سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود پروژه مقاله کلّى طبیعى مقایسه‏ اى میان ابن‏ سینا و ملّاصد

یکشنبه 95/4/6 2:51 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله کلّى طبیعى مقایسه‏ اى میان ابن‏ سینا و ملّاصدرا در word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله کلّى طبیعى مقایسه‏ اى میان ابن‏ سینا و ملّاصدرا در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله کلّى طبیعى مقایسه‏ اى میان ابن‏ سینا و ملّاصدرا در word

چکیده  
مقدّمه  
چیستى کلّى طبیعى  
هستى کلّى طبیعى  
نتیجه‏ گیرى  
منابع  
پی نوشت  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله کلّى طبیعى مقایسه‏ اى میان ابن‏ سینا و ملّاصدرا در word

ـ ابن‏سینا، الاشارات و التنبیهات، شرح خواجه نصیرالدین طوسى و قطب‏الدین رازى، قم، البلاغه، 1383

ـ ـــــ ، الالهیات من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسن‏زاده آملى، چ دوم، قم، بوستان کتاب، 1387

ـ ـــــ ، النجاه، چ دوم، قم، مرتضوى، 1364

ـ افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمّدحسن لطفى، چ سوم، تهران، خوارزمى، 1380

ـ اکبریان، رضا، حکمت متعالیه و تفکر فلسفى معاصر، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1386

ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه‏الحکمه، تعلیق محمّدتقى مصباح، تهران، الزهرا، 1363

ـ ـــــ ، نهایه‏الحکمه، قم، مؤسسه‏النشر الاسلامى، 1362

ـ عبودیت، عبدالرسول، «اصالت وجود»، معرفت فلسفى، ش 2، زمستان 1382، ص 177ـ206

ـ فیاضى، غلامرضا و احمدحسین شریفى، «اصالت وجود و عینیت ماهیت»، پژوهش و حوزه، ش 1، بهار 1379، ص 71ـ68

ـ مطهّرى، مرتضى، شرح مبسوط منظومه، چ دوم، تهران، حکمت، 1404ق

ـ معلّمى، حسن، «اصالت ماهیت از عرش عینیت تا فرش سرابیت»، معرفت فلسفى، ش 3، بهار 1383، ص 89ـ106

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، شرح و تعلیقه بر الهیات شفا، تصحیح، تحقیق و مقدّمه نجفعلى حبیبى با اشراف سیدمحمّد خامنه‏اى، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1382

ـ ـــــ ، الحکمه‏المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، چ چهارم، بیروت، داراحیاء التراث‏العربى، 1410ق

ـ ـــــ ، المشاعر، اصفهان، مهدوى، بى‏تا

چکیده

تحقیق در باب نحوه وجود کلّى طبیعى یا ماهیت را مى‏توان یکى از دشوارى‏هاى فلسفه ابن‏سینا و ملّاصدرا دانست. در ساختار فلسفى هریک از این دو فیلسوف، کلّى طبیعى تعریف و آثار ویژه‏اى دارد. غفلت از این تفاوت‏ها ممکن است موجب بروز اشتباهات بسیارى گردد. ماهیت، در صورتى که لابشرط اعتبار شود، چیزى جز خودش نخواهد بود. ادّعاى ابن‏سینا آن است که ماهیتِ لابشرط (کلّى طبیعى) در خارج وجود دارد. امّا به راستى، چگونه ممکن است حقیقت لابشرط ـ که هیچ وصفى جز خود را نمى‏پذیرد ـ در خارج محقّق، و همچنان اعتبار لابشرط بودن آن حفظ شود؟

در این مقاله، نشان داده‏ایم که ابن‏سینا در تبیین نحوه وجود کلّى طبیعى در خارج، با مسائلى مواجه است که آنها را بى‏پاسخ گذاشته و ملّاصدرا تلاش کرده تا پاسخى موجه براى چنان مسائلى بیابد. البته وى نیز باید تبیینى از کلّى طبیعى ارائه دهد که به هیچ‏روى با نظریه وى در باب اصالت وجود ناسازگار نباشد. ما تلاش کرده‏ایم تا با بررسى دو رویکرد مختلف درباره تحقّق خارجى کلّى طبیعى، برترى نظریه ملّاصدرا و چگونگى سازگارى آن با اصالت وجود را نشان دهیم

کلیدواژه ‏ها: ابن‏ سینا، ملّاصدرا، کلّى طبیعى، ماهیت لابشرط، اصالت وجود

 

مقدّمه

کلّى طبیعى با تعریف خاصّ خود، در معناى ماهیت من حیث هى هى که نسبت به تمامى اوصاف غیر از خودش لااقتضاست، اصطلاحى نوظهور در فلسفه فارابى و ابن‏سینا شمرده مى‏شود؛ اصطلاحى که تا پیش از ایشان، در آثار حکماى یونان از جمله ارسطو وجود نداشته است. گرچه ماهیت به معناى ذاتیات اشیا ـ و آنچه بر اشیا حمل مى‏شود ـ چیزى است که ارسطو در قالب مقولات ده‏گانه ارائه کرده است، امّا باید توجه داشت که ارسطو غیر از ماهیات چیز دیگرى را نمى‏شناسد و یگانه تفسیر او از واقعیت به کمک ماهیتْ صورت مى‏پذیرد؛ به این معنا که وى ذات اشیا را همان واقعیت اشیا مى‏داند (درست برخلاف رأى اندیشمندانى چون ابن‏سینا و ملّاصدرا که با تعریفى که از ماهیت ارائه مى‏دهند، صراحتا قائل به نفى تحقّق بالذّات ماهیت شده و آن را دون جعل دانسته‏اند.) چنین نگاهى به واقعیت در فلسفه فارابى و ابن‏سینا، به مسئله تمایز میان وجود و ماهیت بازمى‏گردد. فارابى نخستین بار این مسئله را مطرح کرده، مسئله‏اى که تبعات و لوازم بسیارى به دنبال داشته است؛ از جمله آنکه در چنین نگاهى، مى‏توان ماهیت را با نظر به خودش و صرف‏نظر از غیر خودش لحاظ و اعتبار کرد. به عبارت دیگر، مى‏توان ماهیت را جدا از عینیت و عدم عینیت در نظر گرفت؛ به گونه‏اى که در این اعتبار، غیر از خود ماهیت، هیچ چیز را نتوان دید

گفتنى است که اندیشمندانى چون ابن‏سینا و پیروانش ریشه‏اى‏ترین معناى ماهیت را که به نحو «ما یقال فى جواب ماهو» تعریف مى‏شود، ماهیت من حیث هى‏هى مى‏دانند که به نوعى مى‏توان آن را همان اعتبار ذهن در مقام تحلیل عقلى دانست؛ به این معنا که ما در هنگام مواجهه با شى‏ء خارجى، و در مقام تحلیل عقلى، دو چیز را جدا از شى‏ء خارجى فهمیده و امر واحد عینى را به دو جزء تحلیل مى‏کنیم که عبارت‏اند از: دو معناى وجود و ماهیت. منظور از ماهیت در این بحث همان «ما یقال فى جواب ماهو» است که در مقام تحلیل عقلى به آن دست یافته‏ایم. البته این نحوه از اعتبار ماهیتْ ریشه در حقیقتى دارد که در میان شارحان ابن‏سینا از آن به «تقرّر ماهوى» تعبیر مى‏شود. مقام تقرّر ماهوى در فلسفه ابن‏سینا ناظر به جایگاه حقیقى کلّى طبیعى یا ماهیت من حیث هى هى مى‏باشد؛ یعنى ماهیات متقرّره همان ماهیات در مرتبه ذات هستند که با حفظ همین ویژگى خود، در خارج محقّق مى‏باشند. البته اندیشمند بزرگى همچون ملّاصدرا در عین انکار مقام تقرّر ماهوى براى کلّى طبیعى به قرائت ابن‏سینایى آن، تحقّق ماهیت من حیث هى هى را با تفسیرى متفاوت از ابن‏سینا اثبات مى‏کند که براى تبیین آن، پرداختن به دیدگاه‏هاى دقیق هر دو فیلسوف در باب کلّى طبیعى ضرورى است. در ادامه، به بیان چیستى و هستى کلّى طبیعى از دیدگاه ابن‏سینا و ملّاصدرا و نیز مقایسه میان آراى آنان پرداخته و نتیجه نهایى را از مقایسه آراى ایشان بیان خواهیم کرد

چیستى کلّى طبیعى

در هنگام بحث از چیستى کلّى طبیعى، باید توجه داشت که هریک از فلاسفه مورد بحث (ابن‏سینا و ملّاصدرا) تعریف خاصّ خود را در این‏باره ارائه کرده‏اند و این تفاوت، به اختلاف دیدگاه دو فیلسوف نسبت به واقعیت بازمى‏گردد. بنابراین، لازم است که چیستى کلّى طبیعى را به طور جداگانه از دیدگاه هر دو حکیم بررسى کنیم

ابن‏سینا در جاى جاى آثار خود، به بحث از ماهیت من حیث هى هى پرداخته و این مسئله را با عنوان «امور عامّه و کیفیت وجود آن» در فصل اوّل از مقاله پنجم الهیات شفا به طور مبسوط مطرح ساخته و نیز در بخش‏هاى متعددى از آثار خود اشاراتى به آن داشته است. وى در مقاله یادشده، پس از تقسیم کلّى به اقسام سه‏گانه‏اى که بعدها تحت عناوین کلّى منطقى، کلّى طبیعى و کلّى عقلى نامیده شدند، به توضیح هریک از آنها به ویژه کلّى طبیعى پرداخته است. او پس از تعریف ماهیت به عنوان امرى که کلّیت به آن ملحق مى‏شود و معناى خودش غیر از معناى کلّیت الحاقى است، از ویژگى خاصّ ماهیت با چنین ملاحظه‏اى سخن مى‏گوید. ماهیت در این لحاظ (مرتبه ذات)، به گونه‏اى است که هیچ‏چیز جز خود ماهیت (ذات ماهیت) بر آن حمل نمى‏شود که از آن به ماهیت من حیث هى هى تعبیر مى‏شود. ماهیت در این مرتبه، به گونه‏اى است که تمامى صفات از جمله صفات متقابل و متناقض از آن سلب مى‏گردد.1 البته وى به دو اعتبار دیگر از ماهیت هم اشاره کرده است: 1) اعتبار ماهیت به طور عام (ماهیت بشرط لا که موطن آن ذهن است)؛ به گونه‏اى که تعریف آن به اشیاى متعددى صدق کنند. 2) اعتبار ماهیت به طور خاص (ماهیت بشرط شى‏ء که همان افراد خارجى ماهیت است)؛ به این معنا که ماهیت همراه با خواص و اعراضى لحاظ شود که به واسطه این اعراض، قابل اشاره و متعیّن خواهد بود

در مورد ماهیت لابشرط، باید توجه داشت که سلب صفات متقابل و متناقض از مرتبه ذاتْ مصداقى براى ارتفاع نقیضین نیست و حکماى اسلامى چندین راه را براى نشان دادن این مطلب برگزیده‏اند. خود ابن‏سینا در این‏باره به تقدّم سلب بر حیثیت اشاره کرده است.3 توضیح اینکه سلب صفات متقابل از ماهیت به دو صورت قابل بیان است

1 انّ الفرسیه من حیث هى فرسیه لیست بالف

2 انّ الفرسیه لیست من حیث هى فرسیه بالف و لا شى‏ء من الأشیاء

در صورت تقدّم حیثیت بر سلب (بیان 1)، صفات متقابل به نحو مطلق از «موضوع مقیّد به قید حیثیت» سلب مى‏گردد؛ در حالى که با تقدّم سلب بر حیثیت (بیان 2)، «محمول مقیّد به قید حیثیت» را از موضوع (فرسیه) سلب کرده‏ایم و بنابراین، صفات متقابل مطلقا از موضوع سلب نشده‏اند، بلکه با لحاظ قیدى خاص و حیثیتى ویژه از آن سلب شده‏اند که آن حیثیت، همان حیثیت ذاتى ماهیت است.4 به عبارت ساده‏تر، هنگامى که گفته مى‏شود: ماهیت من حیث هى هى نه موجود است و نه معدوم، نه کلّى است و نه جزئى، نه واحد است و نه کثیر، و نه هیچ‏چیز دیگرى غیر از خودش؛ مقصود بیان این نکته است که وقتى ماهیت با نظر به ذاتش و فقط در آن مرتبه مورد ملاحظه قرار گیرد، هیچ‏چیز جز ذاتش نیست (یعنى هیچ مفهوم و معناى دیگرى جز خودش در آن مرتبه مأخوذ نبوده و در حدّ و تعریف ماهیت بیان نمى‏شود.)

راه دیگر براى رفع شبهه ارتفاع نقیضین از ماهیت این است که نشان دهیم قضیه به لحاظ صورت منطقى مستلزم تناقض نیست. توضیح اینکه ما درباره ماهیت در مرتبه ذات چنین مى‏گوییم: «الماهیه لیست من حیث هى هى بالف و لا لاالف.» این قضیه را مى‏توان به دو قضیه تحلیل کرد

1 الماهیه لیست من حیث هى هى بالف = ~P

2. الماهیه لیست من حیث هى هى بلاالف = ~Q

ظاهرا قضایاى 1و2 نقیض یکدیگرند، در حالى که چنین نیست؛ زیرا نقیض هر چیزى رفع آن چیز است. بنابراین قاعده، هریک از قضایاى 1و2 نقیض خاصّ خود را دارند و اکنون نشان خواهیم داد که خود این دو قضیه نقیض یکدیگر نمى‏باشند

نقیض قضیه 1: لیس (الماهیه لیست من حیث هى هى بالف) = الماهیه من حیث هى هى الف. P= (~P)~

نقیض قضیه 2: لیس (الماهیه لیست من حیث هى هى بلاالف) = الماهیه من حیث هى هى لا الف. Q= (~Q)~

همان‏طور که نشان داده شد، قضایاى 1و2 نقیض یکدیگر نبوده و هریک داراى نقیض خاصّ خود مى‏باشند. از این طریق نیز شبهه ارتفاع نقیضین در مرتبه ذات ماهیت قابل رفع است

بنابراین با روشن شدن این مطلب که نحوه سلب صفات متقابل از ماهیت چگونه است، این مطلب واضح خواهد بود که ما وقتى به ماهیت در مرتبه ذاتش نظر مى‏کنیم، چیزى جز خود ماهیت را نمى‏یابیم؛ یعنى هیچ‏چیز جز ذات ماهیت در آن مرتبه اخذ نشده است. حتى عوارض و لوازم خود ذات مانند زوجیت براى عدد چهار، از این قاعده مستثنا نیست؛ چراکه اگر قرار باشد لوازم ماهیت در حدّ ماهیت و در مرتبه ذات مأخوذ باشند، معنایش این خواهد بود که ما هرگز نمى‏توانیم عدد چهار را بدون در نظر داشتن زوجیتش لحاظ کنیم، در حالى که براى فردى که هیچ تصوّرى از زوجیت و فردیت ندارد تصوّر عدد چهار ممتنع نیست و همین امر نشان مى‏دهد که حتى لوازم ماهیات هم در حدّ آنها مأخوذ نیستند

با روشن شدن تعریف کلّى طبیعى از دیدگاه ابن‏سینا، لازم است تا نگاهى به بیان خاصّ ملّاصدرا در این‏باره نیز داشته باشیم. وقتى مى‏خواهیم از طبیعت و ماهیت اشیا در حکمت متعالیه سخن بگوییم، بحث ما به طور جدّى با نظریه خاصّ ملّاصدرا در باب اصالت وجود گره مى‏خورد و بنابراین، بدون تبیین ارتباط این دو مسئله با یکدیگر، قادر به فهم بیان وى در این‏باره نخواهیم بود. مسئله اصالت وجود یا ماهیت مستقیما با نگاه فیلسوف به واقعیت، و اینکه او واقعیت را از چه سنخى بداند، ارتباط دارد. بنابراین، پیش از ورود به بحث، لازم است که مقدّمه‏اى درباره تفاوت نوع نگاه ابن‏سینا و ملّاصدرا به واقعیت ذکر شود تا در پرتو آن، دیدگاه ملّاصدرا در این‏باره به درستى فهمیده آید

مى‏دانیم که در زمان ابن‏ سینا، هنوز نزاع اصالت وجود یا ماهیت شکل نگرفته بود؛ سابقه این نزاع به طور جدّى، به دوران میرداماد و آراى وى در این زمینه بازمى‏گردد.5 بنابراین، هیچ‏یک از اظهارات ابن‏سینا را نمى‏توان بر اصالت وجود یا اصالت ماهیت حمل کرد؛ هرچند مى‏توان با توجه به اظهارات وى تعیین کرد که غالبا چه نگرشى به واقعیت داشته است. بر اساس نظریه ابن‏سینا در باب ماهیت و تقرّر ماهوى، مى‏توان نگاه او به واقعیت را چنین به تصویر کشید: ابن‏سینا از یک‏سو، قائل به تقدّم ماهیت بر وجود است6 و از سوى دیگر، ماهیت را ذاتا نسبت به وجود و عدم لااقتضا مى‏داند و معتقد است که جعل به ماهیات تعلّق نمى‏گیرد؛ بنابراین، براى تحقّق ماهیات، لازم است که از جانب واجب تعالى به آنها وجود افاضه شود و در غیر این صورتْ ماهیت تحقّقى در خارج نخواهد داشت.7 تقدّم ماهیت بر وجود به اصالت ماهیت نزدیک، و عدم تعلّق جعل به ماهیت از چنین اندیشه‏اى دور است. این دوگانگى در تعبیر از آن‏روست که اساسا براى ابن‏سینا این سؤال مطرح نبوده که: واقعیت خارجى را وجود تشکیل داده است یا ماهیت؟ و این یعنى که خود وى در هیچ‏یک از اظهاراتش یکى از طرفین مدّعا را اراده نکرده، بلکه در هر موردى متناسب با مسئله فلسفى و اینکه سنگینى کفه وجود بیشتر است یا ماهیت، به نظریه‏پردازى دست زده است. در مورد آراى ابن‏سینا در باب کلّى طبیعى یا ماهیت نیز چنین نمودى در عبارات وى دیده شده، و گویى سنگینى کفه ماهیت در این مورد بیشتر بوده است؛ چراکه در این‏باره، تعابیرى از ابن‏سینا وجود دارد که بسیار به اصیل دانستن ماهیت نزدیک است؛ از جمله: تعابیر وى درباره تقدّم وجود الهى اشیا (وجود ماهیات متقرّره) بر وجود طبیعى آنها8 و یا این عبارت وى درباره وجود ماهیت در خارج: «و امّا الحیوان مجرّدا لابشرط شى‏ء آخر فله وجود فى الاعیان، فانّه فى‏نفسه و فى حقیقته بلاشرط شى‏ء آخر.»9 و نیز این تعبیر از کلّى طبیعى که: «لانا نطلب حیوانا مقولاً على کثیرین بان یکون کلّ واحد من الکثیرین هو هو.»

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله روششناسی حکمت متعالیه در word

یکشنبه 95/4/6 2:51 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله روش‌‌شناسی حکمت متعالیه در word دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله روش‌‌شناسی حکمت متعالیه در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله روش‌‌شناسی حکمت متعالیه در word

چکیده  
مفهوم‌‌شناسی «حکمت متعالیه»  
روش‌‌شناسی حکمت متعالیه  
جنبه سلبی روش حکمت متعالیه  
وجه عدم کفایت عقل  
عدم کفایت وجدان و مکاشفه  
وجه عدم اکتفا به وجدان و مکاشفه  
جدایی راه عرفان از راه جهله صوفیه  
نیازمندی تفسیر شریعت به عقل و کشف  
عناصر ایجابی به شیوه حکمت متعالیه  
نقد و بررسی  
1) پیشینه حکمت متعالیه در حکمت اشراق  
2) تفاوت روش حکمت متعالیه و طریقه حکمت اشراق  
3) مبانی معرفت‌‌شناختی روش حکمت متعالیه  
منابع شناخت در روش حکمت متعالیه  
ارزش شناخت در حکمت متعالیه  
بررسی درون‌‌دینی معرفت‌‌شناختی حکمت متعالیه  
بررسی برون‌‌دینی  
منابع  
پى‌‌نوشت‌‌ها  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله روش‌‌شناسی حکمت متعالیه در word

ـ آشتیانی، جلال‌‌الدین، شرح مقدمه قیصری، (قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، 1375)، چاپ چهارم

ـ آملی، سید حیدر، جامع‌‌الاسرار و منبع‌‌الانوار، تصحیح و مقدمه: هنری کربین و عثمان اسماعیل یحیی، (تهران، انجمن ایران‌‌شناسی فرانسه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1368)، چاپ دوم

ـ ابن‌‌سینا، ابی علی حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح للمتحقق نصرالدین محمد بن محمد بن الحسن الطوسی، و شرح الشرح للعلامه قطب‌‌الدین محمدبن محمدبن ابی‌‌جعفر الرازی، (بی‌‌جا، دفتر نشر کتاب، 1403ه.ق)، چاپ دوّم، ج 3

ـ الشیرازی، صدرالدین محمدبن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، (بیروت، دارإحیاء التراث العربی،1981)، چاپ سوم

ـ ـــــــــــ، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، حواشی حکیم سبزواری، تصحیح و تعلیق و مقدمه: سید جلال‌‌الدین آشتیانی، (تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1360). چاپ دوّم

ـ ـــــــــــ، المبدء و المعاد، مقدمه و تصحیح سید جلال‌‌الدین آشتیانی، (قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه، 1422ه.ق)، چ سوم

ـ ــــــــــــ، المسائل القدسیه، مندرج در رسائل فلسفی

ـ ــــــــــــ، تعلیقات حکمه الاشراق، مندرج در حاشیه شرح حکمهالاشراق (قطب‌‌الدین شیرازی)، بیدار، قم

ـ ـــــــــــ، رسائل فلسفی، تعلیق و تصحیح و مقدمه: سید جلال‌‌الدین آشتیانی، (قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه، 1363)، چاپ دوّم

ـ ـــــــــــ، کتاب العرشیه، تصحیح و تعلیق: فاتن محمد خلیل اللبون فولادکار، (بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1420ه)

ـ ـــــــــــ، کتاب المشاعر، ترجمه بدیع الملک میرزا عمادالدوله و ترجمه و مقدمه و تعلیقات فرانسوی هنری کربین، (تهران، کتابخانه طهوری، 1363)، چاپ دوّم

ـ ـــــــــــ، مفاتیح الغیب، مع تعلیقات للمولی علی النوری، مصحح و مقدمه: محمد خواجوی، (مشهد، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363)

ـ القیصری، داوود بن محمد، شرح القیصری علی فصوص الحکم للشیخ الاکبر محی بن العربی، (قم، بیدار، 1363ش)

ـ سهروردی، شهاب‌‌الدین یحیی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدمه هنری کربین، ج دوّم، «کتاب حکمه الاشراق»، (تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1397ق)

ـ عابدی شاهرودی، علی، مفاتیح‌‌الغیب، مقدّمه مصحح

ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، (بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1412ه)، چ اول

ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1380)، چاپ ششم، ج 13، مقالات فلسفی، «مقاله صدرالمتألهین»

چکیده

برای حکمت متعالیه صدرالمتألهین دو معنا می‌‌توان در نظر گرفت: یکی، «فلسفه اولی» و دیگری، مکتبی است که با روش ویژه‌‌ای، مسائل فلسفی را بررسی می‌‌کند. روش‌‌شناسی حکمت متعالیه از دیدگاه صدرالمتألهین و نقد و بررسی آن، موضوع این مقاله است. پیروی از این روش، طبعا، دستاوردهای متفاوت با دستاوردهای فلسفه مشّاء و علم کلام و حتی اندکی متفاوت با دستاوردهای شیوه اشراقی و عرفانی خواهد داشت

شیوه حکمت متعالیه دارای دو بُعد سلبی و ایجابی است. ناکفایتی عقل برای دست‌‌یابی به حقایق و نارسایی عرفان برای ادراک حقایق و زیان‌‌های سطحی‌‌نگری و ظاهربینی در بررسی شریعت در بُعد سلبی این مکتب بیان می‌‌شود. نقش عقل و وجدان عرفانی و کیفیت امتزاج برهان و وجدان و نقش شریعت در ورای این دو علم به عنوان مصحّح و مؤیّد عقل و عرفان و هماهنگی راه برهان، وجدان و شریعت در وصول به حقایق در بُعد اثباتی این مکتب جا دارد

این مکتب هدف از تعلیم و تعلّم را تنها دست‌‌یابی به مجموعه‌‌ای از مفاهیم و اصطلاحات و گزاره‌‌های ذهنی نمی‌‌داند، بلکه هدف را معرفتی می‌‌داند که با کمال نفسانی صاحب معرفت همراه است. امتیاز دیگر این مکتب آن است که روش تحقیق آن بر معرفت‌‌شناسی متقنی مبتنی است، در عین حال، دارای نارسایی‌‌هایی نیز هست و راه نقد در آن مسدود نیست

کلید واژه‌‌ها

حکمت متعالیه، روش‌‌شناسی، وجدان، مکاشفه، عرفان، اشراق، عقل

مفهوم‌‌شناسی «حکمت متعالیه»

«حکمت متعالیه» نامی آشنا برای فلسفه‌‌ای است که حکیم بزرگ الهی صدرالدین محمدبن ابراهیم الشیرازی القوامی معروف به صدرالمتألهین (1050ـ979ه.ق) بنیان نهاد. این نام، سابقه‌‌ای در کلام شیخ‌‌الرئیس ابن سینا و محقق طوسی دارد.1 صدرالمتألهین اثر جامع خود را، که مشتمل بر نظام فلسفی ابتکاری او است، «حکمت متعالیه» نامیده است.2 این نام بی‌‌تناسب انتخاب نشده است، اما کدام مناسبت منشأ این نامگذاری است؟ آیا مراد از «حکمت متعالیه» همان فلسفه الهی یعنی الهیات بالمعنی الاعّم و الاخصّ است که «فلسفه اولی»، «حکمت اولی» و «علم اعلی» نیز نامیده می‌‌شود؛3 یا مراد، فلسفه اختصاصی و ابتکاری صدرالمتألهین است و یا معنایی دیگر موردنظر بوده است؟

مراجعه به موارد کاربرد این واژه در آثارِ صدرالمتألهین، ابن سینا و محقق طوسی و توجه به زمینه‌‌های آن در کلام عرفا و حکمت اشراق به روشنی نشان می‌‌دهد که این واژه، معنایی وسیع‌‌تر از فلسفه اختصاصی صدرالمتألهین و محدودتر از فلسفه اولی دارد و صدرالمتألهین نیز چون دیدگاه‌‌های خود را مصداقی‌‌از »حکمت‌‌متعالیه«می‌‌دانسته است، این‌‌ نام ‌‌را برکتاب خود نهاده است

«حکمت متعالیه»، دست کم، چهار بار در کتاب «اسفار» به کار رفته است. یک بار، پس از نقل کلامی از ابن سینا، آن را نامتناسب با حکمت متعالیه دانسته، می‌‌گوید

هذا ممّا التزمه الشیخ الرئیس فی الهیات الشفاء;.و لایرتضی به من استشرق قلبه بانوار الحکمه المتعالیه

و این مطلبی است که شیخ‌‌الرئیس در الهیات شفا بدان پای‌‌بند است; و [امّا] آن کس که دلش با انوار حکمت متعالیه روشن گشته است، بدان دل خوش نخواهد داشت

و باز می‌‌گوید

إنّ بعضا من أجلّه العلماء المتأخرین أراد ان یصل اِلی مقام الواصلین من اصحاب المعارج و أولیاء الحکمه المتعالیه فقال;

یکی از علمای جلیل‌‌القدر از متأخرین که خواسته است به مقام واصلین صاحبان معارج و دوستداران حکمت متعالیه نایل گردد، گفته است;

و در جایی دیگر می‌‌گوید

و هذا ممّا لم ینکره الشیخ و لاغیره من الراسخین فی الحکمه المتعالیه

و این مطلبی است که نه شیخ و نه غیر او از استواران در حکمت متعالیه آن را انکار نمی‌‌کنند

و در جایی دیگر آورده است

و هذا و ان امکن تصحیحه عند من له قدم راسخ فی الحکمه المتعالیه لکن لایصح علی قواعدهم المشهوره

و این مطلب هر چند نزد کسانی که گامی استوار در حکمت متعالیه دارند می‌‌تواند درست به شمار آید، بنابر قواعد مشهور حکما، صحیح به حساب نمی‌‌آید

اگر این گفته‌‌های صدرالمتألهین را در کنار سخنان ابن سینا و محقق طوسی در باب حکمت متعالیه قرار دهیم، تردیدی نخواهیم کرد که صدرالمتألهین این واژه را با توجه به سابقه آن به کار برده است؛ بدین معنا که در انتخاب این نام برای کتاب خود، ناظر به مفهومی بوده است که پیشتر، از این واژه، مراد می‌‌شده است و نه تنها فیلسوفان پیش از او، بلکه حتی صدرالمتألهین، خود نیز در کاربرد این واژه بر فلسفه خود، مفهوم وسیعتر آن را مدّ نظر داشته است. ابن سینا پس از طرح یکی از مسائل فلسفی می‌‌گوید

ثم ان کان ما یلوحه ضرب من النظر مستورا الاّ علی الراسخین فی الحکمه المتعالیه; حقّا صار للاجسام السماویه;

سپس اگر آنچه نوع خاصی از بحث، در حالی که جز بر استواران در حکمت‌‌متعالیه، پوشیده است; حق باشد;

محقق طوسی در تبیین مراد شیخ از واژه «حکمت متعالیه» و وجه تسمیه آن می‌‌گوید

انّما جعل هذه المسئله من الحکمه المتعالیه لِأنّ حکمه المشائین حکمه بحثیه صرفه و هذه و أمثالها انّما یتم مع البحث و النظر بالکشف و الذوق فالحکمه المشتمله علیها متعالیه بالقیاس الی الاوّل

این مسئله را وی ]شیخ الرئیس[ به این دلیل از حکمت متعالیه قرار داده که حکمت مشائین، صرفا حکمت بحثی است؛ در حالی که این مسئله و مسائل مشابه آن، تنها با همراهی بحث و نظر با کشف و ذوق به اتمام می‌‌رسد. پس حکمتی که این مسئله را در بر دارد، در مقام مقایسه با حکمت مشائین، حکمت متعالیه به حساب می‌‌آید

پس از این مقدمه و قبل از ورود به موضوع اصلی بحث ـ یعنی روش‌‌شناسی حکمت متعالیه لازم است بار دیگر این نکته را یاد آوریم که درباره کاربرد واژه »حکمت متعالیه«، در کلام صدرالمتألهین سه احتمال را می‌‌توان مطرح ساخت

1ـ اینکه مراد از آن، همان مباحث ما بعدالطبیعی به صورت کلی باشد و صدرالمتألهین نیز اسفار خود را از این جهت که کتابی فلسفی است به این نام یاد کرده باشد

2ـ نامی برای فلسفه ابتکاری و اختصاصی صدرالمتألهین باشد و در واقع این نام، صرفا اسمی خاص برای یک فلسفه باشد

3ـ مفهوم وسیعتری از این واژه مراد باشد

صرف‌‌نظر از نامی که صدرالمتألهین بر کتاب خود نهاده است، آنچه تاکنون از عبارات صدرالمتألهین و دو فیلسوف پیش از او به دست آمده این است که حکمت متعالیه، مجموعه‌‌ای از معارف فلسفی است که مباحثات علمی و براهین عقلی برای دستیابی به آن کافی نیست، بلکه علاوه بر آن باید مکاشفه و ذوق را برای وصول به این‌‌گونه معارف به مدد طلبید. بدیهی است که این تعریف از «حکمت متعالیه» یک تعریف روش‌‌شناسانه است و با توجه به این تعریف و معانی دیگری که پیش از این به آنها اشاره شد، حکمت متعالیه نامی مشترک است برای یک کتاب، فلسفه خاص و مکتبی کُلّی و فلسفی که فصل ممیّز آن، شیوه اختصاصی‌‌اش در نیل به معارف و حقایق است. از این‌‌رو، نمی‌‌توان آن را به نظام خاص‌‌فلسفی‌‌صدرالمتألهین‌‌منحصر کرد

بنابراین، پیش‌‌فرض بحث ما، تعریف روش‌‌شناسانه از حکمت متعالیه است و از این پس، در پی بررسی این مکتب فلسفی از حیث روش تحقیق آن هستیم. از این‌‌رو، موضوع بحث، بر متدلوژی حکمت متعالیه متمرکز می‌‌گردد که در واقع از نوعی معرفت‌‌شناسی خاص نشئت گرفته است و صدرالمتألهین، فلسفه خود را بر گرفته از اصولِ این متد می‌‌داند. جا دارد اوّلا، تفاوت آن را با شیوه‌‌های رایج در علم کلام، فلسفه مشّاء، حکمت اشراق و عرفان نظری معلوم سازیم و ثانیا، اجزای تشکیل‌‌دهنده این نظام را بشناسیم؛ ثالثا، وجه انتخاب و جایگزینی این روش را به جای شیوه‌‌های دیگر روشن سازیم و سرانجام، آن را نقد و بررسی کنیم

قبل از این نیز اشاره شد که صدرالمتألهین خود را مدیون شیوه‌‌ای می‌‌داند که در سراسر راه از آن بهره جسته است و در نوشته‌‌های او کمتر پیش می‌‌آید که در کنار ادعای ابتکاری از خود، نقش شیوه و متد دستیابی به آن را بیان نکند

بنابراین، نباید صدرالمتألهین را تنها، مبدع یک نظام فلسفی جدید دانست، بلکه باید به نقش ابتکاری یا دست‌‌کم کوشش او در احیای یک روش مفید برای کشف اصول هستی‌‌شناسی، ارج نهاد. البته این روش چیزی جز نتیجه کنار هم آمدن اصولی معرفت‌‌شناختی نیست، اما به هر حال، پیوند خاص میان این اصول معرفت‌‌شناختی است که چون در خدمت هستی‌‌شناسی قرار می‌‌گیرد، نظام فلسفی خاصی را به بار می‌‌آورد که با نظام‌‌های متکلّمان، مشّائیان و عارفان هر چند در ظاهر و شیوه بیان متفاوت است

روش‌‌شناسی حکمت متعالیه

برای شناخت دقیق روشی که صدرالمتألهین با استفاده از معرفت‌‌شناسی مقبول خویش بنیان نهاد، باید دو جنبه سلبی و ایجابی ارائه شده در کلام وی را از یکدیگر تفکیک کرد. در جنبه سلبی، او بیشتر در پی تبیین ضعف‌‌های راه‌‌های موجود در شناخت حقایق عالم و یا نارسایی‌‌های آنها در تبیین و تفسیر و تعبیر درست از آن است، و در جنبه ایجابی تلاش می‌‌کند ویژگی‌‌های راه خود و امتیازات و برتری آن را بر راه‌‌های قبلی مبرهن سازد. در اینجا ما نیز نخست به جنبه سلبی می‌‌پردازیم که هم در مقام ثبوت و هم در مقام اثبات، برای وصول به جنبه ایجابی نقش بنیادی دارد و سپس به جنبه ایجابی خواهیم پرداخت

جنبه سلبی روش حکمت متعالیه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا در word

یکشنبه 95/4/6 2:50 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا در word دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا در word

چکیده  
بازسازى برهان  
انتقادات وارد بر برهان آنسلم و پاسخ به آنها  
اشکال اول  
اشکال دوم  
اشکال سوم (اشکال کانت بر تقریر دکارت)  
اشکال چهارم (اشکال راسل)  
اشکال پنجم (اشکال شهید مطهّرى)  
اشکال ششم  
تذکر  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا در word

- Edwards, Paul, The Encyclopedia of Philosophy (1967)

ـ جوادى آملى، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا؛

ـ دکارت، رنه، تأمّلات در فلسفه اولى، ترجمه احمد احمدى، (تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1369)؛

ـ کانت، ایمانوئل، سنجش خرد ناب، ترجمه ادیب سلطانى، (تهران، امیرکبیر، 1362)؛

ـ مطهّرى، مرتضى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، صدرا،بى‌تا)

چکیده

یکى از جنجالى‌ترین برهان‌هاى اثبات خدا، برهان آنسلم است که بر پایه مفهوم «وجود برترین» شکل گرفته. این برهان در حقیقت، از مفهوم «وجود برترین» به واقعیت آن پلى زده است. از همان ابتداى طرح (قرن 11 میلادى) تاکنون، این برهان با نقض و ابهام‌هایى همراه بوده است؛ از جمله، دکارت آن را تأیید و کانت و راسل آن را رد کرده‌اند. در بین فیلسوفان اسلامى نیز شهید مطهّرى و آیه الله جوادى آملى نقدهایى بر این برهان ارائه نموده‌اند

این مقاله با بازسازى اصل برهان به حل همه اشکالات مربوط به این برهان مى‌پردازد

کلید واژه‌ها

برهان آنسلم، وجود برترین، معدوم، متحدالمصداق، موجود

یکى از برهان‌هایى که در اثبات وجود خداوند در ادوار گوناگون تاریخ فلسفه غرب مورد توجه قرار گرفته و فیلسوفان غربى و نیز شرقى در تایید و یا ردّ آن بحث‌هاى فراوانى کرده‌اند برهان «آنسلم» است. به خاطر اهمیتى که این برهان در اثبات هستى خداوند دارد، این مقاله آن را با تقریر جدیدى ارائه مى‌دهد

آنسلم برهان خود را چنین گزارش کرده است: «تصور چیزى که کامل‌تر از آن قابل تصور نیست مستلزم آن است که چنین مفهومى دست‌کم در ذهن، به عنوان یک واقعیت ذهنى موجود باشد.» سپس مى‌گوید: «چنین چیزى باید به عنوان یک واقعیت خارجى نیز وجود داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت، ما باید قادر باشیم چیزى کامل‌تر از کامل‌ترین شىء قابل تصور، تصور کنیم و این سخن باطلى است. بنابراین، آنچه کامل‌تر از آن قابل تصور نیست باید به عنوان یک واقعیت خارجى نیز موجود باشد.»

بازسازى برهان

در بازسازى این برهان، مى‌توان گفت: در صورت معدوم بودن «موجود برترین» استدلالى در قالب یک قیاس اقترانى شکل اول تشکیل مى‌گردد که نتیجه آن گرفتارى در چند خلف و تناقض است و بنابراین، به خاطر خلاصى از این خلف و تناقض‌ها، باید هستى «موجود برترین» را پذیرفت. آن قیاس، در فرض معدوم بودن «موجود برترین» چنین است: «موجود برترین معدوم است» و «هیچ معدومى موجود برترین نیست» که نتیجه مى‌دهد: «موجود برترین، موجود برترین نیست.»

صغراى این قیاس مبتنى بر فرض موجود نبودنِ «موجود برترین» است؛ یعنى اگر درست نباشد که «موجود برترین» موجود است، باید درست باشد که «موجود برترین معدوم است.» پس صغراى قیاس مذکور در فرض انکار هستى «موجود برترین» روشن است. اما در توضیح کبراى آن، مى‌توان چنین گفت: هیچ یک از معدوم‌ها مصداقى از مفهوم «موجود» نیست (و گرنه چنین معدومى، هم مصداق معدوم خواهد بود و هم مصداق موجود، و این تناقض است.) پس «هیچ معدومى موجود نیست» و به طریق اولى، باید پذیرفت که «هیچ معدومى موجود برترین نیست»؛ زیرا اگر معدومى «موجود برترین» باشد در این صورت، باید او «موجود» نیز باشد؛ چون «موجود برترین» اخص از «موجود» است و صدق اخص بر چیزى مستلزم صدق اعم بر اوست. بنابراین، اگر معدومى «موجود برترین» باشد باید «موجود» نیز باشد، و حال آنکه موجود بودن معدوم تناقض است. پس معدوم بودن چیزى نه تنها موجود بودن را از او سلب مى‌کند، بلکه موجود برترین بودن را نیز از او سلب مى‌نماید. پس «هیچ معدومى موجود برترین نیست.» بنابراین، کبراى قیاس هم روشن شد

حال مى‌گوییم: اگر «موجود برترین» معدوم باشد در این صورت، او مصداقى از موضوع گزاره «هیچ معدومى موجود برترین نیست» مى‌گردد و چون در این گزاره «موجود برترین» از همه معدوم‌ها سلب شده است، در نتیجه، باید «موجود برترین» از «موجود برترین» (که اینک معدوم فرض شده) سلب گردد؛ یعنى باید پذیرفت که «موجود برترین» موجود برترین نیست، و این خلف و تناقض در متن واقع است؛ زیرا وقتى گفته مى‌شود: «موجود برترین»، موجود برترین نیست و معنایش این است که چیزى که در گستره واقعیت‌ها مصداق مفهوم «موجود برترین» است، در گستره واقعیت‌ها مصداق مفهوم «موجود برترین» نیست. روشن است که این خلف و تناقض در متن واقعیت‌هاست و این اولین خلفى است که لازم مى‌آید

خلف دومى که لازم مى‌آید در مفهوم «موجود برترین» است. توضیح آنکه وقتى پذیرفتیم در متن واقع، «موجود برترین» معدوم است، باید مفهوم «موجود برترین» نیز از مفهوم «موجود» و «برترین» تخلیه شود؛ زیرا مفهوم «موجود» و «برترین» به عنوان مقوّم ذاتى، در درون مفهوم و معناى «موجود برترین» اخذ شده‌اند و اگر مفهوم «موجود برترین» از مفهوم «موجود» و «برترین» تخلیه نشود مصداق این مفهوم به خاطر اینکه مصداق ذاتیات این مفهوم نیز هست، باید مصداق مفهوم «موجود» نیز باشد (وگرنه مصداق مفهوم «موجود برترین» نیز نخواهد بود) و در این صورت، مصادیق مفهوم «موجود برترین» با صدق مفهوم «موجود»، که در این مفهوم اخذ شده است، موجود خواهند بود، نه معدوم، که این خلاف فرض معدوم بودن آنهاست و بنابراین به خاطر حفظ معدوم بودن مصادیق این مفهوم و براى رهایى از این خلف، باید مفهوم «موجود برترین» را از مفاهیم حاکى از موجودیت مصداق، خالى کرد که در این صورت، مفهوم «موجود برترین» مفهوم «موجود برترین» نخواهد بود و خلف در مفهوم لازم مى‌آید

توضیح بیشتر آنکه وقتى در گزاره‌اى ایجابى گفته مى‌شود ـ مثلا ـ «ج، ب است» معناى این گزاره ایجابى آن است که چیزى که مصداق مفهوم «ج» است، مصداق مفهوم «ب» نیز هست و در نتیجه، باید دو وصف عنوانى موضوع و محمول در مصادیق موضوع، متحدالمصداق باشند و به همین دلیل اگر بخواهیم گزاره موجبه درستى داشته باشیم، باید بین دو وصف عنوانى موضوع و محمول منافات و ناسازگارى برقرار نباشد، بلکه باید آنها بتوانند در مصادیق مشترک با هم جمع شوند. بر این اساس، وقتى پذیرفتیم که «موجود برترین معدوم است» معناى این گزاره آن است که دو مفهوم «موجود برترین» و «معدوم» متحدالمصداق‌اند؛ یعنى هر چیزى مصداق مفهوم «موجود برترین» است، مصداق مفهوم «معدوم» نیز هست و چون ما مى‌خواهیم چیزهایى را که مصداق مفهوم «موجود برترین» هستند معدوم بدانیم، نباید این مصادیق از ناحیه انطباق مفاهیم مأخوذ در خود این مفهوم، ملزم به موجود بودن باشند، وگرنه چنین مفهومى ممکن نیست با مفهوم «معدوم» متحدالمصداق باشد. پس براى اینکه بتوان گفت افراد و مصادیق مفهوم «موجود برترین» مصداق مفهوم «معدوم» نیز هستند، باید خود این مفهوم از مقوّمات و ذاتیاتى که صدق مفهوم آنها با صدق مفهوم «معدوم» ناسازگار است خالى باشد، وگرنه همین که خواستیم مصادیق این مفهوم را معدوم بدانیم ـ چون در ابتدا باید مفهوم وصف عنوانى موضوع، یعنى مفهوم «موجود برترین» بر آن مصادیق صادق باشد ـ در این صورت، صدق آن مفاهیمِ ناسازگار با صدق مفهوم «معدوم»، مانع از صدق مفهوم «معدوم» مى‌شود و بنابراین، آن مصادیق، معدوم نخواهند بود، و این خلاف فرض معدوم بودن آنهاست. پس براى حفظ معدوم بودن مصادیق مفهوم «موجود برترین» و براى اینکه مصادیق این مفهوم، معدوم باشد، باید مفاهیم ناسازگار با صدق مفهوم «معدوم» را از مفهوم «موجود برترین» تخلیه کرد. پس باید ذاتیات تشکیل دهنده این مفهوم یعنى مفهوم «موجود» و «برترین» (که صدق مفهوم هر یک، با صدق مفهوم «معدوم» ناسازگار است) از این مفهوم تخلیه شود تا مانع صدق مفهوم «معدوم» نشود و این مستلزم آن است که مفهوم و معناى «موجود برترین»، مفهوم و معناى «موجود برترین» نباشد و این خلف در مفهوم و معناى «موجود برترین» است. پس اگر «موجود برترین» در خارج ذهن واقعاً معدوم باشد، لازم مى‌آید که معناى «موجود برترین» نیز از خود همین معنا سلب شود؛ چون ـ همان‌گونه که گفته شد ـ باید مفهوم «معدوم» با مفهوم «موجود برترین» متحدالمصداق باشد، اما مفهوم «موجود»، که بخشى از مفهوم «موجود برترین» است، مانع اتحاد مصادیق آن دو مفهوم است. بنابراین باید با حذف این مانع، زمینه اتحاد را فراهم کرد تا بتوان آن مصادیق را معدوم دانست و در این صورت مفهوم «موجود برترین» از ذاتیات درونى خود محروم مى‌گردد و با حذف ذاتیات او، دیگر این مفهوم، این مفهوم نیست و اینجاست که مى‌توان گفت: برهان آنسلم پلى است از عالم ذهن به عالم خارج و او در این کار به خوبى موفق بوده است

خلف سوم این است که چون روشن شد مفهوم و معناى «موجود برترین» مفروض، مفهوم و معناى «موجود برترین» نیست، بر این اساس، براى تشکیل مفهوم و معناى «موجود برترین» باید سراغ مفهوم و معناى دیگر برویم که با داشتن مقوّمات درونى تشکیل دهنده مفهوم «موجود برترین»، شرط تشکیل مفهوم و معناى «موجود برترین» فراهم شود؛ یعنى کمالات و ذاتیاتى که مفهوم اول نداشت و به خاطر نداشتن آنها از اینکه مفهوم و معناى «موجود برترین» باشد، محروم شده بود. باید این مفهوم دومى آنها را دارا باشد تا با داشتن آنها بتواند مفهوم و معناى «موجود برترین» داشته باشد و در این صورت، در واقع، مفهوم «موجود برترین» مفهومى خواهد بود مغایر با آنچه ابتدا مفهوم «موجود برترین» فرض شده بود و به لحاظ تقرّر مفهومى، برتر و کامل‌تر از مفهوم و معناى اولى خواهد بود، این نیز خلف دیگرى است؛ چون فرض این بود که آن مفهوم اول، مفهوم و معناى «موجود برترین» است، اما حالا مجبوریم مفهوم دیگرى را به جاى آن قرار دهیم. بنابراین، چون معدوم بودن «موجود برترین» با این اشکالات مواجه است، باید آن به عنوان یک واقعیت خارجى موجود باشد، وگرنه گرفتار این خلف‌ها و تناقضات خواهیم شد

انتقادات وارد بر برهان آنسلم و پاسخ به آنها

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله تزریق پر کنندگی به منظور پایدار سازی خاک های

یکشنبه 95/4/6 2:50 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله تزریق پر کنندگی به منظور پایدار سازی خاک های غیر چسبیده در word دارای 60 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله تزریق پر کنندگی به منظور پایدار سازی خاک های غیر چسبیده در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله تزریق پر کنندگی به منظور پایدار سازی خاک های غیر چسبیده در word

فصل اول  
- تزریق پر کنندگی به منظور پایدار سازی خاک های غیر چسبیده  
چکیده  
1-مقدمه  
2-موقعیت و ابعاد منطقه تزریق  
3-ملاحظات اجرائی  
3-1-آرایش گمانه ها  
3-2-فشار تزریق  
3-3-مواد تزریق  
4-مطالعات موردی  
5-نتیجه گیری  
فصل دوم  
- استفاده از روش های شیمیایی در تثبیت خاک  
1-مقدمه  
2-آزمایشگاه رویه ها  
2-1-طبقه بندی خاک ها  
حدود سفتی  
3-نسبت رطوبت- چگالی  
4-مقاومت فشاری محدوده نشده (USC)  
5-نتیجه گیری  
فصل سوم  
رفتار پرده های سپر فلزی ساحلی در مقابل خاکهای روان شده  
چکیده  
1-مقدمه  
2-فرضیات تحلیل  
3-جدول های ویژگی های مصالح (خاک-سازه)، بارهای دینامیکی، شکل ها و نمودارها  
5-نتیجه گیری  
فصل چهارم  
کاربرد روشهای چتری در تونل زنی در زمینهای نرم  
چکیده  
1-مقدمه  
2-روشهای پیش تیرزنی  
2-1-تزریق فواره ای کم شیب  
2-2-روش Spilling  
2-3-روش لوله گذاری سقفی  
2-4-پیش تیرزنی توسط سرمته ها فرورفته در زمین  
3-سیستم پیش آسترزنی  
3-1-تکنیک پیش برش  
3-2-تکنیک پیش تونل زنی  
4-نتیجه گیری  

چکیده

عملیات تزریق، عبارتست از اقداماتی که طی آن سیالی سخت شونده تحت عنوان دوغاب با عبور از مسیری خاص که توسط عملیات حفاری احداث گردیده است، وارد محیط زمین شده و تحت فشاری معین، درون ناپیوستگی های آن قرار می گیرد

در صورتی که حین فرایند تزریق، تقابل چندانی بین دوغاب و محیط میزبان صورت نگیرد، به گونه ای که دوغاب فضاهای خالی را پرکرده و هیچگونه جابجایی یا تغییر شکلی را در پیکره محیط ایجاد نکند، عملیات تحت نام تزریق پرکنندگی معرفی می گردد. این نوع تزریق را عموما بمنظور رفع مشکلات ژئومکانیکی و پایدارسازی خاک های غیرچسبنده که عموما درشت دانه اند، بکار گرفته می شوند. به علت نفوذپذیری بالا، ورود دوغاب به این قبیل خاکها براحتی صورت می پذیرد. در ادامه، دوغاب سخت شده در فضاهای خالی، موجب ایجاد اتصالات مکانیکی مناسبی در محیط خاک می شود که پیوستگی آن را افزایش خواهد داد. بنابراین، عملیات تزریق پرکنندگی به عنوان یکی از روش های اصلی بهبود خواص مکانیکی در خاکهای غیر چسبنده است

در این مقاله، ضمن بررسی کیفی این عملیات از نظر پارامترهای اصلی آن، یعنی موقعیت و ابعاد منطقه تزریق، ملاحظات اجرایی، آرایش گمانه ها، فشار تزریق و مواد مورد استفاده، به عنوان مطالعه موردی، پروژه بهسازی پی ایستگاه راه آهن کلگن آلمان و تزریق در آبرفت های پی سدالاعلی مصر، مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند

کلمات کلیدی

تزریق پرکنندگی، بهسازی پی، پایدارسازی خاکهای غیر چسبنده

1-مقدمه

تزریق در خاک، از جمله مباحث مهم در بهسازی پی های خاکی و کم عمق است. بعضی از خاکها به علت نسبت تخلخل زیاد و عدم پیوستگی دانه ها در برابر بارهای وارده بسیار تغییر شکل پذیر هستند. به منظور استحکام این نوع خاکها روش های بسیار متعدد و پیشرفته ای وجود دارد. روش های لرزشی تحکیم خاک، تراکم دینامیکی، زهکشی و.. از جمله روش های بهبود شرایط ژئوتکنیکی خاک است. تزریق دوغاب نیز می تواند به عنوان یک روش بهسازی بکار گرفته شود که بسته به شرایط، دارای تکنولوژی اجرایی مختلفی نیز می باشد. البته شرایط خاص خاک، بویژه چسبندگی ذرات، وجود رس، نفوذپذیری کم در خاک های ریزدانه و.. باعث می گ تا عملیات تزریق در خاک، بسادگی تزریق در سنگ نباشد. همین امر باعث بوجود آمدن تکنیک های متنوع تزریق در خاک می شود که بعضا آنان را از هدف اصلی تزریق، یعنی جانشینی دوغاب به جای سیال موجود در ناپیوستگی ها جدا میسازد. در برخی از روش ها، دوغاب به جای نفوذ در محیط، به عنوان ابزاری جهت فشرده سازی، تحکیم و یا برداشت خاک بکار می رود. تزریق پرکنندگی را می توان نزدیک ترین روش بهسازی ی به تزریق تحکیمی در سنگ دانست. در این فرایند، دوغاب با نفوذ به محیطهای ناپیوسته و پرکردن فضای متخلخل، باعث افزایش مقاومت محیط می گردد. این عمل می تواند در خاکهای درشت دانه و غیرچسبنده بسیار مفید واقع گردد

پایدارسازی خاکهای غیرچسبنده به جهت بهبود مقاومت (مقاومت برشی و مقاومت فشاری) انجام می گردد. بعلت پرشدن فضاهای خالی با مواد سخت شونده، آب بندی خاک نیز بطور همزمان صورت می پذیرد. شکل 1 نشان دهنده دو مورد پایدارسازی خاک در پی ساختمان و محیط اطراف تونل است. در واقع، خاک های پایدار شده، می توانند بعنوان دیواره های حفاظتی نیز بکار روند. از مزایای مهم پایدارسازی، می توان به موارد زیر اشاره کرد

خاک پایدارشده، بارهای ناشی از ساختمان (سازه) را بدون ایجاد تغییر شکل زیاد، به لایه های زیرین خاک منتقل می کند

-خاک پایدارشده، مقاومت لازم برای پی را در شرایط بارگذاری جدید تامین می نماید

-خاک پایدارشده سازه را در برابر تغیر شکلهای ناشی از فشار زمین (که به سمت ناحیه گودبرداری شده مجاور اعمال می گردد)، محافظت می نماید

براساس دستیابی به اهداف فوق، می توان به موقعیت و شکل منطقه تزریق پی برد. از جمله خواصی که بهمراه تزریق پایدارسازی در خاک ایجاد می گردد، آب بندی است. بهرحال، پس از انجام عملیات درمنطقه تزریق شده، اهداف زیر باید تامین گردند

-پایدارسازی محدوده ای مشخص از پی یا اطراف تونل

-آب بندی منطقه در برابر جریان ابهای زیرزمینی

2-موقعیت و ابعاد منطقه تزریق

موقعیت منطقه تزریق، براساس تامین مقاومت لازم برای انتقال بار به لایه های پایین تر و جلوگیری از ایجاد تغییرشکلهای غیرمجاز، تعیین می گردد. عملیات تزریق را می توان قبل از شروع گودبرداری به پایان رساند. در نتیجه عملیات تزریق، هیچگونه تداخلی با عملیات گودبرداری نخواهد داشت. ابعاد منطقه تزریق به میزان پایداری لازم در محل وابسته است. ساده ترین طرح در این موارد، ایجاد یک دیواره وزنی است. ناحیه تزریق، تحت بار ناشی از ساختمان، تنش های محلی ناشی از وزن خاک و آبهای زیرزمینی واقع می شود. در محاسبات پی این منطقه ضریب اطمینان در برابر لغزش دوران، نشست و شکست مدنظر قرار می گیرد. مولفه های افقی بار ناشی از وزن خاک و آبهای زیرزمینی را نیز می توان با اجرای مهار متعادل ساخت

به منظور تحلیل تنش و ارزیابی آن، باید به میزان مقاومت منطقه تزریق یعنی وضعیت تنش های منطقه در شرایط شکست، پی برد. این مقاومت به خواص درونی خاک و نوع مواد تزریق شده وابسته است. ارزیابی و تعیین مقاومت خاکهای پایدار شده بوسیه تزریق توسط سیمان، با نمونه برداری و آزمایش براحتی امکان پذیر می باشد. اما ارزیابی خاکهای تزریق شده با ژل های سیلیکاتی، مشکل تر است. این مساله به علت رفتار خزشی این گونه خاکها تحت بار ثابت می باشد. با توجه به شکل 2 ضریب اطمینان در برابر شکست در سطح شماره 7 را می توان با استفاده از میزان مقاومت برشی محاسبه نمود. بعد از تزریق، مقدار زاویه اصطکاک داخلی ثابت مانده و چسبندگی افزایش می یابد. زاویه سطوح برشی   ، از رابطه (1) بدست می آید

که   زاویه اصطکاک داخلی خاک است

گسترش ناحیه تزریق، باعث تراوش، نشست و تورم محیط به سمت گودبرداری های مجاور می گردد. که این خود، باعث افزایش ضریب اطمینان در برابر لغزش، دوران و شکست برشی است. با این وجود، این قبیل گسترش یافتگی ها به علت کاهش در فضای ساختمانی جدید، نامطلوب است. ممکن است تورم و تراوش دوغاب به محیط مجاور، ناخواسته و غیرقابل جلوگیری باشد، اما بهر حال باعث ایجاد شرایط تغییر شکل قابل قبول می گردد

3-ملاحظات اجرائی

محیط عملیات تزریق پرکنندگی، اغلب یک محیط ابرفتی (خاک درشت دانه) است. در این حالت، مسیر ماده تزریق، شبکه ای از مجراهای نامنظم و با ابعاد مختلف می باشد. به همین علت معمولا قابلیت تزریق پذیری رسوبات آبرفتی بسیار کمتر از محیط سنگی است، که این خود نیازمند بکارگیری روش های ویژه و دوغاب های متفاوت می باشد

به علت ریزشی بودن اکثر گمانه های حفر شده در این گونه خاکها، لوله گذاری اهمیت ویژه ای می یابد. حفاری به هر دو صورت دورانی یا ضربه ای ممکن است انجام گیرد

اما لوله گذاری گمانه باید به طور همزمان با حفاری صورت پذیرد. مایع حفاری مورد استفاده، می تواند آب باشد. در شرایط نفوذپذیری بسیار زیاد، می توان حفاری و ترزیق را بطور همزمان انجام داد. در این شرایط در قطعات 30 تا 50 سانتی متری، بلافاصله پس از حفاری، حجم مقرری از دوغاب تزریق می گردد و این کار تا عمق مورد نظر ادامه می یابد. در این روش، اثر تزریق و توزیع دوغاب در خاک بسیار نامنظم بوده و منطقه نفوذ دوغاب گسترده است. معمولا در ساختگاههای دائمی و حساس از این روش استفاده نمی شود

یکی از روش های معمول در تزریق پرکنندگی و حتی تزریق خاک شکنی، تزریق مانشس است. در این روش، ابتدا گمانه ای به قطر حدود 100 میلی متر تا عمق معین حفر و لوله گذاری می گردد. پس از آن، یک لوله پلاستیکی یا فولادی به قطر داخلی بسیار کمتر وارد گمانه می شود. این لوله، لوله مانشت نام دارد و حاوی سوراخ هایی به فاصله 30 تا 50 میلی متر و یا بیشتر می باشد. این سوراخ ها با یک لاستیک نرم پوشیده شده اند. عملکرد این لاستیک ها مانند سوپاپ است. قبل از تزریق، ابتدا فضای بین لوله مانشت و لوله جدار با دوغابی غنی از رس پر می شود. این محدوده از گمانه که توسط دوغاب پرشده است را آستین یا جلد گویند. همزمان با این عمل، لوله جدار نیز به بالا کشیده می شود. پس از طی مدتی که دوغاب مقاومت کافی بدست آورد، لوله دیگری بنام لوله تزریق که قطر آن از لوله مانشت کمتر است به آن وارد می گردد. عمل لوله تزریق، انتقال دوغاب به مقطع مورد نظر تحت فشار معین می باشد. همراه لوله، یک سیستم پکر منفرد یا مضاعف وجود دارد. سیستم پکر باید بگونه ای در گمانه مستقر گردد که خروج دوغاب تنها از سوراخ های موجود در مقطع مورد تزریق، صورت پذیرد. لاستیک های موجود در سوراخ ها به گونه ای طراحی شده اند که اجازه خروج به دوغاب را خواهند داد، اما از بازشت یا ورود آن به محیط درون لوله مانشت ممانعت می کنند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله چگونگى ترکیب مادّه و صورت از نگاه صدرالمتألّه

یکشنبه 95/4/6 2:50 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله چگونگى ترکیب مادّه و صورت از نگاه صدرالمتألّهین در word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله چگونگى ترکیب مادّه و صورت از نگاه صدرالمتألّهین در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله چگونگى ترکیب مادّه و صورت از نگاه صدرالمتألّهین در word

چکیده  
مقدّمه  
کاربردها و حقیقت مادّه  
الف) واژه «مادّه» و واژگان هم‌معنا با آن  
ب) کاربردهاى مادّه (هیولا)  
ج) حقیقت هیولا  
کاربردها و حقیقت صورت  
الف) کاربردهاى صورت  
ب) حقیقت صورت  
ادلّه وجود هیولا و صورت  
الف) برهان قوّه و فعل  
ب) برهان وصل و فصل  
وحدت هیولا  
نسبت مادّه و صورت به یکدیگر  
دلایل اتحادى دانستن ترکیب مادّه و صورت  
1 صحت حمل بین مادّه و صورت  
2 بالفعل نبودن عناصر سازنده اشیاى مرکّب  
3 یکى بودن ماهیت و صورت جسم  
4 اتّصاف نفس به صفات ویژه بدن  
اشکال‌ها بر اتحادى بودن ترکیب مادّه و صورت  
نتیجه‌گیرى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله چگونگى ترکیب مادّه و صورت از نگاه صدرالمتألّهین در word

ـ ابن‌سینا، الشفاء (الطبیعیات)، تحقیق سعید زاید، قم، مکتبه آیه‌اللّه المرعشى النجفى، 1404ق

ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، قم، صدرا، چ یازدهم، 1386، ج 5

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چ سوم، 1981م

ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه، حواشى ملّاهادى سبزوارى، مقدّمه، تصحیح و تعلیق سید جلال‌الدین آشتیانى، قم، بوستان کتاب، چ چهارم، 1386

چکیده

ارسطو، مبدع نظریه ترکیب انضمامى اجسام از مادّه و صورت، و همفکران وى ادّعا مى‌کنند: اجسام فراورده ترکیب دو جوهر جدا از هم مى‌باشند. ایشان براى اثبات مدّعاى خویش، دو برهانِ «قوّه و فعل» و «وصل و فصل» را به دست مى‌دهند. اشراقیان، به رهبرى شیخ اشراق، با اعتراف به وجود خاصیت بالقوّگى در اجسام، منکر وجود جوهرى جدا به نام «مادّه» در ازاى این خاصیت هستند و به تعبیرى، ترکیب انضمامى مادّه و صورت را نمى‌پذیرند. صدرالمتألّهین نیز علاوه بر نفى ترکیب انضمامى، بر اساس حرکت اشتدادى در جوهر، دیدگاه منحصر به فردى را عرضه مى‌کند که نظریه «ترکیب اتحادى مادّه و صورت» نامیده مى‌شود. وى گذشته از اثبات مدّعاى خود، به اشکالات وارد بر این نظریه نیز پاسخ مى‌دهد

کلیدواژه‌ها : مادّه، صورت، ترکیب انضمامى، ترکیب اتحادى، صدرالمتألّهین، شیخ اشراق

 

مقدّمه

یکى از مباحث فلسفى عبارت است از: چگونگى ارتباط میان حیثیت قوّه و حیثیت فعلیت در اجسام. مشّاییان جوهر جسم را مرکّب از دو جوهرِ «مادّه» (هیولا) و «صورت» دانسته‌اند، دو جوهرى که هریک داراى ذاتى جداگانه در خارج مى‌باشند و با انضمام به یکدیگر کثرتى خارجى و بالفعل به نام «جسم» را به وجود مى‌آورند. فیلسوفان اشراقى دو حیثیتِ «قوّه» و «فعل» را در اجسام مى‌پذیرند؛ ولى وجود جوهرى جداگانه به نام «مادّه» را انکار مى‌کنند، و در نتیجه، حاضر به پذیرش ترکیب‌یافتگى جسم از مادّه و صورت نمى‌شوند. ایشان جسم را امرى بسیط مى‌شناسند که قوّه و فعل از دو جهت متفاوت در آن جمع‌اند. سرانجام، ملّاصدرا به وجود مادّه و صورت در جسم اذعان مى‌کند و ترکیب آن دو را اتحادى مى‌داند؛ یعنى چنین مى‌اندیشد: جسم در خارج، واقعیت بسیطى است که به اعتبارى مادّه، و به اعتبارى صورت مى‌باشد، و مادّه و صورت به عین وجود یکدیگر در خارج موجودند. البته، اندیشه ملّاصدرا با شیخ اشراق تفاوت‌هایى دارد؛ زیرا بخشى از دیدگاه سهروردى درباره جسم و انواع آن مورد پذیرش صدرالمتألّهین نیست. از این‌رو، این دو فیلسوف ـ به رغم اشتراک نظر در نفى ترکیب انضمامى مادّه و صورت ـ اختلاف‌هایى نیز با یکدیگر دارند. به هر روى، ما در این مقاله خواهیم کوشید تا دیدگاه صدرایى را درباره ترکیب مادّه و صورت تبیین نماییم

 

کاربردها و حقیقت مادّه

در این قسمت از مقاله، نخست واژه «مادّه» و دیگر واژگانى را که بر همان معناى مدلول مادّه دلالت دارند بررسى مى‌کنیم، سپس به کاربردها، تعریف و بیان حقیقت مادّه مى‌پردازیم

الف) واژه «مادّه» و واژگان هم‌معنا با آن

نام‌گذارى اشیا، یا به اعتبار ذات و ماهیات آنها صورت مى‌گیرد (مانند انسان) و یا به اعتبار عوارض و اضافات آنها (مانند کاتب). البته، ممکن است، شیئى را به اعتبار ذات و ماهیتش اساسآ نام‌گذارى نکنند؛ مانند حقیقت نفس انسانى که به حسب جوهر ذاتش نیست که به آن «نفس» مى‌گویند، بلکه به اعتبار اضافه‌اش به بدن و تدبیر آن است که نفس نامیده مى‌شود. جوهر مادّى نیز همانند نفس، به اعتبار ذاتش اسمى ندارد؛ بلکه به اعتبار حیثیات زائده‌اش، داراى اسمایى به ترتیب زیر است

1 هیولا (به اعتبار بالقوّه بودن)

2 موضوع (به اعتبار حامل بالفعل بودن). در این اسم، جوهر مادّى با جزء جوهر در تعریف رسمى آن، و آنچه در علم منطق در برابر محمول قرار مى‌گیرد، اشتراک لفظى دارد

3 مادّه و طینت (به اعتبار مشترک بودن بین صور)

4 اسطقس (به اعتبار اینکه واپسین جزء تحلیلى است). این واژه به معناى آن است که عنصر مادّى بسیط‌تر از اجزاى مرکّب است

5 عنصر (به اعتبار جزء آغازین بودن براى ترکیب)

6 رکن (به این اعتبار که یکى از مبادى و علل داخلى براى جسم مرکّب است)

ب) کاربردهاى مادّه (هیولا)

مادّه یا هیولا داراى کاربردهاى گوناگونى است

1 مادّه به معناى قوّه محض که همه جهات قوّه به آن بازمى‌گردد. در این کاربرد، «هیولا» نام موجودى است که در پایین‌ترین مرتبه از مراتب وجود قرار دارد و فعلیتى جز همین قوّه محض بودن را ندارد

2 مادّه به معناى جزء قابلِ هر جسم که صور، اوصاف و اعراض آن را مى‌پذیرد

3 مادّه به معناى حامل امکان استعدادى یا قوّه وجود شىء

4 مادّه به عنوان یکى از علل اربعه

5 مادّه به معناى مبدأ حرکت ذاتىِ هر شىء و نیز مبدأ آثار مختصّ آن. در این کاربرد، مادّه در حقیقتْ همان صورت مى‌باشد و صرفآ در مقام تسمیه است که «مادّه» نامیده مى‌شود؛ زیرا از صورت چیزى جز مبدئیت آثار مختصّه، و از طبیعت چیزى جز مبدئیت حرکت ذاتى اراده نمى‌شود

البته، مادّه را به اعتبار دیگرى به مادّه اولى و مادّه ثانیه تقسیم مى‌کنند و به این ترتیب، دو کاربرد دیگر براى آن پدید مى‌آید

1 مادّه یا هیولاى اولى آن است که به خودى خود، و با صرف‌نظر از صورت، عارى از همه مراتب تحصّل و نوعیت است و بدین ترتیب، تا زمانى که صورت جسمیّه در گام نخست و صورت‌هاى دیگر در گام‌هاى بعدى به آن نپیوندند، هیچ‌گونه حقیقتى نخواهد داشت

2 مادّه ثانیه آن است که صرف‌نظر از صورت نوعیه، و به خودى خود، موجود مى‌باشد و داراى تحصّل و نوعیت است. شایان ذکر است که صورت‌هاى تازه صرفآ کمال تازه‌اى را به مادّه ثانیه افاده مى‌کنند (به واسطه آن صورت‌ها، موضوع یا همان مادّه ثانیه استکمال مى‌یابد و نوعیت تازه‌اى پیدا مى‌کند.) به همین سبب، مادّه ثانیه «موضوع» است از این حیث که صرف‌نظر از لحوق صورت جدید نوعیت خارجى دارد و از این‌رو، بى‌نیاز از صورت جدید حالّ است و از این حیث، نسبتش به آن صورت نسبت موضوع است به عرض. مادّه ثانیه، همچنین، «مادّه» است به اعتبار آنکه نسبتش به این تحصّل ثانوى و نوعیت جدید نسبت نقص به تمام، و قوّه به فعلیت است

در ضمن، هیولاى اولى تابع صورت است و به رغم آنکه قابلِ صورت مى‌باشد، خود به خود تقوّمى ندارد؛ بلکه صورتْ تقوّم‌بخش و مقتضى آن است. بدیهى است که در چنین حالتى، صورت نیازمند هیولا نخواهد بود؛ زیرا سبب نیازمند مسبّب خود نمى‌باشد. با این‌حال، مادّه ثانیه قوّه قابل و سبب معدّ براى افاضه صورت است و طبیعتآ صورت به گونه‌اى نیازمند آن خواهد بود

ج) حقیقت هیولا

منظور ما از «مادّه» در این مبحث (ارتباط میان مادّه و صورت)، همان حیثیتى است که در اجسام قرار دارد و صور و هیئات ـ یکى پس از دیگرى ـ بر آن وارد مى‌شوند؛ این خمیره احوال و دگرگونى‌هایى را که مى‌آیند و مى‌روند، مى‌پذیرد. مادّه از این لحاظ، امرى مبهم است که اساسآ تحصّلى ندارد؛ مگر به اعتبار قوّه بودن براى چیز دیگرى. از این‌رو، مادّه جهت نقص و نادارى شىء به حساب مى‌آید که همواره در پى دارایى و کسب کمال است. این حیثیت در اجسام، هم در مادّه اولى یافت مى‌شود و هم در مادّه ثانیه؛ زیرا مادّه ثانیه نیز به رغم فعلیت که به واسطه صورتش دارد، نسبت به صور و کمالات ناداشته، ناقص است و فعلیت و تحصّل ندارد. اساسآ مادّه را به دلیل همین حیثیت «مادّه» نامیده‌اند

ملّاصدرا در این‌باره مى‌گوید: مادّه تخت را قطعه‌هاى چوب تشکیل مى‌دهد، ولى نه از آن جهت که داراى حقیقت چوبى و صورتى محصّل است؛ زیرا از این حیث، حقیقتى از حقایق مى‌باشد و مادّه براى چیز دیگرى به حساب نمى‌آید (بلکه مادّه بودنش از آن جهت است که این صلاحیت را دارد که تخت، در، صندلى، و اشیایى از این قبیل باشد.) به همین سبب، براى نمونه، چوب هم جهت نقص دارد و هم جهت کمال؛ از جهت نقصش مستدعى کمال دیگرى است و از جهت کمالش امتناع از قبول کمال دیگرى دارد. از این‌رو، تخت داراى مادّه و صورت است

پس، حقیقتِ چوب، به صورت چوبىِ آن است و مادّه آن را عناصر تشکیل مى‌دهند؛ ولى نه از آن نظر که زمین، آب، یا غیر این دو باشد، بلکه از آن نظر که آماده امتزاج با صورت است تا در سایه این امتزاج، به جماد، نبات، حیوان و یا چیز دیگر تبدّل یابد

به هر حال، این جریان در اشیاى مادّى ادامه دارد تا آنکه منتهى شود به مادّه‌اى که خود داراى مادّه دیگرى نیست؛ زیرا تحصّل و فعلیتى ندارد، مگر همین که جوهرى مستعدّ است براى آنکه تبدیل به هر چیزى بشود. همچنین، به دلیل آنکه قوّه صرف و قابلِ محض است، ذاتآ اختصاصى به پاره‌اى از اشیا ندارد؛ بلکه مى‌تواند به هر چیزى مبدّل گردد. جوهر بودنش موجب هیچ‌گونه تحصّلى براى آن نیست (مگر تحصّل و فعلیت ابهام) و مستعد بودنش براى هر چیز، مقتضى فعلیتى براى آن نیست (مگر فعلیت قوّه). البته، با «عدم» متفاوت است؛ زیرا عدم، از جهت عدم بودنش، هیچ‌گونه تحصّلى ندارد (حتى تحصّل ابهام) و هیچ‌گونه فعلیتى ندارد (حتى فعلیت قوّه بودن براى اشیاى دیگر)؛ در حالى که هیولاى اولى داراى تحصّل ابهام و فعلیت قوّه است. از این‌رو، در میان اشیا، هیولاى اولى کم‌بهره‌ترین حقیقت و ضعیف‌ترین وجود است که در حاشیه وجود قرار دارد

ملّاصدرا در تعریف هیولا مى‌گوید: «هیولا عبارت است از جوهرى که قابل و پذیرنده صورت‌هاى حسّى است.» وى در توضیح این تعریف مى‌نویسد

صورت‌هاى حسّى امورى‌اند که قابل اشاره حسّى مى‌باشند، هرچند با هیچ‌یک از حواسّ ظاهرى درک نشوند. در واقع، قابل اشاره حسّى بودن، یعنى مکانمند بودن، و مکانمندى از «ابعاد سه‌گانه داشتن» برمى‌آید. همچنین، جوهر جسم که همان «جوهر داراى ابعاد سه‌گانه» است، امرى معقول مى‌باشد که با حواسّ ظاهرى قابل درک نیست و به اصطلاح، «ما حسّ جوهریاب نداریم.» خاصیت قید «حسّى»، در این تعریف، مانع اغیار بودنِ آن است؛ زیرا در نفس نیز جوهرى هیولانى وجود دارد که معنایى جز قابلیت ندارد و استعداد محض براى معقولات است. به همین سبب، با آوردن قید «حسّى» براى صورت‌ها، تعریف یادشده شامل نفس نمى‌گردد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >