- Parsons, Terence, “Bhartrhari on What Cannot Be Said”, Philosophy: East and West, v 51, no. 4, 2001, p. 525-
- Rahman, Shahid & Tero Tulenheimo & Emmanuel Genot (eds), Unity, Truth and the Liar, Springer,
- Read, Stephen, “The Liar Paradox from John Buridan back to Thomas Bradwardine”, Vivarium 40, 2002, p. 189-
- —– , “The Truth Schema and the Liar”, in: Shahid Rahman eta al, Unity, Truth and the Liar, 2008, p. 3-
- Tarski, Alfred, Logic, Semantics, Mathematics, tr. J. H. Woodger, Oxford, Clarendon Press, 1956a
- —– , “The Concept of Truth in Formalized Languages”, in: Alfred Tarski, Logic, Semantics, Mathematics, 1956b, p. 152-
- —– , “The Establishment of Scientific Semantic”, in: Alfred Tarski, Logic, Semantics, Mathematics, 1956c, p. 401-
- —– , “The Semantic Conception of Truth: and the Foundations of Semantic”, Philosophy and Phenomenological Research, v. 4, no. 3, 1944, p. 341-
- —– , “Truth and Proof”, Scientific American 220, 1969, p. 63-
چکیده
در دهه اخیر استفان رید تلاش کرده است تا به واسطه ارائه یک نظریه صدق جدید، راهحلّ تازهاى براى پارادوکس دروغگو به دست دهد. او طرح صدق تارسکى را نقد، و به جاى آن طرح تازهاى پیشنهاد نموده است. رید با اعمال این طرح بر روى جمله دروغگو، نتیجه مىگیرد که این جمله بدون هیچ تناقضى کاذب است. در این مقاله، ضمن شرح نظریه رید، تلاش مىکنیم تا شباهتهاى رویکرد او را با رویکرد اثیرالدین ابهرى نشان دهیم
کلیدواژه ها: استفان رید، پارادوکس دروغگو، اثیرالدین ابهرى، طرح تارسکى
مقدّمه
جمله «این جمله کاذب1 است» را در نظر بگیرید و آن را L بنامید. فرض کنید مرجع ضمیر«این» در جمله L خود جمله L باشد. حال، این جمله صادق2 است یا کاذب؟ اگر صادق باشد،پس آنچه مىگوید ـ یعنى اینکه L کاذب است ـ صادق است؛ پس L کاذب است. از سوى دیگر، اگر L کاذب باشد، پس آنچه مىگوید ـ یعنى اینکه L کاذب است ـ کاذب است؛ پس L صادق است. به بیان دیگر، L جملهاى است که صدق آن مستلزم کذبش است و بالعکس. در نگاه اوّل، به نظر مىرسد که این جمله نقیضین را در خود جمع کرده، و به همین دلیل، به عنوان متناقضنما یا پارادوکس مشهور شده است. این پارادوکس به صورتهاى مختلفى تقریر شده است؛ امّا قدیمىترین صورتى که از آن به دست ما رسیده، منسوب به اپیمنیدس کرتى3 است. تقریر اواز این پارادوکس تقریبا چنین است: فرض کنید یکى از اهالى کرت مدّعى مىشود که «همه کرتىها دروغگو هستند.» این جمله را Q بنامید. حال، سؤال این است که خود گویندهQ، که یکى از اهالى کرت است، راستگوست یا دروغگو؟ احتمالاً منظور اپیمنیدس از «دروغگو» کسى است که همه جملات خبرى4 او کاذب باشند؛ درست همانطور که «راستگو» از نظر وى کسىاست که همه جملات خبرى او صادق باشند. به نظر مىرسد، اپیمنیدس بر آن بوده است تا نشان دهد که راستگویى گوینده Q مستلزم دروغگویى اوست و بالعکس؛ یعنى اگر یک کرتى Qرا بگوید، دو صفت متناقض «راستگویى» و «دروغگویى» را در خود جمع کرده است. البته اپیمنیدس به مراد خود نمىرسد؛ چون راستگویى گوینده کرتى Q مستلزم دروغگویى اوست، امّا دروغگویى او مستلزم راستگویى او نیست، زیرا نقیض جمله کلّى مىشود جزئى، یعنى «بعضى از کرتىها راستگو هستند»؛ امّا معلوم نیست که آن بعضى از کرتىها همان گوینده جمله کلّى باشد.5 با اینهمه، از آنجایى که اولاً این روایت قدیمىترین صورت این پارادوکس است و ثانیا با قدرى دخل و تصرّف در این روایت مىتوان نقص آن را برطرف کرد (و دستکم در ظاهر، به جمع نقیضین رسید)،6 صورتهاى مختلف این پارادوکس، «پارادوکس دروغگو»7 نامیده مىشود
از زمان اپیمنیدس (قرن ششم پیش از میلاد مسیح) تاکنون، متفکرانى بسیار از مکاتب فکرى گوناگون در پى پاسخگویى و رفع این شبهه برآمدهاند. تا آنجا که ما مىدانیم، متفکران دستکم چهار سنّت فکرى متفاوت به این پارادوکس پرداختهاند: متفکران یونان باستان،8 متفکرانسنّت لاتینى قرون وسطى9 در اروپا، متفکران سنّت عربى ـ اسلامى10 و نیز برخى متفکرانسنّتهاى شرقى11 البته اطلاعات ما در مورد نحوه مواجهه متفکران دسته اخیر، یعنى متفکرانسنّتهاى شرقى، با پارادوکس دروغگو بسیار اندک است؛ با اینهمه، در آثار برخى از متفکران شرقى، اشاراتى به این پارادوکس وجود دارد
در خصوص نظریات متفکران یونان باستان و نیز متفکران سنّت لاتینى قرون وسطى، در کتب و مقالات متعدّد، به تفصیل بحث شده؛ امّا آراى متفکران سنّت عربى ـ اسلامى، در قیاس با آراى متفکران این دو سنّت، مهجور مانده است.13 ما در این مقاله، تلاش مىکنیم تا گامى در جهت معرفى بیشتر و دقیقتر آراى مسلمانان در خصوص این پارادوکس برداریم. البته، رویکرد ما تاریخى نیست و قصد نداریم تا بر سیر تاریخى آراى متفکران مسلمان تمرکز کنیم؛ بلکه بر آن هستیم تا در آثار متفکران مسلمان، ردّپاى رویکردى مدرن را براى پاسخ به پارادوکس دروغگو دنبال کنیم و نشان دهیم که راهحلّ یکى از این متفکران شباهت وثیقى به یکى از راهحلهاى مدرنى دارد که براى برطرف کردن این شبهه ارائه شده است
مقاله حاضر سه بخش دارد. در بخش نخست، به اجمال، چگونگى مواجهه متفکران مسلمان با این پارادوکس را مرور مىکنیم. در این بخش، به مهمترین مکاتبى که به این مسئله پرداختهاند اشاره، و رویکرد آنها را در سه دسته کلّى تقسیمبندى مىکنیم. در بخش دوم، به شرح دو نظریه صدق مىپردازیم: نظریه صدق تارسکى14 و نظریه صدق استفان رید.15 در اینبخش، کوشش خواهیم کرد تا مفاهیم کلیدى هریک از این دو نظریه و وجوه افتراق آنها را تبیین کنیم و نحوه مواجهه هریک از این دو نظریه را با پارادوکس دروغگو توضیح دهیم. در بخش پایانى، به بررسى آراى اثیرالدین ابهرى (597ـ664ق) مىپردازیم و تلاش مىکنیم تا شباهتهاى مواضع او را به مواضع رید تبیین کنیم و بدین ترتیب، در آراى متفکران مسلمان ردّپاى رویکردى مدرن را براى مواجهه با پارادوکس دروغگو نشان دهیم. ناگفته نماند که آنچه مورد نظر ماست، همانا، بررسى مقایسهاى است و نه صرفا شرح برخى دیدگاههاى گذشتگان
بخش نخست: رویکرد کلّى متفکران سنّت عربى ـ اسلامى در مواجهه با پارادوکس دروغگو
تا پیش از دوران معاصر، متفکران بسیارى از سنّت فلسفه عربى ـ اسلامى به پارادوکس دروغگو پرداختهاند. مهمترین این افراد را مىتوان در پنج گروه اصلى تقسیمبندى کرد: 1) متکلّمان قرون ابتدایى بعد از اسلام؛ 2) منطقدانان سدههاى هفتم و هشتم هجرى قمرى؛ 3) حکماى دوره رونق مکتب فلسفى شیراز؛ 4) حکماى دوره رونق مکتب فلسفى اصفهان؛ 5) عالمان دوره اصولیان.16 البته این تقسیمبندى همه متفکرانى را که به پارادوکس دروغگو پرداختهاند دربر نمىگیرد؛ براى مثال، ابونصر فارابى (260ـ339ق) که در المنطقیات خود اشاراتى به این پارادوکس داشته است، در هیچیک از این پنج گروه قرار نمىگیرد. با اینهمه، مىتوان گفت که تقریبا تمام متفکرانى که به تفصیل به این پارادوکس پرداخته و یا رویکرد قابل توجهى در مواجهه با آن داشتهاند، در ذیل این پنج گروه قرار مىگیرند
غیر از تقدّم و تأخّر تاریخى، معیارهاى دیگرى هم براى تقسیمبندى آن دسته از متفکران اسلامى که به پارادوکس دروغگو پرداختهاند، وجود دارد. این متفکران برحسب رویکردى که در مواجهه با پارادوکس دروغگو داشتهاند، به سه دسته اصلى قابل تقسیم هستند: دو گروه این پارادوکس را شبهه و مغالطه فلسفى ـ منطقى مىدانستند و درصدد ارائه راهحلّى براى آن بودند؛ امّا دسته سوم اساسا این پارادوکس را شبهه یا مغالطه نمىدانستند و آن را مىپذیرفتند. رویکرد کلّى این سه گروه بدین ترتیب است: 1) دستهاى از متفکران این پارادوکس را شبهه و مغالطهاى فلسفى ـ منطقى مىدانستند و براى حلّ آن، تلاش مىکردند تا نشان دهند که آن جمله شبههبرانگیز،17 که متفکران مختلف تقریرهاى متفاوتى از آن داشتند، اساسا نمىتواند متعلّق صدق یا کذب قرار بگیرد. 2) دسته دیگرى از متفکران هم این پارادوکس را شبهه و مغالطه فلسفى ـ منطقى مىدانستند؛ امّا برخلاف دسته اول، تلاش مىکردند تا نشان دهند که جمله دروغگو، کاذب است و پذیرش کذب آن مستلزم هیچ تناقضى نیست. به عبارت دیگر، این دسته از متفکران برخلاف دسته اوّل که جمله دروغگو را اساسا متعلّق صدق و کذب نمىدانند، این جمله را داراى ارزش و کاذب مىدانند. 3) دسته سوم متفکران عربى ـ اسلامى اساسا جمله دروغگو را متضمّن هیچ تناقض و تعارضى نمىدانستند؛ ایشان پارادوکس دروغگو را مىپذیرفتند و از آن براى نقد برخى نظریههاى مقبول زمانه خویش استفاده مىکردند تا یک پارادایم فکرى را کنار بزنند
ناگفته نماند که روش تحلیل همه متفکرانى که در ذیل دستهاى از دستهبندىهاى سهگانه یادشده قرار مىگرفتهاند، یکسان نبوده است. خواجه نصیرالدین طوسى (598ـ672 ق) و امیر صدرالدین دشتکى (829ـ903ق) از متفکران دسته اوّل، اثیرالدین ابهرى و نجمالدین عمر کاتبى قزوینى (617ـ675ق) از متفکران دسته دوم، و غالب متکلّمان سدههاى ابتدایى پس از ظهور اسلام (اعم از معتزله و اشاعره) از متفکران دسته سوم به شمار مىروند. در بخشهاى بعدى مقاله حاضر، دیدگاه یکى از متفکران دسته دوم، یعنى اثیرالدین ابهرى، مورد بحث قرار مىگیرد و بر رویکردهاى مدرن به پارادوکس دروغگو تطبیق داده مىشود. خوب است که یکى از تحلیلهاى متفکران دسته سوم را هم در اینجا شرح دهیم تا تصویرى کلّى از همه رویکردهاى متفکران مسلمان در مواجهه با پارادوکس دروغگو داشته باشیم
بیشتر متکلّمان سدههاى ابتدایى پس از اسلام پارادوکس دروغگو را خالى از هرگونه مغالطه و شبهه مىدانستند و از آن براى نقد نظریههاى مقبول زمانه، و نیز مجادله با رقباى فکرى خود استفاده مىکردند؛ براى نمونه، برخى از این پارادوکس براى نقد نظریه ارسطویى صدق، و برخى از آن براى نقد مذهب ثنویت بهره مىبردند که در ایران باستان رایج بوده است. برخى از شارحان این متکلّمان هم از این پارادوکس در جهت نقد نظریه حُسن و قبح ذاتى و عقلى افعال استفاده کردهاند.18 از آنجایى که بسیارى از متفکران قدیم و جدید سنّتهاى فکرى غربى هم از پارادوکس دروغگو براى نقد نظریههاى صدق استفاده کردهاند، شاید بررسى تطبیقى روش تحلیل ایشان با روش تحلیل متفکران مسلمان هم خالى از لطف نباشد؛ امّا این خود مجال دیگرى را مىطلبد. در اینجا ما به شرح روش نقد نظریه حُسن و قبح ذاتى اعمال با پارادوکس دروغگو بسنده مىکنیم
اشاعره در حوزه اخلاقیات، به نوعى نظریه امر الوهى19 قائل بودند: اگر چیزى خوباست، به این دلیل است که خدا خواسته و یا گفته است؛ هیچ فعلى ذاتا خوب یا بد نیست، بلکه این امر و نهى الهى است که برخى افعال را خوب و برخى افعال را بد کرده است. در حقیقت، براى ایشان، اخلاق مبنایى کاملاً شرعى دارد و اگر شرعى نباشد، خوب و بد وجود ندارد. در مقابل، معتزله بر این باور بودند که حُسن و قبح افعال، یا همان خوبى و بدى یک فعل، ذاتى است. ایشان اعتقاد داشتند که: عقل ما حکم مىکند که دروغ گفتن ذاتا بد، و وفادارى به عهد ذاتا خوب است. البته، خداوندْ جهان و عقل ما را چنان آفریده است که دروغ گفتن ذاتا بد باشد و عقل ما هم این بدى را فهم کند. برخى از اشاعره و شارحان ایشان، براى نقد معتزلیان، از برخى تقریرهاى پارادوکس دروغگو سود جستهاند. ادّعاى ایشان این است که اگر حُسن و قبحْ صفت ذاتى افعال باشد، افعالى وجود خواهند داشت که در ذات خود، هم قبح و هم حُسن را دارند؛ بدین ترتیب، نظریه حُسن و قبح ذاتى احاله به محال مىشود. معرفى چنین فعلى، از رویه کلّى ساختن و معرفى جملههاى دروغگو تبعیت مىکند. فرض کنید شخص Sهمان جمله ابتداى مقاله یعنى جمله L را بر زبان آورد و بگوید: «این جمله دروغ است.» حال، آیا او دروغ گفته است یا خیر؟ اگر چنانکه معتزله مىگفتند «دروغ گفتن» ذاتا بد، و «راست گفتن» ذاتا خوب باشد، آنگاه از آنجایى که راستگویى Sدر گفتن L مستلزم دروغگویى اوست و بالعکس، پس حُسن و قبحْ هر دو در فعل S به طور ذاتى جمع شدهاند. بنابراین، اگر پارادوکس دروغگو را خالى از شبهه بدانیم، ابزار خوبى براى نقد نظریه اخلاقى معتزله داریم. سعدالدین تفتازانى (722ـ749ق) و ابنعبدالشکور (م 1119ق) در شرح آراى اشاعره از این رویکرد استفاده کردهاند
در بخش بعد، مىکوشیم تا دو نظریه صدق تارسکى و رید، و نیز وجوه شباهت و اختلاف آنها را توضیح دهیم تا مقدّمات لازم براى مقایسه رویکرد این نظریهها درباره پارادوکس دروغگو با رویکرد ابهرى در همینباره فراهم شود
بخش دوم: نظریه هاى صدق تارسکى و رید

دانلود پروژه تحقیق ترک تحصیل و افت تحصیلی دانش آموزان در word
یکشنبه 95/4/6 2:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه تحقیق ترک تحصیل و افت تحصیلی دانش آموزان در word دارای 54 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه تحقیق ترک تحصیل و افت تحصیلی دانش آموزان در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه تحقیق ترک تحصیل و افت تحصیلی دانش آموزان در word
مقدمه
عوامل مؤثر در ترک تحصیل
جنبه فردی
جنبه اجتماعی
دلایل ترک تحصیل دانش آموزان و راهکارهای جلوگیری از آن
نگرش والدین
از هر چهار دانشآموز، یکی ترک تحصیل میکند
اظهار نظر مسئولان و کارشناسان درباره ترک تحصیل دانشآموزان
نتیجهگیری ( ترک تحصیل)
افت تحصیلی و روشهای ایجاد انگیزه درسی در دانش آموزان
منظور از افت تحصیلی چیست
عوامل موثر بر افت تحصیلی
عوامل مربوط به خود دانش آموز
عوامل مربوط به خانواده
عوامل مربوط به مدرسه
عوامل مربوط به اجتماع
مهارت های صحیح مطالعه
مشکلات خانوادگی
اظهارات نامناسب در حضور دانش آموزان
اعتماد به نفس دانش آموز خود را تقویت کنید
دوستان ناباب
غذا و بیماری
کشش به سوی غیر همجنس
تکلیف خانه
محتوای کتب درسی
نقش انگیزش درپیشرفت تحصیلی دانش آموزان ویادگیری آنها
پیشنهادهایی برای برانگیختن وحفظ توجه وعلاقه به یادگیری دردانش آموزان
تقویت کننده های مثبت به چهاردسته تقسیم می شوند
توصیه به والدین و معلمین
چگونه دانش آموزم را به درس علاقه مند کنم
بررسی علل افت تحصیلی در مدارس
عمد ه ترین د لایل افت تحصیلی
راه های کاهش افت تحصیلی
خسارت های ناشی از افت تحصیلی
علل افت تحصیلی و راهکارهای آن
نتیجه گیری (افت تحصیلی)
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه تحقیق ترک تحصیل و افت تحصیلی دانش آموزان در word
1- سیف،علی اکبر- روانشناسی پرورشی ، انتشارات آگاه ، چاپ اول
2- ریتاویکس،نلسون-الن سی،ایزرائل،ترجمه محمدتقی منشی-انتشارات آستان قدس
3 تعلیم و تربیت در اسلام، استاد شهید مرتضی مطهری
4- روانشناسی تربیتی، محمد پارسا
5- فرهنگ عمید
6- روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلام، علی اصغر احمدی
7- روانشناسی رشد، علی اکبر شعاری نژاد
8-NEA انجمن بین المللی مطالعات آموزشی آمریکا
9-روانشناسی پرورشی، علی اکبر سیف
مقدمه
افت تحصیلی کاهش نسبی فعالیت درسی و مطالعه یک دانش آموز در یک دوره نسبی در مقایسه با دوره نسبی قبل از آن می باشد.مثلاً کسی که طی سه ماه نمرات در حد 15 داشته اما در دو هفته اخیر در تمامی یا تعدادی از دروس نمرات حدود 12 کسب کرده، می گوییم در حال حاضر نسبت به سه ماه پیش افت تحصیلی دارد. منظور از آوردن کلمه نسبی این است که افت تحصیلی تنها شامل دانش آموزان ضعیف نبوده حتی کسی که چند ماه پیش نمرات حدود 18 داشته اگر در حال حاضر نمرات حدود 16 کسب می کند ، دو نمره نسبت به دوره قبل افت دارد. تحقیقات نشان داده است که بنیهی علمی اولیه و دل مشغولی اولیه به تحصیل در دوره دبستان و راهنمایی، به پیشبینی ترک تحصیل در دبیرستان کمک میکنند
عوامل مؤثر در ترک تحصیل
جنبه فردی:
بخش عمدهای از تحقیقات تجربی موید این نکتهاند که یکی از مهم ترین عناصرجابه جایی دانش آموز است: چه جابه جایی محل اقامت (تغییر محل سکونت ) و چه جابه جایی تحصیلی (تغییر مدرسه)، خطر ترک تحصیل را افزایش میدهد. ( آستن و مک لاناهان 1994) تحقیقات نشان میدهد اکثر دانشآموزانی که از دبیرستان جدا شدهاند، حداقل یک بار قبل از انصراف، جابه جا شده بودند. در حالی که اکثر آنهایی که فارغ التحصیل شده بودند، این کار را نکردهاند (رامبرگر 1998.) عامل دیگر، پیشرفت تحصیلی است. تحقیقات زیادی نشان داده اند که بنیه علمیضعیف، محرکی قوی برای ترک تحصیل بوده است( لارسن 1998.) هم چنین مشخص شده است که حتی بعد از کنترل ( به دلیل مشکلات تحصیلی و سوابق دانش آموزان ) و بهبود بنیه دانش آموزان، باز هم نتوانستهاند از ترک تحصیل آنان جلوگیری کنند
تحقیقات نشان داده است که بنیه` علمیاولیه و دل مشغولی اولیه به تحصیل در دوره دبستان و راهنمایی، به پیش بینی ترک تحصیل در دبیرستان کمک میکنند. رودریک (1993) در تحقیقی نشان داد که تفاوت در نمرات علمی از ابتدای سال چهارم شروع میشودو قبل از ترک مدرسه، وضعیت نامطلوب نمرات دانش آموزان مشخص میگردد. یکی دیگر از عواملی که توجه زیادی را به خود جلب کرده است مردودی است. برخی تحقیقات اخیر نشان داده است که مردودی، تاثیرات زیادی بر کیفیت تحصیلی میگذارد. (الکساندر1994)، تمام مطالعات تجربی انجام شده موید این است که مردودی حتی در سطوح پایین تر تحصیلی به طرز محسوسی بر تمایل به ترک تحصیل تاثیر گذار است. ( گلداسمیت و وانگ 1999)
جنبه اجتماعی
الف) عوامل خانوادگی:
بیشتر تحقیقات معطوف به ویژگیهای ساختاری خانوادهها از قبیل وضعیت اقتصادی – اجتماعی است. وضعیت اقتصادی – اجتماعی که با سطح سواد و درآمد والدین سنجیده میشود، عامل مهمیدر پیش بینی موفقیت تحصیلی و رفتار ترک تحصیل است. این تحقیقات نشان داد دانش آموزانی که تنها یک سرپرست دارند یا تحت تکفل پدر یا مادر ناتنیاند، بیشتر از دانشآموزانی که دارای دو سرپرست (پدر و مادر واقعیاند) ترک تحصیل میکنند. تا کنون تحقیقات کمیدر جهت شناخت مسائلی که در آن ساختار خانواده باعث ترک تحصیل میشود، انجام شده است. طبق نظریه سرمایه گذاری، والدین بر اساس اهداف و محدودیتشان درباره مقدار زمان و منابعی که برای فرزندشان صرف میکنند، تصمیم میگیرند و این مسأله میتواند بر تمایل بچهها به تحصیل و کسب مهارتهای علمیآنها تاثیر بگذارد.(هاو من، ولف، 1994) سرمایه انسانی )سطح سواد والدین ) وسرمایه مالی ( در آمد والدین) نمیتوانند عوامل کافی برای پیدا کردن ارتباط بین زمینه` خانوادگی و موفقیت تحصیلی باشند
توانایی اجتماعی که منظور از آن رابطهای است که والدین با فرزندانشان، خانوادههای دیگر و مدرسه دارند، مستقل از تاثیر سرمایه انسانی – مالی میتواند بر موفقیت تحصیلی تاثیر بگذارد (کلمن 1988.) دانش آموزانی که والدینشان فعالیتهای آنها را تنظیم میکنند، از آنان حمایت معنوی میکنند، آنها را به تصمیمگیریهای مستقل تشویق میکنند و در مسائلشان خود را درگیر مینمایند، احتمال ترک تحصیلشان کمتر است. ( آستن و مک لاناهان 19911)
ب) عوامل مدرسهای:
در این زمینه چهار ویژگی مدرسه دخیل اند: ترکیب دانش آموز، امکانات مدرسه، مشخصههای ساختاری مدرسه و فرآیندها و شیوههای مدرسه(
امکانات مدرسه: یکی از تحقیقات نشان داد هر چه دانش آموزان معلمها را بهتر درک کنند، نرخ ترک تحصیل پایین میآید
ساختار مدرسه: تحقیقات موید آن هستند که اندازه مدرسه و عمومییا خصوصی بودن آن، بر ترک تحصیل تاثیر میگذاردد
شیوهها و خط مشیهای مدرسه: تحقیقات نشان میدهند که مدرسه برد به روش بر انصراف دانش آموزان از تحصیل تاثیر میگذارد. یک راه به طور غیر مستقیم و از طریق خط مشیهای عمومیو اموری است که برای بهبود بهرهوری کل مدرسه طراحی شده است. این خط مشیها و امور کاری و سایر مشخصههای مدرسه میتوانند منجر به انصراف داوطلبانه دانش آموزان شود
راه دیگر، خط مشیهای صریح و تصمیمگیریهای آگاهانه است. این قوانین میتوانند در ارتباط با مواردی مثل کسب نمرات پایین، غیبت زیاد، بی انضباطی و;. باشند که منجر به اخراج، بلاتکلیفی و تعویض اجباری مدرسه میشوند
گروه همسالان: نبود امکانات، فقر مالی، شرایط سکونت و فراهم کردن کار و اشتغال بعد از اتمام تحصیلات و; پیشرفت بچهها و بزرگسالان را تحت تاثیر قرار میدهند و احتمال این که این گونه افراد ترک تحصیل کنند، بیشتر است

دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word
یکشنبه 95/4/6 2:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word دارای 51 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word
چکیده
شکاکیت و یقینگرایی
شکگرایی (شکاکان)
مذهب یقین (معتقدان به امکان شناخت)
دلایل امکان شناخت
دلیل اوّل؛59 دلیل مبتنی بر استحاله اجتماع نقیضان
راهکار اول؛ حل شبهات و شکوک
راهکار دوم؛ تنبیه به نبود واسطه میان نفی و اثبات
دلیل دوّم؛62 دلیل مبتنی بر خودمتناقض بودن گفته های شکاکان
دلیل سوّم؛64 دلیل مبتنی بر خودمتناقض بودن گفته های شکاکان (از زاویهای دیگر)
دلیل چهارم؛66 دلیل مبتنی بر علم حضوری67
دلیل پنجم؛70 دلیل مبتنی بر اصل کلی “واقعیتی هست”
دلیل ششم؛71 دلیل مبتنی بر امتناع انکار کلی واقعیت
ابزارهای پیدایش یقین
راههای نیل به یقین
اوّل؛ راه بداهت
بداهت و نقش آن در سامانه یقین
راز بداهت اولیات
کاوشی نو و بیانی دیگر
دوم؛ راه قیاس و استدلال برهانی
شیوههای استدلال
انواع قیاس
الف. انواع قیاس به لحاظ صورت94
بداهت صورت قیاس استثنایی و سرّ آن
قیاس اقترانی
ب. اقسام قیاس به لحاظ ماده
انواع مواد قیاس
انواع مبادی قیاس
یقینیات102
تذکار چند نکته
قیاس برهانی
تعریف برهان
جمعبندی
اقلیمهای یقین
••• پىنوشتها
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word
ـ الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحن، مجمع البیان، (بیروت، مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی، 1417ه ق)، ج 1؛
ـ آلوسی البغواوی، محمود، روح المعانی، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1420 ه ق)، ج 1؛
ـ آملی، سید حیدر، نص النصوص، با تصحیح هانری کربن، (تهران، بىنا، 1353)؛
ـ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات (و شرح آن)، نصیر الدین طوسی، (قم، نشر البلاغه، 1409 ه ق)؛
ـ ـــــ، الشفاء (البرهان)، تحقیق دکتر ابوالعلاء عفیفی، (قم، کتابخانه آیهالله مرعشی نجفی، 1404 ه ق)؛
ـ ـــــ، الشفاء (الهیات)، تحقیق الاب قنواتی و سعید زاید، (تهران، ناصر خسرو، 1363)؛
ـ ـــــ، منطق النجاه، با ویرایش محمدتقی دانش پژوه، (تهران، دانشگاه تهران، 1364)؛
ـ ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مکیه، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی)، ج 1؛
ـ ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1408ه ق)، ج 9ـ11 و 14ـ15؛
ـ ارسطو، منطق ارسطو، با تحقیق عبدالرحمن بدوی، (بیروت، دارالقلم، 1980م)، ج 2؛
ـ الایجی، عبدالرحمن، شرح المواقف، منشورات الشریف الرضی، ج 2؛
ـ الترکه، صائنالدین علی بن محمد، تمهید القواعد، با مقدمه و تصحیح سید جلالالدین آشتیانی، (تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، 1360)؛
ـ التفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، (استانبول، بىنا، 1305 ه ق)، ج 1؛
ـ الحلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر للعلامه الحلی (مع شرحیه)، با تحقیق مهدی محقق، (تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل شعبه تهران، 1365)؛
ـ الخوری الشرتونی اللبنانی، سعید، اقرب الموارد، (تهران، داراه سوه للطباعه و النشر، 1374)، ج 5؛
ـ الساوی، عمربنسهلان، البصائر النصیریه فی المنطق، با تعلیقات شیخ محمد عبده، (قم، منشورات المدرسه الرضویه، بىتا)؛
ـ السیوری الحلّی، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین الی نهجالمسترشدین، تحقیق مهدىرجائی، (قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، 405 ه ق)؛
ـ الصدر، السید محمدباقر، المجموعهالکاملهلمؤلفات السیدمحمدباقرالصدر، ج 1، (الاسس المنطقیه للاستقراء)؛
ـ الطوسی، نصیرالدین، الجوهر النضید (شرح تجرید المنطق)، حسن بن یوسف الحلی، (قم، بیدار، 1363)؛
ـ الفیروزآبادی، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1420ه ق)، ج 2؛
ـ الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، (قم، دارالهجره، 1405 ه ق)، ج 1و2؛
ـ القشیری النیسابوری،عبدالکریم بن هوازن، الرسالهالقشیریه، تحقیق معروف زریق، (بیروت،دارالجیل)، چ دوم؛
ـ المصطفوی، حسن، التحقیق فىکلمات القرآنالکریم، (تهران، وزارت ارشاد، 1371)، ج 13 و 14
ـ الیزدی، عبدالله بن شهابالدین الحسین، الحاشیه علی تهذیب المنطق للتفتازانی، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1421 ه ق)، چ دهم؛
ـ انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، (قم، دارالعلم، 1417 ه ق)؛
ـ بهمنیار، ابن المرزبان، التحصیل، با تصحیح مرتضی مطهری، (تهران، دانشگاه تهران، 1375)، چ دوم؛
ـ جوادی آملی، عبدالله، شناختشناسی در قرآن، ویراست حمید پارسانیا، (قم، مرکزمدیریت حوزهعلمیه قم)؛
ـ ـــــ، معرفتشناسی در قرآن، (از تفسیر موضوعی)، چ دوّم، (قم، اسراء، 1379)، ج 13؛
ـ حسینزاده، محمد، معرفتشناسی، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره، 1380)، چ هفتم؛
ـ خمینی، روحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، (قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378)، چ سوم؛
ـ داماد، میرمحمدباقر، تقویم الایمان، با تعلیقات ملاعلی نوری، (تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، 1376)؛
ـ رازی، فخرالدین، الانارات فی شرح الاشارات و التنبیهات، با تصحیح نفیسه نوبخت، (قم، دانشگاه قم، 1378)؛
ـ ـــــ، المباحث المشرقیه، (بیروت، دارالکتاب العربی، 1418 ه ق)، ج 1؛
ـ رازی، قطبالدین، شرح المطالع فی المنطق، (قم، کتبی نجفی، بىتا)، ج 1؛
ـ ریزی، اسماعیل بن محمد، حیات النفوس (فلسفه اشراق به زبان فارسی)، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، (تهران، بی نا، 1369)؛
ـ سبزواری، ملاهادی، شرحالمنظومه، با تعلیقه حسن حسنزاده آملی، (قم، نشر ناب، 1422 ه ق)؛
ـ سهروردی، شهاب الدین یحیی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 4، (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380)، چ سوم؛
ـ ـــــ، منطق التلویحات، به تصحیح فیاض، (تهران، دانشگاه تهران، 1324)؛
ـ شهابی، محمود، رهبر خرد، (کتابخانه خیام، 1340)، چ سوّم؛
ـ شیرازی، قطبالدین، درهالتاج لغره الدباج، به کوشش سید محمد مشکوه، بخش نخستین، (تهران، چاپخانه مجلس، 1317)، ج 1؛
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، با پاورقی مرتضی مطهری، (قم، صدرا، 1372)، چ هفتم، ج 1، 2 و 3
ـ ـــــ، رسائل سبعه، (قم، حکمت، 1362)؛
ـ ـــــ، نهایهالحکمه، به تصحیح عباسعلی زارعی سبزواری، (قم، جامعه مدرسین، بىتا)؛
ـ طریحی، فخرالدین، مجمعالبحرین، تحقیق احمدحسینی، (تهران، دفتر نشرفرهنگاسلامی، 1408ه ق)، چدوم؛
ـ طوسی، نصیرالدین، أساس الاقتباس، (تهران، نشر مرکز، 1375)، ج 1؛
ـ ـــــ، کشفالمراد فی شرح تجریدالاعتقاد، (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1399 ه ق)؛
ـ فارابی، ابونصر محمد، المنطقیات للفارابی، تحقیق محمدتقی دانشپژوه، (قم، کتابخانه آیهالله مرعشی نجفی، 1410 ه ق)، ج 1؛
ـ فولکیه، پل، فلسفه عمومی یا مابعدالطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی، (تهران، دانشگاه تهران، 1377)، چ سوم؛
ـ قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، باب العلم، (قم، بیدار، 1372)؛
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه سید جلالالدین مجتبوی، (تهران، سروش، 1375)، چ سوّم، ج 1؛
ـ گیسلر، ال. نورمن، فلسفه دین، ترجمه حمیدرضا آیتاللهی، (تهران، حکمت، 1375)، ج 1؛
ـ مرتضی مطهری، مسأله شناخت، (قم، صدرا، 1368)، چ سوم؛
ـ مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، (قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1377)، چ هشتم، ج 1؛
ـ ـــــ، ترجمه و شرح برهان شفا، نگارش محسن غرویان، (تهران، امیرکبیر، 1373)، ج 1؛
ـ ـــــ، تعلیقه علی نهایهالحکمه، چ اوّل، (قم، مؤسسه در راه حق، 1405ه ق)؛
ـ مظفر، محمدرضا، المنطق، (قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1366)، چ چهارم، ج 3؛
ـ ملکیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، (تهران، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1377)، ج 1؛
ـ ـــــ، جزوه شناخت شناسی (تقریر اشکال جی. ای. مور بر شکاکیت کلی)، بنیاد فرهنگی باقرالعلوم؛
ـ همدانی، عین القضات، زبده الحقایق، تحقیق عفیف عسیران، (تهران، دانشگاه تهران،بىتا)
چکیده
یکی از مهمترین پرسشهای معرفتشناسی، امکان یا عدم امکان شناخت یقینی است. این مسئله هم در قلمرو کل معرفت بشری و هم در ساحت معرفتهای دینی قابل طرح است. امروزه نفی شناخت یقینی، پیشفرض بسیاری از مباحث در حوزههای دینپژوهی و فلسفههای مضاف است
این مقاله به این موضوع مىپردازد که آیا معرفت یقینی امکان و وقوع دارد یا اساسا چنین شناختی ناممکن است؟ بایستی بدانیم، اولاً: مفهوم و هویت یقین در دانشهای عقلی، به ویژه منطق و فلسفه چیست؟ و ثانیا: آیا یقینی که منطقدانان و فیلسوفان مراد مىکنند، قابل دسترسی است؟ و اگر آری، راههای نیل به آن کدامند؟
در کاوشی که در مفهوم یقین در بخش نخست این مقال داشتیم، نتایج زیر به دست آمد
1 یقین توصیفگر شناخت گزارهای است؛ با این حال، با توسعه در مفهوم آن مىتوان علم حضوری را نیز موصوف آن قرار داد؛
2 در بستر علم حصولی، چهار کاربرد منطقی، فلسفی، کلامی و عرفانی یقین مشترک، و حاوی چهار مؤلفه: باور، صدق، جزم و زوال ناپذیری است؛
3 اصلىترین ویژگی در میان تمام کاربردهای یقین خصیصه شکناپذیری است
با عنایت به نتایج فوق، باید گفت: آیا یقین با ویژگىهای یاد شده، ممکن و دست یافتنی است؟ اگر آری، راههای دستیابی به آن کدامند؟
کلید واژهها
امکان شناخت، وقوع شناخت یقینی، راه نیل به یقین، بداهت، برهان، اقلیمهای یقین
شکاکیت و یقینگرایی
درباره امکان یا عدم امکان شناخت یقینی دو گرایش عمده منکر معرفت یقینی و باورمند به آن قابل شناسایىاند. گرایش نخست را مىتوان شکگرایی و گرایش دوم را یقینگرایی نام نهاد
شکگرایی (شکاکان)
تاریخ فلسفه از مکتبهایی نام مىبرد که امکان دستیابی به هرگونه معرفتی را انکار مىکردند. این گروه در اثر حوادث چندی از جمله بروز عقاید و آرای گوناگون و متضاد در مسائل فلسفی و پیدایش نظریههای مختلف درباره جهان و انسان به تردید و حیرت افتادند و تمام ادراکات و آرای اندیشه بشری، حتی بدیهیات اولیه، را باطل و پندار محض دانستند و هیچ ارزشی برای هیچ فکر و هیچ ادراکی قایل نشدند و جهان معلومات را هیچ در هیچ دانستند، و به این ترتیب مکتب سفسطه (= سوفیسم) را پدید آوردند. در واقع، این طیف شناخت حقیقی را از آن رو انکار مىکردند که مطلق واقعیت یا هر واقعیتی ورای ذهن آدمی را منکر مىشدند. بالطبع با انکار هر گونه واقعیت، اساس سخن از علم، عالم و معلوم گفتن بىمعنا خواهد بود؛ و در صورت انکار هرگونه واقعیت خارج از ذهن، باز معلوم و متعلقی برای شناخت باقی نخواهد بود تا درباره اصل تحقق آگاهی، به عنوان وصفی قائم به شناسنده و متعلق شناسایی، یا درباره مطابقت صورتهای ذهنی با خارج گفت و گویی صورت پذیرد
به موازات سوفیسم، جریان دیگری شکل گرفت که سپتىسیسم (Scepticism / Skepticism) یا مکتب شکاکان خوانده مىشود. پیروان این مکتب منکر وجود واقعیتهای خارجی نیستند، ولی منکر وجود هر گونه راهی هستند که شناخت اشیاء را همان گونه که در واقع و نفسالامر هستند، میسور مىگرداند. این گروه، خود، به دو دسته فرعىتر تقسیم مىشوند: دستهای که منکر هرگونه شناختی است و به اصطلاح شک او مطلق و جهانشمول است؛ و دستهای که منکر شناخت در حوزههایی خاص مىباشد. دسته دوم، البته، به تبع حوزهای که منکر شناخت در آن است، به گروههای کوچکتری تقسیم مىگردد
شکاکیت، در واقع، نوعی نگرش و مکتب است که در معرفتشناسی قامت برافراشته و داری یک سلسله مبادی، مسائل و لوازم ویژه است. این عنوان عام (= شکاکیت) طیفهایی چون “لاادری گری” (Agnosticism) و “نسبیتگرایی” (Relativism) را نیز در بر مىگیرد. گروه نخست معتقدند به این دلیل که در کشف و شناخت واقع تردید داریم، از هرگونه حکم جزمی درباره اشیا پرهیز مىکنیم؛ نه قاطعانه به اثبات چیزی برای چیزی رأی مىدهیم و نه به سلب چیزی از چیزی
گروه دوم نیز به همین دلیل که از یافتن راهی برای شناخت واقع مأیوسند، وجود هرگونه شناخت مطلقی را منکرند و مىپندارند همه نگرشهای گوناگون انسانی، حتی آنها که بر خلاف هم هستند، حقیقی و مطابق با واقع است. نزد این گروه، حقایق به تبع افراد و زاویه دید آنها متفاوت مىشود؛ زیرا واقعیت اشیا، که علم به آنها تعلق مىگیرد، ممکن نیست به طور اطلاق و دست نخورده و آنچنان که هست در قوای ادراکی بشر ظهور کند، بلکه کیفیت ظهور هر واقعیتی که برای انسان مکشوف مىگردد، تحت تأثیر دستگاه ویژه ادراکی هر شخص از یک سو، و شرایط زمانی و مکانی از سوی دیگر، متغیر مىگردد. از این رو، شىء واحد را هر کسی به گونهای و به شکلی ادراک مىکند، و بلکه یک نفر در دو حالت یک چیز را دو نحو ادراک مىکند. پس هر فکری در عین اینکه صحیح و حقیقت است، فقط برای شخص ادراک کننده آن هم فقط در شرایط زمانی و مکانی معین حقیقت است، اما برای شخص دیگر و یا برای خود همان شخص در شرایط دیگر، حقیقت چیز دیگری است
نسبىگرایی، البته به دو بخش نسبىگرایی عام و نسبىگرایی خاص تقسیم مىشود: پاره نخست مىاندیشند هیچ معرفت مطلقی در هیچ زمینهای وجود ندارد. پاره دوم، با تنوع دیدگاههایشان، معتقدند تنها در حوزه یا حوزههایی خاص، مثلاً در حوزه اخلاق امکان شناخت مطلق وجود ندارد
این را هم مىافزاییم که میان شک و شکاکیت تفاوت وجود دارد: شک به معنای دو دلی، نوعی حالت ذهنی و روانی است؛ در حالی که شکاکیت، آنچنان که یادآور شدیم، نوعی طرز فکر و مکتب مىباشد. بنابراین، شکاکیت به معنای نوعی نگرش است که بر پایه نفی امکان شناخت استوار است، هر چند که حالت روانی و ذهنی پیروان این مکتب ظن باشد نه شک
مذهب یقین (معتقدان به امکان شناخت)
در برابر جریانهای منکر معرفت یقینی، گرایش معتقدان به امکان شناخت قرار دارد. این گرایش طیف وسیعی از فیلسوفان و دانشمندان، بلکه همه انسانها و حتی خود سوفسطاییان و شکاکان را در برمىگیرد
سقراط، افلاطون و ارسطو از نخستین کسانىاند که به مبارزه با سوفسطاییان پرداختند و با آشکار نمودن مغالطههای آنها، ثابت کردند که اشیاء قطع نظر از ادراک ما واقعیت دارند و آدمی مىتواند به آنها، همان گونه که هستند، شناخت پیدا کند؛ و تنها بایستی انسان به شیوهای صحیح فکر خود را راه ببرد تا حقایق را دریابد
اندیشمندان اسلامی نیز با اعتقاد به وجود جهان خارج و توانمندی فىالجمله انسان در شناخت آن، در زمره قایلان به امکان شناخت قرار دارند، و تحقق معرفت را نسبت به پارهای امور، بدیهی و بی نیاز از اثبات مىدانند. روشن است که مدعای این گروه و سایر طرفداران امکان شناخت، درست بودن همه آراء و اندیشههای بشری نیست؛ بلکه آنچه اینان بر آن پای مىفشرند امکان و وقوع معرفت یقینی در پارهای موارد است. اما اینکه قلمرو و گستره این شناخت تا کجاست، و از چه راههایی مىتوان به آن رسید؛ یا اینکه با چه معیاری مىتوان اندیشه صحیح را از ناصحیح تشخیص داد، همگی و همگی بحثهایی هستند که بایستی در بوته نقد و نظر مورد بررسی قرار گیرند و در آنها جای ادعای بداهت نیست
به هر حال، شکاکان و منکران معرفت یقینی برای اثبات مدعای خود دلایلی ارائه نمودهاند که به دلیل گستره مباحث و ضیق مجال تنها به بیان پارهای از دلایل طرفداران امکان شناخت خواهیم پرداخت که عمدتا نیز جنبه تنبیهی دارند و در پی جلب توجه منکران معرفت به آنچه ذهن هر انسانی به بداهت مىیابد هستند
دلایل امکان شناخت
پیش از طرح دلایل، یادآوری دو نکته خالی از فایده نیست
یکم: شناختهای انسان در یک تقسیم به دو پاره شناخت حضوری و شناخت حصولی تقسیم مىشوند. شناخت حضوری آگاهی شناسنده از واقعیت خارجی است بی آنکه میان فاعل شناسا و شىء مورد آگاهی هیچ گونه واسطه (حاکی) و حایلی در کار باشد. شناخت حصولی نیز آگاهی از واقعیتهای خارجی است ولی این بار از طریق و با واسطهگری صورتهای ذهنی. از اینرو، این نوع شناخت به حقیقی یا خطا بودن متصف مىگردد: تصویر ذهنی اگر با واقعیت خارجی مطابقت داشته باشد شناخت پدید آمده حقیقی، و در غیر این صورت خطا و اشتباه خواهد بود
ولی در علم حضوری که پای صورت ذهنی به میان نمىآید و در نتیجه، مقایسهای هم میان آن و واقعیت خارجی صورت نمىگیرد، سخن از حقیقت و خطا هم گفته نمىشود؛ بلکه همواره یافت شناسنده یافت واقع خواهد بود
دوم: از جمله اموری که مىتوانند متعلق شناخت یقینی قرار گیرند، صور و مفاهیم ذهنی، حالات، کیفیات و انفعالات نفسانی مانند: غم، شادی، فراموشی، شک، یقین، و حتی خود باورها و تصدیقات انسان است. این امور گرچه به علم حضوری برای شناسنده معلوماند، ولی همزمان، تصویر حکایتگر آنها نیز در ذهن شناسنده شکل مىگیرد؛ و به این ترتیب، معلوم او به علم حصولی هم خواهند بود. و سرّ اینکه پس از زایل شدن حالات روانی، باز انسان مىتواند همانها را به یاد بیاورد، در حدوث و بقای همین علم حصولی نهفته است
اکنون، با در نظر داشتن این دو نکته، به ذکر و توضیح ادلّه امکان یقین مىپردازیم
دلیل اوّل؛59 دلیل مبتنی بر استحاله اجتماع نقیضان
پیش از هر چیز باید گفت: منکر امکان شناخت یا فردی است متحیر و سرگردان و یا فردی است معاند و ستیزهجو؛ و به دلیل همین تفاوت، شیوه برخورد نیز در هر مورد متفاوت از دیگری خواهد بود
متحیر کسی است که به دلیل پارهای امور دچار سردرگمی و شک گردیده است؛ این امور عبارتند از
الف. ناسازگاری آرای بزرگان اندیشه: اختلاف و گاه کاملاً در مقابل هم بودن اندیشههای برخی فلاسفه و دانشمندان، که همگی نیز سرامد عقل و دانشاند و هیچکدام برتری محسوسی بر دیگری ندارد، موجب گشته تا شخص در قبول و ترجیح یکی از اقوال دچار سرگردانی شود؛
ب. شنیدن سخنان ظاهرا شگفتآور و بسیار عجیب: گاه گفتههایی از برخی بزرگان فکری شنیده مىشود که بر حسب سرشت اولیه عقل به هیچ روی پذیرفتنی نیست؛ مثلاً “محال است یک چیز بیش از یک بار به رؤیت در آید؛ بلکه همان یک بار رؤیت شدنش هم محال است.” یا “هیچ چیز در خودش حاوی وجود نیست، بلکه در ارتباط و اضافه با دیگری دارای وجود مىشود.”60 و گفتههایی از این دست، شنونده را به تردید و حیرت گرفتار مىکند؛
ج. کنار هم قرار گرفتن برهانهایی چند که هر کدام نتیجهای غیر از دیگری به دست مىدهد: گاه درباره مطلبی که شخص پیرامونش مىاندیشد، دلایل و قیاسهایی وجود دارد که هر کدام چیزی متفاوت را اثبات مىکند، به گونهای که شخص مزبور توان برگزیدن یکی از براهین و کنار گذاردن باقی را ندارد
در این میان فیلسوف، یعنی کسی که از ثبوت واقعی اشیاء در خارج، به همان گونه که هستند، جستوجو مىکند، بایستی در برابر گروه متحیران دو راهکار زیر را در پیش گیرد
راهکار اول؛ حل شبهات و شکوک
برای این کار باید نکاتی چند را به شخص متحیر گوشزد کرد
یکی اینکه باید گفت: برای افراد انسان، حتی فرهیختگان و سردمداران دانش و اندیشه، امکان خطا وجود دارد؛ زیرا انسان برخلاف ملائکه الهی یا انسانهایی که به دلیل بهرهمندی از عنایات ویژه الهی از اشتباه مصون هستند، به دلیل گرفتار بودن در عالم طبیعت و محدودیتهای دیگر چه بسا به اشتباه افتد و راه به خطا ببرد؛ ولی با این حال، اشتباهات گهگاه بزرگان فکری دلیل بر پنداری و غیرواقعی بودن همه شناختها، از جمله شناختهای یقینی و صادق، نیست
دیگر آنکه، نمىتوان انتظار داشت همه مردان اندیشه از جهت نیل به شناخت واقعی در یک درجه و رتبه قرار گیرند، و از اینرو، کاملاً پذیرفته خواهد بود که برخی از ایشان مطالبی سخت، تو در تو و دیر یاب را یافته باشند که دیگران از درک آن عاجز ماندهاند
سوم اینکه، چه بسا اندیشمندی در مورد و قلمرویی از دانش توفیق بیشتری در شناخت واقع پیدا کرده باشد، ولی در قلمرویی دیگر چنین موفقیتی نداشته باشد، و به جای او کس یا کسان دیگری به موهبت کشف واقع نایل آمده باشند. بنابراین، همین توفیق کمتر یا فزونتر در شناخت واقع زمینه اختلافات فکری را فراهم مىآورد؛ اختلافاتی که کاملاً معقول و منطقی هم هستند
چهارم اینکه، بیشترینه فیلسوفان با وجود آنکه آشنای به دانش منطق و قواعد آن هستند، ولی در عمل از آن بهره نمىجویند و اندیشه خود را بىاستمداد از دادههای منطق به تکاپو وا مىدارند. روشن است در چنین حالتی به سان سواری مىمانند که بر مرکبی چموش نشسته، و عنان آنرا هم رها کرده تا به هر سوی که اقتضای طبع آن است بتازد. در این صورت، آنچه جای تردید ندارد دور افتادن سوار از مسیر صواب، و نرسیدنش به منزل مقصود است
و اما درباره سخنان به ظاهر نامقبول و نامعقول برخی بزرگان نیز باید گفت: شیوه این عده چنین بوده که گاه جملاتی مىگفتهاند که دارای ظاهری ناپذیرفتنی و خردستیز بوده، به گونهای که چه بسا شنونده از شنیدن آنها دچار اشمئزاز مىگردد؛ ولی در واقع، باطن این گفتهها کاملاً حق و صواب است. و اگر با چنان ظاهری عرضه گردیدهاند به دلیل مصلحتهایی ویژه بوده، به نحوی که اگر با صراحت و روشنی گفته مىشده، پیامدش مفسدههایی سترگ بوده است
این روش بیان، نه تنها در اندیشهوران بزرگ، که در پیامبران الهی نیز وجود دارد، و در قرآن کریم و روایات نبوی صلىاللهعلیهوآله نیز دارای نمونههای فراوانی است. با این تفاوت که بر خلاف اندیشهوران یاد شده، انبیای الهی به دلیل بهرهمند بودن از قوه عصمت از هر گونه لغزش و خطایی مصونند و هر آنچه مىگویند حق و عین صواب است
راهکار دوم؛ تنبیه به نبود واسطه میان نفی و اثبات

دانلود پروژه مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى در word
یکشنبه 95/4/6 2:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى در word دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى در word
چکیده
مقدّمه
تاریخچه تقسیم «عقل» به نظرى و عملى
هدف از تقسیم «عقل» و کاربرد آن
تعریف و تناسبات عقل نظرى و عقل عملى
عقل و تنوّع استعمالات
دیدگاههاى سهگانه
مدرکات عقل نظرى و عقل عملى و تفاوتها
رابطه عقل نظرى و عقل عملى
توجیه عمل در عقل عملى
دیدگاه نخست
دیدگاه دوم
دیدگاه سوم
فواید و آثار عقل نظرى و عقل عملى
برترى در عقل نظرى و عملى
مراحل و تقسیمات عقل نظرى و عقل عملى
نظر برگزیده
عقل و درک کلّیات و جزئیات
قلب
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى در word
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، مع شرح الخواجه نصیرالدین الطوسى و المحاکمات لقطبالدین محمّدبن محمّد الرازى، تهران، مؤسسه مطبوعات دینى، 1422ق
ـ ـــــ ، الاشارات و التنبیهات، مع شرح نصیرالدین طوسى، تحقیق سلیمان دینا، بیروت، مؤسسه النعمان، 1413ق
ـ ـــــ ، الالهیات من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1418ق
ـ ـــــ ، الشفاء، قم، مکتبه آیهاللّه مرعشى نجفى، 1404ق
ـ ـــــ ، الطبیعیات من الشفاء، چ سنگى
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبداللّه نورانى، تهران، دانشگاه تهران، 1363
ـ ـــــ ، النجاه من الغرق فى بحر الضلالات، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1379
ـ ـــــ ، حدود یا تعریفات، ترجمه محمّدمهدى فولادوند، تهران، سروش، چ دوم، 1366
ـ ارسطو، درباره نفس، ترجمه علىمراد داورى، تهران، حکمت، چ چهارم، 1378
ـ ـــــ ، متافیزیک (مابعدالطبیعه)، ترجمه شرفالدین خراسانى، تهران، گفتار، 1366
ـ اصفهانى، راغب، تفصیل النشأتین و تحصیل السعادتین، مشهد، آستان قدس رضوى، 1419ق
ـ اصفهانى، محمّدحسین، نهایه الدرایه، بیروت: مؤسسه آلالبیت(ع)، 1418ق
ـ الاسعد، عبداللّه، دروس فى علم النفس الفلسفى، قم، سیدهالمعصومه، 1428ق
ـ بحرانى، ابنمیثم، شرح على المائه کلمه لامیرالمؤمنین (ع)، قم، جامعه مدرسین، چ سوم، 1427ق
ـ بغدادى، ابوالبرکات، المعتبر فى الحکمه، اصفهان، دانشگاه اصفهان، چ دوم، 1415ق
ـ بغدادى، سعیدبن هبهاللّه، الحدود و الفروق، قم، مجمع البحوث الاسلامیه، 1416ق
ـ بهشتى، احمد، تجرید، شرح نمط هفتم از کتاب الاشارات و التنبیهات، قم، بوستان کتاب، 1385
ـ تهانوى، محمّدعلى بن على، کشاف اصطلاحات الفنون، هند، چاپ کلکته، بىتا
ـ جوادى آملى، عبداللّه، شریعت در آینه معرفت، تهران، رجاء، 1372
ـ حائرى، مهدى، سفر نفس، تقریرات مهدى حائرى، به کوشش عبداللّه نصرى، تهران، نقش جهان، 1380
ـ ـــــ ، کاوشهاى عقل عملى، تهران، موسسه حکمت و فلسفه ایران، چ دوم، 1384
ـ خوانسارى، آقاجمال، الحاشیه على الشفا (الطبیعیات)، قم، کنگره بزرگداشت آقاحسین خوانسارى، 1378
ـ ـــــ ، الحاشیه على الشفاء (الالهیات)، قم، کنگره بزرگداشت مرحوم آقاحسین خوانسارى، 1378
ـ داناسرشت، اکبر، ترجمه کتاب روانشناسى شفا، تهران، چاپخانه بانک بازرگانى، چ سوم، 1348
ـ رازى، فخر، المباحث المشرقیه، قم، بیدار، چ دوم، 1411ق
ـ سبزوارى، ملّاهادى، اسرار الحکم، تعلیقه ابوالحسن شعرانى، تهران، اسلامیه، 1351ش
ـ ـــــ ، رسائل حکیم سبزوارى، تعلیقه سید جلالالدین آشتیانى، قم، اسوه، چ دوم، 1376
ـ ـــــ ، شرح الاسماء او شرح دعاء الجوشن الکبیر، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1375
ـ ـــــ ، شرح المنظومه، تعلیقه حسن حسنزاده آملى، قم، ناب، 1422ق
ـ شهرزورى، محمّد، رسائلالشجرهالالهیه فى علومالحقائقالربانیه، تهران، مؤسسهحکمتوفلسفه ایران، 1373
ـ شیرازى، سیدرضى، درسهاى شرح منظومه حکیم سبزوارى، تهران، حکمت، 1383
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، قم، اسماعیلیان، چ پنجم، 1412ق
ـ عبید زاکانى، خواجه نظامالدین، اخلاق الاشراف، تهران، اساطیر، 1374
ـ غزالى، ابوحامد، احیاء العلومالدین، بیروت، دار قتیبه، 1412ق
ـ ـــــ ، معیار العلم فى المنطق، تهران، دارالکتب العلمیه، 1410ق
ـ ـــــ ، مقاصد الفلاسفه، تحقیق سلیمان دینا، قاهره، دارالمعارف مصر، 1961م
ـ ـــــ ، میزان العمل، تهران، دارالکتب العلمیه، 1409ق
ـ فیاض لاهیجى، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، سایه، 1383
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه سید جلالالدین آشتیانى، تهران، سروش، چ دوم، 1368
ـ کاتبى قزوینى، على، حکمه العین، با شرح محمّدبن مبارکشاه بخارى، مشهد، دانشگاه فردوسى، 1353
ـ کردفیروزجایى، یارعلى، نوآورىهاى فلسفه اسلامى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386
ـ کیاشمشکى، ابوالفضل، راز رستاخیز و کاوشهاى عقل نظرى، تهران، انجمن معارف اسلامى ایران، 1382
ـ مجلسى محمّدباقر، مرآهالعقول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ سوم، 1412ق
ـ مدرّسى، سید محمّدرضا، فلسفه اخلاق، تهران، سروش، چ دوم، 1376
ـ مرزبان، بهمنیاربن، التحصیل، تعلیقه مرتضى مطهّرى، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1375
ـ مسکویه، ابوعلى، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، قم، بیدار، چ پنجم، 1413ق
ـ مصباح، محمّدتقى، شرح الهیات شفا، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1382
ـ ـــــ ، فلسفه اخلاق، تهران، شرکت چاپ و نشر بینالملل، چ سوم، 1386
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378
ـ مظفّر، محمّدرضا، اصول الفقه، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چ سوم، 1368
ـ مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ پنجم، 1367
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، تهران، دارالمعارف الاسلامیه، 1383ق
ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، با حواشى ملّاهادى سبزوارى و تحقیق سید جلالالدین آشتیانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1360
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چ سوم، 1422ق
ـ ـــــ ، شرح الهدایه الاثیریه، بیروت، مؤسسه التاریخ العربى، 1422ق
ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چ چهارم، 1410ق
ـ نراقى، ملّا محمّدمهدى، جامع السعادات، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، چ ششم، 1408ق
ـ ـــــ ، شرح الالهیات من کتاب الشفاء، قم، کنگره محققان نراقى، 1380
ـ نصرى، عبداللّه، مبانى انسانشناسى در قرآن، تهران، مؤسسه مرحوم فیض، 1372
چکیده
«عقل»، حکمت، فلسفه، علم، و قوّه نفسانى در تفکرات فلاسفه یونان به «نظرى» و «عملى» تقسیم شده است. برخى دانشمندان مسلمان ماهیت عقل نظرى و عقل عملى را یکى دانسته، و هر دو را از سنخ درک و تعقّل پنداشتهاند؛ با این تفاوت که مُدرَک اولى از امور دانشى، و مُدرَک دومى از امور کنشى است. حتى برخى بخشپذیرى براساس مُدرک و متعلّق را نیز صحیح ندانسته، و درک هر دو را به عقل نظرى سپردهاند. همچنین، بعضى معتقدند: یکى از سنخ درک، و دیگرى از جنس عمل و فعل به شمار مىرود؛ آنگاه تعامل این دو با یکدیگر منجر به آمیختگى علم و عمل مىشود. عقل عملى در دیدگاه مشهور، با تروّى در ادراکات نظرى، به جزئیات منتقل مىشود و قواى نفس را براى عمل راهنمایى و تحریک مىکند
براساس مبناى مشهور، انسان در سایه عقل نظرى به معارف و علوم روى مىآورد و با کسب بصیرت، حقایق عالم را مىیابد؛ چنانکه به کمک عقل عملى، به نظم و ترتیب امور زندگى مىپردازد و حالات شخصى و روابط اجتماعى خود را سامان مىدهد. همین تنظیم حالات، و تهذیب درون، زمینه شناخت عالىتر و صحیحتر را فراهم مىآورد. هرچند در نظر برگزیده، به جاى عقل عملى، براى ایجاد انگیزه و تحریک قوا، قلب را معرفى مىکنیم و از جایگاه مهم آن سخن به میان مىآوریم
کلیدواژهها : عقل، نظرى، عملى، حکمت، نفس، قوّه، کلّى، جزئى، هیولانى، ملکه، فعل، مستفاد، قلب
مقدّمه
دانشمندان فلسفه و عرفان و اخلاق، در بحث از «عقل نظرى و عقل عملى»، به جاى «عقل» از تعابیرى مانند قوّه نفسانى، نفس، حکمت، فلسفه، و علم نیز استفاده کردهاند. بر این اساس، مسکویه از تعبیر «قوّه عالمه و قوّه عامله» و ابنسینا از تعبیر «قوّه مدرکه و قوّه محرّکه عامله» استفاده کرده است. بهمنیار با بیان دو قوّه ادراکى و متصرّف، این دو قوّه را با عقل نظرى و عملى پیوند داده و همنام دانسته است. غزالى با بیان قوّه عالمه و عامله، به نام دیگر این قوا ـ که همان عقل نظرى و عملى باشد ـ اشاره مىکند. فخر رازى از قوّه عامله و عاقله یاد مىکند و آن دو را «عقل» مىنامد. ابنمیثم بحرانى مىگوید که نفس انسانى داراى دو قوّه نظریه و عملیه است که هر دو «عقل» نامیده شدهاند؛ وى آنگاه تکامل نفس با این دو قوّه را «حکمت» نام مىنهد. قطبالدین رازى این دو قوّه را با «عقل» همنام مىداند. عبید زاکانى نفس انسانى را داراى دو قوّه علمیه و عملیه مىپندارد و حکمت را تکامل نفس در این دو قوّه مىشمارد. ملّاصدرا از قوّه عالمه و عامله، علمیه و عملیه، و علّامه و عمّاله یاد مىکند و در شرح هدایه، با تسامح، نظرى و عملى را دو جزء نفس مىشمارد. لاهیجى نفس ناطقه را داراى این دو قوّه دانسته و این دو قوّه را «عقل» نامیده است. همچنین، ملّاهادى سبزوارى مىگوید
«للنفس قوّتان: عقل نظرى و عملى ان تشأ فعبّر
علّامهٌ عمّالهٌ فالمبتداء
لاربع مراتب قد صعدا.»
غزالى در مقاصدالفلاسفه «حکمت» را به همین دو قسم تقسیم کرده و از عقل نظرى و عملى سخن به میان آورده است. گفتنى است که وى در میزانالاعمال، چون حکمت را به مقتضاى تسمیه آن مفید ثبات و استحکام شمرده و عقل عملى را به مقتضاى شرایط زمانى و مکانىِ عمل از حالتى غیرثابت برخوردار دانسته، اطلاق عنوان «حکمت» بر عقل عملى را نوعى مجاز به حساب آورده و گفته است
اسم الحکمه لها من وجه المجاز، لانّ معلوماتها کالزئبق تنقلبُ و لا تثبت. فمن معلوماتها ان بذل المال فضیله و قد یصیر رذیله فى بعض الاوقات و فى حق بعض الاشخاص. فلذلک اسم الحکمه بالاوّل أحق ]و ان کان بالثانى أشهر[
کاتبى قزوینى حکمت را به دو بخش عملى و نظرى تقسیم مىکند. شهرزورى نیز این تقسیم را در موضوع «حکمت» ارائه مىدهد و یکى را حکمت نظرى و دیگرى را حکمت عملى مىنامد. ملّاصدرا در شرح هدایه از همین تعبیر استفاده کرده است و آنچه را به استکمال قوّه نظریه و عملیه منجر مىشود حکمت نظریه و عملیه نامیده است. مرحوم نراقى همین تقسیم را ارائه مىدهد و ملّاهادى سبزوارى، پس از اشاره به حکمت نظرى و عملى، مبناى هر دو را عقل نظرى مىداند
ابنسینا در منطق و نیز الهیات شفا، این تقسیم را با عنوان فلسفه نظریه و فلسفه عملیه مطرح مىکند؛ چنانکه راغب اصفهانى همین دو بخش را با عنوان «علم» توضیح
مىدهد. در بسیارى از تعابیر، مقسم این تقسیم همان «عقل» دانسته شده است؛ مثلا ابنسینا در حدود و اشارات، غزالى در میزانالاعمال، ابوالبرکات در المعتبر، خواجه نصیرالدین طوسى در شرح اشارات، ملّاصدرا در اسفار، ملّامحمّدمهدى نراقى در جامعالسعادات، و همینطور محقّق اصفهانى، مرحوم مظفّر، علّامه طباطبائى و نیز برخى از کسانى که پیشتر به گفتار آنها اشاره شد، از همین اصطلاح «عقل نظرى و عقل عملى» استفاده کردهاند
با وجود اینکه تبیین این اندیشمندان از «نظرى» و «عملى» با عناوین گوناگونى صورت گرفته است؛ ولى به نظر نمىرسد که تفاوت هریک از این عناوین با دیگرى، تغییر اساسى در تعاریف این اندیشمندان از دو اصطلاح «نظرى» و «عملى» ایجاد کرده باشد؛ چنانکه بسیارى ـ همانطور که گذشت ـ به ربط وثیق بین آن عناوین در موضوع مورد بحث تصریح کردهاند. ما نیز در این مقاله، مباحث خود را با عنوان «عقل نظرى و عقل عملى» ادامه مىدهیم
تاریخچه تقسیم «عقل» به نظرى و عملى
مسئله تقسیم «عقل» به نظرى و عملى از مسائل مهم فلسفى و معرفتشناختى است که از دیرباز در میان فیلسوفان، متکلّمان، و حکیمان مطرح بوده و درباره تعریف و کارکرد آن سخن گفته شده است. هرچند پیدایش و گسترش این تقسیم به دوران اسلامى بازمىگردد؛ ولى بنیاد این تقسیمبندى را مىبایست مربوط به یونان باستان دانست
بر این اساس، اعتقاد ارسطو در بحث از «نفس» چنین بوده است که: قوّه عقلیه انسان ـ پیوسته ـ غیرمتحرّک است؛ و تنها عقلى متحرّک است که در کنار شوق، غایتى را منظور دارد. به نظر مىرسد که مقصود ارسطو از عقل متحرّک همان عقل عملى بوده است
وى همچنین، در بحث از فضائل عقلى، آنها را برطبق دو استعداد یا قوّه عقلى تقسیم کرده است: یکى قوّه و استعداد علمى و دیگرى قوّه و استعداد حسابگر. ضمن اینکه حکمت و عقل عملى یا فرونزیس (بصیرت و تدبیر) را به «قابلیت حقیقى براى عمل، به کمک یک قاعده، با توجه به اشیایى که براى انسان خوب یا بدند» تعریف کرده و آن را به فردى و خانوادگى و سیاسى تقسیم نموده است
با این حال، همانگونه که گذشت، تبیین تقسیم یادشده با نظم و نسق تازه امرى است که در دوران اسلامى به آن پرداخته شده است. در این نوشتار، کوشش خواهد شد تا آراى تعدادى از اندیشمندان اسلامى در اینباره ـ از زمان مسکویه، ابنسینا و بهمنیار تا زمان معاصران ـ به بحث و بررسى گذاشته شود
هدف از تقسیم «عقل» و کاربرد آن
درست است که پرداخت به قواى نفس از زاویه «نظرى» و «عملى» (و انقسام عقل به این دو بخش)، در مسیر حرکت پرسرعت علم و با وجود کنجکاوى روزافزون بشر، امرى عادى به نظر مىرسد؛ امّا مىتوان انگیزههاى ذیل را نیز براى آن مطرح دانست
الف) تحلیل قدرت انسان، به عنوان جانشین پروردگار از این جهت که در بسیارى از موارد پس از علم و بررسى معلوم به ویژگى کشاندن آن به عرصه هستى و خلق و ایجادش توانمند است، مشابه رابطه وجودى اصیلى که میان آفریدگار جهان هستى و جهان حکم فرماست
ب) بررسى رابطه رازآلود و شگفتآور قلب با مغز؛ و اینکه چگونه با تأثیر حواس و عواطف و احساسات بر قلب، و تحریک خون در شریانها و عروق قلبى، اراده فعّال مىشود و به تحریک عضلات و اعضاى بدن اقدام و آدمى را در مسیرى هدایت مىکند که درک و فهم وى آن را مىپسندد؟
ج) بازشناسى تمایز میان آنچه معلوم بوده و هست و آنچه شایسته بوده و باید باشد، و بررسى رابطه بین آن دو
د) تحلیل این حالت انسان که در عین درک خیر بودن امرى یا شر بودن کارى، از انجام دادن آن خیر صرفنظر مىکند یا آن شر را حریصانه انجام مىدهد
ه .) راهنمایى دقیقتر انسان در کنترل و بازتکانى معلومات و سپس تهذیب و پاکسازى اعمال؛ چنانکه این امر در هدف از تقسیمات فرعى و کوچکترى که براى عقل نظرى و عملى صورت گرفته است آشکار مىشود
تعریف و تناسبات عقل نظرى و عقل عملى
نگارنده در نوشتار حاضر به دنبال تعریف عقل نظرى و عقل عملى، و شناخت تفاوتهاى این دو عقل با یکدیگر است. پرواضح است که دستیابى به این هدف، از راه مراجعه به دیدگاههاى اندیشمندان (و تحلیل و بررسى گفتار آنان)، به طرزى دقیقتر صورت مىپذیرد؛ ولى همانطور که در سطور بعد بیان خواهد شد، کلمات این اندیشمندان از نسق واحدى برخوردار نیست: بعضى این بحث را با تمرکز بر قوّه و عقل، برخى بر اساس نوع مُدرَک و متعلّق عقل، و تعدادى بر مبناى آثار و نتایج ارائه نمودهاند. به نظر مىرسد که ترتیب ذیل براى جمعبندى در تعریف «عقل نظرى» و «عقل عملى»، و تفاوت میان این دو، سودمندتر باشد
عقل و تنوّع استعمالات
جستار روشمند براى پژوهش در هر موضوعى مرهون رعایت ترتیب منطقى مطالب است. بر این اساس، منطقدانان به منظور شناخت علوم و مسائل آن، شش پرسش اساسى را مطرح ساخته و آنها را به ترتیب زیر طبقهبندى کردهاند
1) تحلیل مفهوم و بیان «ما» شارحهالاسم؛
2) پرسش از هستى و تحقّق و بیان هلیه بسیطه؛
3) تحلیل ماهوى و بیان «ما» حقیقى؛
4) پرسش از چگونگى خواص و احکام و بیان هلیه مرکّبه؛
5) پرسش از سبب تحقّق یا «لم» ثبوتى؛
6) پرسش از دلیل تحقّق یا «لم» اثباتى
بنابراین، پیش از پرداختن به اقسام نظرى و عملىِ عقل، مناسب است که تعریفى روشن از خود «عقل» ارائه شود؛ ولى چون از یکسو، ادعا شده که عقل در استعمالات خود، مشترک لفظى است و به حسب تقسیمات مختلف، معانى و کاربردهاى متفاوتى دارد، و از سوى دیگر، مقاله حاضر درباره خصوص عقل نظرى و عقل عملى است، ما ابتدا به بیان خصوص این نوع عقل مىپردازیم، و بحث مهم تبیین عقل (به معناى جامع آن) و تحلیل عقل دینى را به گفتار دیگرى وامىگذاریم. حکیم سبزوارى مىنویسد : «بدانکه لفظ "عقل" لفظى است مشترک اشتباهانگیز، چه گاه عقل گویند و عقل مناط تکلیف را که در بالغین به هم مىرسد خواهند؛ و گاه گویند و عقل عملى را خواهند؛ و گاه گویند و عقل نظرى را خواهند و... .»
از مجموع تعاریفى که درباره موضوع این بحث وجود دارد، دو دیدگاه به دست مىآید
1) «عقل» در هر دو قسم (نظرى و عملى) به یک معناست و تفاوتى ماهوى بین آن دو وجود ندارد
2) «عقل» نظرى ماهیتآ با عقل عملى تفاوت دارد و اطلاق عنوان «عقل» بر هر دو از باب اشتراک لفظى است
دیدگاههاى سهگانه
چنانکه گذشت، برخى از دانشمندان «عقل» را در هر دو قسم نظرى و عملى یکى دانسته و تفاوتى ماهوى بین آن دو قائل نشدهاند. براساس این نظریه، که طرفداران بىشمارى دارد، هم عقل نظرى و هم عقل عملى از سنخ ادراک و فهم مىباشند. البته، صاحبان این نظریه به دو گروه تقسیم شدهاند
گروه نخست بر این عقیدهاند که این دو عقل، با اینکه از جهت ماهیت ادراکى یکىاند، ولى از جهت متعلّق ادراک با هم متفاوتاند؛ یعنى تفاوت این دو از جهت معلوم و مُدرک است، نه از جهت علم و ادراک. به تعبیرى دیگر، یک منبع ادراکى با متعلّقات خود به دو طریق مىتواند اشتغال داشته باشد که در ادامه، به توضیح آن مىپردازیم. ناگفته نماند که خود این گروه، بار دیگر ـ بر اساس تبیین مدرکات ـ به دستههاى مختلفى تقسیم مىشود که در بحث از مدرکات، به معرفى آن دستهها خواهیم پرداخت. گروه دوم بر این نظرند که این دو عقل اساسآ یکىاند، هم از جهت درک و هم از جهت مُدرک؛ تنها اگر مدرک عقل نظرى به عمل بینجامد، به سبب تنوّع، از این فرایند به «عقل عملى» تعبیر مىشود
همچنین، چنانکه گذشت، برخى از اندیشمندان بر این باورند که عقل نظرى ماهیتآ با عقل عملى تفاوت دارد و واژه «عقل» در هر دو به یک معنا نیست. در مباحث آینده، از هریک از این نظریهها به ترتیب با عنوان دیدگاه نخست، دیدگاه دوم، و دیدگاه سوم یاد خواهد شد
مدرکات عقل نظرى و عقل عملى و تفاوتها

غیرآرشیویها
-
مقاله بررسی عوامل موثر بر روی کارایی کلکتورهای خورشیدی مشبک تحت
مقاله تغییرات شاخصهای تنسنجی و لیپیدهای سرم بر حسب نمایهی تودهی
مقاله رایگان مختصری از فعالیت صندوق ضمانت صادرات تحت word
مقاله میراکردن نواسانات بین ناحیه ای با استفاده از سیگنال محلی د
مقاله Classification of damage modes in composites by using prin
مقاله استفاده از رویکرد تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس در مک
[عناوین آرشیوشده]