دانلود پروژه مقاله روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى
یکشنبه 95/4/6 2:45 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى در word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى در word
چکیده
مقدّمه
رویکردهاى سه گانه به توسعه علم
رویکرد استقرایى
رویکرد ابطالگرایى
رویکرد پارادایمى
تجربهگرایى و خردگرایى
نقدى بر رویکردهاى سه گانه: مفهوم پردازى نسبى اندیشى
نسبى اندیشى در شناخت شناسى رویکردهاى سهگانه
جهان بینى و ایدئولوژى
تعریف ایدئولوژى
نقدى بر شناخت شناسىِ تولید علوم معاصر
الف) محدودیت حس و تجربه
ب) عدم توجه به تفاوتهاى علم و فلسفه
ج) بىاعتنایى به مابعدالطبیعه
د) عدم استناد علوم تجربى و انسانى به فلسفه الهى
ه.) خلط جایگاه علم و فرضیه
راهى به سوى تدقیق شناخت شناسى علوم معاصر
الزامات تعامل سازنده علم و فلسفه
تأمّلى بر تولید دانش با رویکرد اسلامى
علّت فاعلى علم
علّت مادّى (قابلى) علم
علّت صورى علم
نظریه سیستمى
تخصّصى شدن علوم، عامل تعارض علم و دین
علت غایى علم
روششناسى تولید علم از منابع معرفتشناسى دین
تعریف نقل
حیات معقول
تعریف عقل
مراتب عقلى
اجتهاد متوسط
سهم منابع نقلى در ساحت علوم
حجّیت شرعى علوم (از جمله علوم انسانى) در گرو اجتهاد
معناى حجّیت در علم
علم دینى
محذور قول به دینى بودن علوم
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى در word
ـ الوانى، سیدمهدى و حسن دانایىفرد، گفتارهایى در فلسفه تئورىهاى سازمان دولتى، تهران، صفّار، 1388
ـ پلانک، ماکس، تصویر جهان در فیزیک جدید، ترجمه مرتضى صابر، تهران، جاویدان، 1364
ـ پوپر، کارل، سرچشمههاى دانایى و نادانى، ترجمه عباس باقرى، تهران، نى، 1379
ـ ـــــ ، منطق اکتشاف علمى، ترجمه سیدحسین کمالى، تهران، علمى و فرهنگى، 1370
ـ جعفرى، محمّدتقى، از علم تا فلسفه، پایگاه اطلاعرسانى استاد جعفرى، 1386
ـ ـــــ ، حیات معقول، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علّامه جعفرى، 1387
ـ ـــــ ، رابطه باید و ارزش، پایگاه اطلاعرسانى استاد جعفرى، 1386
ـ ـــــ ، نظام هستها و بایدها، پایگاه اطلاعرسانى استاد جعفرى، 1386
ـ جوادى آملى، عبداللّه، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، 1380
ـ ـــــ ، حیات حقیقى انسان در قرآن، تحقیق و تنظیم غلامعلى امین دین، قم، اسراء، 1382
ـ ـــــ ، معرفتشناسى در قرآن، تنظیم و ویرایش حمید پارسانیا، چ دوم، قم، اسراء، 1386
ـ ـــــ ، منزلت عقل در هندسه معرفت دینى، تنظیم احمد واعظى، قم، اسراء، 1386
ـ چالمرز، آلن، چیستى علم، درآمدى بر مکاتب علمشناسى فلسفى، ترجمه سعید زیباکلام، تهران، علمى و فرهنگى، 1374
ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائلالشیعه، قم، آلالبیت لاحیاءالتراث، 1414ق
ـ دانایىفرد، حسن و دیگران، روششناسى پژوهش کیفى در مدیریت (رویکردى جامع)، تهران، صفّار، 1386
ـ راسل، برتراند، عرفان و منطق، ترجمه نجف دریابندرى، تهران، ناهید، 1384
ـ کراجکى، ابوالفتح، التعجب، قم، الغدیر، 1421ق
ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، الاسلامیه، بىتا
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1375، ج 2
ـ مقدم حیدرى، غلامحسین، قیاسناپذیرى پارادایمهاى علمى، تهران، نى، 1385
ـ هچ، مارىجو، تئورى سازمان: مدرن، نمادین، تفسیرى، پستمدرن، ترجمه حسن دانایىفرد، تهران، افکار، 1385
- Copleston, Fredrick, A History of Philosophy, New York, Images Books,
- Hassard, Jahn, “An Alternative to Paradigrn Incommensurability in Organization Theory”, in John Hassard& Denis Pym (eds.), The Theory & Philosophy of Organizations, Critical Issues & New Perspective, Routledge,
- Hulgren, F.H & D. L. Coomer (eds.), Alternat modes of Inquiry in home Economics Research, American Home Economics Association Teacher Edueationyearbooky, peoria, Il: Glencoe poblishing,
- Kuhn, Thomas, The Structure of Scientific Revolutions, University of Chicago Press,
چکیده
در قاموس فلسفه علم، فرایند توسعه دانش بر سه رویکرد استقرایى، ابطالگرایانه و پارادایماتیک بنا شده است. گرچه هستىشناسى، معرفتشناسى و روششناسىِ هرکدام از این رویکردها با هم متفاوتاند، ولى نسبىگرایى و قائل بودن به عدم دستیابى به معرفت کامل و ثابت نسبت به حقیقتْ رگه مشترک هر سه است. نگارندگان نوشتار حاضر قصد دارند تا ضمن معرفى اجمالى رویکردهاى سهگانه بالا و تبیین هستىشناسى، معرفتشناسى و روششناسى آنها، معرفى مستوفایى از رویکرد اسلامى نسبت به توسعه علم ارائه دهند. رویکرد مختار در این مقاله اجتهاد متوسط مىباشد که علل چهارگانه فاعلى، مادّى، صورى و غایى را مطمحنظر قرار مىدهد و خروجى آن مفید علم و اطمینان عقلایى و بالتبع حجّت شرعى است. در این رویکرد، دستیابى به حقیقت در پرتو رجوع به عقلِ مبرهن و نقل داراى حجّیت میسور است، حقیقتْ نسبى تلقّى نمىشود، و مبانى و اصول در بستر زمان و مکان متغیّر نمىباشند. همچنین، مبناى این رویکردْ جهانبینى الهى است و تعامل علم و فلسفه در آن ابزارى در جهت رفع عیبناکى علوم روز شمرده مىشود.
کلیدواژهها: نسبى گرایى، مطلق اندیشى، روش شناسى، اجتهاد متوسط، نظریه پردازى، تولید علم، منابع نقلى و عقلى، حجّیت شرعى، علوم انسانى، اسلام
مقدّمه
فلسفه علم، به منزله یکى از حوزههاى معرفت بشرى، جویاى مبدأ و معاد و مجراى علم مىباشد. در بررسى هر پدیده، سخن از علل چهارگانه فاعلى، مادّى، صورى، و غایى آن ضرورى خواهد بود؛ لذا پژوهش پیرامون منشأ، مهبط، و محمل علم و نیز پاسخ به اینکه علم با چه صورتى و به سمت چه غایتى در حرکت است، از مسائل مهمى به شمار مىروند که بشر مشتاق دستیابى به آنهاست که البته این کار در فلسفه مطلق (الهى یا الحادى) صورت مىگیرد و از رهاورد آن فلسفه علم نیز متنعّم مىگردد. رعد قلم و برق رقمهایى چند، گرچه زوایایى از این مسئله مناقشهبرانگیز را روشن کرده، ولى دستیابى به حاقّ واقع از مسیرى که خود محلّ تأمّل و ابهام است نقض غرض مىباشد. اینکه با شیوههاى استقرایى1 به دنبال اثبات فلسفهپوزیتیویستى باشیم یا با به کارگیرى روشهاى ابطالگرایانه فلسفه نگتیویسم2 را تأیید کنیم،گرفتار شدن در پیلهاى است که به دور خود تنیدهایم. بدیهى است که غار افلاطونى،3خودمرجعى،4 جزماندیشى،5و ایجاد سپر دفاعى در مقابل اندیشههاى مخالف، ثمره چنینجهتگیرىاى خواهد بود
رهایى از این دام فکرى یا به اعتبار نگاهى درونپارادایمى با تکیه بر اصول پذیرفتهشده و ثابت (در محدوده زمان و مکانِ) آن پارادایم، و یا به اعتبار نگاهى برونپارادایمى (فراپارادایمى) با رجوع به مبانى حقیقى و مورد تأکید تمام پارادایمها امکانپذیر خواهد بود
البته، مفروض اساسى این نگاه آن خواهد بود که پارادایمها به عنوان نوع نگرش به جهان6(جهانبینى)، دارنده اصول ثابت و فروعات مختصّ به خود مىباشند. اگر وجود هرگونه اشتراک در میان پارادایمها را منکر شویم، پارادایم از جایگاه یک جهانبینى به مرتبه یک ابزار یا روش و یا روششناسى جهت فهم جایگاه انسان در عالم و رابطه او با عالم و خالق عالم (رابطه انسان با خداوند، خود، انسانهاى دیگر و طبیعت) تنزّل خواهد کرد
از اینرو، چه با رویکرد استقرایى سعى در ایجاد دانش کنیم و چه رویکردى ابطالگرایانه را برگزینیم و یا اینکه قائل به انقلابهاى پارادایماتیک باشیم، باید وجود اصول و مبانى مشترک میان روشها و روششناسىهاى گوناگون را بپذیریم
امّا رویکرد مختار در این مقاله اجتهاد متوسّط مىباشد که از منابع دوگانه معرفتشناسى دینى یعنى عقل و نقل، طرفى جدّى بسته است. در این رویکرد، خبرى از نسبىاندیشى و تعارض میان علم و دین نیست و نزاع دیرین یافته هاى حوزوى با یافته هاى دانشگاهى پایان مىپذیرد
ساختار مقاله حاضر بدین شکل است که ابتدا سه رویکرد توسعه علم مبتنى بر یافته هاى مکاتب غربى معرفى، بنیانهاى هستىشناسانه و معرفتشناسانه آنها تبیین، و متدولوژى هریک بر اساس مبانى نظرى و جهانبینىشان تشریح مىشود؛ سپس سهم هریک از رویکردهاى سهگانه در نسبى اندیشى مشخّص مىگردد. در ادامه، موضع اسلام پیرامون نسبىاندیشى معرّفى مىگردد
بعد از آن، از تعریف علم و فرضیه و عیبناکى علوم روز و علل این عارضه و راههاى درمان آن خواهیم گفت و از تعامل علم و فلسفه جهت حلّ نارسایىهاى علمى پرده برخواهیم داشت
در نهایت، رویکرد مختار این مقاله در تولید علم با عنوان اجتهاد متوسّط معرّفى مىشود و زوایاى آشکار و پنهان آن تبیین مىگردد؛ در این راستا، جایگاه عقل و نقل و رابطه آن دو با یکدیگر و با وحى مشخّص مىشود. دستآخر، ماهیت یافتههاى ناشى از اجتهاد متوسّط روشن مىگردد
رویکردهاى سه گانه به توسعه علم
در این مقال، رویکردهایى که در توسعه علم بدان اشاره مىشود عبارتاند از: رویکرد استقرایى که با نمایندگى آگوست کنت معرّفى مىشود، رویکرد ابطالگرایانه که مطمحنظر کارل پوپر است، و رویکرد پارادایمى که مورد توجه کوهن مىباشد. در نهایت نیز رویکرد اسلامى در توسعه علم تشریح مىشود
رویکرد استقرایى
کنت با اعتقاد راسخ به فلسفه اثباتگرایى (پوزیتیویسم) بر آن بود که باید براى علوم انسانى نیز حیثیتى مشابه علوم تجربى قائل شد؛ به این معنا که در علوم انسانى نیز باید از ابزار پژوهش تجربى استفاده شود. از نظر او، جوامع انسانى از سه مرحله الهى، فلسفى، و علمى عبور کردهاند. همچنین در جوامع الهى ـ که تبلور تاریخى آن قرون وسطى است ـ پیامبران، و در عصر رنسانس و پس از آن فیلسوفان به عنوان رهبران جامعه شمرده مىشوند. امّا در دوره کنونى (عصر علمى)، دانشمندان و جامعهشناسان رهبران جامعه خواهند بود. البته ممکن است در هر جامعهاى، بازماندههاى فکرى اعصار گذشته رسوب کرده باشند
استقراگرایان از جمله فرانسیس بیکن تجربه را که به واسطه مشاهده و آزمایش به دست مىآید به منزله منبع معرفت معرفى مىکنند. مطابق استقراگرایى سطحى، علم با مشاهدات آغاز مىشود. عالم مشاهدهگر باید داراى اعضاى حسى معمولى و سالم باشد و باید آنچه را که با توجه به وضعیت مورد مشاهده مىتواند ببیند، بشنود و; با امانتدارى تمام ضبط کند و این عمل باید با ذهنى خالى از پیشداورى انجام پذیرد.8 از اینرو، پوزیتیویستها با تکیه بر استقرا که مبتنى بر مشاهده و آزمایش است به دنبال کسب معرفت مىباشند
رویکرد ابطالگرایى
کارل پوپر9 به عنوان یکى از نظریه پردازان فلسفه علم، پیرامون شکلگیرى دانش، قائل به نظریهابطالگرایى10 است. او مىگوید: دانش علمى مىتواند از طریق شکلدهى ایدههاى جدید(حدسیات) و تلاش براى ابطال آنها از طریق پژوهشهاى تجربى، با شتاب بیشترى پیشرفت کند. وى بر آن است: واقعیات و حقایق واگرا و چندگانهاى11 وجود دارند و هدف غایى علمْکشف و تبیین تفسیرى ماهیت و معناى پدیدهها و تعیین رفتار آنهاست
پوپر اعتقاد دارد: گرچه ما همواره در چارچوبى از تئورىها، انتظارات، تجارب گذشته و زبان خود زندانى هستیم، امّا با تلاش مىتوانیم این چارچوبها را بشکنیم. مسلّما پس از آن، دوباره خود را درون چارچوبى خواهیم یافت؛ چارچوبى که بهتر و وسیعتر خواهد بود و ما مىتوانیم در هر لحظه مجددا آن را بشکنیم
وى وجود حداقلّى از جزماندیشى را براى نظریه علمى ضرورى مىداند تا تئورىهاى علمى فرصت بروز و ظهور داشته باشند
رویکرد پارادایمى
کوهن با ردّ دو رویکرد ابطالگرایانه و استقرایى، قائل به نظر سومى است. او مىگوید: توسعه علم به جاى اینکه از طریق واقعیتهایى که خود را براى اندیشمندان آشکار مىسازند (نگرش استقراگرا) یا به جاى اینکه به وسیله دانشمندانى که در هر آزمایشْ سعى در ابطال فرضیات خود دارند (نگرش ابطالگرا) انجام پذیرد، از طریق حلّ تنشهاى سیاسى در جامعه علمى و به طور تناوبى صورت مىگیرد؛ لذا به جاى اینکه سیر تکامل علم شامل یک مسیر خطّى از فرضیات ابطالپذیر باشد، متشکّل از یکسرى دورههاى غیرمستمر از علوم هنجارى و تغییرات انقلابى است. این امر بدان معناست که براى یک دوره زمانى (یک شیوه دیدن جهان) هنجار تلقّى مىشود و در صورتى که این شیوه پاسخگوى مسائل نبود، با بحران مواجه مىشود و در نتیجه این بحران، انقلاب علمى رخ مىدهد. البته از دیدگاه کوهن، پارادایمْ وسیعترین واحد اجماع درون یک رشته علمى است که یک جامعه علمى یا خردهجامعه علمى را از دیگرى متمایز مىسازد
او چنین تحوّلى را در مقام قیاس با انقلابهاى سیاسى، انقلاب علمى (پارادایم) مىنامد
پارادایم، نوعى جهانبینى است که ماهیت جهان، جایگاه فرد در آن و دامنه روابط احتمالى او نسبت به جهان و اجزاى آن را مشخّص مىکند. باورهاى موجود در پارادایمها از آن جهت اساسى و بنیادىاند که باید با ایمان پذیرفته شوند و هیچ راهى، براى اثبات حقیقى بودن آنها وجود ندارد
کوهن در تبیین رویدادهایى که هنگام جایگزینى یک پارادایم به جاى پارادایم دیگر اتّفاق مىافتد، مىگوید
انقلابهاى پارادایمى وقتى رخ مىدهند که مجموعه جدیدى از پیشفرضها، اندیشمندان را قادر به مسائلى مىکند که قبلاً لاینحل بودهاند. در عین حال، این پیشفرضها باید قبل از اینکه تغییر پارادایمى کامل شود، مورد قبول طیف وسیعى از علما و کاربران قرار گیرد.
نکته حائز اهمیت آنکه کوهن این نگاه پستمدرنیستى را که قائل است: نظریاتْ موجبات تکامل یکدیگر را فراهم مىکنند، و هیچ نظریهاى نظر قبلى را رد نمىکند، به شدّت نقد کرده است. او این تلقّى را که سیر تحوّل علمْ سیرى صعودى است که در هر گام نسبت به گام پیشین به کشف واقعیت نزدیکتر مىشود، شدیدا به چالش مىکشد. ویژگى عمده نظریه وى تأکیدى است که بر ممیزه انقلابى پیشرفتهاى علمى دارد؛ به طورى که موافق آن انقلاب متضمّن طرد و ردّ یک ساختار نظرى و جایگزینى آن با ساختار ناسازگار دیگرى است.19 کوهن بر آن است که پارادایم نوین، اصلاحشده پارادایم پیشین نیست
متدولوژىهاى سهگانه فوق، جهت توسعه دانش، بر ابزار حس تکیه مىکنند و منبع شناخت را صرفا تجربه مىدانند. با این حال، مکاتب و دانشمندان دیگرى وجود دارند که عقل را نیز به عنوان منبع معرفتى در تولید علم معرفى مىکنند. و گروه سومى سعى دارند تا میان این دو منبع، جمع بکنند
تجربه گرایى و خردگرایى
در مجامع علمى، سخن از تعارض تجربهگرایى کلاسیک بیکن،21 لاک،22 برکلى،23هیوم24 و استوارت میل25 با خردگرایى کلاسیک دکارت،26 اسپینوزا27و لایبنیتس28به میان مىرود. در این مقوله، دو سؤال مطرح است: 1) آیا نحلههاى فکرى و علمى صرفا همین دو نحله مىباشند؟ 2) آیا میان این دو نحله علمى، به راستى تعارضى وجود دارد؟
کارل پوپر مىگوید
من خواهم کوشید تا نشان دهم که تفاوتهاى بین دو مکتب تجربهگرایى و خردگرایى، اهمیت کمترى دارند تا همانندىهایى که از آنها دیده مىشود. به نظر من، گرچه مشاهده و عقلْ هریک باید نقش مهمى را انجام دهند، امّا کارکرد آنها غیر از آن است که بزرگان کلاسیک این مکتبها تعیین کردهاند.
دکارت، اسپینوزا و لایبنیتس عقل را تنها منبع شناخت مىانگارند؛ در مقابل، جان لاک، برکلى، و هیوم (به ویژه به دلیل نقدهایش از اعتبار معرفت تجربى و نقد علّیت) منشأ شناخت بشر را تماما از تجربه حسّى و حواسّ پنجگانه مىدانند
سرانجام کانت براى ایجاد سازگارى میان دو گروه عقلگرا و تجربهگرا تلاش کرد. او بخشهایى از معرفت را که در عقل ریشه داشتند از بخشهایى که ناشى از تجربیات بودند جدا، و ادّعا کرد که مىتوان سهم هریک را به دقّت مشخص ساخت
امّا نقد جدّى بر ارکان رویکردهاى سهگانه در توسعه علم، نسبىاندیشى در این رویکردهاست
نقدى بر رویکردهاى سه گانه: مفهوم پردازى نسبى اندیشى
مفهوم نسبى اندیشى مفهومى مناقشه برانگیز است که شاید به عنوان مشترک لفظى استعمال شود. در باب مفهوم نسبى اندیشى، باید توجه داشت که چه معنایى از نسبیت اراده شده است: آیا نسبیت در مقابل حقیقى بودن، و به معناى مقایسهاى بودن است یا نسبى بودن در مقابل مطلق بودن قرار مىگیرد و به معناى آن است که واقعیت شىء وابسته به مجموعهاى از شرایط باشد؛ و معناى مطلق بودن، رها بودن از برخى شرایط است؟ اگر نسبیت را به این معنا بگیریم، همه امور مادّى و طبیعى از آن نظر که وابسته به یک سلسله شرایط محدود زمانى و مکانى مىباشند، و چون تنها در آن شرایط و وابسته به آن شرایطْ واقعیت خاصّ خود را دارند، نسبى مىباشند؛ تنها مجرّداتْ وجود مطلق دارند، بلکه مطلق حقیقى که واقعیتى است رها از هر شرط و علّت و از هر قید، ذات مقدّس حق است
در این مقاله نسبیت در مقابل مطلق بودن است و نه حقیقى بودن؛ به این معنا که مبانى و اصول یا بایدها و نبایدها، وابسته به شرایط زمانى و مکانى خاصّى هستند یا مستقلّ از زمان و مکان، در تمام شرایط و مقتضیات حاکم و پابرجایند
عدهاى از دانشمندان قائلاند که معرفت و فهم بشرى و نیز ایدئولوژىها و جهانبینىها متناسب با مقتضیات زمانى و مکانى تغییر مىکند، و حتى اعتقاد دارند: معرفت درباره موضوع واحد، براى افراد گوناگون، متفاوت حاصل مىشود
قائلان به نسبیت حقیقت یا معتقدان به نسبیت دانش و فهم بشرى عقیده دارند که در شرایط حسّى واحد، یک شناخت مشترک بین دو نفر نمىتواند پیدا شود؛ زیرا حقیقتْ چیزى جز حاصل تأثیر و تأثّر متقابل فرد و خارج، و فهم حقیقتْ چیزى جز نگرش از دیدگاه پیشفرضهاى سابق نیست، و هرکس وجود مختصّ به خود دارد یا گرفتار پیشفرضهاى ذهنى خود است
این نوع نگاه وجود مقیاس و ملاک مشترک براى سنجش اندیشهها را ملغى مىکند. البته موضعى که در مطالب فوق اتّخاذ شد به این معنا نیست که همه ادراکات ما مطلق است و هیچکدام وابسته به شرایط زمان و مکان نیست؛ بلکه باید گفت: آنچه نسبى است علوم و ادراکات اعتبارى و عملى است. این ادراکات است که در فرهنگهاى گوناگون، برحسب شرایط متنوّع زمانى و مکانى، مختلف است؛ نیز این ادراکات است که واقعیتى ماوراى خود که از آن حکایت کند و معیار حق و باطل یا صحیح و غلط بودن آن باشد، ندارد. امّا علوم و ادراکات و اندیشههاى نظرى که فلسفه و علوم نظرى انسان را مىسازند، همچون اصول جهانبینىِ مذهب و اصول اولیه اخلاق، اصولى ثابت و مطلق و غیرنسبى مىباشند
واقع مطلق است و علم و معرفتِ مطلقْ امکانپذیر؛ گرچه در مواردى خطا نیز واقع مىشود، همانطور که معارفى که بشر به آنها رسیده است همگى صواب و مطابق با واقع نیست. بنابراین آنچه برخى در تحلیل دانش و معرفت مىپندارند و همه علمها را به فرضیه برمىگردانند و یا با تأکید بر نسبىگرایى، حقیقت را توزیع مىکنند و با مصالحه، هر فرضیه و ایدهاى را بهرهمند از قدرى از حقیقت مىدانند، در تقابل با مبناى درست قرار مىگیرد؛
نسبى اندیشى در شناخت شناسى رویکردهاى سه گانه

دانلود پروژه مقاله پدیدارشناسی هگل: ابعاد و تأثیر آن در آموزش و
یکشنبه 95/4/6 2:44 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله پدیدارشناسی هگل: ابعاد و تأثیر آن در آموزش و پرورش در word دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله پدیدارشناسی هگل: ابعاد و تأثیر آن در آموزش و پرورش در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله پدیدارشناسی هگل: ابعاد و تأثیر آن در آموزش و پرورش در word
چکیده
جایگاه پدیدار شناسی هگل در فلسفه او
پدیدارشناسی و منطق نزد هگل
فرق هگل با فیلسوفان دیگر در قلمرو پدیدار شناسی
شعور ابتدایی وشعور فلسفی
حوزههای مورد بحث در پدیدارشناسی
1 حوزه یقین حسی23
2 ادراک24
3 فاهمه25
4 خود آگاهی27
5 عقل
سیر انتهایی روح در پدیدار شناسی
پینوشتها
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله پدیدارشناسی هگل: ابعاد و تأثیر آن در آموزش و پرورش در word
ـ پلامناتز، جان، فلسفهاجتماعی و سیاسیهگل، ترجمه حسین بشیریه، (تهران، نشر نی، 1371)، چ دوّم؛
ـ رندال، هرمن، سیر تکامل عقل نوین، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، علمی و فرهنگی، 1376)، چ دوّم؛
ـ فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، (تهران، زوار، 1360)؛
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه داریوش آشوری، (تهران، سروش، 1367)؛
ـ کاسیرر، ارنست، فلسفه روشن اندیشی، ترجمه نجف دریابندری، (تهران، خوارزمی، 1372)؛
ـ مجتهدی، کریم، درباره هگل و فلسفه او، (تهران، امیرکبیر، 1370)؛
ـ مگی، بریان، فلاسفه بزرگ، ترجمه عزتالله فولادوند، (تهران، خوارزمی، 1372)؛
ـ هگل، خدایگان و بنده، ترجمه حمید عنایت، (تهران، خوارزمی، 1368)؛
ـ هیپولیت، ژان، پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل، اقتباس و تألیف کریم مجتهدی، (تهران، علمی و فرهنگی/ بیتا)
ـ وال، ژان، بحث در مابعدالطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی و همکاران، (تهران، خوارزمی، 1375)؛
ـ والتر، ترنس استیس، فلسفه هگل، ترجمه حمید عنایت، (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371)، چ پنجم
چکیده
در بین فلیسوفان باختر زمین هگل از معدود کسانی است که به موضوعاتی کاملاً بکر و نوظهور پرداخت و پیشگام در طرح برخی مباحث جنجال برانگیز در حوزه تفکر فلسفی شد. طرح بحث پدیدارشناسی روح از زمره این مباحث بود. فهم دقیق فلسفه هگل بدون فهم پدیدارشناسی روح میسّر نخواهد بود. گویی با پدیدارشناسی روح، فصل نوینی در تاریخ فلسفه غرب آغاز گردیده و شناسایی از حد تنگنظری کانتی گذر نموده، قلمرو دیگری را فراروی انسان میگشاید
پدیدارشناسی روح در دو حوزه هستیشناسی و معرفتشناسی ابعاد گوناگون اجتماعی، فردی، اخلاقی، تاریخی، آموزشی، تربیتی و حتی عرفانی دارد که هر یک از این ابعاد قابل تأمل و درنگ عقلانی است
در این مقاله ضمن اشاره به جایگاه پدیدارشناسی روح در کل نظام فلسفی هگل، سیر تکاملی روح از حوزه یقین حسی، ادراک، فاهمه، خودآگاهی تا عقل مورد بررسی قرار گرفته، آنگاه با تأمل بر بحث پرجاذبه «خواجه» و «بنده» به نقش تربیتی و آموزشی پدیدارشناسی روح پرداخته شده است. از همین سکوی معرفتی است که هگل به تفسیر فلسفی ادیان الهی همچون یهودیت و مسیحیت پرداخته و روح نامتناهی را با روح متناهی در سیر تکاملی بر یک جایگاه میبیند و آنگاه با تصور روح مطلق تلاش میکند تا به انگاره خود، نظام فلسفی خویش را بر کرسی اثبات بنشاند
کلید واژهها
ادراک، ایدژه، پدیدارشناسی روح، خودآگاهی، فاهمه، عقل و روح مطلق، یقین حسی، هگل
جایگاه پدیدار شناسی هگل در فلسفه او
هگل فیلسوفی است که حیات واقعی فلسفه را با مقوله «زمانیت»1 پیوند میدهد و اساساً جهان از دیدگاه او چیزی جز شکوفایی و انبساط روح مطلق نیست. بنابراین، میتوان گفت: تصور صیرورت، که در یونان باستان نزد فیلسوفانی همچون هراکلیتوس تصوری اساسی بود، به نظر هگل نخستین تصور واقعی است که پس از دو تصور مفهومی کاملاً توخالی وجود و عدم شکل میگیرد
اگر چنین است پس میتوان گفت: فهم درست فلسفه هگل نیز جز از طریق توجه به سیر تحوّلی فکر او ممکن نیست. این توجه به صیرورت در هگل تا بدانجا اهمیت یافته که نوشتههای او نیز ارتباط تنگاتنگی با مراحل گوناگون زندگی وی پیدا کردهاند. و چون پدیدار شناسی روح نیز خود با مفهوم زمانیت و صیرورت رابطهای بسیار نزدیک داشته و اساساً بدون آن قابل فهم نیست، میتوان گفت: فهم آن بر فهم کل فلسفه هگل تقدّم مییابد و گره از نقطههای به ظاهر کور فلسفه او میگشاید. بنابراین، اغراق نخواهد بود اگر بگوییم فهم روح فلسفه هگل جز با فهم پدیدارشناسی میسّر نیست
در عین حال، پدیدارشناسی در بین آثار دیگر هگل همچون منطق و دائرهالمعارف علوم فلسفی از شهرت کمتری برخوردار بوده است. این در حالی است که حتی فهم منطق هگل بدون درک صحیح و درست از پدیدار شناسی او ممکن نیست و منطق او بدون پدیدارشناسی ناتمام و ناقص است و اساساً پدیدارشناسی پایه و اساس منطق او محسوب میشود
اگر فهم فلسفه هگل بدون فهم منطق او ممکن نیست، فهم منطق او نیز بدون فهم پدیدارشناسی او میسّر نمیباشد. بنابراین، فهم فلسفه هگل بستگی به فهم پدیدارشناسی او دارد. پس راه فلسفه از پدیدارشناسی او میگذرد. البته این بدان معنا نیست که پدیدارشناسی روح، مقدّمه منطق اوست، بلکه خود مرحلهای از تکوّن و تحقّق آن میباشد. پس باید گفت: نظام فلسفی هگل از یک انسجام و پیوستگی در مراحل و مقولات که ویژگی یک نظام فلسفی مطلوب است برخوردار میباشد
پدیدارشناسی از جهت دیگری نیز که در این نوشتار بیشتر بدان پرداخته خواهد شد اهمیت مییابد: بُعد آموزش و تعلیم و تربیتی آن؛ چرا که پدیدارشناسی روح نزد هگل نشانگر مراحل آگاهی و درجات ارتقایی شعور میباشد و از اینرو، میتواند برای عموم و بخصوص کسانی که دغدغه تعلیم و تربیت دارند محل تأمّل و تعمّق باشد
در پدیدارشناسی روح، هگل تصویری از دوره روشن اندیشی ترسیم میکند که از آنچه معمولاً در مجادلات قلمی او میبینیم غنیتر و عمیقتر است. در واقع، گرایش اساسی و عمده فلسفه روشناندیشی بر آن نیست که زندگی را مشاهده کند و تصویری از آن بر حسب اندیشه و متأمّل به دست دهد. این فلسفه به خود انگیختگی اصیل اندیشه اعتقاد دارد و نقش اندیشه را به صرف تصویر زندگی محدود نمیکند، بلکه قدرت و وظیفه شکل دادن به زندگی نیز برای آن قایل میشود
پدیدارشناسی، همگام با سه مرحله اصلی آگاهی(ایده منطقی یا مفهوم، طبیعت و روح)، سه بخش اصلی (منطق، فلسفه طبیعت و فلسفه روح) دارد. نخستینِ این مرحلهها آگاهی از عینها (اُبژهها) است همچون چیزهای محسوسی که در برابر ذهن (سوژه) قرار میگیرند. و به این مرحله است که هگل نام «آگاهی»3 میدهد. مرحله دوم «خودآگاهی»4 است و در این مرحله، او سخنان بسیاری در باب آگاهی اجتماعی دارد. مرحله سوم «عقل»5 است که همچون همنهاد یا یگانگیِ مرحلههای پیشین باز نموده میشود. به سخن دیگر، عقل همنهادی است از عینیت و ذهنیت
او خواهان نشان دادن آن است که ادعای اینکه «یقین حسّی» عالیترین صورت دانش است، ادعایی است بی پایه.7 هگل خودآگاهی را از مرحله «شوق» آغاز میکند. (در این مرحله) خود همچنان با اشیای خارجی سروکار دارد. اما ویژگی نگره «شوق» آن است که خودِ اشیا را دست نشانده خویش میکند و میکوشد آنها را ابزاری برای خرسندی خود سازد و به خدمت خود درآورد، اما هنگامی که «خود» با «خود دیگر» روبهرو میشود این نگره درهم شکسته میشود؛ زیرا هگل بر آن است که حضور دیگری برای خودآگاهی شرط اساسی است. خودآگاهیِ پرورده تنها هنگامی پدیدار خواهد شد که خود، «خود بود»8 را در خود و دیگران بشناسد و بنابراین، باید صورت یک آگاهی به راستی اجتماعی یا «ماآگاهی»9 به خود بگیرد
پدیدارشناسی و منطق نزد هگل
منطق هگل یک تفاوت اساسی با منطقهای معمول همچون منطق ارسطویی دارد: منطق هگل ذهنی، ریاضی و صوری نیست، بلکه کاملاً محتوایی و وجودی است. بر همین مبنا، وی نه تنها همچون منطقهای معمول، بحث از هستی و «وجود» را کنار نمیگذارد، بلکه منطق وی عین وجود است؛ از وجود آغاز میکند، از متن وجود میگذرد و در نهایت، به «وجود مطلق»، که در اصطلاح او «مثال مطلق» است، ختم میشود. حتی به گفته استیس: «هگل چنین میگوید که محتوای مثال مطلق، همان دستگاه منطق است که اینک به فرجامش رسیدهایم.»10 روش دیالکتیکی او نیز صورت بیگانهای نیست که از خارج بر مادهای منفعل و تفاوت ناپذیر تحمیل شود، آنگونه که روش منطق صوری بر موضوعات خود تحمیل میشود، بلکه این روش چیزی جز محتوای خود، که وجود باشد، نیست
او به اینکه در منطقهای متداول، تصور و تصدیق و استدلال در عرض هم قرار میگیرند و متباین از یکدیگر لحاظ میشوند و به ارتباط درونی آنها توجه نمیشود و به اینکه در این منطقها محتوا فراموش میگردد، معترض است. هر چند هگل این جنبه از منطق صوری، یعنی علم فکر محض بودن را میپذیرد، اما فکر محض نزد هگل با بازگشت بهیونان، قابل فهم است که «تئوریا»11 به معنای نگاه از درون یا عقل به جهان بود
ارتباط وثیق منطق و پدیدارشناسی هگل در این نقطه مهم نهفته است که همانسان که منطق هگل و روش دیالکتیک وی به گفته استیس محتوای مثال مطلق را آشکار میکند و کار اصلی هگل گذر به شناخت مطلق از طریق شناخت عادی است و بلکه به نظر او شناخت مطلق در بطن همان شعور ابتدایی نهفته است، پدیدارشناسی چیزی جز مطالعه این سیر و تحوّلات آن از ابتدا تا انتها نیست. به نظر وی، مطلق در همین شناخت پدیدارها به تدریج متجلّی میگردد
فرق هگل با فیلسوفان دیگر در قلمرو پدیدار شناسی
هگل بر مبنای شناخت با واسطه یا وساطت، شالوده فلسفهای را ریخته که مانند فلسفه کانت مبتنی بر تفکیک و تجزیه نیست. وی برای تأسیس آن فلسفه، هم اقوال ناشی از انتزاع افلاطون و کانت را رد کرده و هم آنچه را میتوان «انتزاعهای ادراک بیواسطه» نامید. انتزاعهای ادراک بیواسطه همان «اینجا» و «اکنون» و «من» است. فیلسوفان تجربی مذهب تصور میکنند این الفاظ دلالت بر اموری دقیق و صریح و انضمامی دارند، و حال آنکه هگل درابتدای پدیدارشناسی روح میگوید: این تصورات، انتزاعیترین تصورات هستند؛ چون ما در هر جا که باشیم در اینجا هستیم، و در هر ساعتی که بگوییم «اکنون»، در اکنون هستیم، این الفاظ یا تصورات ما به مثابه برچسبهایی هستند که بر اشیای گوناگون مینهیم و به زعم خود، با این الفاظ واقعیتی را بیان کردهایم، و حال آنکه در واقع، چیزی نگفتهایم
هگل بر خلاف کانت، که قلمرو «نومن» را از شناخت مبرّا میکند، چنین نمیپندارد. اتفاقاً او با پدیدارشناسی میخواهد پا به قلمرو «نومن» (ذات) بگذارد. همچنین پدیدارشناسی او با پدیدارشناسی هوسرل نیز متفاوت است؛ چرا که هوسرل حرکت تاریخی را کنار میگذارد، در حالی که هگل توجه کامل به این حرکت دارد
تفاوت وی با دکارت نیز آنجاست که هگل جایگاهی برای شک قایل نیست و آن را نقطه شروع شناخت نمیانگارد. همچنین شک نزد هگل بر خلاف دکارت، دستوری ودفعی نیست، بلکه شک از دل یقین پدیدار میشود و آن را در جهت متقابل به پیش میبرد تا به یقین دیگری از نوع دیگر برساند
هر چند هیوم نیز با طرح مذهب «اصالت پدیدار» یا «فنومنیسم»13 از لفظ پدیدار استفاده کرده، اما فاصله او نیز با هگل بسیار است؛ چرا که هیوم اساساً علم را از سطح پدیدار عمیقتر نمیبرد و همین باعث شد تا وی شکّاکیت را پایهگذاری کند. اما پدیدارشناسی نزد هگل، گذر به ذات و نومن در یک بستر تاریخی و سیر و سلوک زمانی میباشد، هر چند پدیدارشناسی او ذاتشناسی (نومنولوژی) نیست، اما در هر صورت، آنچه در این سیر رخ میدهد شمّهای از رخ ذات است. این نکته است که هگل را در عین حال که افلاطونی است، از افلاطون جدا میسازد. تفسیر هگل از پدیدار حتی با تفسیر افلاطون از پدیدار دقیقاً یکسان نیست. اگر پدیدار نزد افلاطون در مرتبهای پایینتر از ذات قرار گرفته و جدای از آن است، نزد هگل پدیدار تجلّی گوشهای از مثال14 در زمان و مکان است.15 از اینرو، اگر نزد افلاطون شناخت به پدیدار تعلّق نمیگیرد، نزد هگل شناخت آگاهی در مرحلهای به پدیدار مربوط میشود
پدیدار نزد هگل روحی است که در گذرگاه زمان و تاریخ، بسط و گسترش مییابد و جلوه میکند و «گویی برای هگل پدیدار تجلّی و بروز و پیدایش گوشهای از ذات و مثال در زمان و مکان است و کتاب پدیدارشناسی در واقع، دائرهالمعارف تکوینی هر نوع فعالیت شناختی و فرهنگی انسان است.»
با بنبستی که فلسفه در زمان کانت با آن مواجه گردید و نیز نقّادی کانت از فلسفه مابعد الطبیعه گویی با نوعی سردرگمی مواجه شد که شناسایی نظری برایش مقدور نبود و از اینرو، میبایست به قلمرو اخلاق و هنر پناه ببرد. کوشش فیلسوفانی همچون نیچه و شلینگ هم در عین حال که ناموفق نبود، اما عملاً به جایی نرسید. در این اوضاع و احوال سردرگم، هگل بود که با طرح «پدیدارشناسی» بار دیگر، جان تازهای به فلسفه بخشید و موجب اعاده حیثیت آن شد. گویی «پدیدار شناسی» هگل نقطه عطف تحوّل فلسفه غرب بود و فصل جدیدی در تاریخ فلسفه غرب گشود. «پدیدار» البته معنای هیومی و کانتی خود را از دست داد و تجلّی روح و مرحلهای از تحقیق آن به حساب آمد و اینجا بود که گویی سدها و محدودیتها شکسته شدند و دوباره فاهمه نسبت به امکان شناخت خود و گسترش آن شناخت، حتی در مواجهه با نامتناهی و مطلق واقف گردید. شناخت مطلق ممکن نیست، مگر با شناخت پدیدار. بین شناخت مطلق و شناخت پدیدار تقابل و تعارض نبود، بلکه به نحوی سنخیت و اتحاد ایجاد شد. از سوی دیگر، بین پدیدار (فنومن) و ذات (نومن) با توجه به صیرورت وحرکت درونی آنها، تباینی دیده نمیشد
شعور ابتدایی وشعور فلسفی
نقطه آغاز «پدیدارشناسی» هگل شناخت حسی است. وی در بخش اول کتاب خود، به بررسی چگونگی ارتقای شعور عامی و ابتدایی، که همان شعور و شناخت حسی است، میپردازد و به نوعی شناخت فلسفی میرسد
هر چند از دیدگاه فیلسوفان تجربه مسلکی همچون جان لاک، شعور حسی کاملاً معتبر است، اما هگل آن را انتزاعیترین و فقیرترین نوع شناخت میداند و از این لحاظ، به سنّت افلاطونی تمایل دارد؛ چرا که شناخت در این مرحله، صرفاً در حد شیء جزئی و من جزئی است. اگر بین فاعل شناسا و متعلّق شناسایی تمایزی وجود دارد و فاعل شناسا متعلّق خود را دستخوش تغییر و دگرگونی میکند، پس شناخت در حد پدیدار غیر از شناخت در حدّ مطلق خواهد بود

دانلود پروژه مقاله فارسی ساز در word
یکشنبه 95/4/6 2:44 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله فارسی ساز در word دارای 53 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله فارسی ساز در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله فارسی ساز در word
مقدمه
فصل اول: چگونگی عمل کردن نرم افزار
فعال کردن امکان تایپ فارسی در ویندوز 98 عربی
تنظیم لوگوی ویندوز
قلم
توضیحاتی در مورد فارسی سازها
پارسا 99
پروین 98
کاربردها
فصل دوم: معرفی فارسی ساز صبا
فارسی ساز صبا
توضیح برنامه مقیم
معرفی منوی صبا
فصل سوم: معرفی اجمالی ویژوال بیسیک
آشنایی با برنامه نویسی رویدادگرا
نصب Visual Basic
اجرای Visual Basic
ایجاد برنامه کاربردی
شناخت بخشهای گوناگون IDE
نمایش IDE
کنترل اندازه فرم
کنترل های استاندارد
کار با اطلاعات نسخه
استفاده از Menu Editor
افزودن گرافیک فرم
مقدمه
فارسی ساز به هر نرم افزار یا سخت افزار جانبی یا تعویض کننده محیط یک نرم افزار یا دستگاه دیگر که امکان تایپ فارسی را برای کاربر فراهم کند فارسی ساز گفته می شود
تجهیزات اداری و کامپیوتری از ابتدای ورود به بازار ایران با بزرگترین اشکالی که روبه رو هستند پشتیبانی نکردن زبان فارسی در این تجهیزات است و این در حالی است که این تجهیزات به راحتی زبانهای مشابه از جمله عربی را پشتیبانی می کنند البته این مشکل در زمان قبل از انقلاب برای زبان فارسی وجود نداشت و این اشکالات همه بعد از تحمیلهای اقتصادی ایران بوجود آمد. در ابتدا تصمیم خاصی برای اصطلاح این تجهیزات و امکان استفاده از حروف فارسی در نظر گرفته نشد و معمولاً بصورت لاتین کارها انجام می شد ولی بعد از مدتی مشکلات ناشی از استفاده این تجهیزات مشخص شد. مهمترین این مشکلات نبود سواد لازم برای خواندن متون لاتین توسط مردم بود. مثلاً دستور کار یک دارو و یا یک وسیله برقی را در نظر بگیرید. چنانچه سازنده یک توصیه مهم را در مورد یک دارو در بروشور نوشته باشد و مصرف کننده در اثر بی اطلاعی از آن، دارو را غلط مصرف کند و یا حتی نتواند تاریخ مصرف آن را بخواند ممکن است خسارتهای جیران ناپذیری به وی وارد شود. یا کاربری را در نظر بگیرید که نمی تواند تلویزیونی را که خریداری کرد روشن کند! مسئله بعدی که تقریباَ لطمه بسیار زیادی به زبان فارسی وارد کرد جایگزین واژه های لاتین بخاطر استعمال زیاد می باشد
در طی چند سال اخیر (تقریباَ بعد از دهه 80 میلادی) با بهبود اوضاع اقتصادی و پیشرفت سطح علمی کشور نیاز به استفاده از زبان فارسی جدی گرفته شد و متخصصین و تکنسین های مختلف برای رفع این مشکل شروع به کار کردند. در ابتدا این فعالیتها بعلت هزینه بر بودن چندان مورد توجه قرار نگرفت و فقط در مواردی که بدون وجود امکانات فارسی کار غیرممکن بود معادل سازی انجام شد. مثلاَ چاپگرهای اداری که حتماَ باید فارسی چاپ می کردند معادل سازی شدند. متأسفانه هنوز هم تقریباَ در صنعت این مسئله چندان جدی تلقی نمی شود که متن راهنما کالاها کاملاَ فارسی باشد به عنوان مثال این موضوع را می توانید بر روی کنسروها و یا نوشیدنی های مختلف ملاحظه کنید اکثر تاریخهای مصرف چاپ شده بصورت لاتین می باشد و این در حالی است که دستگاههای چاپ حرارتی مورد استفاده در این صنایع براحتی می توانند فارسی چاپ کنند
فارسی سازها در کامپیوترهای شخصی (PC) بیشتر مورد توجه و استفاده قرار گرفته اند شاید مهمترین دلایل آن استفاده از این کامپیوترها در ادارات دولتی و افزایش روزافزون استفاده از آنها در منازل می باشد. در ادامه تعدادی از فارسی سازهای محیط های مختلف این کامپیوترها را معرفی می کنیم
1- فارسی سازهای محیط DOS
این فارسی سازها پس از اجرا توسط کاربر در حافظه مقیم می شوند. اصولاَ این نوع برنامه ها از دو قسمت اصلی تشکیل شده اند. 1- تغییر دهنده محیط: این قسمت با تغیییر در RAM سیستم و در قسمتی که کاراکترها ذخیره شده اند کاراکترهای فارسی را به محیط اضافه می کند کاراکترها در DOS به صورت یک ماتریس ذخیره می شوند که به راحتی قابل تغییرند
2- قسمت کنترل: این قسمت که در حافظه مقیم می شود منتظر یک رویداد خاص از طرف کاربر شده (مثلاً فشردن دو شیفت) و سپس شروع به کار می کند. این قسمت با گرفتن کاراکترهای وارد شده توسط کاربر و تبدیل آنها به معادل فارسی عمل می کند مثلاَ چنانچه کاربرکلید A را فشرده باشد این برنامه آن را تبدیل به کد حرف ش می کند
2- فارسی ساز ویندوز 3x
ویندوز 3x که یک برنامه برای راحتی کار در سیستم عامل DOS طراحی شده بود بزودی می توانست در بین کاربران مطرح شود و جایگاه خاصی را بدست آورد. این نرم افزار از یک محیط گرافیکی قوی بهره می برد که با همین امکان محبوبیت زیادی بدست آورد. این نرم افزار که پایه و اساس نسخه های بعدی بود برای تغییر زبان از روشی استفاده می کرد که تقریباً همچنان دست نخورده باقی مانده است. در این نرم افزار کاراکترها در تخته کاراکترهایی ذخیره می شوند و کاربر براحتی می تواند این تخته کاراکترها را عوض کند و شکل دلخواه خود را بسازد
3- ویندوز 95 و 98
این دو نرم افزار خود به صورت سیستم عامل درآمده و بر مبنای ویندوز 3x ساخته شده اند. در این سیستم سعی بر این بوده تا پشتیبانی از تمام زبانهای زنده دنیا بعمل آید ولی این مجموعه هنوز کامل نشده است
4- ویندوز 2000 به بعد و XP
در این نسخه ها تقریباً مجموعه کاملی جمع آوری شده و تقریباً همه زبان های زنده دنیا پشتیبانی می شوند. فارسی نیز به صورت یک کدپیج استاندارد درآمده و به راحتی قابل دسترسی است
فصل اول:
چگونگی عملکرد نرم افزار
فعال کردن امکان تایپ فارسی در ویندوز 98 عربی
همانطور که اشاره شد در این نسخه سعی بر آن بوده که از همه زبانهای زنده پشتیبانی شود ولی فارسی به صورت یک زبان استاندارد هنوز مطرح نشده بود و کدپیج استانداردی نداشته است ولی فایلهای کدپیج فارسی که بعدها به صورت استاندارد درآمد توسط مایکروسافت عرضه شده تا علاقمندان بتوانند از آن استفاده کنند
کدپیج چیست؟ کدپیج جدولی است که کد اسکی را گرفته و کاراکتر معادل آن را بر می گرداند مثلاً کد 65 برای فعال کردن زبان فارسی در ویندوز 98 ابتدا باید دو فایل اصلی اینکار را تهیه کرد برای تهیه این دو فایل می توانید به بخش به روزرسانی ویندوز 98 در سایت شرکت مایکروسافت سری بزنید
این دو فایل عبارتنداز KBDFa.DLI و L-intl.NLS البته فایل هایی با کارها مشابه ولی نامهای مختلف نیز وجود دارند که می توانند مورد استفاده قرار گیرند. ابتدا باید این دو فایل در شاخه system 32 ویندوز کپی شوند تا قابل استفاده باشند. پس نوبت به تغییر رجیستری ویندوز می باشد
رجیستری: قسمتی از ویندوز است که تمام تنظیمات ویندوز را در خود نگه می دارد
ابتدا در صورتی که شاخه
Hkey – Local – Machinesystemcurrent control setcontrolkey Board Layouts
وجود نداشت آن را ایجاد کرده و سپس دو مقدار متنی (string) در آن ایجاد می کنیم و مقدار آنها را به شکل زیر می نماییم
Layut File = KBDFa.DLI
Layout text = Farsi
با اینکار Layout صفحه کلید مشخص می شود
Layout: عبارت از محل جایگزینی حروف مثلاَ حرف ل در کدام قسمت صفحه کلید باشد سپس در صورتی که کلید زیر موجود نباشد آن را ایجاد می کنیم
Hkey – Local – Machinesystemcurrent control setcontrolNLSLocal
و سپس کلید متنی با مشخصات زیر را ایجاد می کنیم
00000429 = Farsi
با این تغییر مشخص می کنیم که کدپیج 429 متعلق به فارسی است
در مورد آدرس زیر نیز مانند بالا عمل می کنیم
Hkey – Local – Machinesystemcurrent control setcontrolNLSLanguage Groups
در اینجا نیز کلید از نوع متنی است
Farsi =
با این کار مشخص می کنیم که فارسی یک زبان فعال می باشد
در آخرین مرحله استفاده از رجیستری کلید زیر که مربوط به کدپیج می باشد را ثبت می کنیم
Hkey – Local – Machinesystemcurrent control setcontrolNLSLanguage
این کلید نیز از نوع متنی است
429 = L- intl.nls
تنظیم لوگوی ویندوز:
لوگوی ویندوز باید یک فایل BMP از نوع 256 رنگ و در سایز باشد این فایل را پس از تعقیب نام به Logo.sys در Root درایو بوت باید کپی کرد. تا در زمان راه اندازی نمایش داده شود
با این کارهای تقریباً امکان تایپ فارسی فراهم شده ولی نیاز به یک برنامه مقیم در حافظه و راهنمایی کاربر می باشد که با توجه به نیاز کاربر باید تهیه و همراه نرم افزار اصلی توزیع شود
قلم:
قلمها یا Fonts نمونه هایی از خطهای مختلف هستند که کاربر می تواند با آنها اقدام به تایپ نماید قلمهای ویندوز باید متناسب با کدپیج مربوطه طراحی شوند تا درست عمل کنند مسئله مهم دیگر تراز بودن قلم است که مثلاً دو کاراکتر فضای یکسانی را اشغال کنند و در اصطلاح کاربر بتواند متن تراز و یکدستی را داشته باشد
مراحل طراحی قلم:

دانلود پروژه مقاله دان کیوپیت و دین نقد کتاب «دریای ایمان» در wo
یکشنبه 95/4/6 2:44 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله دان کیوپیت و دین نقد کتاب «دریای ایمان» در word دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله دان کیوپیت و دین نقد کتاب «دریای ایمان» در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله دان کیوپیت و دین نقد کتاب «دریای ایمان» در word
چکیده
1 عمومیت در معنای «دین»
الف. مغالطه تعمیم
ب. محتوای دین
ج. وظیفه دین
د. دلیل پابرجا ماندن دین
هـ . ماهیت برخی از مسائل دینی
و. اعمال دینی
ز. اعتقاد به شفادهندگی خدا
ح. دین اینجهانی و نقش نوین دین
2 مراد اصلی کیوپیت از مصداق دین
الف. منابع فرهنگی مسیحیت
ب. سلطهجویی مسیحیت
ج. سبب فرایند دنیاگرایی در مسیحیت
د. نشانههای طبیعتگرایی در هنر اروپایی و مسیحیت
هـ . سرنوشت مسیحیت
3 ایمان و الهیّات
الف. ایمان و اقسام آن
ب. کردار دینی و ایمان دینی
ج. خدا در دین مسیحیت
د. خدا در رویکرد نوین
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله دان کیوپیت و دین نقد کتاب «دریای ایمان» در word
ـ آثار دان کیوپیت
ـ ادیب، محمّدباقر، «دفاعی از واقعگرایی در الهیّات»، روزنامه کیهان، 20 مرداد 1383، ش 18016
ـ اقبال، کوشا، «نقدی بر انسانگرایی اسلامی»،
ـ «در ستایش بیماری»، روزنامه شرق، 30 اردیبهشت 1383، ش 193
ـ رضاییراد، محمّد، «گفتوگو با دریا»، روزنامه همشهری (همشهری ماه)، 3 آذر 1380، ش 9
ـ کیوپیت، دان، دریای ایمان، ترجمه حسن کامشاد، چ دوم، (تهران، طرح نو، 1380)
چکیده
دان کیوپیت، که خود کشیشی ژورنالیست است، نظراتی افراطی درباره اعتماد کامل بر علم داشته و بر اساس آن، معرفتبخشی دین و آموزههای آن را انکار میکند. وی در این بررسیها، دچار تناقضگوییها، مغالطهکاریها و بیانصافیهای فراوانی شده، به گونهای که دین را افسانه و اسطوره
معرفی کرده و همه آموزههای آن را در ردیف تعالیم خرافی جادو و طلسمات دانسته و علیرغم توجه انحصاری وی به دین مسیح، همه نتایج بررسی میان علم و مسیحیت را بر همه ادیان، حتی اسلام، تعمیم داده است. اما تقریباً همه رویکردهای وی نسبت به دین و رابطه آن با علم، به طور اساسی در معرض انتقاد اساسی قرار دارد. نوشتار حاضر بررسی انتقادی دیدگاههای وی به شمار میرود
کلید واژهها
دین، دنیاگرایی، خدا، ایمان، سرنوشت دین، مغالطات تعمیمی
بازیافت نظریه کیوپیت درباره «دین»، دارای فرایند ویژهای است. او در بیان نظرات خود در اینباره، نامنسجم و آشفته است و برای تصویر نظریهای قوی با استفاده از نوشتههایش، باید چندین مرحله طی شود. اما برای اختصار، میتوان سه مرحله را ترسیم و تصویر کرد که در این مقاله بدانها پرداخته شده است
1 عمومیت در معنای «دین»
الف. مغالطه تعمیم
نخستین نقطه نظر در اندیشه کیوپیت، تعمیم نظریهاش درباره دین است. در کل ساختار اندیشهاش، هر آنچه به عنوان گزارهای توصیفی، تشریحی و تحلیلی در زمینه دین به چشم میخورد، به طور اطلاقی بیان شده است؛ یعنی همه ادیان با چنین گزارههایی فهم میشوند. او با بررسیهای تاریخی، که بر این مسئله ارائه میدهد، این نکته مهم را یادآور میشود و میگوید: «داستان ما ممکن است محلّی باشد، ولی درس اخلاق آن کلی است.» او مکرّر یادآور میشود که همه ادیان در یک مسیر تحوّلی قرار دارند و هیچ دینی را از این مسیر گریزی نیست
نقد: همانگونه که در عنوان یادآور شدیم، چنین تعمیمی مغالطهای آشکار است؛ زیرا وی بدون ذکر ادلّه و بدون بررسی وجوه اشتراک و افتراق ادیان دیگری مثل اسلام با مسیحیت، به چنین تعمیمی دست زده است. وانگهی، علیرغم ادعای تعمیم، هر جا سخنی از دین و زوایای گوناگون آن پیش میکشد، از مسیحیت و تاریخ آن سخن میراند،87 در حالی که در همه قضایای مزبور (مربوط به مسیحیت) تفاوتهای اساسی و بنیادین بین مسیحیت و اسلام وجود دارد. برای مثال، او درباره واقعه نوزایی اروپای مسیحی، به عمومیت یافتن چنین واقعهای بر همه ادیان تصریح و تأکید میکند، غافل از اینکه عوامل و اسباب مشخص نوزایی مسیحیت عبارت از یک سلسله مؤلّفههای روشنی است که در ساختار و نظام تاریخی مسیحیت به وجود آمده بود. اما تاریخ اسلام و معارف درونی آن از چنین مؤلّفههایی عاری و خالی بوده و تقریباً همه مؤلّفههای عکس یا نقیض آن را داراست. از اینرو، در اسلام، چه در گذشته و چه در آینده، چنین واقعهای غیرقابل وقوع است. حال اگر در ساختار تاریخی دین اسلام رکودها و جمودهایی به چشم میخورد از عواملی بخصوص ناشی میشود که در جای خود، بحث و بررسی شده است (مثل اشعریگری و اخباریگری). بنابراین، به همان راحتی و سادگی که کیوپیت به همه ادیان به یک چشم نگاه میکند، عمومیتِ گزارههای مزبور واقعیت ندارد
از سوی دیگر، چون وی بحثها و ادعاهای خود را به طور جدلی و خطابی مطرح کرده و آنها را پیش میبرد، از شیوه بیانی به سودِ خود استفاده میکند و از ارائه دلیل و برهان قطعی دوری مینماید. از اینرو، هم در این مسئله ـ یعنی مغالطه تعمیم ـ و هم در سایر مسائل مطرح شده، هیچ دلیل قانعکننده برهانی و قطعی ارائه نکرده است
ب. محتوای دین
کیوپیت در جهت مغالطه تعمیم، که به طور جدّی و گسترده مورد تأکید قرار داده، به برخی از ویژگیهای اساسی یا فرعی دین و مسائل مربوط به آن پرداخته و اظهارنظر کرده است. اما علیرغم منحصر بودن چنین مسائلی به دین مسیحیت، وی آنها را در مورد همه ادیان مطرح کرده و از بیان این واقعیت صرفنظر نموده است که همه این ویژگیها در حوزه مسیحیت واقعیت دارد، نه همه ادیان. از جمله این ویژگیها، که کیوپیت برای مطلق دین برمیشمارد، محتوای دین است که دارای چند رکن اساسی میباشد
محتوای دین در بیان وی، از قابلیت روشنگری برخوردار نیست؛ یعنی دین محتوای توصیفی ندارد تا بتواند مسائل عالم را برای ما توصیف کند و بگوید ماهیت چیزها چیست و جهان چگونه میگردد. در این زمینه است که وی پای علم تجربی را به میان آورده، میگوید: انگار تشریح جهان را امروزه علم بسی بهتر انجام میدهد تا دین. بنابراین، سر و کار دین بیشتر با الهام است تا با توضیح.88 به تعبیر دیگر، دین صرفاً خاصیت بیانگری دارد، نه توصیفگری و در این خاصیت، مثل آثار شکسپیر است که محتوایش هیچ ما به ازای خارجی ندارد
اینجاست که وی نظر خود را درباره گوهر دین بیان کرده و تصریح میکند: دین در درون، بیان و پارسایی، و در برون، تلاش اخلاقی برای تحقق آمال خویش است.90 بدین روی، امروزه دیگر برخی وظایف دین مثل توضیح امور، به کارگزاران و نهادهای دیگری مثل علم (دانشهای تجربی و نیمه تجربی) واگذار شده است
اینکه دین نیرومندترین شارح کمّ و کیف احوال بوده و توضیح همه این امور مذهبی باشد، تفکری است متعلّق به عصر نوزایی و در آن فرهنگ، همه چیز را تحقق مشیّت مقدّر الهی میشمردند؛ یعنی هرگونه اقتدار زمینی ادامه و بازتاب قوای کیهانی است.92 اما امروزه این تفکر به کنار رانده شده و علم توصیفگر طبیعی و مادی مسائل گشته است و در دراز مدت، چنین اتفاقی روی داد که مردم پی بردند نظم و اقتدار از پایین به بالا میرود، نه از بالا به پایین و از جامعه بشری ناشی میشود، نه از جهان برتر در آسمان.93 در چنین رویکردی است که کیوپیت نتیجه میگیرد: دین فاقد نیروی معرفتبخشی است و بنا به تعریف، از منابع معرفت به شمار نمیآید
نقد: همانگونه که یادآور شدیم، این نظر تعمیمی است از تیرهبختی مسیحیت تحریف شده و آمیخته با توهّمات علمنمای یونان باستان (چنان که خود کیوپیت این آمیختگی را مورد تصریح قرار داده و به تفصیل بیان کرده است.) در توضیح، باید گفت: همه نارساییهای علمی و ناسازگاریهای مسیحیت با علم و واقعیت جهان طبیعت، از محتوای خرافی و یونانزدگی آن ناشی میشود و نه گوهر و بنیاد ماورایی بودن دین؛ زیرا ویژگی مزبور، که او درباره دین برشمرده (یعنی عدم قابلیت توصیف و روشنگری)، در حقیقت، ویژگی اساسی علم است، نه گوهر دین، و این واقعیتی است که تاریخ و فلسفه علم بدان گواهی میدهد
از سوی دیگر، قضایای دینی مسیحیت، که دارای بارهای منفی یا ناقص از معارف و حقایق هستی درباره الهیّات، طبیعت و انسان است و حمل چنین باری به خاطر تحریفی بودن آن دین است، مسلّماً دارای خاصیت معرفتبخشی و تبیینی یا توصیفی نخواهد بود و وجود این خصوصیت در ساختار یک دین، چگونه میتواند ملاکی برای بازشناسی و بررسی برخی ادیان مهمتر همچون اسلام باشد که همه متون مقدّس و آسمانی آن، اعم از قرآن و حدیث، یکسره توصیفی، معرفتبخش، تعالیبخش و هدایتگر است؟
بنابراین ـ چنانکه ملاحظه میشود ـ کیوپیت در بیان خود، مبالغه و خطابهگویی مضاعفی انجام داده است. وانگهی، تناقض و ناسازگاری در ادعای وی به چشم میخورد. او دین را بتمامه و با اطلاق کامل، دارای محتوای مزبور میداند، در حالی که اگر بنابر بیاعتمادی و شک در گفتار و متون باشد، دلیلی بر انحصار چنین کاری در دین وجود ندارد و باید همه منابع معرفتی و گفتاری و حتی گفتار خود وی نیز غیرقابل اعتماد و مورد شک باشد؛ همان کاری که پستمدرنیستها انجام دادهاند
از اینرو، توصیف وی از دین ـ به بیانی که گذشت و آنچه خواهد آمد ـ یکسره غیرتوصیفی و غیر واقعگرایانه است
ج. وظیفه دین
در نگرش اطلاقی کیوپیت، وظیفه دین یک وظیفه آرمانی به شمار میرود. در این بیان، وظیفه دین است که مفاهیم و ارزشهای زندگی ما را نظم بخشد؛ نظمی که به زندگی فردی و اجتماعی ما وزن اخلاقی و هدف بدهد تا در زندگی اخلاقی، میان بستگی به دنیا و وارستگی تعادل برقرار کند. به این قرار است که کیوپیت وظیفه تاریخی دین را تجسّم ارزشهای ما انسانها معرفی میکند
نقد: در این رویکرد، نکته شایان اهمیت این است که دین فقط به عنوان نظمدهنده تلقّی شده و خود ارزشها برخاسته از خواستهای انسانی و بشری است، در حالی که این وظیفه ـ همانگونه که در سایر ویژگیهای مسیحیت بیان شده ـ در واقع، وظیفه مسیحیت است، نه همه ادیان؛ زیرا ادیان دیگر به مراتب، بهتر و والاتر از مسیحیت، معرفتبخش، هدایتگر و ارزشگذار هستند و در حقیقت، همه ادیان وظیفه معرفتبخشی، هدایتگری و ارزشگذاریهای فردی، اجتماعی، اخلاقی، مادی و دنیوی را به عهده دارند، و نظم در این امور، به عنوان برنامه و طرح ثانوی برای ادیان محسوب میشود، نه یگانه وظیفه آنها. حال اگر مسیحیت در وظیفه اولیه خود، به خاطر عواملی همچون تحریف، و منطقهای ـ فرقهای بودنش، نارسا و ناقص است، دلیل نمیشود که همه ادیان را از این وظیفه قاصر دانسته و از خود، وظیفهای بر دین تحمیل کرده و آن را تعریف نماییم
د. دلیل پابرجا ماندن دین
کشیش مزبور دلیل پابرجا ماندن دین را در کارساز بودن آن تحلیل کرده، وجود مستمر دین در عرصه کره خاکی در دوره پیشرفت را توجیه میکند. این توجیه به خاطر ناسازگاری نظر و عمل، و نظریه و واقعیت است؛ زیرا با بیان و گزارش وی از تهی شدن قالب دین از هر نوع روح تعالی، تقدّس، معرفتبخشی، هدایتگری و عیان شدن این مسئله بر همگان، باید کسی در دنیا ـ دستکم در غرب ـ معتقد به دین باقی نمانده باشد، و در کل، هیچ دینی به حیات خود ادامه ندهد. از سوی دیگر، برخلاف چنین تصوری، نه تنها دین حیات خود را از دست نداده، بلکه روز به روز قوّت میگیرد و گرایش انسانها به دین فزونی مییابد. این ناسازگاری باید توجیه شود که چرا علیرغم بیثمر بودن دین، همچنان پابرجا بوده و به حیات خود ادامه میدهد؟
این پرسشی است که کیوپیت بارها در نوشتههای خود مطرح کرده و گاهی بدون پاسخ و گاهی با دادن پاسخهای مبهم، از کنار آن گذشته است. یکی از پاسخهای مبهم او این است که دین سنّتی به این دلیل پابرجا مانده که هنوز کارساز است، هنوز توانمند است و هنوز از عهده کار برمیآید
نقد: اما این پاسخ همچنان مبهم است؛ یعنی از هر جهت که مربوط به تعامل دین با عرصههای گوناگون باشد، مبهم است. ابهام این پاسخ نه یک ابهام، بلکه ابهامهای تودرتوی فراوانی را شامل میشود. بهتر است برای روشن شدن تصویر این ابهام، به برخی از جنبههای آن توجه شود
ـ مراد از «دین» چیست؛ مسیحیت، یهود، مکاتب سنّتی معنوی، یا اسلام؟ یا دین بخصوصی مراد نیست و به طور مطلق بیان شده است؟ اگر مطلق است، دین منظور نظر وی چیست؟ چه مؤلّفههایی، چه تعریفی و چه ارکانی دارد؟
ـ مراد از «کارسازی» چیست؟ کارسازی در چه چیزی؟ کارسازی در درون خود دین یا در بیرون (برای متدیّنان)؟ کارسازی برای درون انسانها یا برای بیرون انسانها (جامعه، فرهنگ، اقتصاد و;)؟ کارسازی برای انسانها یا برای حاکمان؟
ـ مراد از «توانمندی» چیست؟ اگر دین دارای ویژگی توصیفی نباشد چه توانمندی میتواند داشته باشد؟ اگر هم توانمندی بدون توصیفگری قابل تصور است، چه بُعد یا ابعادی را پوشش میدهد؟ آیا توانمندی دین برای انسان مراد است یا توانمندی دین برای حفظ خودش؟
ـ مراد از اینکه «دین از عهده کار برمیآید»، چیست؟ آیا همان کارسازی مراد است، یا معنای دیگری اراده شده؟ اگر معنای دیگری مراد است، منظور از «برآمدن از عهده کار» چیست؟ کدام کار منظور نظر است؟ کار دنیوی برای انسانها؟ یا برای حاکمان به منظور سلطه و حکمرانی؟ و یا کار معنوی متدیّنان در ارتباط با ماورا یا آرمانها؟
چندین پرسش بیپاسخ دیگر از این دست نیز وجود دارد که کشیش کلیسای «قدّیس فیلیپ» هیچ پاسخ معقول، منطقی و مستندی برای آنها ارائه نکرده است، و با توجه به ناسازگاریها و نارسایی توجیه مزبور پاسخ مستدلی ندارد
هـ . ماهیت برخی از مسائل دینی

دانلود پروژه مقاله مطالعات شهر سبزوار در word
یکشنبه 95/4/6 2:44 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله مطالعات شهر سبزوار در word دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله مطالعات شهر سبزوار در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله مطالعات شهر سبزوار در word
1-1- مطالعات تاریخی – کالبدی شهر سبزوار
1-1-1- سابقه تاریخی شهر سبزوار
1-1-2- وجه تسمیه سبزوار
1-1-3- معرفی دوره های گسترش و توسعه شهر
الف) دوران قبل از حاج ملا هادی سبزواری:
دوران حاج ملا هادی سبزواری و بعد آن:
1-1-4- بررسی استخوانبندی شهر قدیم سبزوار (حصار، برج و باروها و دروازه ها، محورهای اصلی، حدود محلات و;)
1-1-5- نتایج تاریخی- معماری
1-2-1-2- مسیل ها و حوزه های آبریز سبزوار
1-2-1-3- پوشش گیاهی
1-2-1-4- منابع آبی
الف) آبهای سطحی
ب) آبهای زیر زمینی
1-2-1-5- وضعیت توپوگرافی
1-2- مطالعات جغرافیایی – اقلیمی شهر سبزوار
1-2-1- وضعیت جغرافیایی شهر سبزوار
1-2-1-1- موقعیت جغرافیایی- طبیعی سبزوار
الف) مختصات توپوگرافی
ب) توپوگرافی شهر در حد نواحی
1-2-3- وضعیت اقلیمی شهر سبزوار
1-2-3- تاثیر اقلیم بر بافت شهر سبزوار
1-2-4- بررسی منطقه آسایش در شهر سبزوار
1-2-5- جمع بندی ویژگیهای اقلیمی بافت سنتی شهر سبزوار
1-3- مطالعات جمعیتی
1-3-1- بررسی جمعیتی شهر سبزوار
1-3-1-1- رشد جمعیت شهرستان سبزوار
1-3-1-2- ساخت جمعیت شهر سبزوار
1-3-1-3- ساخت سنی و جنسی جمعیت
1-3-1-4- جمعیت فعال از نظر اقتصادی
1-4- مطالعات اجتماعی – فرهنگی شهر سبزوار
1-4-1- آداب و رسوم
1-4-2- جمع بندی و نتیجه گیری مطالعات اجتماعی- فرهنگی
1-5- مطالعات اقتصادی شهر سبزوار
1-5-1- اوضاع کشاورزی و دامداری:
1-5-2- صنایع
1-5-3- معادن
منابع ومأخذ
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله مطالعات شهر سبزوار در word
آشنایی با معماری ایران/غلام حسین معماریان
آشنایی با هنر اسلامی/محمد یوسف کیانی
معماری ایران/پروفسور پوپ
معماری اسلامی/پاپادوپولو
فرهنگ معماری ایران/مهندس پرویز ورجاوند
مجله معمار
بررسی اقلیمی ابنیه سنتی ایران/دکتر وحید قبادیان
آجر کاری
1-1- مطالعات تاریخی – کالبدی شهر سبزوار
1-1-1- سابقه تاریخی شهر سبزوار
شهر سبزوار که هم اکنون از لحاظ جمعیت و تجارت، پس از مشهد بزرگترین و مهمترن شهر استان خراسان رضوی می باشد، در غربی ترین ناحیه این استان و شمال شرق ایران واقع گردیده است
در تاریخ ایران باستان، بیهق جزء پارت عهده قدیم بوده است. به روایت کتاب مذکور ولایات کنونی دامغان، شاهرود، جوین، سبزوار، نیشابور و; همه داخل مملکت پارت بوده اند در واقع بیهق یکی از دوازده روستای پارت است
یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان زیر کلمه بیهق، مشخصات کامل و حدود جغرافیایی این منطقه را بیان می کندو می نویسد: عامل نشین این منطقه نخست خسرو جرد بوده است و سپس به سبزوار، منتقل گشت، ابوالحسن بیهقی نویسنده کتاب تاریخ بیهق که از تمام جهات بیهق و نواحی مجاور را بررسی کرده و به تصدیق ادبا و مورخان نوشته اش فصیح و قابل اعتماد است، محدوده ربع را قصبه سبزوار می داند
این اثردر کتاب معروف خود به نام الکامل فی التاریخ چندین بار از بیهق به نام منطقه ای وسیع یاد می کند که از نواحی نیشابور است با فاصله بیست فرسنگ از آن
حمد الله مستوفی در کتاب نزهه القلوب که در سال 740 هجری قمری نوشته است، بیهق را ولایتی از نیشابور دانسته است که سبزوار، جزئی از آن است
1-1-2- وجه تسمیه سبزوار
نام قدیم سبزوار، بیهق بوده است و بعد از گذشت زمانی چند به اسم فعلی آن یعنی سبزوار نامیده شده است. ابوالحسن بیهقی در کتاب تاریخ بیهق می نویسد: بیهق در اصل بیهقه بوده وبه زبان فارسی بهین یعنی بهترین ناحیه نیشابور شناخته می شده است
درباره اصل کلمه بیهق تسترنج می گوید: ولایت بیهق دو شهر سبزوار و خسروجرد واقع بوده که بیش از یک فرسخ با هم فاصله نداشته، سبزوار از خسروجرد بزرگتر بوده و قرون وسطی آنرا بیهق می گفتند ولایت بیهق تا آخر حدود ریوند امتداد پیدا می کرده و وسعت آن به 25 فرسخ می رسیده است، در گذشته خسرو گرد کرسی ولایت بود، ولی در زمان یاقوت حموی، سبزوار از آن پیش افتاد و شهر عمدتاً ولایت گشت، نسترنج از قول یاقوت حموی می گوید: اصل کلمه بیهق به فارسی به معنی بسیار بخشنده است. اسم صحیح تر سبزوار(سابزوار) است. ولی مردم به اختصار آنرا سبزوار گویند. همچنین حاج ملا هادی سبزواری معروف به اسرار در دیوان اشعار خود این شعر را درباره وجه تسمیه سبزوار می آورد و می گوید
از سر آن دهان همه اسرار شد وجود زان سبزه زار خط، شد این خط سبزوار
نامگذاری شهر سبزوار شاید بدین واسط باشد که تا کیلومترها فاصله از سبزوار سرسبزی قابل توجهی نبوده و بدین واسطه آنرا سبزوار نامیده اند. هانری ونه دالمانی درباره وجه تسمیه سبزوار می نویسد: شاید به مناسبت باغهای زیادی که کمربند آنرا احاطه کرده، چنین نامیده می شود
استاد علی شریعتی از مزینان و حاج ملا هادی سبزواری متخلص به اسرار از مفاخر سبزوار ند
1-1-3- معرفی دوره های گسترش و توسعه شهر
سبزوار در گذشته تنها آبادی کوچکی در اطراف امامزاده یحیی و چهار راه بیهق (امروزه معروف به چهارراه امامزاده) بوده است. صاحبان ممالک و مسالک ابتدا به ولایت سبزوار بیهق می گفتند که مرکزش خسروگرد بوده و پس از خرابی خسروگرد در اثر سیل، سبزوار که روستایی بزرگ در کنار خسروگرد بود، رو به آبادی بیشتر گذاشته و مرکزیت یافت این مسئله باعث گردید تا کم کم شکل سبزوار از یک روستا به سمت شهر حرکت کند، اضافه شدن فضاهای جدید و مورد نیاز مردم به شهر سبزوار مانند: مسجد جامع، شکل گیری معابر، محلات، مدارس، بناهای خدماتی و ;. بخشی از این روند بود
با ظهور سربداران و انتخاب شهر سبزوار به عنوان پایتخت، تاثیر این ارتقای سیاسی به نحو چشمگیری در گسترش بافت شهری سبزوار موثر بود به طوریکه دیوار اطراف شهر در زمان سربداران ساخته شدو بعد از کشیده شدن دیوار، و ساخت برج و باروها در زمان سربداران تا سال 1318 ه.ش که رضا خان تحولات عظیمی در سبزوار ایجاد کرد. تمام اتفاقات اعم از ساخت یا تخریب درون همین دیوار سربداری بوده است، اقداماتی چون
- ساخت مسجد جامع
- احداث ارگ حکومتی (ارگ شیعه)
- احداث بازار و مغازه ها و;( که تنها بخشی از اتفاقات این دوره است)
تقسیم بندی و تفکیک مراحل توسعه شهر سبزوار از زمان سربداران تا زضا خان کار دشواری است اما به طور کلی می توان آن را به دو دوره تقسیم کرد
1- دوران قبل از حاج ملا هادی سبزواریَ
2- دوران حاج ملا هادی سبزواری و بعد آن(برداشت این دو دوران از کتاب یادنامه استاد پیرنیا و توضیحات آقای مهندس جغتایی می باشد)
الف) دوران قبل از حاج ملا هادی سبزواری
قبل از سربداران، در حمله ترکان غز و محمد خوارزمشاه و بعد از حمله مغول، شهر سبزوار به شدت ویران شده بود و تا زمان فتحعلیشاه قاجار مردم شهر سبزوار نتوانستند خسارتهای وارده را جبران کنند
در زمان سربداران مدت کوتاهی مردم در آرامش به سر می بردند و برخی از محلات شکل گرفت
بعد از سربداران، تیمور به سبزوار حمله کرد وعده زیادی از مردم به قتل رسیدند. افراد باقی مانده کمی هم که از دست تیمور نجات یافته بودند، در حمله محمود افغان، کشته شدند و یا هجرت کردند و به این ترتیب شهر سبزوار متروکه شد
در زمان فتحعلیشاه مردم به تشویق فردی به نام الله یار خان مزینانی(قلیچی) دوباره به سبزوار برگشتند و کم کم رونق دوباره سبزوار شروع شد
از زمان حاج ملا هادی سبزواری(بویژه 28 سال آخر عمر ایشان) سبزوار پیشرفت بسیاری داشته که می توان در این زمینه به خاطرات هوتوم شیندلر که در آن زمان به سبزوار سفر نموده اشاره کرد
دوران حاج ملا هادی سبزواری و بعد آن
شهر دارای چهار دروازه به اسامی ارگ، عراق، نیشابور، سبریز و دارای 9 گرمابه 1- میرزا حسن 2- نورشک 3- انبار گرد 4- قیصریه 5- بازار محله 6- سبریز 7- میدان 8- حمام شریعتمدار 9- حمام ارگ است. شهر دارای مساجد معتبر است و مسجدی از ساخته های شاه عباس صفوی را نام می برد و مسجد جامع شهر بسیار ممتاز است، بازار شهر داری پانصد و پنجاه دکان است و در داخل شهر پنج کاروانسرا بدین شهر ساخته شده است
1- کاروانسرای شریعتمدار
2- کاروانسرای میدان
3- کاروانسرای پای میدان(حاج ملا محمد)
4- کاروانسرای محمد حسین خان
5- کاروانسرای محمد رضا لر
و شهرداری 11 محله می باشد
این سفر نامه و دیگر سفرنامه های سبزوار نشان دهنده عصری درخشان در آن دوران برای شهر سبزوار می باشد
در سال 1318 ه.ش که دیوار سبزوار به دستور رضا خان خراب شد و بافت قدیم رو به خرابی نهاد، محلات جدیدی مانند ابن یمین، ابومسلم و ترک آباد به شهر اضافه شدند و بعد از آن لایه غرب و جنوب دیوار، مانند بناهای اطراف امامزاده شعیب و بناهای حد فاصل دروازه عراق تا سی هزار متری و خیابان ناوی احداث شدند. محله های چهاراه فرودگاه ،چهل متری اول، 24 متری انقلاب و 30 متری هویزه در لایه بعدی این توسعه هستند
1-1-4- بررسی استخوانبندی شهر قدیم سبزوار (حصار، برج و باروها و دروازه ها، محورهای اصلی، حدود محلات و;)
منظور از بافت قدیم شهر سبزوار بافت منطقه ای مورد نظر است که در طرفین خیابانهای بیهق و اسرار واقع شده و تقریبا در داخل محدوده آخرین حصار یا خندق شهر قرار گرفته است. قسمتهای مرکز این بافت که فعلا در طرفین خیابان بیهق قرار دارند، قدمت زیادتری دارد
در این بافت محورهای بیهق، اسرار و بازار سرپوشیده شهر، مراکز عمده تجاری و اداری کسب و کار شهر را در برگرفته اند و بقیه بافت نیز مرکب از چندین محله مسکونی است که در بعضی موارد تطبیق آنها با محله های قدیمی(150 سال پیش) تا حدودی میسر می باشد. مراکز محلات در قدیم بوسیله بازارچه، مسجد و حمام مشخص می شده است. امروز غالب مساجد را می توان پیدا کرد، حمام ها بعضی وجود دارند و بعضی از بین رفته اند، اما بازارچه ها کلا در معرض نابودی قرار گرفته اند
محدوده بافت شهر را ، چهار دروازه قدیمی شهر(نیشابور، ارگ، عراق، سبریز) و برج و باروها که هم اکنون اثری از آنها باقی نمانده است در برگرفته بوده اند. بنا بر این محدوده بافت قدیمی و بخشهای وابسته به آن در حد فاصل چهار خیابان پهلوی، عطاملک، طبرسی و کاشفی قرار دارد.
منظور از بافت قدیمی سبزوار بناهای قدیمی داخل دروازه ها و محصور شده در باروی شهر می باشد که همانند اکثر شهرهای ایران از دهه های اول قرن چهارم هجری شمسی رو به تغییر و گسترش نهاد و به تدریج استخوان بندی گذشته خود را از دست داد
بافت قدیم شهر سبزوار اکنون در طرفین خیابانهای شرقی- غربی بیهق و شمالی- جنوبی اسرار واقع شده است. محدوده باروی شهر، محله های اطراف این دو خیابان را در برمی گرفته و چهار دروازه ارگ در شمال، کنار ارگ یا کهندژ این شهر( محدوده پارک باغ ملی و ساختمان شهرداری فعلی) دروازه سبریز در جنوب(میدان فلسطین فعلی) دروازه عراق در غرب( میدان دروازه عراق)، دروازه نیشابور در شرق(میدان 22 بهمن) به عنوان ورودی های شهر محسوب می گشته است و مسجد جامع و بازار و امامزاده یحیی هسته مرکزی شهر بوده اند
محله های سبزوار با توجه به سفر نامه هوتوم شینلدر در آن دوران عبارتند از
1- نور شک
7- مقلو(مقانلو)
2- حمام حکیم
8- الداغینه ( الداغی)
3- مزار سبز
9- زرگر
4- سیرده(سرده)
10- سبریز
5- سرکوجه قاضیان مشهور به محله آقا
6- ارگ
11- کوچه نو(برداشت کتاب یادداشت استاد کریم پرنیا)
علاوه بر محله های فوق محله هایی چون کوچه پا درخت- کلاه فرنگی- افتخار- قنبر سیاه، هم قدیمی هستند و جزء بافت قدیم سبزوار به حساب می آیند(برداشت از گزارش طرح جامع)
همانطور که در بخش استخوان بندی آورده شد بناهای شاخص سبزوار در اطراف خیابان بیهق قرار گرفته اند. به طوریکه مشخص گردید دو مرکز اجتماع بناهای تاریخی شاخص را می توان اطراف چهاراه امامزاده(تقاطع دو خیابان بیهق و اسرار) و اطراف میدان کارگر(فلکه زند) دانست
در تصویر زیر استخوان بندی شهر سبزوار بر روی عکس هوایی سال 1335 نشان داده شده است. برج و باروی شهر، دروازه ها را از روی این عکس می توان تشخیص داد. محله های قدیمی را با پرس و جو از اهالی بر روی عکس پیاده شده است
1-1-5- نتایج تاریخی- معماری
پس از گشت و گذاری در شهر سبزوار و محیط اطراف این شهر و نظاره بناها و ساختمانهای قدیمی وجدید، آنچه که بیش از همه در ذهن باقی می ماند، خانه های کم ارتفاع، حیاطهای مرکزی، جداره های بلند و عاری از بازشو، و در یک جمله نمونه هایی کامل از سبک درونگرامی باشد. این هویت معماری سبزوار است
دلایلی که باعث پیروی از چنین سبکی در سبزوار گشته است. امروزه نیز قابل تامل و بررسی است. بادهای گرم و سوزان تابستانی و سرد و خشک زمستانی همراه با شن و گرد و غبار، آفتاب تابان تابستان، یخبندان و به طور خلاصه مشکلات و معضلات اقلیمی که مهمترین علل درونگرایی ساختماهای این منطقه است. امروزه نیز وجود دارد. لذااستفاده از چنین الگوهایی که به نوعی معرف شخصیت ساختمانهای سبزوار گشته است. همخوانی و تطبیق با بافت بستر پیرامون پروژه دارد
حیاطهای مرکزی که کلیه بازشوها و فضاها بدان منتهی می شوند و اندک فضای سبزی که دور از گزند گرما و سرما در آنها رشد کرده و تعدیل کننده هوای خشک منطقه است. مجموعاً الگوی نسبتاً واحدی برای ساختمانهای منطقه می باشد
فضاها تا بدانجا که ممکن است در کالبد فرورفته وجرم را پیرامون خود شکل می دهد. این خاصیت فضاهای معماری درونگراست که به شکلی کنترل شده و با تعریف حجم پیرامون خود معرفی می شود
استفاده از معماری اسلامی و نمادهایی که در اماکن مذهبی از آنجا بر جای مانده نیز می تواند تدین و تعصب به اعتقادات دینی را در خود جلوه گر سازند. نمایش پر قدرت اینگونه عناصر در هر بنایی و هر فضایی و در مقابل دیدگان هر بیننده ای یادآور پیوند پیشینه تاریخی مردم سبزوار با دین مبین اسلام است
1-2-1-2- مسیل ها و حوزه های آبریز سبزوار
در شرق شهر یک مسیل قدیمی قرار داردکه از ناحیه ترمینال شروع شده و سمت غرب ناحیه چهار را طی می کند و وارد ناحیه سه می شود. این مسیل مانع جریان یافتن سیل از بلندیهای شرق سبزوار بسوی شهر می شود، ولی در حال حاضر برخی از توسعه های شهری از آن عبور کرده اند. مسیل مذکور شهر را در برابر سیلابهای ناشی از بارانهای موسمی حفظ می کند. اخیراً سیل بند دیگری در شمال شرقی و مشرق شهر احداث شده که نهایتاً بسوی جنوب ادامه پیدا می کند. دو مسیل موجود در شرق شهر در تمام طول آن دارای حریمی بعرض 25 و 35 متر می باشند
در این حریم احداث هر نوع ساختمان ممنوع می باشدو ساختمانهای موجود دراین حریم نیز نهایتاً به هنگام تجدید بنا باید عقب نشینی مورد نظر را رعایت کنند. مسیل ها اهمیت زیادی در شهر داشته ولازم است که همواره مورد حفاظت قرار گیرند
1-2-1-3- پوشش گیاهی
با توجه به اینکه عواملی مانند موقعیت ، عوامل آب و هوایی، منابع آب همچون رودخانه، قنات، بارش و جنس خاک در پوشش گیاهی هر منطقه موثر می باشند و بیشتر زمینهای سبزوار در حاشیه کویر واقع شده اند. در نتیجه پوشش گیاهی کمی را که در این منطقه شاهدیم و چمنزارها و علوفه زارهای در دست کاشت، که برای چرای چهارپایان ایجاد گردیده اند. با زحمات طاقت فرسا و صرف هزینه های زیادی دایر می شوند
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله مطالعات شهر سبزوار در word

غیرآرشیویها
-
مقاله بررسی عوامل موثر بر روی کارایی کلکتورهای خورشیدی مشبک تحت
مقاله تغییرات شاخصهای تنسنجی و لیپیدهای سرم بر حسب نمایهی تودهی
مقاله رایگان مختصری از فعالیت صندوق ضمانت صادرات تحت word
مقاله میراکردن نواسانات بین ناحیه ای با استفاده از سیگنال محلی د
مقاله Classification of damage modes in composites by using prin
مقاله استفاده از رویکرد تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس در مک
[عناوین آرشیوشده]