دانلود پروژه مقاله تبیین وجودى و معرفتى حسّ مشترک در فلسفه اسلام
یکشنبه 95/4/20 12:59 عصر| | نظر

دانلود پروژه مقاله تبیین وجودى و معرفتى حسّ مشترک در فلسفه اسلامى در word دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله تبیین وجودى و معرفتى حسّ مشترک در فلسفه اسلامى در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله تبیین وجودى و معرفتى حسّ مشترک در فلسفه اسلامى در word
چکیده
مقدّمه
تحلیل حسّ مشترک
واژهشناسى
اصطلاحشناسى
نگاه تاریخى
حسّ مشترک از منظر وجودشناختى
بستر کارکردى حسّ مشترک
وجودشناسى حسّ مشترک در بستر فلسفه اسلامى
وجودشناسى حسّ مشترک در میزان اصالت وجود
حسّ مشترک از منظر معرفت شناسى سینوى
حصول و حضور ادراکات حسّ مشترک از منظر ابنسینا
حسّ مشترک و ذهنشناسى حکمت سینوى
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله تبیین وجودى و معرفتى حسّ مشترک در فلسفه اسلامى در word
ـ آشتیانى، سید جلالالدین، شرح مقدّمه قیصرى بر فصوصالحکم، تهران، امیرکبیر، 1370
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، با شرح خواجه نصیرالدین طوسى، تحقیق کریم فیضى، قم، مطبوعات دینى، 1383
ـ ـــــ ، الاشارات و التنبیهات، شرح خواجه نصیرالدین طوسى، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، بوستان کتاب، 1383
ـ ـــــ ، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، قم، مرکزالنشر التابع لمکتب الاعلامالاسلامى، 1404ق
ـ ـــــ ، الشفاء (الطبیعیات)، ارجاع و مقدّمه ابراهیم مذکور، تحقیق محمود قاسم، قم، مکتبه آیتاللّه المرعشى النجفى، 1404ق
ـ ـــــ ، النجات من الغرق فى بحرالضلالات، ترجمه سیدیحیى یثربى، قم، بوستان کتاب، 1385
ـ ـــــ ، النفس من کتابالشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، چ دوم، قم، بوستان کتاب، 1375
ـ ابنعربى، محیىالدین، الفتوحات المکیه، بولاق، 1293ق
ـ ارسطو، درباره نفس، ترجمه و تحشیه ع. م. داودى، تهران، حکمت، 1369
ـ اسپنسرا، راتوس، روانشناسى عمومى، ترجمه حمزه گنجى، تهران، ویرایش، 1383
ـ انجمن روان پزشکى آمریکا، راهنماى تشخیصى و آمارى اختلالات روانى، ترجمه محمّدرضا نائینیان و دیگران، تهران، دانشگاه شاهد، 1383
ـ بهشتى، احمد، غایات و مبادى: شرح نمط ششم از کتاب «الاشارات و التنبیهات»، قم، بوستان کتاب، 1382
ـ جرجانى، حکیم سیداسماعیل، ذخیره خوارزمشاهى، تصحیح و تحشیه محمدرضا محررى، تهران، نزهت، 1381
ـ دهخدا، علىاکبر، لغتنامه، زیرنظر محمّد معین و سیدجعفر شهیدى، تهران، دانشگاه تهران، 1373
ـ رازى، فخرالدین محمّدبن عمر، المباحثالمشرقیه فى العلم الهیات و طبیعیات، قم، ذوىالقربى، 1429ق
ـ راسل، برتراند، تحلیل ذهن، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، خوارزمى، 1387
ـ سجادى، جعفر، فرهنگ علوم عقلى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1368
ـ سهروردى، شهابالدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدّمه هانرى کربن و دیگران، چ سوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1380
ـ سیاسى، علىاکبر، علمالنفس ابنسینا و تطبیق آن با روانشناسى جدید، تهران، دانشگاه تهران، 1333
ـ ـــــ ، علمالنفس یا روانشناسى از لحاظ تربیت، تهران، کتابخانه ابنسینا، 1345
ـ شیرازى، قطبالدین، درّهالتاج، به کوشش محمّد مشکاه، تهران، حکمت، 1365
ـ صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفى، ترجمه منوچهر صانعى درّهبیدى، تهران، حکمت، 1366
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایهالحکمه، تصحیح و تحقیق غلامرضا فیاضى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1385
طوسى، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، به اهتمام عبداللّه نورانى، تهران، دانشگاه تهران، 1359
ـ ـــــ ، تجریدالاعتقاد همراه با کشفالمراد فى شرحالتجریدالاعتقاد، چ سوم، قم، شکورى، 1372
ـ فارابى، ابونصر، المنطقیات، تحقیق و مقدّمه محمّدتقى دانشپژوه، قم، مکتبه آیتاللّه العظمى المرعشى النجفى، 1409ق
ـ قیصرى، داودبن محمود، شرحالقیصرى على الفصوصالحکم، قم، بیدار، بىتا
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه (از ولف تا کانت)، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، تهران، انتشارات علمى فرهنگى، 1375
ـ کانت، ایمانوئل، تمهیدات، ترجمه غلامعلى حدّاد عادل، تهران، نشر دانشگاهى، 1367
ـ کورنر، اشتفان، فلسفه کانت، ترجمه عزتاللّه فولادوند، تهران، خوارزمى، 1380
ـ مصباح، محمّدتقى، شرح اسفار، تحقیق و نگارش محمّد سعیدىمهر، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1375
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1383
ـ معین، محمّد، فرهنگ فارسى، تهران، امیرکبیر، 1362
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمهالمتعالیه فى الاسفارالعقلیه الاربعه، چ دوم، قم، منشورات طلیعهالنور، 1428ق
ـ ـــــ ، الشواهدالربوبیه، مقدّمه، تصحیح و تعلیق سید جلالالدین آشتیانى، چ سوم، قم، بوستان کتاب، 1382
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح و تحقیق محمّد ذبیحى و دیگران، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1381
ـ نصر، سیدحسین، تاریخ فلسفه اسلامى، زیرنظر سیدحسین نصر و الیور لیمن، تهران، حکمت، 1386
- Aristotle, The Complete Works of Aristotle, Barnes, Jonathan, vol. 1, 2, Princeton,
- O’Brien, John, Reasoning with the Senses: The Humanist Imagination, JSTOR South Central Review, 1993. v. 10. p. 3-
چکیده
در حیطه علمالنفس فلسفه اسلامى، حسّ مشترک به عنوان قوّهاى ادراکى مطرح شده است که مفاهیم حسّى، مفاهیم جعلى، و مفاهیم شهودى را ادراک مىکند. این مقاله، در دو حوزه وجودشناختى و معرفتشناختى، به بررسى حسّ مشترک پرداخته است. فلاسفه مسلمان از دوره ابنسینا با طرح مسئله وحدت نفس و تنزّل وجودى قواى نفس به حوزه مفهوم و اسم، به نوعى تقلیلگرایى وجودشناختى در باب حسّ مشترک جهت مىیابند. در بستر معرفتشناختى، در این مقاله، ابتدا ادراکات حسّ مشترک به لحاظ حصولى و حضورى بودن بررسى، و سپس با طرح مسئله نماى مطابقت در حکمت سینوى، نگاه ویژه ابنسینا به این مسئله تبیین شده است. در نهایت، با طرح نظریه حرکت جوهرى از دید ابنسینا (و اقتران با نگاه معرفتى ویژهاى که ابنسینا به حسّ مشترک دارد)، چالش فقدان محوریت اطلاقى معرفت از دیدگاه وى تاحدودى مرتفع شده است. حاصل این اقتران، گونهاى از معرفتشناسى خواهد بود که معرفتشناسى تشکیکى نامیده شده است
کلیدواژهها: حسّ مشترک، احساس، ادراک، تقلیلگرایى، حرکت جوهرى، معرفت تشکیکى
مقدّمه
«نفس شناسى» از جمله مباحث ذوابعادى است که در حوزههاى مختلفى مورد بررسى قرار مىگیرد. فلاسفه مسلمان، به گواهى تاریخ فلسفه، نفسشناسى را در حوزههاى معرفتشناسى، متافیزیک، روانشناسى و نهایتا دین بررسى کردهاند. در اسلام، به دلیل اهمیت مباحث مربوط به علمالنفس در خداشناسى، معاد، و اخلاق، توجه ویژهاى به شناخت نفس شده است. نفس، در اصطلاح فلاسفه اسلامى، به «کمال اوّل براى جسم طبیعى» تعریف شده است. در نزد اکثر ایشان، «نفس» جوهرى مجرّد و بسیط بوده که از طریق آثار آن در موجود زنده، قابل اثبات است. هنگام ورود به نفسشناسى فیلسوفان مسلمان، با حوزه وسیعترى چه از نظر تبیین و اثبات و چه از نظر چالشهاى پیشرو مواجه مىشویم. تمام مکاتب فلسفه از ابتداى تاریخ تاکنون، در این نکته اتّفاقنظر دارند که انسان واجد نوعى ادراکات حسّى است؛ ادراکاتى که به واسطه محرّکهاى خارجى بر ذهن توارد مىکنند. شکى نیست، فرایند تبدیل موادّ خام احساسى به ادراک ناب، فرایند پیچیدهاى است که در زیرمجموعههاى مختلف نفسشناسى قابل پیگیرى است. حسّ مشترک به عنوان یکى از قواى نفس، مىتواند در حوزههاى مختلف فلسفه اسلامى مورد بررسى قرار گیرد. در حوزه وجودى، طرح بحث وحدت و بساطت فاعلى نفس از دید فلاسفه اسلامى، بررسى موردى کارکردهاى حسّ مشترک و نهایتا اشتراک لفظى آن، نوعى تقلیلگرایى وجودى را توصیه مىکند. به جهت نگاه ویژهاى که در فلسفه ابنسینا نسبت به حسّ مشترک وجود دارد، در حوزه معرفتى، واکاوى رویکرد خاصّ او واجد اهمیت فراوانى است. اهمّ مسائلى که در این نوشتار مورد بررسى قرار گرفته، عبارت است از
1) تعلیل و تبیین وجودشناختى حسّ مشترک به عنوان واسطه بین احساس و ادراک، در حوزه فلسفه اسلامى، به چه نتایجى رهنمون مىشود؟
2) تعلیل و تبیین معرفت شناختى حسّ مشترک در حوزه فلسفه سینوى، به چه نتایجى رهنمون مىشود؟
تحلیل حسّ مشترک
واژهشناسى
و معناى «حس» آگاهى یافتن است و به تازى، آن را ادراک گویند. و حسّ باطن، قوّت نفسانى را گویند و این حسّ باطن نیز پنج است؛ یکى حسّ مشترک است و به لغت یونان، آن را قوّت بنطاسیا گویند. حسّ مشترک، قوّتى است که همه محسوسات را اندریابد و همه نزدیک او جمع شود
نسبت دیگر حواس بدان، مانند جاسوساناند که اخبار نواحى را به وزیر مَلِک رسانند و بالجمله، حسّ مشترک، مجمع محصولات همه حواسّ ظاهرى و مخزن آنهاست
اصطلاحشناسى
و حواسّ باطنه در انسان، اوّل آن، حسّ مشترک است و آلت تجویف اوّل است از دماغ و او ادراک جمیع صورى کند کى حواسّ ظاهر ادراک آن کنند و متادى شوند به او، و به او راجع شود اثر ایشان، و در او مجتمع شوند
فنطاسیا:4 قدما این اصطلاح را به قوّهاى اطلاق مىکردند که اشیاى خارجى را کهقبلاً احساس شدهاند، در خود حفظ مىکند و نشان مىدهد
نگاه تاریخى
نگاه تاریخى در باب واژهشناسى حسّ مشترک نشان مىدهد ظاهرا کاربرد این واژه چه در میان فیلسوفان مسلمان و چه در میان فیلسوفان مغربزمین، به صورت اشتراک لفظى بوده است. آنچه در این نوشتار مورد بررسى قرار گرفته، نگاه غالب و رایج به آن در میان فیلسوفان مسلمان است. واژه فنطاسیا6 اوّلین بار توسط ارسطو استفاده، و برخلاف نظر فلاسفه مسلمان، بر همان قوّه خیال اطلاق شد.7 پس، ارسطو فنطاسیا را صرفا به تخیّلبرمىگرداند. از دید او، حسّ مشترکْ حسّ خاصّى در عرض حواسّ دیگر نیست.8نفسشناسى فارابى، در باب توهّم، حسّ مشترک، متصرّفه، و ذاکره، سخنى ندارد. ظاهر امر گویاى این مطلب است که وى تمامى حواسّ باطنى را به تخیّل احاله نموده است.9 او قائل به قوّه رئیسهاى براى حواسّ ظاهرى است که محل اجتماع همه مدرکات حسّى است، و حواس همچون جاسوسان و خبرآوران او عمل مىکنند که ظاهرا اشاره به حسّ مشترک دارد. امّا فارابى فنطاسیا را نه براى حسّ مشترک یا خیال و نه براى امرى دیگر استفاده نکرده است.10 ظاهرا ابنسینا اوّلین فیلسوفى است که واژه فنطاسیا را در معنایى که امروزه کاربرد دارد، به کار برده است. از نظر وى، حسّ مشترکْ محل عودت فراوردههاى محسوسات و کارکردش تمییز ملون از ملموس است. ابنسینا فنطاسیا و بنطاسیا را صریحا بر حسّ مشترک اطلاق نموده است
(در باب ماهیت) حسّ مشترک: قوّهاى است که تمامى محسوسات به آن بازگشت مىکنند. امکان این کارکرد در حیوانات، با وجود فقدان قوّه عقل در آنها، اثبات هستى آن مىکند
یکى از کارکردهاى حسّ مشترک، در باب تبیین نفسشناسى دینى در آموزه نبوّت و وحى است. عناصر وحى از دید ابنسینا مشتمل بر: قوّه قدسیه، حدس و قوّه خیال و حسّ مشترک است.12 سهروردى در اشارت بر حسّ مشترک مىگوید
و حیوان را ترتیب کردند پنج حسّ ظاهر و پنج حسّ باطن؛ اوّلش حسّ مشترک است، که مشاهده مىکند صور جمله محسوسات
اگر نه او بودى، حکم نتوانستمانى کردن، که این زرد حاضر این شیرینى است؛ زیرا که در هر یکى از حواسّ ظاهر، یکى بیش صورت نیست. و نقطه گردان را کچون دایرهاش مىبیند
سهروردى در حکمهالاشراق، با استفاده از وجود حسّ مشترک (به عنوان قوّهاى که داراى افاعیل متعدّد است)، این مطلب را که تعدّد افاعیل بر تعدّد قوا دلالت مىکند، مورد مناقشه قرار مىدهد.15 سلطانالمحقّقین در تجریدالاعتقاد، در ذیل انواع قواى باطنى، در باب حسّ مشترک چنین مىگوید: «ومن هذه القوى بنطاسیاالحاکمه بین المحسوسات.»16 بحث صدرالمتألّهین درباره حسّ مشترک را مىتوان از دو منظر نگریست. ملّاصدرا در آثار خود، گاهى بر اساس رأى جمهور فلاسفه مبنى بر اثبات وجود حسّ مشترک به عنوان قوّهاى مستقل در فرایند ادراک بحث مىنماید و گاهى به جهت ناسازگارى وجودشناختى و معرفتشناختى حسّ مشترک با مبانى فلسفى خویش همچون نظریه وحدت در کثرت نفس، تجرّد نفس و قواى آن، حدوث جسمانى و بقاى روحانى نفس در فرایند حرکت استکمالى، نوعى تقلیلگرایى وجودشناختى را توصیه مىکند. وى مشاعر باطنى را اجمالاً به سه بخش تقسیم مىکند: قوّه مدرکه، حافظه، و متصرّفه. قوّه مدرکه خود دو قسم است: مدرک صور و مدرک معانى. مدرک صور همان است که حسّ مشترک (بنطاسیا) نامیده شد. حسّ مشترک در لسان ملّاصدرا قوّه جزئیه ادراکى مجرّد از مادّه است
حسّ مشترک از منظر وجودشناختى

دانلود پروژه مقاله برهانهای وجوب و امکان در word
جمعه 95/4/18 2:37 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله برهانهای وجوب و امکان در word دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله برهانهای وجوب و امکان در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله برهانهای وجوب و امکان در word
چکیده
مقدّمه
اقسام برهان و تطبیق آن بر برهانهای وجودی، صدّیقین و امکان و وجوب
قاعده «ذوات الاسباب» و برهان بر وجود خدا
قاعده «ذوات الاسباب» در منطق
مجرّبات و قاعده «ذوات الاسباب»
جمعبندی قاعده «ذوات الاسباب» در منطق
لمّی بودن علم به صانع از راه علم به مصنوع از نظر شیخالرئیس
انّی بودن علم به صانع از راه مصنوع نزد صدرالمتألّهین
بازخوانی نظریه صدرالمتألّهین
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله برهانهای وجوب و امکان در word
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح محمّدبن محمّد طوسی، بیجا، نشر کتاب، 1403
ـ ـــــ ، الشفاء، المنطق، البرهان، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، قم، منشورات مکتبه آیهاللّه المرعشی النجفی، 1404
ـ ابن کمونه، التنقیحات فی شرح التلویحات، تصحیح سیدالحسین موسوی، تهران، پایاننامه دکتری دانشکده الهیّات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، 1375
ـ بهمنیار، التحصیل، تحقیق مرتضی مطهّری، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران،، 1375
ـ حلّی، جمالالدین حسن، الجوهر النضید، قم، بیدار، 1363
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، رسائل سبعه، قم، نشر کتاب، 1362
ـ ـــــ ، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1362
ـ طوسی، محمّدبن محمّد، اساس الاقتباس، چ چهارم، تصحیح مدرّس رضوی، تهران، دانشگاه تهران، 1367
ـ مصباح، محمّدتقی، تعلیقه علی نهایهالحکمه، قم، مؤسسه فی طریق الحق، 1405
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، تعلیقات بر شرح حکمهالاشراق، قم، بیدار، بیتا
چکیده
فیلسوفان و منطقدانان از یکسو، برهان را معطی علم یقینی دائمی میدانند، و از سوی دیگر، علم به ذوسبب را جز از راه سبب آن ممکن نمیدانند. آنان همچنین برهان را به «لم» و «ان مطلق» و «دلیل» تقسیم کرده و معتقدند: دلیل ـ در واقع ـ برهان نبوده و معطی یقین نیست. نیز فیلسوفان از راه علم به ممکنات (معلول) برهانی بر وجود واجب میآورند. بنابراین، اشکال میشود که برهان از راه علم به ممکنات از نوع دلیل است و یقینآور نبوده و اساسا واجب برهانپذیر نیست. برخی از فیلسوفان مانند شیخ الرئیس در پاسخ به این اشکال، برهان «وجوب و امکان» را نوعی برهان لمّی دانسته و برخی دیگر مانند بهمنیار و علّامه طباطبائی آن را برهان انّی مطلق تلقّی کردهاند. صدرالمتألّهین آن را نوعی دلیل یقینآور در برابر دلیلی که یقینآور نیست، دانسته است
کلیدواژهها: ذوات الاسباب، برهان لمّی، برهان انّی مطلق، دلیل، برهان وجوب و امکان
مقدّمه
فیلسوفان برای وجود خدا، برهانهای متعددی اقامه کردهاند که میتوان در یک دستهبندی کلی، آنها را به سه دسته تقسیم نمود
1 برهانهای وجودی که از مفهوم «خدا» آغاز میشود و به وجود او پایان میپذیرد. این برهانها، از مفهوم «خدا» با عنوان ـ مثلاً ـ «کامل مطلق» یا «واجبالوجود» و مانند آن، که منحصرا میتواند بر خدا صادق باشد، شروع میشود و با استفاده از قوانین منطق و اصل «امتناع تناقض» و احیانا بعضی از اصول اوّلی دیگر، به اثبات وجود خدا میپردازد
2 برهانهای صدّیقین، که از اصل هستی آغاز میشود و به وجود خدا ختم میشود. در این برهانها، از اصل وجود و هستی شروع میشود و با استفاده از قوانین منطقی و بعضی از اصول اوّلی یا مبرهن، وجود خدا اثبات میشود
3 برهانهای امکان و وجوب که از هستی ممکن آغاز میشود و با اثبات وجود خدا، به انجام میرسد. در این برهانها از وجود ممکن آغاز میشود و با استفاده از قوانین منطقی و برخی اصول بدیهی یا مبرهن، وجود خدا به اثبات میرسد. این دسته از برهانها طیفهای گوناگونی دارد. دانشمندان علوم طبیعی از وجود حرکت در طبیعت آغاز میکنند و وجود محرّک اول را به اثبات میرسانند. متکلّمان از پدیدهها و حادثها آغاز میکنند و وجود قدیم را به اثبات میرسانند. فیلسوفان از وجود ممکنات به خاطر امکانشان ـ نه به سبب حرکت یا حدوثشان ـ آغاز میکنند و وجود واجب را به اثبات میرسانند
سرّ اینکه برهان «حرکت» یا برهان «حدوث» را به برهان «امکان و وجوب» برمیگردانیم این است که در نهاد این برهانها، برهان «امکان و وجوب» نهفته است؛ زیرا اگر بپرسیم: چرا هر متحرّکی در حرکتش محتاج محرّک اول است، یا اینکه چرا هر پدیدهای در وجودش محتاج قدیم است، پاسخ معقولی نمیتوان به آن داد، جز اینکه گفته شود: حرکت یا حادث ممکنالوجود است و هر ممکنالوجودی نسبت به وجود و عدم مساوی است. بنابراین، ممکن در وجود یا عدمش محتاج علت است؛ زیرا به دلیل بطلان دور و تسلسل، باید به واجب منتهی شود
اقسام برهان و تطبیق آن بر برهانهای وجودی، صدّیقین و امکان و وجوب
منطقدانان برهانها را به دو دسته لمّی و انّی تقسیم کردهاند. هر چند لمّی و انّی بودن برهان اختصاص به قیاسهای اقترانی ندارد، ولی توجه منطقدانان در این تقسیم، به سبب نقش حدّ وسط در قیاس معطوف به قیاسهای اقترانی بوده و از اینرو، بعضی از منطقدانان با ضابطهای لمّی و انّی، را به قیاسهای استثنایی تسّری دادهاند، و ضابطه این است که مستثنا در قیاسهای استثنایی به منزله حدّ وسط در قیاسهای اقترانی است
اگر حدّ وسط برهان، علاوه بر مقام اثبات و علتِ تصدیقِ به نتیجه، در مقام ثبوت و نفسالامر هم علت نتیجه باشد، برهان «لمّی» است. اما اگر حدّ وسط علت نفسالامری نتیجه نباشد، بلکه صرفا علت اثباتی و تصدیقی به نتیجه باشد، برهان «انّی» است
طبق تعریفِ «برهان لمّی»، باید گفت: برای وجود واجب، برهان لمّی ممکن نیست؛ زیرا هیچ حدّ وسطی علت نفسالامری وجود خدا نیست. بنابراین، تنها راه ممکن برای اثبات وجود خدا برهان انّی است
اما برهانهای انّی در منطق، به سه دسته تقسیم شدهاند؛ زیرا حدّ وسط و اکبر یا هیچگونه رابطه علّی و معلولی ندارند و در عین حال ملازمند، یا ملازمه علّی و معلولی دارند. در صورت اخیر، یا حدّ وسط معلول نتیجه است که در اصطلاح، آن را «دلیل» میخوانند، یا حدّ وسط و حدّ اکبر هر دو معلول علت سومی هستند. برهانهای انّی از نوع اول و سوم را برهان «انّی مطلق» نامیدهاند
باید توجه داشت که برهان انّی از نوع سوم ـ در واقع ـ ترکیبی از دلیل و برهان لمّی است؛ زیرا هرگاه حدّ وسط و حدّ اکبر معلول علت سومی باشند در واقع، با دلیل از راه معلول اول، علم به علت حاصل میشود و با برهان لمّی، از راه علت، علم به معلول دوم حاصل میگردد. بنابراین، ارزش معرفتی برهان انّی نوع سوم در حدّ دلیل است؛ زیرا نتیجه تابع اخس است، مگر آنکه نشان داده شود که به جهت خصوصیت برهان انّی از نوع سوم، ارزش معرفتی آن از دلیل بیشتر است و مفید یقین منطقی است
اکنون در مقام تطبیق، میتوان گفت: برهانهای وجودی یا صدّیقین باید از نوع برهان انّی مطلق باشند که علّامه طباطبائی بر آن اصرار دارد؛ زیرا از نظر ایشان، در فلسفه، فقط برهانهای انّی مطلق راه دارد.4 یا اینکه برهان باید لمّی باشد؛5 زیرا در این نوع برهانها، از وجود معلول استفاده نمیشود تا برهان از نوع دلیل یا ترکیبی از دلیل و لمّی باشد. اما برهان وجوب و امکان را مصداق چه نوعی از برهان بدانیم: لمّی، انّی مطلق، یا دلیل؟ به دلیل آنکه در این برهان، از وجود ممکن استفاده میشود، گفتهاند: در این صورت، استدلال از نوع دلیل خواهد بود و دلیل اساسا به دو جهت برهان نیست؛ زیرا
اولاً، حدّ وسط در وجوب و امکان معلول است و با معلول، وجود علت کشف نمیشود؛ زیرا ممکن است برای معلول علتهای بدیل وجود داشته باشد. از اینرو، از معلول خاص، علت خاص کشف نمیشود؛ مثلاً، نمیتوان از وجود حرارت (= معلول) وجود آتش (= علت) را کشف کرد؛ چراکه ممکن است حرارت معلول علت دیگری همچون حرکت یا اصطکاک باشد
ثانیا، حدّ وسط در برهان «وجوب و امکان» معلول است و بر اساس قاعده «ذوات الاسباب» علم به معلول فرع بر علم به علت است. بنابراین، علم به علت از راه علم به معلول امکانپذیر نیست، در حالی که از نظر فیلسوفان، برهانهای امکان و وجوب از نوع دلیل نیست، بلکه نوعی برهان انّی مطلقِ یقینآور است. این پژوهش برای بررسی اشکال دوم سامان یافته است
قاعده «ذوات الاسباب» و برهان بر وجود خدا
«ذوات الاسباب لاتعرف إلا بأسبابها.» طبق این قاعده، راه شناخت اموری که دارای سبب باشند جز از راه علل آنها امکانپذیر نیست. حال بر اساس این قاعده، اشکال میشود که تقسیم برهان به لمّی و انّی تقسیم درستی نیست،7 بلکه تقسیم شیء به خود و غیر خود است؛ زیرا هر استدلالی از دو حال خارج نیست: یا لمّی (و یقینآور) است، و یا انّی، و در نتیجه، از راه علت نبوده و یقینآور نیست و بنابراین، برهان نیست
اشکال مزبور بر اساس قاعده «ذوات الاسباب» سایه شومش را بر ادلّه اثبات وجود خدا میافکند و برهان بر وجود واجب را ناممکن میسازد؛ زیرا براساس تقسیم برهان به لمّی و انّی، باید ادلّه اثبات وجود خدا یا لمّی باشد یا انّی. اما به دلیل آنکه وجود خدا معلول علتی نیست، ادلّه اثبات وجود خدا ممکن نیست لمّی باشد. بنابراین، تنها فرض باقی مانده این است که آن ادلّه از نوع برهان انّی باشند. اما براساس قاعده «ذوات الاسباب»، هرگاه ثبوت محمولی برای موضوع دارای علت و سبب نباشد یا باید بدیهی اوّلی و بینیاز از برهان باشد و یا بیان قیاسی یقینآوری برای آن ممکن نباشد
اگر مفاد قاعده «ذوات الاسباب» این باشد که هر محمولی که برای موضوع دارای علت نیست یا باید ثبوت آن برای موضوعی بدیهی باشد و یا اصلاً علم یقینی بدان ممکن نباشد، در این صورت، باید گفت: هیچ برهانی برای وجود خدا ممکن نیست؛ زیرا خدا علت ندارد تا برهان لمّی داشته باشد و برهان غیر لمّی (انّی) هم یقینآور نیست. پس بر اساس قاعده «ذوات الاسباب»، برهان صدّیقین و برهانهای وجودی هم برای واجب ممکن نیست

دانلود پروژه مقاله تاثیر مهد کودک در آموزش ابتدایی در word
یکشنبه 95/4/6 2:52 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله تاثیر مهد کودک در آموزش ابتدایی در word دارای 51 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله تاثیر مهد کودک در آموزش ابتدایی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله تاثیر مهد کودک در آموزش ابتدایی در word
مقدمه
دوره پیش دبستانی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر دارد ؟
اهمیت و ضرورت موضوع
ویژگی های رشد در کودکان پنج تا شش ساله
اهداف تحقیق
فرضیه تحقیق
تعریف متغیر ها
1-پیش دبستانی
2-آموزش پیش دبستانی
3-عملکرد تحصیلی
لزوم برداشتی نو و دیدی تازه
5ـ آموزش و پرورش قبل از دبستان در ایران
انواع دوره های پیش دبستانی و ویژگیهای برنامه های آنها
اهداف آموزش و پرورش قبل از دبستان
دوره اساس یا قصد کلی دوره پیش از دبستان
پیشینه تحقیق
روش تحقیق
جامعه آماری
روش نمونه گیری (تعیین حجم نمونه)
ابزار جمع آوری اطلاعات
روش تحلیل داده ها
روش ارائه یافته ها
تجزیه و تحلیل داده ها
بحث و نتیجه گیری
فرضیه
مشخص کردن فرضیه
محدودیت های تحقیق
پیشنهادات
منابع و مآخذ
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله تاثیر مهد کودک در آموزش ابتدایی در word
1-آدگافور ، آموختن برای زیستن ، مجید رهنما ، سال 1354
2-اسپارگ ، برنارد ، آموزش در دوران کودکی ، حسین نظری نژاد ، انتشارات آستان قدس رضوی ، سال 1366
3-آقازاده ، احمد ، آ. پ تطبیقی ، جلد اول و دوم ،چاپ اول ، انتشارات پیام نور
4-آناستاری ، تفاوت های فردی ، مترجم : جواد ظهوریان ، چاپ دوم ، انتشارت آستانه قدس رضوی ، سال
5-پژوهش های آموزشی ، پائیز 1370 ، دفتر پژوهشی وزارت آ.پ
6-سره ، صغری ، «مجله رشد معلم ویژه دبستان و پیش دانشگاهی» ، سال دوازدهم
7-عیسی زاده منشی ، مصطفی ، تاثیر دوره آمادگی بر بر پیشرفت تحصیلی ، کلاسهای چهارم و پنجم ، پایان نامه فوق لیسانس ، دانشگاه تربیت معلم تهران ،
8)مصدقی ، مجتبی ، «مجله رشد معلم ویژه دبستان و پیش دبستان » دوره ششم ، سال 72-1371
9-مفیدی ، فرخنده ، آموزش و پرورش پیش دبستانی ، چاپ اول ، انتشارات پیام نور سال
10-وزارت آموزش و پرورش ، طرح کلیات نظام جدید ، انتشارات وزارت آموزش و پرورش خردادماه 67
مقدمه
کودکان گلهای زندگی هستند که اگر نور خورشید تربیت به آنها بتابد و اگر از جویبار آگاهی آب بنوشند و باز هم اگر مورد توجه ،لطف و نوازش کافی قرار گیرند عطرشان باغ زندگی را فرا می گیرد ، اگر چنین نباشد ، کویری را بوجود می آورند بی بروبار که نه باغ ، بلکه خارستان است و اولین سنگ بنای سازندگی شخصیت کودکان و در نهایت سازندگی اجتماع در همین سالهای اولیه گذاشته می شود و لذا هم از نظر کیفی و هم از حیث کمی این دوره از اهمیت خاصی برخوردار است
بنا به سفارش نبی اکرم (ص) که می فرماید (العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر) که دانش در کودکی مانند نقش بر سنگ است [1]. و یا غزالی اشاره ای به این مطلب دارد که (هر کار که عظیم بود ، تخم آن اندر کودکی افکنده باشند [2])
در این راستا فردریک فروبل آلمانی سیستمی از بازیهای آموزشی را برای کودکان ابداع کرد و برای نخستین بار کودکستانی را در سال 1837 در بلانکبرک آلمان بنا نهاد و در سال 1855 اولین کودکستان در آمریکا توسط کارل شورز تاسیس شد
در نیم قرن اخیر ، آموزش و پرورش پیش دبستانی (کودکستان –مهدکودک )در کشور ما ضرورت پیدا کرد و از سال 1298 در تهران و بعضی از کشورهای دیگر مانند ایران کودکستانهایی تاسیس شد و می توان گفت اولین کودکستان ایران در سال 1303 در شهر تبریز در محله صفی بازار توسط جبار باغچه بان به نام باغچه اطفال تاسیس شد[3]
در سال 1307 در شیراز تاسیس شد و مخصوص کودکان مرفه بود و اولین امتیازی که از طرف وزارت معارف و اوقاف صنایع مستطرفه برای تاسیس کودکستان ها صادر شد و به نام خانم برسابه هوسپیان در تاریخ 31/4/1310 بود و این سال سرآغاز جدیدی درتاریخ آموزش های پیش دبستانی در ایران بود که مخصوص کودکان 7-4 سال بود که در سال 1335 طبق آئین نامه ای سن کودکان 6-3 سال قید شد و تا سال 1322 کودکستان در ایران وجود داشته است و تا سال 1371 تعداد آنها به 4114 باب رسید و در کشور بنین نیز دوره دو ساله پیش از دبستان که کودک از سن 3 سالگی شروع می کند و تا سن 5 سالگی ادامه می یابد در این دوره مطابق علاقه و استعدادش تحصیل می کند[4]
آموزش و پرورش در مرحله پیش از دبستان از دیر باز در کشور ، بعنوان یک مرحله آموزش مطرح بوده است . یعنی از همان زمان که برنامه ریزی در امر تعلیم و تربیت کودکان در دوره دبستان به طور جدی مورد توجه قرار گرفته مساله تعلیم و تربیت کودکان در سالهای اولیه پیش از دبستان که باید آن را سالهای سازندگی و تشکیل دهنده بسیاری از صفات و خصوصیات کودک نامید نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است با توجه به اینکه انسان اولین ارتباط اجتماعی خود را با محیط اطرافش از دوران طفولیت آغاز می کند و اولین درسهای زندگی فردی و اجتماعی را در این سن می آموزد . لذا این سن ضرورت توجه بیشتر را می طلبد و هویدا است ذهن کودک همانند زمین مساعدی است که تاکنون کشتی در آن صورت نگرفته و بذری افشانده نشده است . بنابراین در چنین زمین مساعدی هر بذری که افکنده شود پاسخ می دهد و زمینه رشد آن با توجه به توانایی هایش فراهم می شود و حاصل این بذر تا پایان عمر در مزرعه ذهن کودک باقی می ماند و فرد از آن تاثیر می پذیرد و بر اساس آن عمل می کند و تغییر بنیادی آن بسیار مشکل و در مواردی غیر ممکن است . بنابراین برای اینکه کودک در مسیر صحیح تربیتی قرار گیرد باید آموزش او را از همان دوران کودکی آغاز کرد لیکن رشد روزافزون صنعت و جامعه صنعتی و تنگناهای اقتصادی موجب شده تا آنچنان که باید و شاید مسئولان با این موضوع برخورد جدی ننمایند . نگاهی گذرا به تغییر و تحولات آموزش و پرورش پیش از دبستان در طول بیش از نیم قرن گذشته نشانگر این است که وجهه نظرهای شخصی در این امر بیش از حقایق علمی و عینی و مسلم و غیر قابل انکار موثر بوده است
در طول تاریخ نگرش اندیشمندان درباره مقام محیط و جایگاه آموزش کودکان متفاوت بوده است . زمانی کودک مینیاتور افراد بزرگسال تلقی می شده و زمانی دیگر این اندیشه رواج داشته که کودک یک بزرگسال کوچک نیست بلکه به خودی خود اهمیت و ارزش دارد و از این رو باید نیازهای او را دریافت و در جهت ارضای آنها کوشیده ولی آنچه مهم است این است که آموزش و پرورش در دوره های پیش از دبستان خود مرحله ای است که برای رشد قوای جسمانی ، ذهنی ، عاطفی ، اعتقادی و اجتماعی کودک ضرورت دارد و از این می خواهیم بررسی نماییم که آیا
دوره پیش دبستانی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر دارد ؟
[1] -مفیدی ، فرخنده ، آموزش و پرورش پیش دبستانی ، چاپ اول ، انتشارات پیام نور ، سال 1372 ، ص
[2] -مفیدی ، فرخنده ، آموزش و پرورش پیش دبستانی ، چاپ اول ، انتشارات پیام نور ، سال 1372 ، ص
1-مصدقی ، مجتبی ، مجله رشد معلم ویژه دبستان و پیش دبستان ، دوره ششم ،72-1371 ، ص57
2-مفیدی فرخنده ، آموزش و پرورش پیش دبستانی ، چاپ اول ، انتشارات پیام نور ، سال 1372 ، ص41

دانلود پروژه مقاله واژهشناسى «جسمانیت» در نظریه جسمانیه الحدوث و
یکشنبه 95/4/6 2:52 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله واژهشناسى «جسمانیت» در نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس در word دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله واژهشناسى «جسمانیت» در نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله واژهشناسى «جسمانیت» در نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس در word
چکیده
مقدّمه
طرح مسئله
آشنایى اجمالى با واژه «جسمانى»
1) معناى لغوى «جسمانى»
2) «جسمانى» در فرهنگهاى اصطلاحات
«جسمانى» در مکتب صدرایى
الف. معناى اول
ب. معناى دوم
نقد و بررسى نظریه دوم
داورى درباره معناى واژه «جسمانى»
دفع توهّم
تفسیر شواهد معناى دوم
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله واژهشناسى «جسمانیت» در نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس در word
ـ آملى، محمّدتقى، دررالفوائد: تعلیقه بر شرح منظومه، قم، مؤسسه دارالتفسیر، چ سوم، 1374
ـ ابنسینا، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، بیروت، مکتبه الاعلام الاسلامى، 1404ق
ـ ـــــ ، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق و تصحیح حسن حسنزاده آملى، قم، بوستان کتاب، چ دوم، 1385
ـ ابنمنظور، لسانالعرب، قم، ادبالحوزه، 1363
ـ انصارى شیرازى، یحیى، دروس شرح منظومه، قم، بوستان کتاب، 1387
ـ تهانوى، محمّدعلى، کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1996م
ـ جرجانى، سید شریف علىبن محمّد، شرح المواقف، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1998م
ـ جهامى، جیرار، موسوعه مصطلحات الفلسفه عندالعرب، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1998م
ـ حسنزاده آملى، حسن، سرحالعیون فى شرحالعیون، قم، بوستان کتاب، چ سوم، 1387
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملى و تحقیق و تقدیم مسعود طالبى، تهران، ناب، 1379ـ1369
ـ سهروردى، شهابالدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدّمه هانرى کربن و سیدحسین نصر و نجفقلى حبیبى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چ دوم، 1375
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چ شانزدهم، 1422ق
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، مطبوعات دینى، 1383
ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدى بر نظام حکمت صدرایى، تهران، سمت، 1385
ـ فراهیدى، خلیلبن احمد، کتاب العین، قم، هجرت، چ دوم، 1409ق
ـ کاشانى، افضلالدین، مجموعه مصنّفات (رساله مدارجالکمال)، تهران، خوارزمى، چ دوم، 1366
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، تحقیق مصطفى محقّق داماد، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1382
ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، چ چهارم، 1990م
ـ ـــــ ، کتاب العرشیه، ترجمه غلامحسین آهنى، اصفهان، مهدوى، بىتا
ـ ـــــ ، کتاب المشاعر (به همراه کتاب عمادالحکمه: ترجمه مشاعر)، ترجمه میرزا عمادالدوله، اصفهان، مهدوى، بىتا
ـ ـــــ ، مجموعه الرسائل التسعه، تهران، بىنا، 1302ق
ـ ـــــ ، مفاتیحالغیب، مقدّمه و تصحیح محمّد خواجوى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1363
ـ موسوى، هادى، بررسى تطبیقى نظریه «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا» بودن نفس نزد صدرالمتألّهین شیرازى و افضلالدین کاشانى، پایاننامه کارشناسى ارشد، قم، دانشکده تربیت مدرّس دانشگاه قم، 1388
- Encyclopedia of Philosophy, Donald m. Borchert editor in Chief, Thomson Gale,a part of the Thomson Corporation, the United States of America,
چکیده
نظریه جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس، جزء نظریات بدیع صدرالمتألّهین درباره ماهیت نفس است. این نظریه درصدد است اثبات کند که نفس در ابتداى پیدایش، موجودى جسمانى است؛ امّا در طول زندگى، به واسطه حرکت جوهرى، کمال مىیابد و به موجودى روحانى تبدیل مىشود. بسیارى از شارحان این نظریه به بررسى ابعاد گوناگون آن پرداختهاند. با وجود این، به نظر مىرسد از تعیین دقیق معناى واژه «جسمانى» غفلت شده است؛ واژهاى که نقش محورى را در نظریه ملّاصدرا ایفا مىکند
دو تعریف عمده در مورد حقیقت معناى جسمانى به دست داده شده است: یکى «موجودى از سنخ جسم و یا همان جسم» و دیگرى «موجودى شدیدالتعلّق به جسم». مقاله حاضر به دنبال آن است که نشان دهد: مراد ملّاصدرا از «جسمانى» معناى نخست آن واژه مىباشد؛ یعنى نفس، در ابتداى حدوث، جسم است. شواهد و قراین موجود در آثار او همین مدّعا را تأیید و تثبیت مىکنند
کلیدواژهها : حدوث نفس، حدوث جسمانى، روحانیهالبقاء جسمانى، ملّاصدرا
مقدّمه
بر اساس نظریه مشهور صدرالمتألّهین در باب کیفیت حدوث نفس، با نام نظریه «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس»، نفس در ابتداى حدوث خود به منزله موجودى جسمانى است که با توجه به حرکت جوهرىاى که در ذاتش دارد، کمال مىیابد و به موجودى مجرّد تبدیل مىشود. در این نظریه، جنبههاى بسیار مهمى وجود دارد که بررسى هریک از این جنبهها قسمتى از آن نظریه را بر ما آشکار مىسازد. یکى از مهمترین جنبههاى این نظریه، روند اثبات آن در دستگاه فلسفى صدرایى است؛ به این صورت که مبادى و اصول آن نظریه مشخص شود و روند اثبات آن روشن گردد. چنین بحثى قسمت عمدهاى از مباحث مربوط به این نظریه را دربر مىگیرد و مىتواند تصوّر درستى از این نظریه به دست دهد. امّا این تصوّر که بحث از مبادى و اصول نظریه ملّاصدرا، و پیگیرى روند اثبات آن، ما را به سمت نگاهى جامع و کاربردى از این نظریه سوق مىدهد کاملا اشتباه است؛ زیرا نظریات فلسفى دو جنبه کلّى دارند: جنبهاى از آن، که بحث دقیق از جزئیات اینگونه مباحث است، در حیطه کارى فیلسوفان و متعلّمان فلسفه قرار دارد و جنبه دیگر آن، که تاحدّى کاربرد آن را در جامعه علمى غیرفلسفى تضمین مىکند، نمایى است که این نظریه دارد. گفتنى است که در ارائه این نظریه به جامعه غیرفلسفى، شاید تبیین اصول و مبانى آن ـ و نیز روند اثباتى آن ـ چندان ضرورت نداشته باشد؛ با این حال، اگر چنین کارى لازم باشد، باید به زبانى ساده صورت گیرد تا شاخههاى دیگر علم، که با مباحث دقیق فلسفى نامأنوساند، بتوانند از این دست نظریات استفاده کنند. بر این اساس، واژگان این نظریه باید در میان کسانى که قصد استفاده آماده از یک نظریه فلسفى را دارند گویاى محتواى آن باشد. به همین سبب، در کنار بحثهاى کاملا فلسفى از نظریات گوناگون، مباحثى از این دست که واژهشناسى آن نظریات را برعهده دارند نیز ضرورى مىنماید. بدیهى است که چنین پژوهشى، چون کشف معناى فلسفى را عهدهدار است، نمىتواند از طرح بعضى مباحث فلسفى اجتناب ورزد
طرح مسئله
از میان واژگانى که ممکن است در نظریه «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس» ابهامآفرین باشد، یکى واژه «جسمانى» است. البته در نظریه یادشده، مشکلات دیگرى نیز به چشم مىخورد؛ امّا مشکل عمده این نظریه همان منظور دقیق صدرالمتألّهین از واژه «جسمانى» است. ملّاصدرا در کتابهاى معروف خود، به تعیین معناى دقیق جسمانى نپرداخته و کوشش چندانى هم در این زمینه به کار نبسته است؛ از اینرو، براى تعیین معناى جسمانى، باید به کلام شارحان وى مراجعه شود. این در حالى است که این قضاوت درباره درستى یا نادرستى تبیین شارحان از این واژه و نیز نوع شواهد آنها در این تفسیر، جاى بررسى بیشترى دارد؛ زیرا آنچنانکه به تفصیل خواهیم گفت، جسمانى مىتواند حاکى از دو معنا باشد: 1) موجودى که از سنخ جسم، و یا همان جسم است؛ 2) موجودى که جسم نیست، ولى تعلّق شدیدى به جسم دارد. بنابراین، اگر بپذیریم که جسمانیت در عبارت «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس» بر معناى اول ـ یعنى جسم بودن ـ دلالت دارد، باید گفت که ماهیت نفس در ابتداى پیدایش، چیزى جز جسم نیست؛ امّا اگر معناى دوم را بپذیریم، باید گفت: نفس موجودى غیرِجسم، یا غیرجسمانى به معناى اول است که تعلّق شدیدى به جسم دارد. بررسى کتابهاى برخى از شارحان نظریه ملّاصدرا، ما را به این دو تفسیر متفاوت از واژه جسمانى رهنمون ساخته است. این اختلاف از آنجا ناشى شده که ملّاصدرا در کتابهاى مشهور فلسفى خود، یا تفسیر درستى از این واژه به دست نداده، یا در برخى موارد کلام خویش را به گونهاى مبهم بیان کرده است؛ حتى گاه شاهد عباراتى از وى هستیم که چنان ماهیتى براى نفسِ حادثشده تعریف مىکند که گویى نفس حادثشده در ابتداى حدوثش جسمانى نیست، بلکه مجرّد است. ملتزم شدن به چنین قولى، لوازمى را در پى دارد که این لوازمْ بر هیچیک از خوانندگان فلسفه پوشیده نیست. شمار این عبارات ابهامآمیز به قدرى است که موجبات تردید برخى از بزرگان ما را نیز در معناى جسمانى فراهم کرده است که خود بررسى دقیقى را مىطلبد. این نوشتار بر آن است تا به آنها نیز بپردازد. انتخاب هریک از دو معناى «جسمانى» ممکن است تفاوتهاى بنیادینى در تفسیر نظریه ملّاصدرا به وجود آورد. بر این اساس، واژهشناسى جسمانى نه تنها در شناخت معناى «جسمانى» نقش تعیینکنندهاى دارد، بلکه در اصل نظریه «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس» نیز مىتواند اثرگذار باشد؛ زیرا ما به دنبال تعیین ماهیت نفس در ابتداى حدوث آن هستیم
آشنایى اجمالى با واژه «جسمانى»
1) معناى لغوى «جسمانى»
واژه «جسمانى» از واژگانى است که مىتوان معانى گوناگونى را بر آن حمل کرد؛ از اینرو، ریشهیابى لغوى و نیز تفسیر این واژه درگرو شناخت بیشتر معناى آن است. امّا هنگامى که به جستوجوى این واژه در فرهنگهاى لغت مىپردازیم، متوجه مىشویم که در فرهنگهاى لغت مشهور عربى، اثرى از واژه «جسمانى» دیده نمىشود. به همین سبب، شاید بتوان گفت: این واژه جزء واژگان عربى نیست، بلکه از لغات ساختگى فارسى شمرده مىشود که از واژه «جسم» در زبان عربى گرفته شده است
2) «جسمانى» در فرهنگهاى اصطلاحات
شاید در کتب اصطلاحشناسى فلسفى، به جز صفاتى معدود از جسمانى، معناى دقیقى براى جسمانى یا الجسمانى یافت نشود. در ذیل مدخل «جسم»، تنها مىتوان اشارهاى به اصطلاح جسمانى را یافت؛ مثلا اینکه جسمانى به امرى مىگویند که منسوب به جسم باشد. همچنین، در توصیف جسمانى، صرفآ به یکى از ویژگىهاى آن (منتقش نشدن به صور متعدّد) اشاره مىشود
إنّ النفس تنطبع فیها صور کثیره من غیر مدافعه بعضها لبعض. و الجسم و الجسمانى لیسا کذلک فإنّ صوره الفرس المنقوشه على الجدار مثلا ما لم تمح لایمکن اثبات صوره أخرى فى محلّها. إنّ النفس تنطبع فیها ماهیتا المتضادین معآ و لاشىء من الجسم و الجسمانى کذلک
در بعضى از کتب نیز به اشتباه، تعریف اصطلاح دیگرى را براى «جسمانى» ذکر کردهاند؛ براى نمونه، در کتابى، تعریف قوّه جسمانى به جاى تعریف جسمانى آمده و در تعریف جسمانى چنین گفته شده است: شیئى که حالّ در جسم است. امّا در منبعى که این کتاب تعریف یادشده را از آن نقل کرده، قوّه جسمانى اینگونه توضیح داده شده است : «قال الحکما: القوّه الجسمانیه اى حاله فى الجسم.»
علّت ایجاد این اشتباه آن است که در عبارت مزبور، صفت «جسمانى» با توجه به واژه «قوّه» تعریف شده است. قوّه جسمانى قوّهاى است که حالّ در جسم است؛ در حالى که اصطلاح جسمانى به طور مطلق، با قوّه جسمانى تفاوت دارد. بنابراین، نمىتوان واژه قوّه را از ابتداى تعریف مذکور حذف کرد و باقى عبارت را جداگانه در تعریف جسمانى آورد. با توجه به این مورد و دیگر مواردى که ذکر شد، شاید نتوان معناى فلسفى دقیقى از واژه جسمانى را در کتابهاى لغت یا اصطلاحشناسى یافت؛ گرچه اینگونه کتابها در ارائه تصویرى کلّى از جسمانى مفیدند
«جسمانى» در مکتب صدرایى
بعد از ارائه تصویرى اجمالى از معناى جسمانى در کتابهاى لغت و اصطلاحشناسى، به این نتیجه مىرسیم که براى فهم دقیقتر معناى جسمانى، بهترین منبعى که مىتوان به آن مراجعه کرد آثار کسانى است که یا به مثابه شارحان مکتب صدرالمتألّهین شناخته شدهاند و یا نظریه جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس را پذیرفتهاند. از این گذشته، در کشف معانى مختلف واژه «جسمانى» و به دنبال آن، دستیابى به معناى موردنظر ملّاصدرا از این واژه (در نظریه جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس)، چه بسا نوشتههاى خود وى نیز یارىگر باشد؛ گرچه در کتابهاى معروف وى ـ از جمله اسفار و شواهدالربوبیه ـ شاید تعریف دقیقى از جسمانى، یا نفس جسمانى در ابتداى حدوث به دست نیاید
به طور کلّى، دو تعریف از اصطلاح «جسمانى» دیده مىشود؛ به همین جهت، دو تعریف متفاوت از این واژه در نظریه ملّاصدرا قابل ارائه است: در معناى اول، جسمانى به موجودى اطلاق مىشود که از سنخ جسم است؛ به تعبیر دیگر، جسمانى به همان معناى جسم مىباشد و نفس در ابتداى پیدایش در عالم جسم قرار دارد (یا امرى مانند طبع است که درون جسم قرار دارد.) امّا طبق معناى دوم، جسمانى تفاوت آشکارى با جسم دارد؛ زیرا جسمانى به موجودى گفته مىشود که تعلّق شدیدى به جسم دارد، ولى جسم یا طبع نیست. نظر سومى نیز وجود دارد که به واسطه توسّع در معناى جسم، تفسیرى از این جسمانیت ارائه مىکند که این تفسیر مىتواند ادّعاى تفسیر دو نظریه سابق را با خود به همراه داشته باشد. البته، این نظر را مىتوان در معناى دوم گنجاند. بنابراین، اینک با دو رویکرد کلّى درباره واژه «جسمانى» روبهرو هستیم؛ رویکردهایى که هرکدام مىتوانند نظریه ملّاصدرا را به گونهاى متفاوت تفسیر کنند. آنچه در توضیح هریک از این دو رویکرد براى ما اهمیت دارد، تفسیر واژه جسمانى و طبعآ شناخت دو معناى جسمانى است، نه شناسایى طرفداران هریک از این نظریات
الف. معناى اول

دانلود پروژه مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در word
یکشنبه 95/4/6 2:52 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در word دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در word
چکیده
مقدّمه
سرگذشت ویتگنشتاین
ویتگنشتاین: ملحد یا خداباور؟
بررسى نگرشهاى ویتگنشتاین راجع به امر الوهى
تبیین دیدگاه ویتگنشتاین متقدّم راجع به امر الوهى
بررسى دیدگاه ویتگنشتاین
تبیین دیدگاه ویتگنشتاین متأخّر راجع به امر الوهى
نتیجه گیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در word
ـ استیور، دان، فلسفه زبان دینى، ترجمه ابوالفضل ساجدى، قم، ادیان، 1384
-ـ بارت، سیرل، «خدا در فلسفه ویتگنشتاین متقدّم»، ترجمه هدایت علوىتبار، ارغنون، ش 7ـ8 (پاییز و زمستان 1374)، ص 178ـ194
ـ تالیافرو، چارلز، فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه انشاءاللّه رحمتى، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردى، 1382
ـ تیلمن، بى. آر.، ویتگنشتاین، اخلاق و زیبایىشناسى، ترجمه بهزاد سبزى، تهران، حکمت، 1382
ـ جمعى از نویسندگان، پدیدآورندگان کلام جدید (6): لودویگ ویتگنشتاین، ترجمه سعید حنایى کاشانى، تهران، گروس، 1376
ـ علیزمانى، امیرعبّاس، خدا، زبان و معنا، قم، انجمن معارف اسلامى ایران، 1381
ـ کیوپیت، دان، دریاى ایمان، ترجمه حسن کامشاد، تهران، طرح نو، 1376
ـ مالکوم، نورم، دیدگاه دینى ویتگنشتاین، ترجمه على زاهد، تهران، گام نو، 1383
ـ ویتگنشتاین، لودویگ، پژوهشهاى فلسفى، ترجمه فریدون فاطمى، تهران، مرکز، 1380
ـ هارتناک، یوستوس، ویتگنشتاین، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، خوارزمى، 1356
- Heal, Jane, “Wittgenstein Ludwig Josef Johann”, in Routledge Encyclopedia of Philosophy, London and New York, Routledge Inc, 1998, v
- Rhees, Rush, Ludwing Wittgenstein, Personal Recollections, Oxford, Oxford University Press,
- Trigg, Roger, “Does Religion Need a Transcendent God”, in Rationality and Religion: Does Faith Need Reason, Blackwell Publishers, Massachusetts,
- Wittgenstein, Ludwig, Philosophical Investigations, translated by: G. E. Anscomb, Oxford,
- —– , Tractatus Logico-Philosophicus, London, Routledge,
- —– , Vermishchte Bemerkungen, Campidge University Press, Campidge,
چکیده
ویتگنشتاین یکى از چهرههاى علمى قرن بیستم است که نگرشهاى او به طور معمول و مشخص، بازتابهاى گوناگون و گستردهاى در میان اندیشمندان دیگر داشته است. دیدگاه ویتگنشتاین درباره خدا، و واقعگرایى یا غیرواقعگرایى این فیلسوف نیز از قاعده یادشده مستثنا نبوده و حتى مبناى نظرى بسیارى از اندیشمندان قرار گرفته است
در نوشتار حاضر، مىکوشیم تا به تبیین نگاه ویتگنشتاین در اینباره بپردازیم و بگوییم که بر اساس رساله منطقى و فلسفى، به نظر مىرسد که وى براى ماوراى عالم طبیعت، حقیقتى قائل نبوده؛ زیرا بر آن بوده است که زبان بدان عالم راه ندارد. بدینترتیب، ویتگنشتاین را مىتوان ملحدى نسبت به ماورا تلقّى کرد، نه غیرواقعگرا. امّا از عبارتهاى ویتگنشتاین در پژوهشهاى فلسفىاش (با این مضمون که: «الهیات از بازى زبانى منحصر به فردى برخوردار است»)، تاحدودى چنین برمىآید که او در عرصه هستىشناسى امر الوهى، واقعگرا مىباشد و براى خدا، امر الوهى، و اعتقادات دینى، وجههاى مستقل از اذهان قائل است
کلیدواژهها: واقعگرایى دینى، غیرواقعگرایى دینى، نظریه تصویرى معنا، بازىهاى زبانى، متعالى، معنادارى، ویتگنشتاین
مقدّمه
واقعگرایان دینى در نگاه هستىشناختى معتقدند: موجود یا موجوداتى الوهى در عالم به سر مىبرند که هستى مستقل از اذهان آدمیان دارند؛ همچنین، در منظرى معرفتشناختى بر این اعتقادند که: گزارههاى دینى صدق و توجیه خویش را به شکل مستقل از اذهان آدمیان به دست مىآورند. آنان در تفسیرى معناشناختى مىگویند: مفاهیم دینى، و زبان دینى، معنایى حقیقى دارند و زبان دینى، یک زبان حقیقى است. در مقابل، غیرواقعگرایان دینى، از منظر هستىشناختى، وجود حقایق دینى را وابسته به اذهان آدمیان مىدانند و از منظر معرفتشناختى، صدق و توجیه گزارههاى دینى را وابسته به اذهان انسانها برمىشمارند؛ در نهایت، غیرواقعگرایان معناشناختى مىگویند که مفاهیم دینى، و زبان دینى، معنایى حقیقى ندارند و زبان دینى، یک زبان حقیقى نیست
البته روشن است که ضرورتآ هر اندیشمندى که در هستىشناسى حقایق دینى واقعگرا باشد، در عرصه معرفتشناسى یا معناشناسى، این موضع را نخواهد داشت. همچنین، هرکس که در معناشناسى یا معرفتشناسى به غیرواقعگرایى متمایل باشد، ضرورتآ در هستىشناسى نیز غیرواقعگرا نخواهد بود. به هر روى، در مقاله حاضر، به دنبال پاسخ این پرسش مهم هستیم که آیا ویتگنشتاین، به ویژه در هستىشناسى حقایق دینى (و امر الوهى)، واقعگرا شمرده مىشود یا غیرواقعگرا؟
سرگذشت ویتگنشتاین
بىتردید، لودویگ ویتگنشتاین از تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم در عرصه الهیات و مباحث فلسفه دین به شمار مىرود. اندیشههاى گوناگون او در این عرصه، دریچه بسیار متفاوتى را بر روى الهیدانان و فیلسوفان دین گشوده است تا آنجا که در مبنایىترین گفتارها، به طور قطع، یاد و نامى از او و آثارش به میان مىآید. بر این اساس، شایسته است که به افکار وى بیشتر توجه کنیم تا تأثیر او بر مباحث مختلف بهتر آشکار شود. این مهم را با مرورى کوتاه بر زندگىاش آغاز مىکنیم
لودویگ جوزف یوهان ویتگنشتاین، در 26 آوریل 1889 میلادى، در وین اتریش به دنیا آمد. او داراى شخصیت و منش ویژهاى بود: همواره از شهرت دورى مىجست و حتى زمانى، در یکى از مناطق دورافتاده نروژ، کلبهاى براى خود ساخت تا در آنجا در انزواى کامل زندگى کند. از نظر برخى، به احتمال زیاد، همجنسگرا بوده است. به نظر مىرسد که نوعى وسواس فکرى، بر سرتاسر زندگى او سایه انداخته بوده است و همین امر باعث شد که او در برههاى از زمان، به گناهان خود نزد دیگران اعتراف کند. بدین ترتیب، دیگران از میزان عقیده او به دین یهود آگاهى یافتند. پدرش، کارل ویتگنشتاین، در خانوادهاى یهودى به دنیا آمده بود، ولى بعدها به آیین پروتستان روى آورد؛ امّا مادرش، لیو پولدین، کاتولیک بود. خود ویتگنشتاین در کلیساى کاتولیکها غسل تعمید داده، و به آیین آنان به خاک سپرده شد؛ امّا در فاصله میان غسل تعمید و تدفین، هیچگاه به مثابه کاتولیکى عابد یا معتقد عمل نکرد
ویتگنشتاین خانوادهاى بزرگ و ثروتمند داشت. پدرش از موفقترین تاجران امپراتورى اتریش ـ مجارستان بود که به بازرگانى در صنعت فولاد و آهن اشتغال داشت. منزل او محل رفت و آمد اهالى فرهنگ و هنر بود. خانواده ویتگنشتاین داراى هشت فرزند بوده که لودویگ کوچکترین آنان به حساب مىآمده است. نکته جالب توجه این است که از چهار برادر او، سه تن خودکشى کردند
لودویگ ویتگنشتاین تحصیلات عالیه خود را در رشته مهندسى مکانیک در برلین آغاز کرد و در سال 1908 میلادى، براى انجام بعضى از تحقیقات در زمینه هوانوردى، به منچستر انگلیس رفت و در آنجا، به آزمایش روى کایتها مشغول شد. علاقهاش به مهندسى میل وى را به ریاضیات برانگیخت و باعث شد که به پرسشهاى فلسفى درباره اساس ریاضیات بیندیشد. در ملاقات با گوتلب فرگه، ریاضیدان و فیلسوف بزرگ، به وى پیشنهاد شد که در کمبریج زیرنظر برتراند راسل، به تحصیل بپردازد. در کمبریج، او عمدتآ تحت تأثیر راسل و ج. اى. مور قرار گرفت و شروع به کار روى منطق کرد. هنگامى که در سال 1913م. پدرش مرد، ثروت زیادى به او رسید؛ امّا وى به سرعت همه آن ثروتها را رها کرد و در سال بعد، با آغاز جنگ جهانى اول، داوطلبانه به ارتش اتریش پیوست. ویتگنشتاین در طول جنگ، مدالهاى شجاعت بسیارى دریافت کرد؛ امّا از پروراندن افکار فلسفى خود دست نکشید و نتایج آن را در کتاب رساله منطقى ـ فلسفى منعکس ساخت، کتابى که در سال 1922م. در انگلستان و با کمک راسل منتشر شد. این کتاب، تنها اثر انتشاریافته ویتگنشتاین در طول زندگىاش بوده است
از آنجا که او معتقد بود که تمام مسائل فلسفه را در کتاب یادشده حل کرده است، در مدرسهاى ابتدایى در روستایى واقع در اتریش، به تدریس مشغول شد. وى سالهاى 1926ـ1928م. را به طراحى و ساخت خانهاى در وین براى خواهرش گرتل گذراند. او که متوجه شده بود که مىتواند کارهاى بیشترى در زمینه فلسفه انجام دهد، در سال 1929م. براى تدریس در کالج ترینیتى به کمبریج بازگشت و تا سال 1939 به کار استادى پرداخت. در طول جنگ جهانى دوم، مدتى به عنوان باربر و مدتى به عنوان تکنیسین در بیمارستانى در نیوکاسل کار مىکرد. بعد از جنگ، تدریس در دانشگاه را از سر گرفت؛ امّا پس از مدتى، از سمت استادى استعفا کرد تا حواس خود را بر نوشتههایش متمرکز سازد. به همین منظور، در روستایى دورافتاده واقع در ایرلند اقامت گزید و به نگارش قسمت اعظم کارهاى خود پرداخت. در سال 1949، اثر جدید ویتگنشتاین به پایان رسید که بعد از مرگ وى، تحت عنوان پژوهشهاى فلسفى منتشر شد. گفتنى است که این اثر شاید یکى از مهمترین آثار ویتگنشتاین باشد. او دو سال آخر زندگى خود را در وین، آکسفورد، و کمبریج گذراند و سرانجام در آوریل 1951، به علّت ابتلا به سرطان پروستات، در کمبریج مرد. واپسین کلماتى که او به زبان آورده خواندنى است: «به آنها بگویید که من زندگى شگرفى داشتم.»
ویتگنشتاین: ملحد یا خداباور؟
هنگامى که از نگرش دینى ویتگنشتاین سخن به میان مىآوریم، با انبوهى از مطالب وى و مفسّرانش روبهرو مىشویم. این مطالب گاه انسان را به این سمت سوق مىدهند که ویتگنشتاین دیندار بوده است و گاه انسان را به این سمت سوق مىدهند که او هیچ دینى نداشته است. به نظر مىرسد که عبارتهاى چندپهلو، دیدگاههاى متناقض، و بازىهاى لفظى، کلام او را بسیار دیریاب کرده است. امّا بىتردید، وقتى از واقعگرایى و غیرواقعگرایى در عرصه دین سخن گفته مىشود، دیدگاه ویتگنشتاین یکى از اصلىترین دیدگاههاى موجود به شمار مىرود. بررسى موضوع مذکور، محور مباحث ما در این بخش را تشکیل خواهد داد؛ نخست مىکوشیم تحلیل برخى از مفسّرانِ آثار وى را ارائه دهیم (سپس به بیان برداشت خودمان مىپردازیم)
نورمن مالکوم، نویسنده کتاب دیدگاه دینى ویتگنشتاین، او را مؤمن معرفى مىکند و درباره وى، چنین بیان مىدارد: ویتگنشتاین در سراسر زندگى خود، با آموزههاى دینى سروکار داشته است. مالکوم معتقد است که اگر عبارتى از ویتگنشتاین نقل شود که دلالت بر بىدینى وى داشته باشد، چنین توجیه خواهد شد: اگر اهتمام و تمرکز او را بر مباحث فلسفى در نظر بگیریم، به این نتیجه مىرسیم که وى کمتر به امور دینى پرداخته و در مقایسه با آگوستین، فرانسیس، و قدّیسان، از ایمان دینى ناچیزى برخوردار است. این مفسّر پس از بیان شواهد گوناگون، در تبیین این مطلب، چنین مىنویسد
اکنون دانستههاى خود را از افکار، احساسات، و کردار ویتگنشتاین که معانى دینى داشتهاند، در اینجا خلاصه مىکنیم: احساس «ایمنى مطلق» که نخست در سن 21 سالگى به سراغ او آمد و در بیشترین مدت ایام حیات به او آرامش مىداد؛ تمایلش براى آنکه «انسانى شرافتمند» شود که این خواسته او در دعاهایى که در جنگ جهانى اول خوانده است و نیز در داوطلب شدنش براى پستهاى خطرناک به وضوح نمایان است؛ چشمپوشى از ثروت موروثى که احتمالا تا حدى انگیزهاى دینى در پس آن بوده است؛ پس از جنگ، نخستین انتخاب او براى شغل این بود که کشیش شود؛ گفتوگوهایش با دورى مشتمل بر تأمّلات بسیارى حول موضوعات دینى بود؛ «اعتراف» او به امید «یک زندگى جدید» صورت مىگرفت؛ داورى واپسین را انتظار مىکشید و از آن هراس داشت؛ اناجیل را مىخواند و بازخوانى مىکرد و کاملا بر آنها اشراف داشت؛ براى پیشرفت کار فلسفى خود، خواست خدا را ضرورى مىدانست؛ فکر مىکرد ارزش هنگامى از ارزش برخوردار خواهد بود که «نورى از بالا» دریافت کرده باشد

غیرآرشیویها
-
مقاله بررسی عوامل موثر بر روی کارایی کلکتورهای خورشیدی مشبک تحت
مقاله تغییرات شاخصهای تنسنجی و لیپیدهای سرم بر حسب نمایهی تودهی
مقاله رایگان مختصری از فعالیت صندوق ضمانت صادرات تحت word
مقاله میراکردن نواسانات بین ناحیه ای با استفاده از سیگنال محلی د
مقاله Classification of damage modes in composites by using prin
مقاله استفاده از رویکرد تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس در مک
[عناوین آرشیوشده]