دانلود پروژه مقاله تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله ج
دوشنبه 95/4/21 3:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله جوهر در word دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله جوهر در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله جوهر در word
چکیده
مقدّمه
مسافت حرکت
اشکال فخر رازی
نقد اشکال فخر رازی
فرد آنی و فرد سیّال مقوله
رابطه حرکت، مسافت، و زمان
مسافت حرکت: مقولهها
دیدگاه مشّائیان
دیدگاه ملّاصدرا
دیدگاه علّامه طباطبائی
تصویر حرکت در جوهر
تصویر فرد سیّال جوهر جسم بدون فرد سیّال عرض
تصویر فرد سیّال جوهر جسم با فرد سیّال عرض
موضوع حرکت جوهری
نتایج بحث فیلسوفان مشّائی درباره موضوع حرکت:
امکان حرکت جوهری
وقوع حرکت جوهری
دلایل حرکت جوهری
دسته اول: اثبات حرکت جوهری بدون توجه به حرکت در اعراض
دسته دوم: اثبات حرکت جوهری از راه حرکت در اعراض
نتیجهگیری
••• منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله جوهر در word
ـ حسنزاده آملی، حسن، ادلّهای بر حرکت جوهری، بیجا، الف. لام. م، 1380
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، بدایهالحکمه، تصحیح و تعلیق عباسعلی زارعی سبزواری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1420، چ هفدهم
ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر فلسفه اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384، چ چهارم
ـ ـــــ ، نظام حکمت صدرایی، تهران، سمت، 1385
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمهالمتعالیه فی الاسفارالاربعه العقلیه، قم، مصطفوی، 1379، چ دوم
ـ ـــــ ، المشاعر، به اهتمام هانری کربن، تهران، کتابخانه طهوری، 1363
چکیده
فیلسوفان مسلمان تا پیش از ملّاصدرا، اغلب حرکت جوهری را انکار و آن را نقد میکردند. سرانجام، ملّاصدرا در حکمت متعالیه خود به تجزیه و تحلیل دقیق حرکت جوهری پرداخت؛ به گونهای که اعتقاد به این حرکتْ نقشی اساسی در فلسفه وی ایفا کرد. نگاه ملّاصدرا به این بحث منحصر به فرد است؛ وی با به کارگیری برخی از لوازم حرکت، به اثبات حرکت جوهری میپردازد
در آغاز مقاله حاضر، نویسنده با تبیین برخی از لوازم حرکت (مانند مسافت) و تحلیل فرد سیّال مقوله جوهر، تلاش میکند تصویر دقیقی از حرکت جوهری را ارائه کند. وی در ادامه، با تحلیل وجوه نیاز حرکت به موضوع، بینیازی حرکت از موضوع را اثبات میکند، و در پایان، با نیمنگاهی که به دلایل حرکت جوهری میاندازد، این دلایل را در دستهبندی تازهتری قرار میدهد
کلیدواژهها: تغیر جوهری، حرکت جوهری، حرکت عرضی، مسافت حرکت، مقوله، زمان، موضوع
مقدّمه
مسئله حرکت جوهری یکی از اساسیترین مباحث حکمت متعالیه شمرده میشود. پیش از ملّاصدرا، متفکران سرزمینهای اسلامی و حتی غیراسلامی، غالبا حرکت جوهری را انکار میکردند؛ امّا این حکیم توانست، با دلایل فراوانی، حرکت جوهری را اثبات کند و به نتایج بسیار مهمی در اینباره دست یابد
پیش از ورود به بحث حرکت جوهری، لازم است که بحثهای مقدّماتیتری را طرح کنیم: اصل تغییر و انواع آن، حرکت و تعریف آن، انواع لوازم حرکت، و غیره. با این حال، برای رعایت اختصار کلام، بحث را فقط با یکی از لوازم حرکت ـ که مستقیما با حرکت جوهری در ارتباط است ـ آغاز میکنیم: «مسافت حرکت». البته، ناچاریم در ادامه به «موضوع حرکت» نیز بپردازیم. همچنین، در این نوشتار، از راه نگاه ژرفتر به بحث مسافت حرکت، تبیین فرد سیّال مقوله، و ارائه تصویر روشنی از حرکت جوهری، سعی میکنیم به فهم بهتر حرکت جوهری کمک نماییم. ضمن اینکه، امکان وقوع حرکت جوهری را تبیین، و دلایل آن را دستهبندی و برخی را طرح خواهیم کرد
مسافت حرکت
وقوع حرکت، بدون «مسافت»، امکان ندارد؛ به همین ترتیب، لوازم دیگر حرکت نیز کموبیش در تحقق آن نقش دارند. در آغاز، این پرسش رخ مینماید که: مسافت حرکت چیست؟ فیلسوفان، در پاسخ به این پرسش، معمولاً از «مقوله» یاد میکنند و میگویند: مسافت حرکت همان مقولهای است که حرکت در آن جریان دارد؛ به تعبیر دقیقتر، مسافت حرکت مقولهای است که متحرک در زمان حرکت، در هر «آن»، نوع یا صنفی از آن را دارد که غیر از نوع یا صنفی است که پیش یا پس از آن «آن» دارد. روشنتر اینکه مسافت حرکت مقولهای است که متحرک در زمان حرکت، در هر «آنِ» فرضی، فردی از آن را دارد که غیر از فردی است که پیش یا پس از آن «آنِ» فرضی دارد
گفتنی است، هر کدام از این افراد در یک نوع یا صنف از یک مقوله قرار میگیرند؛ بنابراین، همه این افراد در ضمن یک نوع مقوله یا یک صنف قرار نمیگیرند. برای مثال هنگامی که مقوله کمّ به منزله مسافت حرکت قرار میگیرد، در هر «آنِ» فرضی، اندازه خاصّی به حساب میآید که از نوع یا صنف کمّ پیشین نیست. از اینرو، چند فرد زمانی مصداق یک نوع یا صنف از مقوله کمّ قرار میگیرند که مقدار آنها مساوی باشد؛ در حالی که در حرکت کمّی، در هر «آنِ» فرضی، اندازه آن با اندازه پیشین فرق دارد. بر این اساس، هر فرد در یک نوع یا دستکم در یک صنف از آن مقوله قرار دارد
در تصویر مسافت حرکت، لااقل چهار فرض را میتوان تصور کرد
1 مقولهای که مسافت حرکت واقع میشود همان موضوع حرکت باشد. بر این اساس، حرکت وصفی برای مقوله خواهد بود؛ مثلاً اگر مسافت حرکت کیف باشد، میتوان گفت: الکیف متحرک
2 مقولهای که مسافت حرکت واقع میشود واسطه در عروض حرکت بر موضوع باشد
3 مقولهای که مسافت حرکت واقع میشود جنس حرکت باشد: مقوله جنس، و حرکت یکی از انواع آن باشد. بر این اساس، اگر حرکت در مقوله کیف پذیرفته شود، کیف دستکم به دو نوع کیف متحرک و کیف ساکن تقسیم میشود
4 متحرک در زمان حرکت، در هر «آن»، نوع یا صنفی از مقولهای را دارد که مسافت حرکت واقع میشود و این نوع یا صنف غیر از نوع یا صنفی است که پیش یا پس از آن «آن» دارد. همچنین، از آنجا که نوع یا صنف در ضمن فرد تحقق پیدا میکند، باید فرد را جانشین نوع یا صنف کرد. از نظر ملّاصدرا، فقط این فرض (چهارم) پذیرفتنی است؛ فرضهای سهگانه دیگر ناتماماند.[105]
اشکال فخر رازی
فخر رازی در تصویر حرکت در مقوله کمّ و کیف، اشکالی را بر کلام فلاسفه وارد ساخته است. این اشکال را میتوان به مقولههای دیگری هم تعمیم داد که مسافت حرکت قرار میگیرند. به باور فخر رازی، اگر در هر «آن» نوعی از مقوله کمّ یا کیف و به تعبیری دقیقتر فردی از آن تحقق یابد، به گونهای که در دو «آن» یک فرد از آن مقوله وجود نیابد، یا حرکتی روی نمیدهد یا تتالی آنات روی میدهد. بر این اساس، با توجه به تعمیم مذکور، میتوان گفت: مسافت قرار گرفتن هر مقوله را یا باید به معنای نفی حرکت دانست یا باید ملازم با تتالی آنات پنداشت. اینکه در هر «آن» فردی از مقوله تحقق یابد، به گونهای که در دو «آن» یک فرد از آن مقوله وجود نیابد، یا بدین معناست که هیچیک از انواع مقوله موردنظر به صورت بالفعل در خارج تحقق ندارند و فقط ممکن است موجود بشوند (که در این صورت، در این مقوله، حرکتی رخ نمیدهد)، یا بدین معناست که انواع مقوله به صورت بالفعل تحقق دارند (که در این صورت، هر کدام در یک «آنِ» جداگانه موجودند و بین آنها زمانی نیست؛ از اینرو، تتالی آنات که محال است رخ میدهد.)[106]
نقد اشکال فخر رازی
تصویری که ملّاصدرا از مسافت حرکت ارائه میکند هیچکدام از نفی حرکت و تتالی آنات را به دنبال ندارد؛ زیرا بالقوّه بودن افراد مذکور به معنای نفی حرکت نیست، بلکه صرفا به این معناست که جسم متحرک، به نحو نامتمایز و اجمال، واجد افراد مقوله مزبور و به اصطلاح واجد افراد مسافت است. از اینرو، این افراد به نحو «نامتمایز» موجودند. پس، تتالی آنات نیز روی نمیدهد؛ زیرا افراد مذکور بالقوّهاند و به صورت اجمال و نامتمایز وجود دارند؛ به این معنا که متحرک در حین حرکت، در هر «آن» فرضی، فردی بالقوّه ـ نه بالفعل ـ از مقوله مزبور را داراست.[107]
شاید گفته شود که قوام افراد به تمایز و تشخّص است؛ از اینرو، افراد مذکور، به علّت نداشتن تمایز، در خارج موجود نمیشوند. زمانی این افراد وجود پیدا میکنند که حرکت قطع شود؛ امّا چون حرکت قطع نمیشود، هیچگاه مقولهای که مسافت حرکت قرار میگیرد فرد بالفعلی نخواهد داشت. بنابراین، جسم متحرک در حین حرکت در هیچ مقولهای نخواهد بود: نه در کمّ، نه در کیف، نه در وضع و نه در أین. پرواضح است که این نتیجه پذیرفتنی نیست.[108]
محقق دوانی در پاسخ به این اشکال میگوید: جسم متحرک فقط پیش از حرکت (در حال قوّه محض) و پس از حرکت (در حال فعل محض) دارای اعراض مذکور است؛ از اینرو، در حال حرکت، بین آنها قرار دارد. بر این اساس، جسم یا باید واجد اعراض و فرد آنها باشد یا باید بین اعراض قرار گیرد که در این صورت، تنها متحرک در آن مقوله است و فردی از آن مقوله به حساب نمیآید
و القدر الضروری هو أن الجسم لایخلو عن تلک الاعراض و التوسط فیها و أمّا أنّه لایخلو من أفرادها بالفعل فلیس ضروریا و لامبرهنا علیه بل البرهان ربّما اقتضی خلافه.[109]
با این حال، ملّاصدرا پاسخ مزبور را نمیپذیرد؛ زیرا متحرک همچنان جسم است و جسم، بدون أین، وضع، کمّ، و کیف (و اعراض دیگر)، وجود خارجی ندارد؛ بنابراین، مسافت حرکت را باید به گونهای تبیین کرد که با این مشکل روبهرو نشود.[110]
فرد آنی و فرد سیّال مقوله

دانلود پروژه مقاله «امتداد» از دیدگاه لایبنیتس در word
دوشنبه 95/4/21 3:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله «امتداد» از دیدگاه لایبنیتس در word دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله «امتداد» از دیدگاه لایبنیتس در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله «امتداد» از دیدگاه لایبنیتس در word
چکیده
مقدّمه
تطوّر بحث «امتداد و مکان» در دیدگاه لایبنیتس
رابطه مکان و امتداد
دلایل لایبنیتس بر نفى جوهریت بُعد
نامتناهى از دو سو
اصل کمال
اصل جهت کافى
قدرت و حکمت خداوند
دلیل فیزیکى
مشابه مکان فوق دنیوى
وجود بىنهایت کوچک
دلایل تقدّم نیرو
نتایج فلسفى عبور از امتداد به نیرو
مناد و بُعد
مسئله اتّصال
نتیجه گیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله «امتداد» از دیدگاه لایبنیتس در word
ـ الکساندر، ایچ جى، مکاتبات لایبنیتس و کلارک، ترجمه على ارشد ریاحى، قم، بوستان کتاب، 1381
ـ جعفرى، محمّدتقى، ارتباط انسان و جهان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1334
ـ حلبى، علىاصغر، تاریخ سیر فلسفه در اروپا (از دوره پیشسقراطى تا پایان عصر روشنگرى)، تهران، بىنا، 1383
ـ خراسانى، شرفالدین، از بروند تا هگل، تهران، دانشگاه ملّى ایران، 1354
ـ راسل، برتراند، شرح انتقادى فلسفه لایبنیتس به ضمیمه قطعات برجسته، ترجمه ایرج قانونى، تهران، نى، 1382
ـ زکوى، علىاصغر، بسیطالحقیقه از دیدگاه ملّاصدرا و منادشناسى لایبنیتز، قم، بوستان کتاب، 1384
ـ صانعى درّهبیدى، منوچهر، فلسفه لایبنیتس، تهران، ققنوس، 1382
ـ صفا، ذبیحاللّه، لایبنیتز، تهران، صفىعلیشاه، 1328
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه الحکمه، ترجمه و شرح على شیروانى، قم، الزهراء، چ چهارم، 1379
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج 4 (از دکارت تا لایبنیتس)، ترجمه غلامرضا اعوانى، تهران، سروش، 1380
ـ لاریجانى، على، متافیزیک و علوم دقیقه در فلسفه کانت، تهران، امیرکبیر، 1383
ـ لایبنیتس، گتفرید ویلهلم، منادولوژى، ترجمه یحیى مهدوى، تهران، خوارزمى، 1375
ـ لتا، رابرت، فلسفه لایبنیتس، ترجمه فاطمه مینایى، تهران، هرمس، 1384
ـ مصطفوى، نفیسه، تبیین و نقد نظریه مادّه و صورت در فلسفه اسلامى و مقایسه آن با فیزیک کوانتوم، تهران، دفتر نشر معارف، 1387
ـ مگى، بریان، پوپر، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، خوارزمى، 1359
ـ موسوى خمینى، روحاللّه، مصباحالهدایه الى الخلافه و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چ دوم، 1373
ـ هارتناک، یوستوس، نظریه معرفت در فلسفه کانت، ترجمه غلامعلى حدّاد عادل، تهران، فکر روز، 1376
- Ishigro, Hide, Leibniz,s Philosophy of Logic and Language, second edition, NewYork, Cambridge University Press,
- Loemker, Leroy E., Gottfricd Wilhelm, Leibniz, Philosophical Papers and Lotters, second edition, Dodreeh, Holland: D. Reidel Publishing Company,
- Woolhouse Rs. G.W., Leibniz Critical Assessments, V. 104, London, Routledge,
چکیده
مقاله حاضر با پرداختن به مراحل شکلگیرى افکار لایبنیتس در مورد امتداد و مکان، و ارتباط آندو با هم، نشان مىدهد که لایبنیتس چگونه با نفى جوهریت امتداد، نیرو را اصل اشیا و امتداد مىداند. ضمن آنکه بر این اساس، او از ثنویت دکارتى و کانتى خارج مىشود و اصل اشیا را روحانى مىداند. لایبنیتس امتداد، مادّه، و مکان را سطح پدیدارى، و واقعیتى اشتقاقى مىانگارد؛ در نتیجه، از اینکه جهان را از هر دو سو ـ درون و برون ـ نامتناهى بداند ابایى ندارد، بنابراین اتّم و خلأ را منکر مىشود و اصل اشیا را نقاطى متافیزیکى مىشمارد که «مناد» نام دارند، داراى حیات و ادراکاند، و به اطرافْ احاطه برونى دارند. وى بدین ترتیب، اتّصال را توضیح مىدهد
کلیدواژهها: امتداد، اتّصال، مکان، نیرو، نامتناهى، لایبنیتس، مناد، اتم، خلأ، مادّه
مقدّمه
لایبنیتس توجه ویژهاى به گذشته دارد. از نظر او، «حال سرشار از گذشته و لبریز از آینده است.»1 وى برخلاف دکارت، با تحقیر تاریخ مقابله مىکرد و افراطهایى را که فلسفه جدید در مخالفت با اهل مدرسه به کار مىگرفت، نمىپسندید
به زعم لایبنیتس، اهل مدرسه ممکن است خطا کرده باشند؛ امّا، به تمامى، در اشتباه نبودهاند. مدرنها هم ممکن است برحق باشند، امّا یکسره برحق نیستند. هیچ چیزِ گذشته را نباید کاملاً به هیچ گرفت؛ چراکه حال، از دل گذشته بیرون آمده است. این دو را بدون یکدیگر نمىتوان فهمید
بنابراین، او از فیلسوفانى است که تأثیر بسیارى از دیگران پذیرفته است. «به ادّعاى خود [وى]، افلاطون را با ذیمقراطیس، ارسطو را با دکارت، مَدرسیون را با فلاسفه متأخّرین، و لاهوت و اخلاق را با عقل آشتى مىدهد.»3 وى فیلسوف التقاطى است؛ با این حال، او تقلید خام نمىکرد و آنچه را اقتباس مىنمود به صورت مجموعهاى بسامان و هماهنگ درمىآورد. به هر روى، «نظم و انتظامى کاملاً منسجم در سرتاسر فلسفه او به چشم مىخورد. البته از فیلسوفى که وجود را به “نظم” تعریف مىکند، همین انتظار مىرفت.»4 لایبنیتس جهان را پویا مىدید. او که با روش عقلگرایى به دنبال بنیانى متافیزیکى براى تحقیقات تجربى بود، داراى یکپارچگى معرفت و جامعیت فکرى بود و ذهنى وحدتبخش داشت
این نوشتار با مرورى بر سیر تطوّر مفهوم «امتداد» از دیدگاه لایبنیتس و دلایل گذر از آن به نیرو (به عنوان اصل اشیا در قالب مناد)، به ارائه دیدگاههاى این فیلسوف در مورد بىنهایتها، خلأ، و جزء و کل مىپردازد و نشان مىدهد که نگاه او به ابعاد جهان چگونه بوده است و این نگاه چقدر به یافتههاى علمى جدید نزدیک، و در عین حال، ابداعى و ابتکارى است
تطوّر بحث «امتداد و مکان» در دیدگاه لایبنیتس
لایبنیتس، به تصریح خود وى، ابتدا ارسطویى بود؛ امّا بعد، با قبول آراى دکارت، به فلسفه اتمیان گرایش یافت. او در این دوره به مکان مطلق اعتقاد پیدا کرد، ولى به تدریج به استقلال رأى رسید. لایبنیتس همراه با تطوّرى که در نظریاتش در مورد مکان و زمان حاصل شد، درباره امتداد نیز نظرش متحوّل گشت. با مرورى بر سیر نظریات او، معلوم مىشود که از نظر وى، امتداد و مکان در هم تنیده شدهاند؛ به گونهاى که حتى گاهى به جاى هم استفاده مىشوند و گاهى نیز از هم فاصله مىگیرند. از اینرو، لازم است که در سیر تطوّر، هردو مدّنظر قرار گیرند. اگر به این سیر تطوّرى توجه نشود، ممکن است بعضى با استناد به دیدگاههاى پیشین لایبنیتس احساس تناقض کنند یا به فهم غلطى از نظر نهایى لایبنیتس نائل آیند. در این بخش، نظریات او در این زمینه به ترتیب تاریخى بیان مىشود
1) دوره مقدّماتى: لایبنیتس در سال 1669م، در نامهاى به توماسیوس،5 مکان را اینگونهتعریف مىکند: «مکان عبارت است از: موجود ممتدّ اولیه یا جسم ریاضى که هیچچیزى جز ابعاد سهگانه ندارد.»6 در واقع، مکان همان جسم تعلیمىِ فلاسفه مشّاست که هویّت آن، تنهاامتدادْ آنهم در ابعاد سهگانه است. او در همان نامه، مکان را واقعیتى مطلق در حدّ واقعیت نفس ـ که بعدها آن را مناد حاکم معرفى کرد ـ مىداند: «باید اثبات شود که در عالم هیچ موجودى جز نفس، مکان، مادّه، و حرکت وجود ندارد.»7 در این دوره، لایبنیتس متأثر از دکارت است؛ ولىدر دورههاى بعد، کمکم، از او فاصله مىگیرد
راسل از قول لایبنیتس مىنویسد: «در گذشته، به مکان به عنوان مکان واقعى بىحرکت ـ که صرفا داراى امتداد است ـ مىاندیشیدم;؛ امّا، اندک اندک، این تردید در من حاصل شد که: آیا اصلاً چیزى به نام مکان وجود دارد؟»8 با اینهمه، خود راسل معتقد است: «این حقیقت که ذات مادّه بُعد نیست، همواره محلّ توجه لایبنیتس بوده است;؛ [او] در نامه به آنتوان آرنو، که احتمالاً در اواخر سال 1671 یا آغاز سال 1672 نگاشته است، جزء حقایقى که به آنها دست یافته است به این مطلب اشاره مىکند: ماهیت جسم، بُعد نیست.»9 ناگفته نماند که سه دوره بعدى بر اساس تتبّع دقیق هارتز10 و کاور11 نامگذارى شدهاند
2) دوره اوّلیه: لایبنیتس در بین سالهاى 1676ـ1688م، امتداد را به همراه زمان و مکان «پدیدارهاى خوشبنیاد» مىداند: «زمان، مکان، امتداد و حرکت، نه اشیا، بلکه حالات خوشبنیاد ملاحظه ما هستند. امتداد، حرکت و خود اجسام، تا آنجا که عبارتاند از: صرف حرکت و امتداد، نه جوهر، بلکه نظیر رنگینکمانْ پدیدارهاى حقیقىاند.»13 لایبنیتس گاهىنیز آنها را پدیدارهاى بااساس مىنامد، در مقابلِ رؤیاها و خیالات که پدیدارهاى صرفاند و پیوستگى و اتّصال درستى ندارند
در این دوره، امتداد واقعیت مطلق و جوهریت خویش را براى لایبنیتس از دست مىدهد و دیگر امتداد از سنخ حالت است؛ اجسام و مادّه نیز چنیناند. از نظر او، امتداد و نیز اجسام و مادّه همه پدیدار حقیقى شمرده مىشوند
به این ترتیب، کیفیات مادّه ـ چه ثانوى مثل رنگ و بو، و چه اوّلى مثل امتداد و شکل و حرکت ـ پدیدارهاى بااساس هستند. وقتى آنها را به خودى خود و فىنفسه در نظر بگیریم، از آن جهت که کیفیات مادّهاى هستند که نفس ندارند، ذهنىاند و واقعیت ندارند؛ امّا اگر آنها را از لحاظ نظم یا پیوستگىشان در نظر بگیریم، مستلزم مبدأ نظم یعنى نفس مىباشند و از این جهت، پدیدار بااساس هستند
3) دوره انتقال و گذر: در بین سالهاى 1696ـ1709م، لایبنیتس حوزهاى را مطرح مىکند که موطن ذوات ریاضى است (حوزه M«معنایى15» یا «ذهنى16» یا «خیالى17»). گفتنىاست، امتداد و زمان اشیا مفاهیمى در این حوزه هستند. براى نمونه، او در سال 1702م در پاسخ به مقاله بایل چنین مىنویسد
من قبول دارم که زمان، امتداد، حرکت، و اتّصال به طور کلّى، آنگونه که ما آنها را در ریاضیات تصوّر مىکنیم، صرفا اشیایى مفهومىاند (یعنى، آنها امکانات را بیان مىکنند، درست نظیر اعداد;)؛ امّا اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوییم، امتداد عبارت است از: نظم هموجودهاى ممکن، درست همانطور که زمان عبارت است از: نظم ممکنات ناپایدارى که با وجود این، با یکدیگر مرتبطاند
«اینجا، لایبنیتس “امتداد” را به جاى “مکان” استفاده کرده است، چنانکه در مکاتبات خود با دیولدر نیز این کار را کرده است؛ ولى بعدها این کاربرد را رها کرد.»19 در همین دوره، در سال1704م، او همین تعریف را براى مکان ارائه مىکند: «مکان چیزى جز نظم وجود اشیاى ممکن همزمان نیست.»20 بنابراین، درهم تنیدگى مفهوم «مکان» و «امتداد» در ذهن لایبنیتس موجبشد که او از این واژهها به جاى یکدیگر استفاده کند. در این دوره، امتداد واقعیتى در سطح موضوعات ریاضى مثل اعداد و کمّیات پیدا مىکند
4) دوره کمال: این دوره (1711ـ1716م) مربوط به نظریه نهایى لایبنیتس است؛ نظریهاى که در آن، مکان و زمان حتى به اندازه کمّیات اشیاى محسوس نیز واقعیت ندارند، بلکه صرفا اضافه بین اشیاى محسوساند. در این دوره است که او به نقد نظر دکارت در مورد امتداد، و نیز نقد نظر نیوتن در مورد مطلق بودن مکان و زمان پرداخته است. لایبنیتس در مکاتبات خویش با کلارک چنین مىنویسد: «مکان امرى صرفا اضافى است، همانطور که زمان چنین است؛ مکان نظم اشیاى همبود است، همانطور که زمان نظم توالىهاست.»21 طبق نظر او، مکان مفهومى است که انسان آن را در خیال خود مىسازد؛ این مفهوم صرفا عبارت از نسبتهاست. «در این تبیین، مکان و زمان دو مرحله از واقعیت (به عبارتى جواهر بسیط) دورند؛ زیرا چیزهایى که در مکان و زمان قرار مىگیرند، مناد نیستند، بلکه پدیدارهایى هستند که صرفا نمودى از منادها هستند.»22 بنابراین، مکان و زمان داراى واقعیت نسبى هستند؛ و نخستین اندیشه نسبیت فضا از سوى لایبنیتس مطرح شده که بدیهى است، در این صورت، امتداد نیز موقعیتش ضعیف مىگشت. البته، همانگونه که پیشتر گفته شد، بحث عدم جوهریت امتداد از دورههاى قبل مدّنظر لایبنیتس بوده است
در این سیر تطوّرى، بخشى از نظریات پیشین لایبنیتس در تکوین نظریه نهایى او مؤثر بوده است و حتى بعضى از جنبههاى آن قابل جمع مىباشند؛ ولى نظریه صحیح هر دانشمندى را باید رأى نهایى او دانست و نظریات پیشین، تا حدّى که با رأى نهایى در تضاد نباشند، قابل استنادند. از آنجا که تلقّى نهایى لایبنیتس درباره مکان و زمان در نگاه او به امتداد تأثیر بسزایى دارد، لازم است که در این بخش، به طور مختصر، به نقد و ارزیابى زمان و مکان پرداخته شود
به طور کلّى، باید گفت: استدلال لایبنیتس در مورد نسبى بودن مکان و زمان، تمام نیست؛ زیرا اوّلاً او به جاى اثبات این مطالب، به دنبال ردّ نظریه نیوتن مبنى بر مطلق بودن زمان و مکان است تا با ردّ آن، نظر خود را ثابت کند (این در حالى است که ممکن است هر دو نظر غلط باشند و فرض سوم جارى باشد، نه آن دو نظر نقیضِ هماند و نه نظریه دیگرى غیرقابل طرح است ـ مثل نظریه عرضِ تحلیلى بودن زمان و مکان که توسط فیلسوفان مشّایى ارائه شد که نظر دیگرى محسوب مىشود؛) ثانیا مواردى نیز که لایبنیتس براى ردّ نظریه نیوتن طرح کرده است، تمام نیستند (چراکه دلیل اوّل او مبتنى بر اصل جهت کافى است). «اگر مکان موجودى مطلق باشد، امرى واقع خواهد شد که محال است براى آن جهت کافى وجود داشته باشد؛ زیرا مکان چیزى است مطلقا یکنواخت و بدون اشیایى که در آن قرار مىگیرند، یک نقطه از مکان مطلقا از هیچ جهت تفاوتى با نقطه دیگر ندارد.»23 پس، براى قرار گرفتن شىء در مکان، هیچ مکانى بر مکان دیگر ترجیح ندارد؛ به طور کلّى، مشرق و مغرب عالم مىتوانند جابهجا شوند و هیچیک از دو حالت بر دیگرى برترى ندارد. کلارک در پاسخ به لایبنیتس «اراده خداوند را مستغنى از جهت کافى دیگر مىداند»24 و در صورت عدم قبول نیز اشکال را متوجه خود وى مىکند: «حتى اگر مکان شىء عینى نباشد و صرفا نظم محض باشد، در مورد ترتیبى که a,b,cکنار هم قرار داده شدهاند (نه جور دیگر)، باز ترجیحى در کار نیست»؛25 یعنى به هر روى، اصل جهت کافى نسبت به مطلق و نسبى بودن مکان یک جایگاه دارد

دانلود پروژه مقاله سیرى تطبیقى در معناى «برزخ» و «مثال» از دیدگا
دوشنبه 95/4/21 3:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله سیرى تطبیقى در معناى «برزخ» و «مثال» از دیدگاه فلاسفه، عرفا، و متکلّمان در word دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله سیرى تطبیقى در معناى «برزخ» و «مثال» از دیدگاه فلاسفه، عرفا، و متکلّمان در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله سیرى تطبیقى در معناى «برزخ» و «مثال» از دیدگاه فلاسفه، عرفا، و متکلّمان در word
چکیده
مقدّمه
معناى لغوى «برزخ»
معانى اصطلاحى برزخ
1 معناى برزخ در اصطلاح حکما
2 معناى برزخ در اصطلاح عرفا
3 معناى برزخ در اصطلاح متکلّمان
ارتباط معانى فوق با یکدیگر
معناى لغوى مثال
معانى اصطلاحى عالم مثال
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله سیرى تطبیقى در معناى «برزخ» و «مثال» از دیدگاه فلاسفه، عرفا، و متکلّمان در word
ـ آرتور، جفرى، واژههاى دخیل در قرآن، ترجمه فریدون بدرهاى، تهران، توس، 1372
ـ آشتیانى، سید جلالالدین، شرح مقدّمه قیصرى بر فصوص الحکم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1365
ـ ابنسینا، حسینبن عبداللّه، الاشارات و التنبیهات، قم، نشر البلاغه، 1375
ـ ابنعربى، محیىالدین، فتوحات المکّیه، بیروت، دارصادر، بىتا
ـ ـــــ ، مطلع خصوص الکلم فى معانى فصوص الحکم، شرح داوودبن محمود قیصرى، تهران، انوارالهدى، 1416ق
ـ ابنفارس، محمّدبن زکریا، معجم مقاییس اللغه، بیروت، مکتب الاعلامالاسلامى، 1404ق
ـ ابنمنظور، محمّدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراثالعربى، 1416ق
ـ الازهرى، محمّدبن احمد، معجم تهذیب اللغه، بیروت، دارالمعرفه، 1422ق
ـ انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1408ق
ـ ایجى، عبدالرحمنبن احمد، المواقف فى علم الکلام، بیروت، عالمالکتب، بىتا
ـ تفتازانى، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، شریف رضى، 1409ق
ـ جامى، عبدالرحمنبن احمد، نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص، مقدّمه، تصحیح و تعلیقات ویلیام چیتیک و پیشگفتار سید جلالالدین آشتیانى، چ دوم، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1370
ـ جوادى آملى، عبداللّه، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، تهیه و تنظیم حمید پارسانیا، قم، اسراء، 1375
ـ جوهرى، اسماعیلبن حمّاد، الصّحاح، تاج اللّغه و صحاح العربیه، بیروت، دارالعلم للملایین، 1399ق
ـ حسنزاده آملى، حسن، دو رساله مثل و مثال، تهران، طوبى، 1382
ـ حلّى، حسنبن یوسف، کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح، مقدّمه و تعلیقات حسن حسنزاده آملى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1413ق
ـ داماد، میر محمّدباقر، القبسات، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، 1367
ـ دشتکى، غیاثالدین، اشراق هیاکل النور، تقدیم و تحقیق على اوجبى، تهران، میراث مکتوب، 1382
ـ دوانى، جلالالدین، شواکل الحور فى شرح هیاکل النور، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1411ق
ـ رازى، فخرالدین، کتاب معالم اصول الدین، بیروت، دارالفکر اللبنانى، 1992م
ـ راغب اصفهانى، حسینبن محمّد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت و دمشق، الدار الشامیه و دارالقلم، بىتا
ـ زبیدى، محمّدمرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دار مکتبه الحیاه، بىتا
ـ زمخشرى، محمودبن عمر، الکشاف عن غوامض التنزیل، چ سوم، بیروت، دارالکتب العربى، 1407ق
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح المنظومه، تصحیح حسن حسنزاده آملى، تهران، ناب، 1422ق
ـ سهروردى، شهابالدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، چ سوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1380
ـ سیوطى، جلالالدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیتاللّه العظمى مرعشى نجفى، 1404ق
ـ شهرزورى، شمسالدین محمّد، رسائل شجره الالهیه فى علوم الحقایق الربانیه، مقدّمه، تصحیح و تحقیق نجفقلى حبیبى، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، 1383
ـ ـــــ ، شرح حکمه الاشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372
ـ شیرازى، قطبالدین، شرح حکمت الاشراق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1383
ـ شیر، السید ادّى، معجم الالفاظ الفارسیه المعرّبه، بیروت، مکتبه لبنان، 1990م
ـ صدوق، محمّدبن على، الاعتقادات فى دین الامامیه، قم، علمیه، 1412ق
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، مکتبه النشر الاسلامى، 1417ق
ـ ـــــ ، نهایه الحکمه، تعلیقه غلامرضا فیّاضى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1382
ـ طبرسى، فضلبن حسن، مجمع البیان، چ سوم، تهران، ناصر خسرو، 1372
ـ طریحى، فخرالدین، مجمع البحرین، چ دوم، بىجا، مکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، بىتا
ـ طوسى، محمّدبن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بىتا
ـ طوسى، نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، نشر البلاغه، 1375
- عبدالجبار، بن احمد، شرح الاصول الخمسه، بىجا، مکتبه وهبه، 1408ق
ـ عبودیت، عبدالرسول و مجتبى مصباح، خداشناسى فلسفى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1384
ـ عبدالرسول، عبودیت، هستىشناسى، چ پنجم، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1379
ـ ـــــ ، درآمدى به نظام حکمت صدرایى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1389
ـ فنارى، محمّدبن حمزه، مصباح الأنس فى شرح غیب الجمع و الوجود، چ دوم، بىجا، فجر، 1363
ـ فیروزآبادى، محمّدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1412ق
ـ فیض کاشانى، ملّامحسن، علم الیقین فى اصول الدین، قم، بیدار، 1418ق
ـ قرطبى، محمّدبن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1364
ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، الکافى، چ دوم، تهران، اسلامیه، 1365
ـ لاهیجى، بهایى، رساله نوریه در عالم مثال، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، چ دوم، تهران، دفتر مطالعات دینى هنر، 1372
ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1377
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1368
ـ مفید، محمّدبن محمّد نعمان، تصحیح الاعتقاد، قم، رضى، 1363
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، اسرار الآیات، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1360
ـ ـــــ ، الحاشیه على الهیات الشفاء، قم، بیدار، بىتا
ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، اعلمى، 1423ق
ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، چ دوم، مشهد، المرکز الجامعى للنشر، 1360
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1354
ـ ـــــ ، تفسیر القرآن الکریم، چ دوم، قم، بیدار، 1366
ـ یزدانپناه، سید یداللّه، مبانى و اصول عرفان نظرى، نگارش سید عطاء انزلى، قم، مؤسسه آمورشى و پژوهشى امام خمینى، 1389
چکیده
واژه «برزخ» در لغت و نیز در اصطلاح، معانى گوناگونى دارد که عدم توجه دقیق به این معانى، گاه موجب سوء برداشت از آن واژه مىشود. از اینرو، شایسته است که در یک پژوهش تطبیقى، معانى واژه «برزخ» را در اصطلاح فلاسفه، عرفا، و متکلّمان به طور دقیق بررسى نماییم تا به این وسیله مانع از هرگونه سوء برداشت از این واژه در اصطلاحات گوناگون شویم
از دیدگاه فلاسفه مسلمان، برزخ به مرتبهاى از وجود گفته مىشود که حدّ وسط بین عالم مادّه و عالم عقل است و به دو قسم متّصل و منفصل تقسیم مىشود. امّا از نظر عرفا، برزخ به دو قسم نزولى و صعودى تقسیم مىگردد؛ قوس نزول و صعود برزخ عرفا هرکدام حصّهاى از مثال منفصل فلاسفه محسوب مىشود. از دیدگاه متکلّمان، برزخ همان عالم حدّ فاصل مرگ و قیامت انسان است که از نظر مفهوم، با برزخ در اصطلاح فلاسفه و عرفا تباین دارد؛ ولى از نظر مصداق، همان قوس صعودى برزخ عرفاست و با برزخ فلاسفه رابطه عامّ و خاصّ منوجه دارد
کلیدواژهها: برزخ، مثال، مادّه، عالَم، فلسفه، عرفان، کلام، متّصل، منفصل، صعودى، نزولى
مقدّمه
در نگاه فلاسفه، متکلّمان، عرفا، و شاید سایر اندیشمندان، واژه «برزخ» معانى متفاوتى دارد. این معانى با یکدیگر بىارتباط نیستند؛ ولى از آنجا که عدم توجه دقیق به معناى واژه «برزخ» در علوم مختلف گاهى موجب برداشتهاى ناصواب مىشود، لازم است این واژه را در علوم مختلف بررسى کنیم
معناى لغوى «برزخ»
«برزخ» در لغت به معناى جداکننده، حائل، جداکننده مخفى، و حدّ وسط بین دو چیز است.1 اهل لغت درباره ریشه این کلمه دو قول دارند
1 برخى معتقدند که این کلمه، در اصل، از کلمه «براز» (به فتح باء) گرفته شده است.2 «براز» به معناى زمین پهناورى است که بین دو دریا یا بین دو رودخانه بزرگ فاصله انداخته است.3 کلمه «برزخ» بعدها از معناى اصلى خود خارج شد و بر هر چیزى که بین دو چیز دیگر فاصله مىانداخت، و آنها را از یکدیگر جدا مىکرد، اطلاق گشت؛ به طورى که حدّ فاصل (مرز) سایه و آفتاب را هم برزخ نامیدند.4 به همین ترتیب، درباره انسانى که اسلام آورده، ولى هنوز ایمان او کامل نشده است (و به عبارتى، هنوز بین شکّ و یقین به سر مىبرد) گفته مىشود: او در برازخالایمان است؛ یعنى بین ابتداى ایمان و انتهاى ایمان قرار دارد.5 بر اساس این قول، حرف «خاء» در کلمه «برزخ» زائده بوده و دلالت بر مبالغه و تأکید مىکند
2 برخى دیگر از اهل لغت، ریشه کلمه «برزخ» را لفظى غیرعربى مىدانند که به ادبیات عرب راه پیدا کرده است. پس، از نظر آنان، این کلمه «معرّب» از فارسى است. امّا در صورت معرّب بودن این واژه نیز اهل لغت، درباره اصل و ریشه آن اتّفاقنظر ندارند. برخى ریشه این کلمه را «برزه» مىدانند که در حقیقت، به معناى حاجز و جداکننده است.7 برخى نیز آن را برگرفته از «پرژک» (به معناى ناله و شیون)،8 «پرسنگ» (به معناى واحد اندازهگیرى زمین)،9 و غیره دانستهاند
برخى از لغتدانان، با توجه به دو نکته زیر، تأیید مىکنند که واژه «برزخ» معرّب است
الف) هیچیک از واژهنامههاى عربى، براى آن، ریشه فعلى ذکر نکردهاند
ب) هیچکدام از اهل لغت نتوانستهاند نمونهاى از کاربرد آن را در اشعار کهن عربى پیدا کنند؛ از اینرو، همگى لغتدانان کوشیدهاند واژه فوق را با مطالبى تفسیر نمایند که در قرآن آمده است
گاهى در عبارات برخى از لغتدانان نیز دیده مىشود که آنها با نگاهى دینى، واژه «برزخ» را معنا کرده و آن را مرکّب از دو واژه «برزه» و «اخوکه» (barzaxu + ahu) دانستهاند. با توجه به اینکه جزء اوّل به معناى «بلند و رفیع» و جزء دوم به معناى «هستى» است، مجموعا معناى «هستى بلند» از آن برمىآید و در برابرِ واژه «دوزخ» قرار مىگیرد که به معناى «هستى بد» است
با تمام اختلافنظرهایى که درباره ریشه واژه «برزخ» و «معرّب» بودن یا نبودن آن وجود دارد، همه لغتدانان معناى واژه فوق را همان «حاجز»، «حائل»، «حدّ وسط بین دو چیز» و امثال آن مىدانند و در اینباره، هیچ اختلافى با یکدیگر ندارند
چنانکه در بحثهاى آینده به طور مفصّل خواهد آمد، یکى از وجه تسمیههاى عالم برزخ همان واسطه بودن این عالم بین دنیا و آخرت است. به همین ترتیب، عالم مثال را نیز که حدّ وسط بین عالم مادّه و عالم عقل است، برزخ گفتهاند. کتب لغت هم این حقیقت را بیان کردهاند
معانى اصطلاحى برزخ
1 معناى برزخ در اصطلاح حکما
برزخ، از دیدگاه اغلب فلاسفه مسلمان، همان عالم مثال است که حدّ وسط عالم مادّه و عالم عقل مىباشد؛ یعنى این عالم از مادّه مجرّد است، ولى برخى از آثار مادّه از قبیل: کم، کیف، وضع و; را دارد
فلاسفه اشراقى و صدرایى قائل به وجود عالم مثال هستند؛ امّا پیروان مکتب مشّاء و نیز ابنسینا عالم مثال را انکار مىکنند. فلاسفه اشراقى و صدرایى عالم مثال را به متّصل و منفصل تقسیم مىکنند: مثال متّصل همان عالمى است که وابسته به نفس انسان مىباشد و ذهن انسان در پیدایش آن تأثیر دارد (مانند: صورتهاى ذهنى)؛ مثال منفصل عالمى است که وابسته به ذهن انسان نیست، و به تعبیر فلاسفه، قوّه دماغیه یا ادراکىِ انسان در پیدایش آن نقشى ندارد (مانند: وجود انسان مثالى بعد از مرگ و قبل از قیامت.)
ایشان براى اثبات هرکدام از مثال متّصل و منفصل ادلّه جداگانهاى به دست دادهاند، همانگونه که مشّاییان به منظور ردّ عالم مثال ادلّهاى بیان کردهاند. البته، فلاسفه اشراقى اصطلاح «برزخ» را در معناى عالم مادّه و اجسام به کار مىبرند و همواره، از عالم برزخ، به عالم مثال و تعبیراتى از این دست یاد مىکنند.15 (توضیح کامل برزخ از دیدگاه حکما در ذیل مثال متّصل و منفصل خواهد آمد.)
2 معناى برزخ در اصطلاح عرفا
پیش از پرداختن به معناى برزخ از دیدگاه عرفا، بیان مقدّمهاى لازم به نظر مىرسد. در نزد عرفا، مراتب ظهور وجود بىنهایت است؛ امّا این مراتب در عین اینکه بىنهایت هستند، در پنج مرتبه کلّى با عنوان «حضرات خمس» قرار مىگیرند. این مراتب کلّى یا حضرات خمس از این قرارند
مرتبه اوّل یا حضرت اوّل: حضرت غیب مطلق که عبارت است از تعیّن خداوند در مرتبه احدیت (فیض اقدس) و واحدیت (فیض مقدّس.)
مرتبه دوم یا حضرت دوم: مرتبه عالم عقل که از هرگونه مادّه و عوارض آن عارى است
مرتبه سوم یا حضرت سوم: مرتبه ارواح یا همان عالم مثال که عالم برزخ نیز نامیده مىشود. این مرتبه از وجود «ذووجهین» است، به طورى که هم به عالم عقل شباهت دارد و هم شبیه عالم مادّه است (این مرتبه از آن جهت که مادّه ندارد، شبیه عالم عقل است و از این جهت که آثار مادّه از قبیل کم، کیف، وضع و; را دارد، شبیه عالم مادّه است.)
مرتبه چهارم یا حضرت چهارم: مرتبه عالم مادّه که عالم شهادت نیز نامیده مىشود
مرتبه پنجم یا حضرت پنجم: مرتبه حضرت جامعه که در لسان عرفا، بیشتر از آن به عنوان «انسان کامل» یاد مىشود. این مرتبه جامع هر چهار مرتبه فوق است، از اینرو، حضرت جامعه نامیده مىشود
گاهى، مرتبه اوّل را که شامل دو تعیّن خداوند است، دو مرتبه به حساب آوردهاند و گاهى آن را یک مرتبه دانستهاند. به همین جهت، حضرات خمس را در برخى منابع عرفانى شش مرتبه، و در برخى دیگر، پنج مرتبه مىدانند.17 برخى از شارحان فصوص چنین نوشتهاند: «; المراتب منحصره فى خمس اثنتان منها منسوبتان إلى الحقّ سبحانه و ثلاث منسوبه إلى الکون و سادستها هى الجامعه بینها.»
پس از بیان این مقدّمه باید گفت که برزخ در اصطلاح عرفا همان مرتبه سوم از مراتب فوق یعنى عالم مثال است؛ امّا عرفا همین عالم برزخ یا مثال را به دو قسم تقسیم مىکنند
الف) برزخ نزولى: این برزخ عبارت از تجلّى خداوند در مرتبهاى از عالم هستى است که آن عالمْ امرى مجرّد به شمار مىرود، ولى برخى از آثار مادّه را دارد. به عبارتى، عرفا خلقت موجودات مثالى توسط خداوند را همان برزخ نزولى مىنامند. ابنعربى این برزخ را که همان قوس نزول آفرینش است، «غیب امکانى»19 و «برزخ اوّل»20 مىنامد. سبب آنکه او این برزخ را غیب امکانى مىنامد آن است که ظهور حقایق این عالم در عالم شهادت (مادّه) امکانپذیر مىباشد.21 گفتنى است، موجودات مجرّدى همچون فرشتگان ـ که از بدو آفرینش، برزخى و مثالى خلق شدهاند ـ متعلّق به این عالم هستند. شاید به همین جهت باشد که برزخ اوّل را براى این عالم برگزیدهاند
ب) برزخ صعودى: این برزخ عبارت از عالم ارواح انسانى بعد از مفارقت از نشئه دنیایى است. به عبارتى، انسان با رشد تکاملى و اشتدادى، و به تعبیر ملّاصدرا، با حرکت جوهرى به مرتبه تجرّد برزخى مىرسد. به بیان عرفا، از این طریق، انسان به عالم برزخ صعود مىکند. ابنعربى این عالم را «غیب محالى»22 و «برزخ اخیر» مىنامد. از آنجا که بازگشت حقایق عالم برزخ دوم به عالم مادّه و شهادت ـ قبل از قیامت ـ محال است، این عالم را غیب محالى نامیدهاند.23 چنانکه پیداست، به ارواح انسان پس از مرگ و پیش از قیامت، «موجود برزخى» (در این معنا) اطلاق مىشود. شاید به همین جهت باشد که این برزخ را برزخ اخیر یا برزخ دوم نامیدهاند. البته، این برزخ ـ از نظر رتبه ـ از برزخ اوّل متأخّر است؛ زیرا موجودات عالم برزخ نزولى قبل از تحقّق عالم برزخ موجود هستند، به این بیان که آنها به اقتضاى فیض دائم خدا باید از قبل موجود باشند (زمان نیز در آنها راه ندارد.)

دانلود پروژه مقاله جبرگرایى الهیاتى و راه حل هاى آن در word
دوشنبه 95/4/21 3:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله جبرگرایى الهیاتى و راه حل هاى آن در word دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله جبرگرایى الهیاتى و راه حل هاى آن در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله جبرگرایى الهیاتى و راه حل هاى آن در word
چکیده
مقدّمه
پیشفرضهاى جبرگرایى الهیاتى
برهان پایه ناسازگارى
پاسخ فیلسوفان مسلمان
پاسخ توماسى
پاسخ ارسطویى
پاسخ اُکامى
تعریف حقایق مستقر و غیرمستقر
پاسخهاى مبتنى بر نفى تقدّم علّت بر معلول
پاسخهاى مبتنى بر نفى اصل انتقال ضرورت
پاسخهاى فرانکفورتى
پاسخ خداگرایى گشوده
پاسخ مولینیسم
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله جبرگرایى الهیاتى و راه حل هاى آن در word
ـ ابنسینا، النجاه، تحقیق محمدتقى دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1364
ـ بوئتیوس، تسلاى فسلفه، ترجمه سایه میثمى، تهران، نگاه معاصر، 1385
ـ تالیافرو، چارلز، فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه ان شاءاللّه رحمتى، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردى، 1382
ـ سعیدىمهر، محمد، «علم الهى و اختیار انسان»، در: محمد محمدرضایى و دیگران، جستارهایى در کلام جدید، تهران، سمت، 1381، ص 41ـ79
ـ ـــــ ، علم پیشین الهى و اختیار انسان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1375
ـ سلطانى، ابراهیم و احمد نراقى (ویراستار و مترجم)، کلام فلسفى (مجموعه مقالات)، چ دوم، تهران، صراط،
ـ محمدرضایى، محمد و دیگران، جستارهایى در کلام جدید، تهران، سمت و اشراق، 1381
- Adams, Marylin, “Is the Existence of God a Hard’ Fact”, The Philosophical Review, v. 76, No. 4, 1967b, p. 492-
- _____ , The Problem of God’s Foreknowledge and Free Will in Boethius and William Ockham, PhD Dissertation, Cornell University, 1967a
- Adams, Robert Merrihew, “Middle Knowledge and the Problem of Evil”, American Philosophical Quarterly, v. 14, No. 2, 1977, p. 109-
- _____ , “Middle Knowledge”, The Journal of Philosophy, v. 70, No. 17, 1973, p. 552-
- _____ , “Plantinga on the Problem of Evil”, in James Tomberlin & Peter van Inwagen, Alvin Plantinga, 1985, p. 225-
- Aquinas, Saint Thomas, Summa Theologica, tr. by Fathers of the English Dominican Province, Benziger Bros,
- Aristotle, Complete Works of Aristotle: The Revised Oxford Translation, ed. by Jonathan Barnes, v. 1, Princeton University Press,
- Brown, Campbell and Nagasawa, Yujin, “Anything You Can Do, God Can Do Better”, American Philosophical Quarterly, v. 42, No. 3, 2005, p. 221-
- Craig, William Lane, The Problem of Divine Foreknowledge and Future Contingents from Aristotle to Suarez, Brill’s Studies in Intellectual History 19, Leiden: E. J. Brill,
- Fischer, John Martin and Todd, Patrick and Tognazzini, Neal, “Engaging with Pike: God, Freedom and Time”, Philosophical Papers, v. 38, No. 2, 2009, p. 247-
- _____ , “Responsibility and Control”, Journal of Philosophy, v. 79, No. 1, 1982, p. 24-
- _____ , The Metaphysics of Free Will: An Essay on Control, Oxford, Blackwell Publishers,
- Frankfurt, Harry, “Alternate Possibilities and Moral Responsibility”, Journal of Philosophy, v. 66, No. 23, 1969, p. 829-
- Freddoso, Alfred, “Molina, Luis de”, in Edward Craig (ed.), Routledge Encyclopedia of Philosophy, London, Routledge,
- Geach, Peter Thomas, Providence and Evil, Cambridge University Press,
- Ginet, Carl, On Action, Cambridge, Cambridge University Press,
- Hasker, William, “A Refutation of Middle Knowledge”, Nous, v. 20, No. 4, 1986, p. 545-
- _____ , God, Time, and Knowledge, Ithaca, Cornell University Press,
- Honderich, Ted (ed.), Essays on Freedom of Action, Boston, Routledge and Kegan Paul,
- Hunt, David, “On Augustine’s Way Out”, Faith and Philosophy, v. 16, No.1, 1999, p. 3-
- Lucas, John Randolf, The Future: An Essay on God, Temporality, and Truth, London, Blackwell,
- Mann, William (ed.), The Blackwell Guide to the Philosophy of Religion, Oxford and New York, Blackwell,
- Markosian, Ned, “The Open Past”, Philosophical Studies, v. 79, No. 1, 1995, p. 95-
- Mavrodes, George, “Some Puzzles Concerning Omnipotence”, The Philosophical Review, v. 72, No. 2, 1963, p. 221-
- Molina, Luis de, Liberi Arbitrii cum Gratiae Donis, Divina Praescientia, Providentia, Praedestinatione et Reprobatione Concordia, ed. by J. Rabeneck, Ona and Madrid,
- _____ , On Divine Foreknowledge: Part IV of the Concordia, English translation of Part IV of Luis de Molina, Liberi Arbitrii cum Gratiae Donis, Divina Praescientia, Providentia, Praedestinatione et Reprobatione Concordia, tr. and introduction by Alfred J. Freddoso, Ithaca: Cornell University Press,
- O’Briant, Walter, “Determinism, Fatalism and Theism”, Sophia, v. 10, No. 2, 1971, p. 22-
- Ockham, William, Predestination, Foreknowledge, and Future Contingents, 2nd ed & tr. by Marilyn McCord Adams and Norman Kretzmann, Indianapolis, Hackett,
- Pike, Nelson, “Divine Omniscience and Voluntary Action”, The Philosophical Review, v. 74, No. 1, 1965, p. 27-
- Plantinga, Alvin, “On Ockham’s Way Out”, Faith and Philosophy, v. 3, No. 3, 1986, p. 235-
- _____ , “Which Worlds Could God have Created”, The Journal of Philosophy, v. 70, No. 17, 1973, p. 539-
- _____ , The Nature of Necessity, London, Oxford University Press,
- Prior, Arthur, “The Formalities of Omniscience”, Philosophy, v. 37, 1962, p. 114-
- Purtill, Richard, “Fatalism and the Omnitemporality of Truth”, Faith and Philosophy, v. 5, No. 2, 1988, p. 185-
- Rhoda, Alan and Boyd, Gregory and Belt, Thomas, “Open theism, omniscience, and the nature of the future”, Faith and Philosophy, v. 23, No. 4, 2006, p. 432-
- Rice, Hugh, “Fatalism”, Stanford Encyclopedia of Philosophy,
- Runzo, Joseph, “Omniscience and Freedom for Evil”, International Journal for Philosophy of Religion, v. 12, No. 3, 1981, p. 131-
- Stump, Eleonore and Kretzmann, Norman, “Eternity”, Journal of Philosophy, v. 78, No. 8, 1981, p. 429-
- _____ , Norman, “Prophecy, Past Truth, and Eternity”, Philosophical Perspectives, v. 5, Philosophy of Religion, edited by James Tomberlin, Atascadero: Ridgeview Press, 1991, p. 395-
- Swinburne, Richard, The Coherence of Theism, Oxford, Oxford University Press,
- Tomberlin, James and van Inwagen, Peter, Alvin Plantinga, Springer,
- Van Inwagen, Peter, An Essay on Free Will, Oxford, Oxford University Press,
- Widerker, David, “Libertarianism and Frankfurt’s Attack on the Principle of Alternative Possibilities”, The Philosophical Review, v. 104, No. 2, 1995, p. 247-
- _____ , “Libertarianism and Frankfurt’s Attack on the Principle of Alternative Possibilities: A Further Look”, Philosophical Perspectives, v. 14, Action and Freedom, ed. by James Tomberlin, Wiley-Blackwell, 2000, p. 181-
- Wiggins, David, “Towards a Reasonable Libertarianism”, in Ted Honderich, Essays on Freedom of Action, 1973, p. 31-
- Zagzebski, Linda, “Does Libertarian Freedom Require Alternate Possibilities”, Philosophical Perspectives, v. 14, Action and Freedom, ed. by James Tomberlin, Wiley-Blackwell, 2000, p. 231-
- _____ , “Foreknowledge and Free Will”, Stanford Encyclopedia of Philosophy,
- _____ , “Omniscience, Time, and Freedom”, in William Mann (ed.), The Blackwell Guide to the Philosophy of Religion, 2004, p. 3-
- _____ , The Dilemma of Freedom and Foreknowledge, New York, Oxford University Press,
چکیده
یکى از تقریرهاى جبرگرایى الهیاتى نظریهاى است که با تکیه بر علم پیشین و خطاناپذیر الهى، به نفع جبرگرایى استدلال مىکند. حامیان این نظریه معتقدند که چون خداوند از پیش به همه اعمال انسان علمِ خطاناپذیر دارد، پس انسان نمىتواند کارى جز آنچه خداوند از پیش مىداند انجام دهد؛ و بنابراین، اعمال انسان اختیارى نیستند. در این مقاله، پس از تشریح پیشفرضهاى مورد قبول اکثریت جبرگرایان الهیاتى، ابتدا برهان پایه جبرگرایى الهیاتى ـ به مثابه استدلالى که مىتواند کمابیش مورد اتّفاق این گروه از جبرگرایان باشد ـ تقریر مىشود و سپس، با بررسى مهمترین راهحلهایى که تاکنون براى این نوع جبرگرایى به دست داده شده است، جایگاه هریک در ارتباط با مقدّمات این برهان تبیین مىشود
کلیدواژهها: جبرگرایى الهیاتى، علم پیشین، اختیار، ضرورت گذشته، انتقال ضرورت، اکام، مولینا
مقدّمه
تقدیرگرایى یا جبرگرایى1 نظریهاى است که بر مبناى آن، اعمال انسان ضرورى و بنابراین غیراختیارى است. به بیان دیگر، جبرگرایى اعتقاد به این امر است که هیچکس نمىتواند اعمال خود را به گونهاى متفاوت با آنچه فىالواقع انجام مىدهد، انجام دهد.2 جبرگرایان با تکیه بر مبانى و مقدّماتى متفاوت، از این نظریه دفاع مىکنند. جبرگرایى مثلاً گاهى بر مبناى قوانین منطقى و ضرورتهاى متافیزیکى (جبرگرایى منطقى3)، گاهى بر مبناى وجود و اوصاف خداوند (جبرگرایى الهیاتى4) و گاهى برمبناى تعیّنگرایى علّى5 مدلل مىشود
یکى از تقریرهاى جبرگرایى الهیاتى نظریهاى است که با تکیه بر علم پیشین7 وخطاناپذیر8 الهى، به نفع جبرگرایى استدلال مىکند. حامیان این نظریه معتقدند: چونخداوند از پیش به همه اعمال انسان علمِ خطاناپذیر دارد، انسان نمىتواند جز آنچه را خداوند از پیش مىداند، انجام دهد؛ بنابراین، اعمال انسان اختیارى نیستند. ارزیابى دقیق ادّعاى ناسازگارى علم پیشین و خطاناپذیر الهى با اختیار9 انسان، منوط به تبیینپیشفرضهایى است که در خصوص علم الهى و اختیار انسان داریم. بحث و فحص در خصوص این پیشفرضها و نیز در خصوص اعتبار10 و صحت11 استدلالهایى که بهنفع جبرگرایى الهیاتى شده است، در تاریخ فلسفه و کلام، پیشینهاى بسیار طولانى دارد. برخى از فیلسوفان و متکلّمان معتقدند که این استدلالها صحیح12 نیستند و از اثباتناسازگارى علم پیشین الهى با اختیار انسان عاجز هستند. در مقابل، برخى دیگر از فیلسوفان و متکلّمان معتقدند که دستکم، پارهاى از این استدلالها صحیح هستند و ما ناگزیر به انتخاب یکى از این سه گزینه هستیم: الف) پذیرش علم پیشین و خطاناپذیر خداوند و نفى اختیار انسان؛ ب) نفى علم پیشین و خطاناپذیر خداوند و قول به اختیار انسان؛ ج) نفى توأمان علم پیشین و خطاناپذیر خداوند و اختیار انسان
جبرگرایى الهیاتى با مقاله نلسون پایک14 در فلسفه و کلام جدید تولّدى دوباره یافت.15 پس از آن هم استدلالهاى متعدّدى به نفع جبرگرایى الهیاتى ارائه شد؛16 استدلالهایى که داراى برخى وجوه مشترک هستند، امّا وجوه متفاوتى نیز دارند. وجوه متفاوت این استدلالها باعث شده است که ردّ همه آنها با توسّل به پاسخ واحد دشوار باشد. در حقیقت، تنها با ردّ یکى از مفروضات و مقدّمات مشترک در همه این استدلالها مىتوان بهیکباره همه آنها (و در نتیجه جبرگرایى الهیاتى) را مردود دانست. البته، تبیین اینکه مفروضات و مقدّمات مشترک در همه استدلالهاى جبرگرایى الهیاتى چه چیزهایى هستند، کار دشوارى است؛ با اینهمه، به نظر مىرسد که میان جبرگرایان الهیاتى، بر سر صحت برخى استدلالهاى جبرگرایانه، توافقى عمومى وجود دارد. در این مقاله، تلاش مىکنیم که با نظر به دیدگاههاى فیلسوفان دین معاصر، ابتدا پیشفرضهاى مورد قبول اکثریت جبرگرایان الهیاتى را تبیین کنیم و بر مبناى این پیشفرضها، استدلالى در دفاع از جبرگرایى الهیاتى ارائه دهیم که مورد وفاق اکثریت جبرگرایان الهیاتى باشد؛ و سپس نشان دهیم که دیدگاههاى مختلف فلسفى، براى ردّ جبرگرایى الهیاتى، دقیقا کدامیک از مقدّمات استدلال مذکور را رد مىکنند و یا کدامیک از قواعد استنتاجى بهکار رفته در این استدلالها را نامعتبر مىدانند
باید متذکّر شد که بررسى قوّت و اعتبار پاسخهاى مختلف به جبرگرایى الهیاتى، خارج از اهداف مقاله حاضر است. هدف اصلى این مقاله آن است که با ارائه الگویى تا حدّ امکان جامع، نشان دهد که هر دیدگاه فلسفى، براى ردّ جبرگرایى الهیاتى، دقیقا کدامیک از مقدّمات استدلالهاى جبرانگارانه را رد مىکند و یا کدامیک از قواعد استنتاجى بهکار رفته در این استدلالها را نامعتبر مىداند
پیش فرضهاى جبرگرایى الهیاتى
به نظر مىرسد که اغلب جبرگرایان الهیاتى، در استدلال به نفع نظریه متبوع خود، ادّعاهاى زیر را مفروض مىگیرند
فرض 1 واژه «خدا» یا «خداوند» (و واژگان معادل آن در زبانهاى دیگر17) یک اسم خاص18 است، یعنى براى اشاره به هویّت یکتایى بهکار برده مىشود. اگر خداوندوجود داشته باشد، مرجع واژه «خداوند» موجودى یکتاست؛ در غیر این صورت، این واژه یک نام تهى19 است
فرض 2 همه صفات خداوند ذاتى هستند؛20 یعنى اگر خداوند صفتى را دارا باشد، آن صفت به گونهاى است که ممکن نیست خداوند موجود باشد، امّا آن صفت را نداشته باشد. به عبارت دیگر، اگر بپذیریم که خداوند وجود دارد و وجود او ضرورى است، باید بپذیریم که خداوند در همه جهانهاى ممکن وجود دارد و در همه آنها همان صفاتى را دارد که در جهان بالفعل دارد
فرض 3 خداوند ابدى است. منظور از ابدیت خداوند این است که خداوند در چارچوب زمانى انسانها قرار دارد، امّا برخلاف انسانها در همه زمانها وجود دارد؛ یعنى در همه لحظات زمانى گذشته وجود داشته است، در لحظه حال وجود دارد، و در همه لحظات زمانى آینده هم وجود خواهد داشت. تفسیر دیگرى هم از معناى ابدیت وجود دارد که بر مبناى آن تفسیر، خداوند موجودى فرازمانى یا بىزمان21 است که از چارچوبزمانى ـ دستکم از چارچوب زمانى انسانها ـ خارج است.22 برخى از فیلسوفانمدّعى هستند که جبرگرایى الهیاتى عمیقا وابسته به تفسیر اوّل از معناى ابدیت است و با ابدیت با تفسیر دوم ناسازگار است. این افراد، چنانکه خواهیم دید، قبول این تفسیر دوم از ابدى بودن خداوند را راهى براى برونرفت از تنگناى جبرگرایى الهیاتى مىدانند
فرض 4 خداوند عالم مطلق است. منظور از «عالم مطلق» بودن خداوند این است که او همه گزارههاى صادقِ همه زمانها را مىداند. فرقى هم نمىکند که این گزارهها مربوط به امور کلّى باشند یا مربوط به امور جزئى. پس، این نظر برخى فلاسفه اسلامى که «خداوند به امور جزئى علم ندارد»24 با جبرگرایى الهیاتى ناسازگار است و اگر بتوان مستقلاً از علم نداشتن خداوند به امور جزئى دفاع کرد، افق دیگرى براى ردّ جبرگرایى الهیاتى گشوده مىشود
فرض 5 علم مطلق خداوند خطاناپذیر است. البته، معناى خطاناپذیرى علم خداوند خود تفسیرپذیر و مورد مناقشه است. بنابر یکى از تفاسیر، معناى خطاناپذیرى علم خداوند این است که اگر گزارهاى در علم خداوند باشد، آن گزاره ضرورتا صادق است. به بیان دیگر، ممکن نیست خداوند چیزى را بداند و آن چیز در عالم واقع محقّق نشود. بنابر تفسیر دیگرى، معناى خطاناپذیرى علم خداوند این است که ضرورتا چنین است که اگر گزارهاى در علم خداوند باشد، آن گزاره صادق است. آلوین پلانتینگا25 در مقالهاى26درباره این دو تلقّى متفاوت بحث مىکند و نشان مىدهد که تلقّى مقبول، تلقّى دوم است
اگر این دو تفسیر مختلف از مفهوم خطاناپذیرى را در زبان منطق معرفتى27صورتبندى کنیم، تلقّى روشنترى از آنها خواهیم داشت. بنابر تفسیر اول از معناى خطاناپذیرى علم الهى، اگر گزارهاى در علم خداوند باشد، آن گزاره ضرورتا صادق است. پس، تفسیر اوّل در زبان منطق معرفتى به صورت (PKGP)(P) درمىآید. در این صورتبندى، KaB معادل این است که «a گزاره B را مىداند» و G هم نمادى است که براى اشاره به خداوند بهکار گرفته شده است. بنابر تفسیر دوم از معناى خطاناپذیرى علم الهى، ضرورتا چنین است که اگر گزارهاى در علم خداوند باشد، آن گزاره صادق است. پس، تفسیر دوم در زبان منطق معرفتى به صورت (KGPP)(P) درمىآید
تفسیر اوّل از خطاناپذیرى تفسیرى حدّاکثرى است و پذیرش آن نتایج عجیبى دارد. اگر خداوند عالم مطلق باشد، آنگاه بر پایه این تفسیر از مفهوم خطاناپذیرى علم الهى، هر گزاره صادقى ضرورتا صادق است؛ چون اگر خداوند عالم مطلق باشد، به هر گزاره صادقى علم دارد و اگر این تفسیر از خطاناپذیرى علم الهى درست باشد، هر گزارهاى که خداوند به آن علم داشته باشد، ضرورتا صادق است. پس، هر گزاره صادقى ضرورتا صادق است. تعبیر این نتیجه بر پایه معناشناسى جهانهاى ممکن،28 آن است که هرگزارهاى که صادق است، در همه جهانهاى ممکن، صادق است. این نتیجه را حتى جبرگرایان بسیار افراطى هم قبول ندارند. همین هم باعث مىشود که این تفسیر نخست از مفهوم خطاناپذیرى علم خداوند مورد قبول واقع نشود و جاى خود را به تفسیر دوم بدهد
فرض 6 جبرگرایان الهیاتى، در استدلالهایى که براى ناسازگارى علم پیشین و خطاناپذیر الهى با اختیار انسان اقامه مىکنند، پیشفرضهاى مهمّ دیگرى هم دارند که یکى از آنها اصل ضرورت گذشته29 است. بر اساس این اصل، در لحظه t، همه گزارههاى مربوطبه گذشته (که اتّفاقاتى در زمان گذشته را شرح مىدهند) ضرورى هستند؛ یعنى مثلاً اکنون (هنگام نوشته شدن این مقاله)، ضرورى است که «آلمان در جنگ جهانى دوم شکست خورد.» در همه استدلالهاى جبرگرایان الهیاتى، اصل ضرورت گذشته یا اصلى شبیه به آن بهکار گرفته شده است
فرض 7 پیشفرض دیگر جبرگرایان الهیاتى اصل انتقال ضرورت30 است. بر اساس ایناصل، اگر گزاره P و گزاره PQهر دو ضرورى باشند، آنگاه گزاره Q نیز ضرورى است. به طور خاص، اگر در لحظه t دو گزاره P وPQ ضرورى باشند، آنگاه گزاره Q نیز در آن لحظه ضرورى است. اضافه کردن قید زمانى به ضرورت به سبب آن است که بر مبناى اصل ضرورت گذشته، نوعى از ضرورت هست که به زمان بستگى دارد؛ یعنى با در نظر گرفتن این تلقّى از ضرورت، ممکن است یک گزاره در لحظهاى از زمان ممکن عام و در لحظه دیگرى ضرورى باشد. شایان ذکر است که اصل انتقال ضرورت در ضعیفترین نظامهاى منطق وجهى31 هم برقرار است، مثلاً در نظام K؛32 به همین دلیل، کمترکسى در آن مناقشه مىکند
فرض 8 از دیرباز، چالشهاى گستردهاى در مورد مفهوم «اختیار» وجود داشته است. جبرگرایان الهیاتى هم دیدگاههاى متفاوتى در خصوص مفهوم «اختیار» دارند؛ با اینهمه، به نظر مىرسد که همگى بر سر یک شرط حدّاقلى براى مختار بودن توافق دارند. این شرط در قالب اصل امکانات بدیل33 طرح مىشود. بر اساس اصل امکانات بدیل،شرط حدّاقلى مختار بودن آدمى این است که بتواند از میان دو یا چند امر بدیل، یکى را انتخاب کند.34 البته در میان جبرگرایان الهیاتى در خصوص ریشه و عامل اصلى این انتخاب اتّفاقنظر وجود ندارد؛ با اینحال، همگى توافق دارند که اگر S نتواند A را انجام ندهد، در انجام A مختار نیست
برهان پایه ناسازگارى

دانلود پروژه مقاله تلفن و GPS در word
دوشنبه 95/4/21 3:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله تلفن و GPS در word دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله تلفن و GPS در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله تلفن و GPS در word
تاریخچه تلفن
تلفن در ایران
گالیله سیستم تعیین موقعیت ماهواره ای
GPS چیست؟
اصول کارگیری GPS
روش تعیین موقعیت توسط GPS
نحوه کار کرد GPS
ماهوارههای سیستم
تقسیم بندی GPSها
مزایای سیستم GPS
خطاهای GPS
اصطلاحات موبایل
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله تلفن و GPS در word
سیستم های مکان یابی، دکتر ثنائی نژاد – تابستان 81
GIS و GPS در علوم امروز، دکتر انصاری، عضو هیات علمی دانشگاه
تاریخچه تلفن
اختراع تلفن نیز مانند هر اختراع مهم دیگر مبتنی بر کوششها و تجربیات گذشتگان و نتیجه رسیدن پیشرفتهای علمی و فنی به مرحلهای معین بود. به اصطلاح بعضی از مورخان تاریخ علوم، تلفن نیز دارای نیاکان و اجدادی است. یکی از این پدران یا اجداد، لوله صوتی ; گوتی Gauthey است که در سال 1782 اختراع شد و صوت را تا فاصله هشتصد متری انتقال میداد. جد دیگر تلفن هوک بوده است که با نخ کار میکرد. اما تلفن در شکل تکامل یافتهاش به وسیله الکساندر گراهام بل Graham Bell آمریکایی (1847-1922) اختراع شد. تلفن فرستادن پیام و دریافت آن را بدون آن که نیاز به جدولی مانند الفبای مورس باشد ممکن ساخت. با استفاده از تلفن، مردمی که فرسنگها از یکدیگر دورند، تقریباً مانند مواقعی که رو به روی یکدیگر قرار دارند، میتوانند صحبت کنند. گراهام بل در آغاز بیشتر به تحقیق در مورد ناشنوایان میپرداخت اما بعدها بطور کامل به علم و تکنیک روی آورد. بل در سال 1877 شرکت بل تلفن Bell Telephone Association را تأسیس کرد که هنوز هم بزرگترین کمپانی سازنده تلفن در جهان است. بعد از ظهر روز دوم ژوئن سال 1875 میلادی مصادف با 11 خرداد 1254 شمسی گراهام بل با همکاری دوستش واتسن موفق به اختراع تلفن شد و در ژانویه 1876 میلادی دستگاه تلفن بل به کار افتاد. دهم مارس 1876 میلادی برابر با 1255 شمسی، بل از اتاق خود بهوسیله این دستگاه به دستیارش در اتاق دیگر گفت: آقای واتسن بیایید با شما کار دارم. تلفن، پس از اختراع کامل توسط بل به سرعت اشاعه یافت و سیمهای آن از شهری به شهر دیگر کشیده شد. چهارده سال بعد از اختراع تلفن یعنی در سال 1890 میلادی استروجر سیستم تلفن خودکار را بنا نهاد. در سال 1891 ارتباط تلفنی بین لندن و پاریس برقرار گردید. دو قاره اروپا و امریکا تحت محاصره شبکهای درآمد که روز به روز گسترش مییافت. روزی که بل درگذشت (سال 1922)، به احترام او ارتباط تلفنی بر روی شبکه وسیعی که دارای هفده میلیون تلفن بود به مدت یک دقیقه قطع شد. تلگراف و تلفن ارتباط سریع و فوری از راه دور را میان نقاطی که میتوانند سیمکشی بشوند، ممکن ساخت. اما از سال 1896 دانشمندان توانستند میان دو نقطه که حتی سیمکشی نشده بود ارتباط سریع و فوری برقرار سازند (تلگراف بیسیم، تلفن بیسیم یا رادیو تلفن)
تلفن در ایران
در سال 1265 شمسی مصادف با 1886 میلادی، برای اولین بار در ایران، یک رشته سیم تلفن بین تهران و شاهزاده عبدالعظیم به طول 7/8 کیلومتر توسط بوآتال بلژیکی که امتیاز راه آهن ری را داشت کشیده شد ولی در واقع مرحله دوم فناوری مخابرات در تهران از سال 1268 شمسی یعنی 13 سال پس از اختراع تلفن با برقراری ارتباط تلفنی بین دو ایستگاه ماشین دودی تهران و شهر ری آغاز شد. پس از آن بین کامرانیه در منطقه شمیران و عمارت وزارت جنگ در تهران و سپس بین مقر ییلاقی شاه قاجار در سلطنت آباد سابق و عمارت سلطنتی تهران ارتباط تلفنی دایر شد. وزارت تلگراف در سال 1287 شمسی با وزارت پست ادغام و به نام وزارت پست و تلگراف نامگذاری شد. در سال 1302 شمسی قراردادی برای احداث خطوط تلفنی زیرزمینی با شرکت زیمنس وهالسکه منعقد شد و سه سال بعد در آبان ماه 1305 شمسی تلفن خودکار جدید بر روی 2300 رشته کابل در مرکز اکباتان آماده بهرهبرداری شد. در سال 1308 شمسی امور تلفن نیز تحت نظر وزارت پست و تلگراف قرار گرفت و به نام وزارت پست و تلگراف و تلفن نامگذاری شد. مرکز تلفن اکباتان در سال 1316 شمسی به 6000 شماره تلفن رسید و دو سال بعد بهرهبرداری شد و در سال 1337 به 13 هزار شماره توسعه یافت. خطوط تلفن جدید یا کاریر نیز پس از شهریور 1320 مورد بهرهبرداری قرار گرفت و ارتباط تلفنی بین تهران و سایر شهرها گسترش یافت و مراکز تلفنی تهران یکی پس از دیگری تأسیس شد. وزارت پست و تلگراف و تلفن در سال 1383 به نام وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات تغییر نام یافت
گالیله سیستم تعیین موقعیت ماهواره ای
این سیستم بعد از امواج رادیویی مورد استفاده قرار گرفت که در مجموع کامل تر از سیستمهای رادیویی بودند
آژانس فضایی اروپا با پرتاب نخستین ماهواره گالیله به مدار زمین، گامی جدی در جهت طراحی و ساخت سیستم ماهوارهیی موقعیت یاب جهانی برداشت
به گزارش سرویس «فنآوری» خبرگزاری دانشجویان ایسنا، سیستم موقعیت یاب جهانی گالیله، شبکهای متشکل از 30 ماهواره خواهد بود که بر اساس کارایی این ماهوارهها، اطلاعات دقیقی در خصوص زمان و مکان در اختیار کاربران بر روی زمین و حتی در هوا و فضا این پروژه ماهواره یی پیشرفته ارزشی بالغ بر 3/4 میلیارد یورو (معادل 4 میلیارد دلار و 3/2 میلیارد پوند) دارد که از محل سرمایهگذاریهای خصوصی و دولتی تامین شده و لقب پر هزینهترین پروژه فضایی تاریخ را به خود گرفته است
نخستین ماهواره از سری ماهوارهها در 28 دسامبر به مدار زمین پرتاب شده است. این پرتاب به وسیله یک موشک «سویوز» ساخت روسیه و از پایگاه فضایی «بایکونور قزاقستان» صورت گرفته است
طبق برنامهریزیهای صورت گرفته این ماهوارهها با استفاده از فنوریهای پیشرفته روز، دراطراف زمین مستقر میشوند
این سیستم موقعی یاب جهانی همچنین شامل ساعتهای اتمی، به عنوان قلب هر گونه سیستم موقعیت یاب جهانی خواهد بود
BBC در تحلیلی درباره سیستم موقعیت یاب جهانی گالیله از این طرح به عنوان یک پروژه سیاسی یاد کرده و آورده است
به گزارش ایسنا به نقل از BBC، این سیستم موقعیت یاب جهانی پیشرفته (گالیله) پنج سطح خدماتی ارائه کرده و تغییرات گستردهای را در این زمینه نشان میدهد
نخستین ماهواره 600 کیلوگرمی مجموعه گالیله یک روز صبح با راکت روسی «سویوز» از سکوی «بایکنور» در قزاقستان به فضا پرتاب شد
ولی با همه این وجود سیستم گالیله مشکلات خاصی داشت اول این که نمی توانست موقعیت را در نزدیکترین فواصل مشخص کند و ثانیا با تغییر شرایط آب و هوایی نمی توانست نتیجه مطلوبی را بدهد . بعد از این سیستمها سیستمهای GPS وارد بازار شدند
GPS چیست؟
GPS یا (Golobal Positioning System) یک سیستم مکان یاب جهانی است که از شبکه ای با 24 ماهواره توسط وزارت دفاع امریکا ساخته شده است. و اطلاعات دقیقی از محل، و زمان را در سراسر دنیا در اختیار کاربرها قرار میدهد. سیستم GPS سیگنالهایی را ارسال مینماید که توسط گیرندههای GPS دریافت میشود و موقعیت مکانی، سرعت و زمان را در هر جای کره زمین در هر موقع از روز یا شب و در هر شرایط آب و هوایی محاسبه مینماید. سیستم مکانیاب جهانی یا GPS یک منبع ملی و مورد استفاده بینالمللی برای یافتن موقعیت محل، مسیریابی و زمان سنجی میباشد
در این بین GPS Etrex Vista مدل Garmin به دلیل قابلیتهای بالا در جایگاه نخست قرار دارد
اصول بکارگیری GPS

غیرآرشیویها
-
مقاله بررسی عوامل موثر بر روی کارایی کلکتورهای خورشیدی مشبک تحت
مقاله تغییرات شاخصهای تنسنجی و لیپیدهای سرم بر حسب نمایهی تودهی
مقاله رایگان مختصری از فعالیت صندوق ضمانت صادرات تحت word
مقاله میراکردن نواسانات بین ناحیه ای با استفاده از سیگنال محلی د
مقاله Classification of damage modes in composites by using prin
مقاله استفاده از رویکرد تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس در مک
[عناوین آرشیوشده]