دانلود پروژه مقاله بررسى نقش اصالت وجود یا ماهیت در نظریه پیدایش
دوشنبه 95/4/21 3:36 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله بررسى نقش اصالت وجود یا ماهیت در نظریه پیدایش جهان از مکتب شیراز تا مکتب خراسان در word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله بررسى نقش اصالت وجود یا ماهیت در نظریه پیدایش جهان از مکتب شیراز تا مکتب خراسان در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله بررسى نقش اصالت وجود یا ماهیت در نظریه پیدایش جهان از مکتب شیراز تا مکتب خراسان در word
چکیده
مقدّمه
مکتب شیراز و علّامه دوانى
ذوق التأله دوانى و اصالت ماهیت
مقایسه دیدگاه دوانى و میرداماد در باب نظریه اصالت ماهیت
حدوث دهرى دوانى
جایگاه اصالت ماهیت در نظریه حدوث دهرى دوانى
حدوث و قدم از دیدگاه ملّاصدرا
نظر ابتدایى و نهایى ملّاصدرا درباره ماهیت
تأثیر اصالت وجود در نظریه حدوث ذاتى از نظر ملّاصدرا
اثبات حدوث زمانى از طریق اثبات تجدّد طبیعت
سبزوارى و نظریه حدوث اسمى
ترکیب اتّحادى و انضمامى مادّه و صورت
اصطلاح «حدوث اسمى»
مقایسه آراى دوانى، ملّاصدرا، و سبزوارى در باب وجود و ماهیت و رابطه حقتعالى با موجودات
نتیجه گیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله بررسى نقش اصالت وجود یا ماهیت در نظریه پیدایش جهان از مکتب شیراز تا مکتب خراسان در word
ـ آشتیانى، سید جلالالدین، شرح مقدّمه قیصرى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1370
ـ ـــــ ، نقد تهافتالفلاسفه، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1380
ـ آشتیانى، مهدى، اساسالتوحید در قاعده الواحد و وحدت وجود، تهران، دانشگاه تهران، 1330
ـ ـــــ ، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزوارى، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامى، 1372
ـ آملى، سید محمّدتقى، شرح غررالفرائد یا شرح منظومه حکمت، تصحیح مهدى محقق و توشیهیکو ایزوتسو، تهران، دانشگاه تهران، 1368
ـ ابراهیمى دینانى، غلامحسین، ماجراى فکر فلسفى در جهان اسلام، تهران، طرح نو، 1378
ـ ـــــ ، نیایش فیلسوف، مشهد، دانشگاه علوم رضوى، 1377
ـ انصارى شیرازى، یحیى، دروس شرح منظومه، قم، بوستان کتاب، 1383
ـ ایزوتسو، توشیهیکو، بنیاد حکمت سبزوارى، ترجمه سید جلالالدین مجتبوى، تهران، بىنا، 1368
ـ تفتازانى، سعدالدین، شرح المقاصد، مصر، بىنا، 1406ق
ـ جرجانى، سیدشریف، شرح المواقف، مصر، مطبعهالسعاده، 1325ق
ـ جوادى آملى، عبداللّه، رحیق مختوم، قم، اسراء، 1405ق
ـ حائرى یزدى، مهدى، هرم هستى، تحلیلى از مبادى هستىشناسى تطبیقى، تهران، مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1361
ـ خامنهاى، سیدمحمّد، میرداماد، تهران، بنیاد حکمت صدرا، 1384
ـ خواجویى، ملّااسماعیل، سبع رسائل، تقدیم و تحقیق احمد تویسرکانى، تهران، میراث مکتوب، 1411ق
ـ دشتکى، غیاثالدین، اشراق هیاکل النور، تقدیم و تحقیق على اوجبى، تهران، میراث مکتوب، 1382
ـ دوانى، جلالالدین، الرسائل المختاره (رساله نورالهدایه)، گردآورنده و مصحح احمد تویسرکانى، اصفهان، کتابخانه عمومى امام امیرالمؤمنین علیهالسلام، 1405ق
ـ ـــــ ، ثلاث رسائل (رساله شواکلالحور، رساله انموذج العلوم)، تحقیق احمد تویسرکانى، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، 1411ق
ـ دوانى، جلالالدین و ملّااسماعیل خواجویى، سبع رسائل، تقدیم و تحقیق احمد تویسرکانى، تهران، میراث مکتوب، 1381
ـ دهباشى، مهدى، «تحلیلى از اندیشههاى فلسفى و کلامى جلالالدین محقق دوانى»، خردنامه صدرا، ش 3، فروردین 1375، ص 40ـ52
ـ رحیمیان، سعید، فیض و فاعلیت وجودى از فلوطین تا صدرالمتألّهین، قم، بوستان کتاب، 1381
ـ سبزوارى، ملّاهادى، اسرارالحکم، مقدمه توشیهیکو ایزوتسو، تهران، مولى، 1361
ـ ـــــ ، بنیاد حکمت سبزوارى، تصحیح مهدى محقق و توشیهیکو ایزوتسو، تهران، دانشگاه تهران، 1368
ـ ـــــ ، شرح المنظومه، قم، علّامه، 1369
ـ لاهیجى، عبدالرزاق، شرح رساله المشاعر، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، تهران، نشر مرکز، 1360
ـ محمدى، مقصود، مجموعه مقالات همایش جهانى ملّاصدرا، تهران، بنیاد حکمت صدرا، 1378
ـ مصباح، محمّدتقى، تعلیقه على نهایه الحکمه، قم، مؤسسه در راه حق، 1405ق
ـ مطهّرى، مرتضى، مقالات فلسفى، تهران، حکمت،
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراثالعربى، 1419ق
ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، مشهد، بىنا، 1360
ـ میرداماد، محمّدبن محمّد، قبسات، به اهتمام مهدى محقق، تهران، دانشگاه تهران، 1367
چکیده
همواره، یکى از اصلىترین مسائل فلسفه و کلام بحث «پیدایش عالم» بوده است که در ادوار مختلف تاریخى، اندیشمندان مواجهه گوناگونى با آن داشتهاند
علّامه دوانى به عنوان یکى از نمایندگان مکتب فلسفى شیراز (در قرنهاى نهم و دهم)، با اعتقاد به اصالت ماهیت و طرح نظریه «ذوق تأله»، به طرح حدوث دهرى عالم پرداخت که نظریهاى خاص در باب آفرینش عالم است. تلقّى وى درباره حدوث دهرى تفاوت مهمّى با متکلّمان و فلاسفه دارد. از نظر وى، «عالم دهر» جهانى لایتغیّر و محیط بر عالم زمان است که موجودات آن فاقد زمان، سیلان، و مقدار مىباشند. ملّاصدرا (نماینده برجسته مکتب اصفهان)، با اعتقاد به اصالت وجود و طرح حدوث تدریجى زمانى، به تلقّى جدیدى در مورد حدوث عالم دست مىیابد. تفسیر وى از حدوث ذاتى نیز با توجه به نظریه فقر وجودى «امکان فقرى»، متفاوت با نظر سایر فلاسفه است. حاج ملّاهادى سبزوارى (فیلسوف مکتب خراسان)، با رویکردى کاملاً عرفانى، نظریه حدوث اسمى را مطرح نموده است. این مقاله نقش اصالت وجود یا ماهیت را در شکلگیرى نظریه «حدوث» نزد حکماى یادشده بررسى مىکند
کلیدواژهها: حادث، حدوث عالم، حدوث زمانى، حدوث دهرى، حدوث ذاتى، حدوث اسمى، ماهیت، وجود، ملّاصدرا، جلالالدین دوانى، ملّاهادى سبزوارى
مقدّمه
عمیقترین نگاه فلسفى بشر به تغییرات جهان مادّى پیرامون خود، اقدام او براى یافتن امور ثابتى در میان آن تغییرات بوده است. این نگاه به منزله مهمترین مسئله فلسفى، در نزد فلاسفه اسلامى نیز جایگاه خاصّى دارد. مسئله آفرینش عالم که به بررسى موضوع ثبات در کنار تغییر مىپردازد، تحت عنوان حدوث و قدم توسط متکلّمان و فلاسفه به بحث گذاشته شده است. اگرچه طرح مسئله حدوث ذاتى عالم براى فلاسفه مشّاء داراى اهمیت بسیارى بوده است و ایشان در مواجهه با آراى گذشتگان و بخصوص متکلّمان به بیان نظریات خود پرداختهاند، طرح این پاسخ که بنا به رأى متکلّم شىء تنها در لحظه به وجود آمدن خود نیازمند به علّت است، از دیدگاه فیلسوف مشّایى، مورد قبول نیست؛ بلکه وى مناط نیاز شىء به علّت را امکان مىداند
مقاله حاضر با قطعنظر از آراى متکلّمان و مشّاییان در باب آفرینش عالم، به بررسى این دیدگاه نزد سه متفکّر در سه دوره متفاوت تاریخى مىپردازد. مسئله مهم در این پژوهش، همانا، بررسى مبانى این سه نظریه فلسفى پیرامون پیدایش عالم در سه حوزه فلسفى مختلف است. این مقاله به بررسى نقش اصالت وجود یا ماهیت در طرح حدوث دهرى دوانى مىپردازد و نظریه خاصّ حدوث ذاتى و زمانى صدرایى و نظریه حدوث اسمى سبزوارى (با رویکرد عرفانى) را واکاوى مىکند
مکتب شیراز و علّامه دوانى
علّامه دوانى که در قرن نهم هجرى مىزیسته، در باب جهانشناسى، عینیت وجود و ماهیت در حقتعالى، فاعلیت حق، حدوث و قدم عالم، و اخلاق و سیاست داراى نظریات جدیدى بوده است. وى علاوه بر تسلّط به فلسفه رسمى (مشّاء)، به حکمت اشراق نیز توجه و حتى بر آن احاطه داشت. همین امر منجر به نزدیکى حکمت ذوقى و بحثى در اندیشه فلسفى وى شد؛ این مسئله در برخى از آثار او مشهود است. نزدیک شدن مباحث فلسفى به مسائل عرفانى، پس از دوانى، ادامه پیدا کرد و در حوزه فلسفى اصفهان و در آثار ملّاصدرا، به اوج خود رسید
گفتنى است که 160 سال پس از درگذشت دوانى، در حوزه علمى و فلسفى اصفهان، فقها و اصحاب حدیث و روایت نظیر علّامه بزرگوار مجلسى دوم در مصنّفات خود (در موضوعات عقلى) به گفتار وى استناد مىجستند. ملّااسماعیل خواجویى (م. 1173) در رساله ابطال زمان موهوم، در مسئله حدوث دهرى، مىگوید: «حدوث دهرى از مخترعات و مبدعات میرداماد نیست؛ چنانکه بعضى گمان کردهاند. این اندیشه فلاسفه پیشینیان است که از متأخرّین آنهاست حضرت جلالالدین دوانى، جاودان باد آثار و افادات وى.»
اعتقاد به اصالت وجود، در بحث حدوث تدریجى عالم (نظریه ملّاصدرا)، اهمیت خاصّى دارد؛ اصالت ماهیت نیز بدیل اصالت وجود است. از اینرو، در تفکّر دوانى، اصالت ماهیت و تأثیر آن در نظریه حدوث دهرى قابل توجه است. بررسى پیشینه تاریخى بحث اصالت وجود و ماهیت3 حاکى از آن است که جلالالدین دوانى، پیش از میرداماد، یکى از اندیشمندان بزرگى است که قائل به اصالت ماهیت مىباشد. دوانى به نظریه ذوق التأله اعتقاد دارد؛ امّا صاحبنظرانى که در حوزه مباحث فلسفى کار مىکنند، معتقدند
طرفداران این نظریه در قول به اصالت ماهیت اصرار مىورزند، ولى در التزام به لوازم این قولْ ثابتقدم نبودهاند. و علّت این امر نیز این بوده که مسئله اصالت وجود یا اصالت ماهیت به این صورت که یکى پذیرفته و دیگرى رد شود، پیش از میرداماد و ملّاصدرا مطرح نبوده؛ لذا بعضى برحسب مورد، سخنانى گفتهاند که با اصالت ماهیت سازگار است. ولى همین دانشمندان در موارد دیگر، به گونهاى سخن مىگویند که جز با پذیرش اصل اصالت وجود، نمىتوان از صحت آن سخن گفت
ذوق التأله دوانى و اصالت ماهیت
دوانى در رساله اثبات واجب، موجود قائم بالذّات را حقیقت واجبالوجود دانسته و موجود بودن ممکنات را تنها به دلیل نحوه ارتباط و انتسابى مىداند که آنها با وجود حقیقى وى پیدا مىکنند. وى معتقد است
مفهوم موجود که بر واجب و ممکنات اطلاق مىشود، معنایى اعم از وجود قائم به ذات و امر منتسب به «وجود» دارد. مفهوم مشتق داراى سه معنا بوده و اگر این مفهوم داراى یک مبدأ واقعى و اصیل باشد، در هنگام مقایسه با آن مبدأ حقیقى، و در رابطه با منتسبین به آن مبدأ امرى غیراصیل تلقّى مىشود
مقایسه دیدگاه دوانى و میرداماد در باب نظریه اصالت ماهیت
میرداماد در باب اصالت ماهیت مىگوید: وجود، حقیقتى ماوراى مفهوم مصدرى ندارد و امرى انتزاعىِ صرف است؛ «و قد دریت انّ الوجود هو نفس الموجودیه المصدریه المنتزعه من الذّات المتقرّره.»
البته، مشابه همین مطلب در آثار دوانى نیز مشهود است: «انّ الوجود الّذى هو مبدأ اشتقاق الموجود امر واحد فى نفسه و هو حقیقه خارجیه و الموجود اعم من هذا الوجود القائم بنفسه و ممّا هو منتسب الیه انتسابا خاصّا.»
حدوث دهرى دوانى
مشهور است که میرداماد اوّلین فیلسوفى است که در باب حدوث دهرى، تحقیق مفصّلى را ترتیب داده است. وى، در کتاب قبسات، این نظر را در نزد گذشتگان بررسى، و از افرادى نظیر افلاطون، فلوطین، ابنسینا، بهمنیار، شیخ اشراق، شهرستانى، ابوالبرکات بغدادى، خواجه نصیرالدین، سید شریف جرجانى، و محقّق دوانى یاد مىکند و به ذکر عبارات ایشان مىپردازد
مرحوم سبزوارى حدوث دهرى را به میرداماد نسبت داده و گفته است: «نظریه حدوث دهرى را بالاترین علماى زمان در فلسفه و حکمتِ حقّه (محقّق داماد)، که او را معلم سوم مىنامند، اظهار داشته؛ و او معتقد به پیدایش و حدوث جهان است به حدوث دهرى.»
طبق نظر میرداماد، ماهیات داراى دو مرتبه از وجود مىباشند
1) مرتبه عندالعقل که در آن، ماهیات به صورت اعیان ثابته در علم الهى موجودند و فاقد هرگونه هستى مستقلّ از خود هستند؛ 2) مرتبه عندالوجود یا ماهیت موجود که با جعل بسیط توسط حقتعالى ابداع یا حادث مىشود. امّا باید گفت: طرح اصالت ماهیت در نظریات میرداماد، بر نظریه وى در مورد حدوث دهرى عالم تأثیر گذاشته است؛ به گونهاى که خود میرداماد نیز معتقد است: ماهیات در وعاى سرمد داراى وجود مستقل و محصّل نیستند؛ و در وعاى دهر، وجود محصّل مىیابند
امّا به نظر مىرسد، دوانى حدوث دهرى را قبل از میرداماد و در حوزه شیراز مطرح کرده است. صاحب رساله ابطال زمان موهوم، پس از بیان دیدگاه دوانى در اقسام حدوث و نیز تصریح به این مطلب که متکلّمان در بحث حدوث دهرى عالم با یکدیگر در نزاعاند، چنین مىگوید: «قول به حدوث دهرى آن چیزى است که به بیان شرع انور، ظهور دارد؛ زیرا لازمه اعتقاد به زمان موهوم آن است که موجود قدیمى سواى ذات واجب در نظر گرفته شود.»
دوانى در رساله انموذج العلوم بحث حدوث عالم را با این عنوان آغاز مىکند: «من اصول الدین فى حدوث العالم»؛ وى سپس به نقد و بررسى نظریات فلاسفه و متکلّمان درباره حدوث عالم مىپردازد. او بر آن است که اعتقاد به حدوث عالم، مبناى بسیارى از مسائل اعتقادى مىباشد. وى نظر فلاسفه را در باب حدوث عالم اینگونه مطرح مىکند
عالم ممکن الوجود است. و هر ممکنالوجودى داراى علّت مؤثرى است. پس، مؤثر عالم یا باید قدیم بوده و یا اینکه به یک قدیمى منتهى گردد. بنابر نظر ایشان، عقول و اجرام فلکى و نفوس و همچنین حرکات و اوضاع آنها نیز قدیم مىباشد
بعضى از چیزها داراى وجودى خارج از زمان هستند، مانند موجودات واقع در عالم سرمد و دهر. این پیوند و نسبت در میان امور ثابت با امور غیرثابت و زمانى، وعاى دهر است. و پیوند و ارتباط در بین امورثابتباموجوداتثابت، وعاى سرمد است
دوانى در ادامه، آشکارا، چنین مىگوید: «اعتقاد به حدوث دهرى مبتنى بر اصول دین است.» وى مسائل دیگرى همچون حشر جسمانى را قابل تأویل نمىداند؛ زیرا معتقد است که در قرآن کریم، صریحا به آن اشاره شده است. او با ارائه استدلالى، جمع بین قدم عالم و حشر جسمانى را محال مىداند

دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در اصا
دوشنبه 95/4/21 3:36 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت در word دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت در word
چکیده
مقدّمه
چگونگى رابطه وجود و ماهیت از دیدگاه ابنسینا
اصالت وجود از دیدگاه ابن سینا
مجعول بالذّات از دیدگاه ابنسینا
رابطه وجود و ماهیت از دیدگاه شیخ اشراق
اصالت و مجعولیت ماهیت از دیدگاه شیخ اشراق
هویت ماهوى انوار نزد شیخ اشراق
مقایسه تطبیقى دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت در word
ـ آشتیانى، سید جلالالدین، شرح حال و آراى فلسفى ملّاصدرا، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چ چهارم، 1380
ـ ـــــ ، هستى از نظر فلسفه و عرفان، قم، بوستان کتاب، چ چهارم، 1382
ـ ابراهیمى دینانى، غلامحسین، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردى، تهران، حکمت، چ چهارم، 1380
ـ ـــــ ، قواعد کلّى فلسفى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چ دوم، 1372
ـ ابنرشد، محمّدبن احمد، تفسیر مابعدالطبیعه ارسطو، تهران، حکمت، 1377
ـ ـــــ ، تهافت التهافت، بیروت، دارالفکر، 1993م
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات مع الشرح للمحقّق الطوسى و العلّامه قطبالدین رازى، قم، البلاغه، 1375
ـ ـــــ ، التعلیقات، بیروت، مکتبهالاعلام الاسلامى، 1404ق
ـ ـــــ ، الشفا (الالهیات)، تصحیح سعید زائد، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1404ق
ـ ـــــ ، الشفا (الطبیعیات)، تصحیح سعید زائد، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1404ق
ـ ـــــ ، المباحثات، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، 1371
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامى، 1363
ـ ـــــ ، رسائل (رساله عشق)، قم، بیدار، 1400ق
ـ ـــــ ، رسائل فلسفى، تهران، علمى و فرهنگى، چ سوم، 1362
ـ ایزوتسو، توشیهیکو، بنیاد حکمت سبزوارى، ترجمه جلالالدین مجتبوى، تهران، بنیاد حکمت سبزوارى، 1368
ـ بهشتى، احمد، هستى و علل آن، قم، بوستان کتاب، 1383
ـ جوادى آملى، عبداللّه، سرچشمه اندیشه، قم، اسراء، 1383
ـ ـــــ ، شرح حکمت متعالیه، قم، اسراء، چ دوم، 1382
ـ ـــــ ، شرح حکمت متعالیه، قم، الزهراء، 1368
ـ حائرى یزدى، مهدى، جستارهاى فلسفى، تهران، مؤسسه پژوهشى حکمت و فلسفه ایران، 1384
ـ ذبیحى، محمّد، فلسفه مشّاء، تهران، سمت، 1386
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح المنظومه، تعلیقه حسن حسنزاده آملى، تهران، ناب، 1369
ـ سهروردى، شهابالدین، مجموعه مصنّفات، تصحیح هانرى کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، چ سوم، 1380
ـ شیرازى، قطبالدین، شرح حکمهالاشراق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1383
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه الحکمه، تصحیح و تعلیق غلامرضا فیاضى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره، چ سوم، 1385
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، شرحالاشارات، قم، نشرالبلاغه، 1375
ـ لاهیجى، عبدالرزاق، شوارق الالهام فى شرح تجریدالکلام، قم، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، 1425ق
ـ مصباح، محمّدتقى، شرح اسفار، تحقیق محمّدتقى سبحانى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره، 1380
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ هشتم، 1386
ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ هفتم، 1387
ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ هفتم، 1386
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الشواهدالربوبیه، قم، مطبوعات دینى، 1382
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1354
ـ ـــــ ، المشاعر، تهران، طهورى، چ دوم، 1363
ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چ سوم، 1981م
چکیده
مسئله اصالت وجود یا ماهیت یکى از مهمترین مسائل فلسفى مىباشد که اگرچه به طور مستقل از زمان میرداماد و ملّاصدرا مطرح شده است، امّا محتوا و مبانى آن را مىتوان در اندیشه فیلسوفان پیشین نیز سراغ گرفت؛ بدین لحاظ، در این مقاله، سعى داریم تا این مسئله را از دیدگاه ابنسینا و شیخ اشراق به عنوان نمایندگان مکتبهاى فلسفى مشّاء و اشراق بررسى کنیم. بنابراین، پرسش اصلى پژوهش حاضر این است که دیدگاه ابنسینا و شیخ اشراق در اینباره چیست؟ مدّعاى مقاله این است که: اگرچه شیخ اشراق کلام ابنسینا در مورد عروض وجود بر ماهیت را عروض خارجى فهم کرده و با انتساب قول به زیادت ذهنى و خارجى وجود بر ماهیت به مشّاء، خود به نفى زیادت خارجى وجود بر ماهیت پرداخته و آن را به گونهاى نفى کرده که به نفى زائد یعنى وجود منتهى گشته (و در نتیجه، شیخ معتقد شده که ماهیتْ امر متحقّقِ خارجى و اصیلى است که منشأ انتزاع مفهوم وجود مىگردد، و بدین لحاظ، مجعولیت ذاتى از آنِ ماهیت مىباشد)؛ امّا این انتساب باطل است، زیرا ابنسینا با ملاحظات دقیق خویشْ بر عروض ذهنى ـ و نه خارجى ـ وجود بر ماهیت تأکید دارد. بدین لحاظ، ابنسینا به تحقّق خارجى و اصالت وجود تصریح کرده و جعل و علّیت را نیز از شئون وجودى دانسته است
کلیدواژهها: ابنسینا، شیخ اشراق، وجود، ماهیت، عروض، اصالت، جعل
مقدّمه
علوم و معارف گوناگون در طول تاریخ، با توجه به زمینهها، نیازها و عوامل دیگر، به تدریج با تلاشهاى دانشمندان پدید آمده و گسترش یافتهاند. در این میان، همواره وقایع و تحوّلات علمى پیوندى ناگسستنى با یکدیگر داشتهاند؛ از اینرو، نگاه استقلالى به هریک از این وقایع، و جداسازى آنها از بستر تاریخى خویش، درکى ناقص و احیانا نادرست را در پى خواهد داشت. بر این اساس، پژوهشگران ناگزیرند در مسائل و موضوعات علمى به گذشته علوم مراجعه کنند تا از این طریق، به چگونگى پیدایش علوم پى ببرند. مسئله اصالت وجود یا ماهیت یکى از موضوعاتى است که از این امر، مستثنا نمىباشد. از یک طرف، «اصالت وجود» جانمایه حکمت صدرایى و مؤلّفهاى اساسى است که همراه با عناصر و مؤلّفههاى دیگر، نظام فلسفى سازوارى را تشکیل داده است. ملّاصدرا با درک درست، تیزهوشى، و نوآورىهاى منحصر به فرد خویش، به خوبى توانست آثار علمى گذشتگان را در دستگاه فلسفى خود هویّت تازهاى بخشد؛ امّا این امر بدان معنا نیست که عناصر مختلف نظام فلسفى او به هیچ وجه در آثار گذشتگان مطرح نشده است! به تصریح خود او و شهادت آثار ابنسینا، طرح مسئله اصالت وجود پیشتر در فلسفه شیخالرئیس صورت گرفته است. از طرف دیگر، برخى طرح مسئله اصالت ماهیت را به میرداماد نسبت داده، در اصالت ماهوى بودن شیخ اشراق تشکیک کرده، و با ملاحظه پارهاى از عبارات وى، او را تناقضگو دانستهاند. بدین ترتیب، در مقاله حاضر، تلاش خواهیم کرد تا به تبیین دیدگاه ابنسینا ـ که به اصالت ماهیت اعتقاد دارد ـ بپردازیم
چگونگى رابطه وجود و ماهیت از دیدگاه ابنسینا
ابن سینا براى تبیین چگونگى رابطه وجود و ماهیت، و در نتیجه اصالت وجود یا ماهیت، نخست به اثبات تمایز آن دو مىپردازد؛ زیرا هرگونه سخنى از چگونگى رابطه وجود و ماهیت، و اصالت وجود یا ماهیت، مشروط به پذیرش یک نحوه تمایز میان وجود و ماهیت مىباشد. بدین لحاظ، باید گفت که پس از پذیرش اصل واقعیت، و گذر از مرز شکّاکیت، اوّلین موضوعى که فراروى هر انسان قرار مىگیرد این است که از هر واقعیتى از واقعیات جهان، دو مفهوم انتزاع مىشود: یکى چیستى و دیگرى هستى. از دیدگاه ابنسینا، در اینکه مفهوم و معناى وجود و موجود با مفهوم و معناى چیستى و ماهیت متفاوت است بحثى نیست،1 امّا اثبات اختلاف حیثیت خارجى و اختلاف وجود خارجى وجود و ماهیت قابل بحث مىباشد؛ زیرا اساسا تمایز بین ماهیت و وجود، به دو گونه قابل تصوّر است
الف) هر شىء ممکنْ داراى دو حیثیت متمایز باشد که ذهن انسان از یکى وجود را، و از دیگرى ماهیت را انتزاع کند
ب) ماهیت و وجود، دو واقعیت متمایز خارجى باشند
به عبارت دیگر، این دو مفهوم از دو حیثیت جداگانه حکایت مىکنند (حیثیت وجودى و حیثیت ماهوى)؛ امّا آیا این دو حیثیت در خارج، به دو وجود موجودند و عروض وجود بر ماهیت مانند عروض بیاض بر جوهر، خارجى است و یا اینکه به یک وجود موجودند و عروض وجود بر ماهیت، عروض ذهنى و تحلیلى است؟ ابنسینا دلایل گوناگونى را بر اختلاف حیثیتها اقامه،2 و در نهایت، به تمایز وجود و ماهیت اشاره مىکند؛ بدین معنا که از شىء واحد، دو مفهوم و دو حیثیت متمایز انتزاع مىشود که حیث صدق آنها متفاوت است. از اینرو، مىتوان اصل بنیادین فلسفه ابنسینا را همین اصل تمایز بین وجود و ماهیت دانست
پس از اثبات تمایز میان وجود و ماهیت، پرسش اساسى دیگر به چگونگى رابطه این دو در ذهن و خارج اختصاص دارد. ابنسینا همراه با تأکید بر تمایز وجود از ماهیت، به عروض وجود بر ماهیت نیز اشاره مىکند3 و مىگوید: وجودِ ماهیات از خارج است و عارض بر ماهیات مىشود؛ به عبارت دیگر، هرچه که داراى ماهیت است معلول مىباشد، و وجودْ معنایى است که از بیرون بر آن عارض مىشود.4 ابنرشد این عروض را عروض خارجى فهم کرده و عرضیت وجود را مانند یک عرض معمولى چون سفیدى گرفته است. او بر اساس قاعده فرعیت (اثبات شىءٍ لشىءٍ فرع ثبوتِ مثبت له)، از ابنسینا اشکال گرفته که: عروض وجود بر ماهیت درگرو وجود ماهیت قبل از عارض است که به دور یا تسلسل مىانجامد.5 البته، با تصریحاتى که در ادامه از ابنسینا خواهیم آورد، روشن مىشود که برداشت ابنرشد و کسانى مثل او (از جمله شیخ اشراق و فخر رازى) صحیح نیست؛ زیرا مراد ابنسینا از عروض وجود بر ماهیت، عروض تحلیلى است و خود او عروض خارجى را باطل مىداند
توضیح آنکه عروض بر دو گونه است
1 عروض خارجى که عارض و معروض، در خارج، به دو وجود موجودند و یکى عارض دیگرى مىشود (مثل عروض بیاض بر دیوار)
2 عروض تحلیلى و عقلى که عارض و معروض به یک وجود موجودند (هم در ذهن و هم در خارج)، و اینْ عقل آدمى است که قدرت دارد از آن مصداق واحد عارض و معروضى را تحلیل کند؛ یعنى از وجود ماهیت در خارج و ذهن صرفنظر، و آنگاه بر آنْ وجود را حمل نماید
عروض تحلیلى خود بر دو قسم است
الف) گاهى عارض مؤخّر از معروض است، مثل عروض امکان بر وجود؛
ب) گاهى عارض مقدّم بر معروض است حقیقتا، و این عقل است که در تحلیل، عارض را بر معروض حمل مىکند؛ مانند عروض وجود بر ماهیت که وجود حقیقتا تحقّق دارد و ماهیت به تبع آن متّصف به وجود مىشود و ذهن است که معروض را مقدّم و عارض را بر آن حمل مىکند، وگرنه ماهیت قبل از وجود تحقّقى ندارد که معروض وجود واقع شود. مراد از عروض نیز عروض تحلیلى است و ماهیت و وجود به حسب تحلیل ذهنى تغایر دارند، نه به حسب مصداق خارجى
ابنسینا اشاره مىکند که میان عرضى مانند وجود و اعراض دیگر مثل سفیدى، تفاوت هست؛ زیرا وجود با عروضش ماهیت را موجود مىکند، نه اینکه عارضِ ماهیتِ موجود شود. این فهم از عبارات ابنسینا در کتاب تعلیقات متعلّق به ملّاصدرا،7 و به قرینه متون دیگر ابنسینا فهم صحیحى است. ابنسینا در کتاب مباحثات مىنویسد: «ما لم یوضع للمثلّث وجود لم یکن لتلک الماهیه وجودٌ.»8 خود او در اشارات مىگوید: صفت «وجود» با سایر صفات ماهیت متفاوت است.9 خواجه نصیر نیز در جوابى که به فخر رازى مىدهد، تصریح مىکند که عروض وجود بر ماهیت عروض تحلیلى است، نه خارجى.10 او پندار فخر رازى را ابطال مىنماید و به توضیح کلام ابنسینا مىپردازد: «انّ کلامه هذا مبنىُّ على تصوّره ان للماهیه ثبوتا فى الخارج دون وجودها ثم ان الوجود یحلّ فیها و هو فاسد; .»
بنابراین، صفت وجود به گونهاى نیست که موصوف (ماهیت) سبب پیدایش آن شود؛ بلکه وجود عامل پیدایش و واسطه در تحقّق و وجود گرفتن ماهیت است و از اینرو، مراد ابنسینا از صفت وجود، صفت خارجیه نیست، وگرنه مثل این اعاظم ممکن نیست صفت را با آنکه از موصوف در ظرف خارج تأخّر دارد، علّت موجبه براى موصوف بدانند؛ بلکه مرادشان از صفت، صفت عقلى و عارض تحلیلى مىباشد.12 و کلام معروف خواجه نصیر که «انّ الوجود متقدّم على الماهیه فى الخارج و متأخّر عنها فى العقل»13 نیز بر این مطلب صراحت دارد که در خارج، وجود تقدّم دارد و اصیل است و در ذهن است که ماهیت مقدّم قرار مىگیرد و وجود بر آن عارض مىشود. بنابراین، در خارج، تقدّم به معناى اصل بودن است؛ امّا، در ذهن، تقدّم به معناى وصف بودن مىباشد؛14 به این معنا که وجود در تحقّق و عینیت اصل بوده و ماهیت تابع آن است و ماهیت نیز بر وجود مقدّم است، به این معنا که عقل مىتواند صرفنظر از هرگونه وجود خارجى یا ذهنى به ملاحظه و اعتبار ماهیت بپردازد و در این اعتبار، وجود را بر ماهیت حمل نماید
اصالت وجود از دیدگاه ابن سینا

دانلود پروژه مقاله معرفت حصولی ویژگیها، اقسام و تمایزها در word
دوشنبه 95/4/21 3:36 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله معرفت حصولی ویژگیها، اقسام و تمایزها در word دارای 48 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله معرفت حصولی ویژگیها، اقسام و تمایزها در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله معرفت حصولی ویژگیها، اقسام و تمایزها در word
چکیده
مقدّمه
قیاسی بودن تقسیم معرفت به حضوری و حصولی
اعتباری یا حقیقی بودن مغایرت علم حضوری و حصولی
ویژگیهای معرفتشناختی علم حصولی
1 قابلیت اتصاف به صدق و کذب
2 خطاپذیری
3 وجود واسطه میان مدرِک و مدرَک
4 عدم امکان دستیابی به حقیقت وجود
5 قابل انتقال بودن علم حصولی
6 اتصاف علم حصولی به احکام ذهنی
حکایت؛ مقوّم علم حصولی
حکایت شأنی یا بالفعل
اقسام علم حصولی
پیشینه بحث
مقسم تصور و تصدیق
تعریف «تصور»
تعریف «تصدیق»
معانی لغوی «تصدیق»
تمایز تصور، مفهوم و دیگر واژههای همگن
تمایز تصدیق و قضیه
تمایز تصدیق و اعتقاد
نتیجهگیری
••• منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله معرفت حصولی ویژگیها، اقسام و تمایزها در word
ـ ابن رشد، تلخیص کتاب العباره، تحقیق محمود قاسم، مصر، الهیئه المصریه العامّه للکتاب، 1981، ج 3
ـ ابن سهلان، البصائر النصریه، تصحیح رفیق العجم، بیروت، دارالفکر اللبنانی، 1993
ـ ـــــ ، الشفاء، المنطق، تصحیح ابراهیم مدکور، قاهره، امیریه، بیتا
ـ ـــــ ، الشفاء، المنطق، قم، کتابخانه آیهاللّه مرعشی نجفی، 1405
ـ ـــــ ، النجاه، تصحیح محمّدتقی دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1364
ـ ـــــ ، دانشنامه علائی، تصحیح احمد خراسانی، تهران، کتابخانه فارابی، 1360
ـ ـــــ ، عیون الحکمه، در: رسائل ابنسینا، قم، بیدار، 1400
ـ ـــــ ، منطق المشرقین، قم، کتابخانه آیهاللّه مرعشی نجفی، 1405، چ دوم
ـ احمد نگری، عبدالنبی، دستور العلماء، تحقیق. علی دحروج، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1997
ـ ارسطو، منطق ارسطو، ترجمه اسحاقبن حنین و دیگران، تحقیق عبدالرحمان بدوی، بیروت، دارالقلم، 1980،ج 1
ـ ـــــ ، منطق ارسطو، ترجمه میر شمسالدین ادیب سلطانی، تهران، نگاه، 1378
ـ بغدادی، ابوالبرکات، المعتبر، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1373، ج 1
ـ تفتازانی، سعدالدین، تهذیب المنطق، در: ملّاعبداللّه یزدی، الحاشیه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1405
ـ ـــــ ، شرح المقاصد، استانبول، افندی بسنوی، 1305ق، ج 1
ـ تهانوی، محمّدعلی، موسوعه کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1996، ج 2
ـ حسینزاده، محمّد، منابع معرفت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1386
ـ حلّی، حسنبن یوسف، الجوهر النضید، قم، بیدار، 1381
ـ ـــــ ، کشفالفوائد فی شرحالقواعد، تبریز، مکتب اسلام، 1360
ـ ـــــ ، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، بیروت، موسسه الاعلمی، 1399
ـ دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1343، ج 15
ـ ذکیانی، غلامرضا، تصحیح بیان الحق و لسان الصدق سراجالدین ارموی، پایاننامه کارشناسی ارشد الهیات وفلسفه، تهران، دانشگاه تهران، 1373ـ1374
ـ رازی، قطبالدین، الرساله المعموله فی التصور و التصدیق، در: همو، رسالتان فی التصور و التصدیق، تحقیق مهدی شریعتی، قم، اسماعیلیان، 1416
ـ ـــــ ، الرساله المعموله فی التصور و التصدیق، قم، مؤسسه نعمان، 1416
ـ ـــــ ، شرح المطالع، قم، کتبی نجفی، بیتا
ـ راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، بیجا، المکتبه المرتضویه، بیتا
ـ زکریّا، احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1404، ج 4
ـ سید شریف، تعلیقه بر تحریر القواعد المنطقیه در: قطبالدین رازی، تحریر القواعد المنطقیه، قم، بیدار،1382
ـ سیدعلیزاده، حاشیه بر مقیّد فناری علی قول احمد، استانبول، بینا، بیتا
ـ شهید ثانی، حقائق الایمان، قم، کتابخانه آیهاللّه مرعشی نجفی، 1409
ـ شیرازی، قطبالدین، درّهالتاج، تصحیح محمّد مشکوه، تهران، حکمت، 1369، چ سوم
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، رسائل سبعه، قم، بنیاد علمی و فکری علّامه طباطبائی، 1362
ـ ـــــ ، نهایه الحکمه، تصحیح غلامرضا فیّاضی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1385
ـ طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، تحقیق سید عبداللّه انوار، تهران، نشر مرکز، 1375، ج 1
ـ ـــــ ، شرحالاشارات و التنبیهات، قم، نشر البلاغه، 1375
ـ غزالی، ابوحامد محمّد، معیار العلم، بیروت، دار و مکتبه الهلال، بیتا
ـ ـــــ ، معیار العلم، بیروت، دار و مکتبه الهلال، 1993م
ـ ـــــ ، مقاصد الفلاسفه، تحقیق سلیمان دنیا، مصر، دارالمعارف، 1961
ـ فارابی، ابونصر، المنطقیات، تصحیح محمّدتقی دانشپژوه، قم، کتابخانه آیهاللّه مرعشی نجفی، 1408، ج 1
ـ ـــــ ، المنطقیات، قم، کتابخانه آیهاللّه مرعشی نجفی، 1408، ج 3
ـ لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام، بیجا، بینا، بیتا
ـ مصباح، محمّدتقی، آموزش فلسفه، تهران، دفتر تبلیغات اسلامی، 1364، ج 1، درس چهاردهم
ـ ـــــ ، تعلیقه علی نهایهالحکمه، قم، در راه حق، 1404
ـ ـــــ ، تعلیقه علی نهایهالحکمه، قم، مؤسسه درراه حق، 1405
ـ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1417، ج 6
ـ مظفّر، محمّدرضا، المنطق، تصحیح غلامرضا فیّاضی، قم، انتشارات اسلامی، 1421 ـ معین، محمّد، فرهنگ معین، تهران، امیرکبیر، 1360، چ چهارم، ج 1
ـ مقری فیومی، احمدبن محمّدبن علی، مصباح المنیر، قاهره، امیریه، 1928، ط. السابعه
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مصطفوی،بیتا، ج 6
ـ ـــــ ، رساله التصور و التصدیق، بیجا، بیتا، بینا
ـ ولفسن، ه . ا.، دو اصطلاح «تصور» و «تصدیق» در فلسفه اسلامی و;، ترجمه احمد آرام، به اهتمام مهدیمحقق و دیگران، تهران، دانشگاه تهران، 1353
ـ یزدی، مولی عبداللّه، الحاشیه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1421، ط. العاشره
چکیده
در این نوشتار، پس از بررسی این مبحث که تقسیم معرفت به حضوری و حصولی قیاسی است، اینمسئله مطرح میشود که آیا مغایرت علم حضوری و حصولی اعتباری است یا حقیقی؟ سپسنویسنده به بررسی ویژگیهای معرفتشناختی علم حصولی میپردازد و بدین نتیجه رهنمونمیشود که «حکایت» مقوّم علم حصولی و ذاتی تصور و تصدیق است. آنگاه به پاسخ این پرسشمیپردازد که حکایت شأنی مفاهیم یا تصورات چگونه با ذاتی دانستن حکایت برای آنها سازگاراست؟
در ادامه، اقسام علم حصولی و تقسیم اولیه آن به تصور و تصدیق، و حقیقت تصور و تصدیقبررسی میشود و تمایز تصور و مفهوم و معنا، و رابطه تصدیق و قضیه و رابطه اعتقاد، باور، ایمان،پذیرش و دیگر واژههای همگن با تصدیق، مورد توجه قرار میگیرند
کلیدواژهها: حکایت، تصور، تصدیق، باور، اعتقاد، محکی بالذات، محکی بالعرض، تصور،معنا، مفهوم، خطاپذیری
مقدّمه
معرفت حصولی قسیم معرفت حضوری است و در برابر آن قرار دارد. با دقت و تأمّل در تعریفو ویژگیهای علم حضوری، میتوان به تعریف معرفت حصولی و ویژگیهای آن دست یافت.علم حضوری معرفتی بدون واسطه صور و مفاهیم ذهنی است. از اینرو، قسیم آن، علمحصولی، که در برابر آن قرار دارد، معرفتی با واسطه است. بر اساس تعریف دیگر، «علمحضوری» حصول صورت عینی شیء نزد مدرک و فاعل شناساست؛ اما معرفت حصولیحضور صورت علمی آن.[283]
افزون بر مبحث تعریف و ویژگیها، به لحاظ معرفتشناختی مباحث بسیاری درباره علمحصولی و اقسام آن، تصور و تصدیق یا مفهوم و قضیه، قابل طرح هستند. در این نوشتار، بحثبا قیاسی یا نسبی بودن تقسیم معرفت به حضوری و حصولی و نحوه تمایز آنها از یکدیگر وحقیقی یا اعتباری بودن آن آغاز میشود و در ادامه، تنها عمدهترین مباحث معرفتشناختیمربوط به علم حصولی ذکر میشوند
قیاسی بودن تقسیم معرفت به حضوری و حصولی
به رغم آنکه علم یا معرفت به دو قسم حضوری و حصولی تقسیم شده است، به لحاظهستیشناختی ـ آنگونه که حکمت صدرایی بدان تصریح میکند[284] و چه بسا بتوان از حکمتاشراق نیز استفاده نمود ـ[285] علم یا معرفت مساوق حضور است. از اینرو، هر علمی در واقعحضوری است. آنچه علم حصولی و معرفت از راه صور ذهنی تلقّی میشود خود برای نفسبدون واسطه صور و مفاهیم متحقق بوده، به گونهای حضوری منکشف است؛ یعنی ذات آن برایمُدرِک حاضر است. اگر این دسته از علومْ حصولی تلقّی میشوند، به لحاظ حیثیتی است که درآنها منظور میگردد. همان صور ذهنی که معرفت ما بدانها حضوری است، از این جهت که حاکی از اشیای خارج از ذهن ما هستند و آنها را نشان میدهند، معرفتهایی حصولیاند.بدینسان، تقسیم علم یا معرفت به «حضوری» و «حصولی» تقسیمی نسبی و به تعبیر روشنتر،قیاسی است. دستهای از علوم حضوری با در نظر گرفتن حیثیتی در آنها، حصولی میگردند. اینحقیقتِ تمایز نهادن میان دو حیثیت، «ینظر الیه» و «ینظر فیه» است. از این نظر که صور ذهنیخود معلوم نفس هستند و ذات آنها لحاظ میگردد، علم حضوریاند، و از این نظر که مرآتهستند و به واسطه آنها اشیای خارجی معلوم میگردند (ینظر فیه)، علم حصولیاند
و اذا قیل للخارج انّه معلوم، فذلک بقصد ثان.[286]
میتوان گفت: در علم حضوری، صور عینی یا خارجی با صور علمی یا ذهنی متحدند، بلکهیکی بوده، وحدت دارند؛ اما در علم حصولی، صورت علمی از صورت عینی متمایز است. ازاینرو، در علم حضوری، صورت خارجی معلوم بالذات است و در علم حصولی، معلومبالعرض. در نتیجه، صورت علمی یا ذهنی در علم حصولی واسطهای است برای علم به واقعیتخارج از ذهن. از اینرو، صور ذهنی آینه اشیای خارجی هستند و از آنها حکایت میکنند.بدینسان، در علم حضوری، افزون بر اتحاد یا وحدت علم و عالم، علم با معلوم عینیت دارد ویکی هستند. اما علم حصولی چنین نیست. در علم حصولی، مفهوم یا صورتی که بدون واسطهْمعلوم نفس است، از معلوم بالعرض، یعنی اشیای خارجی، حکایت میکند. بدینروی، میتوانگفت: در علم حصولی، معلوم بالذاتْ صورت ذهنی و معلوم بالعرضْ موجودی در خارج ازذهن است.[287] در نتیجه، تغایر آنها قیاسی است. علم حصولی در مقایسه صورت ذهنی بامحکیاش، حصولی تلقّی میشود، در حالی که به لحاظ ذات خود، که صورتی علمی و ذهنیاست و در واقع معلوم بالذات هموست، حضوری است
اعتباری یا حقیقی بودن مغایرت علم حضوری و حصولی
پس از نگاهی گذرا به تمایزها یا ویژگیهای هستیشناختی معرفت حضوری و حصولی ودستیابی بدین نتیجه که به لحاظ هستیشناختی، همه معرفتهای حصولی به علوم حضوریمنتهی میگردند، اکنون با این پرسش مواجه میشویم که آیا تمایز یا تغایر علم حصولی وحضوری صرفا اعتباری است یا امری فراتر از آن است؟
به نظر میرسد پیش از هر چیز لازم است منظور خود را از «اعتباری بودن علم حصولی» بهروشنی بیان کنیم. آیا منظور این است که صورتهای ذهنی به لحاظ ذاتْ معلوم به علمحضوریاند، اما از جهت دیگری و با نظر گرفتن حیثیت و اعتبار دیگری در آنها ـ یعنی درمقایسه با واقعیتهای خارجی و به اعتبار اینکه حاکی از آنها هستند ـ حصولیاند؟ آشکار استکه چنین تفسیری از «اعتبار» به معنای ساختگی یا فرضی بودن نیست و این ویژگی علم حصولیرا، که امری واقعی است، نفی نمیکند. اگر چنین معنایی از اعتباری قصد شود، حرف درستیاست و هیچگونه تردیدی در آن راه ندارد. اما اگر منظور از «اعتباری» معنای دیگری همچونفرضی بودن باشد، آشکار است که با این گفته بنیان معرفت حصولی از اساس فرو میریزد وزیرساختهای هستیشناختی آن واژگون میگردد
علّامه طباطبائی علم حصولی را اعتباری عقلی تلقّی کرده است، بدون آنکه معنای اعتباریبودن آن را روشن سازد
العلم الحصولی اعتبار عقلی یضطرّ الیه العقل، مأخوذ من علوم حضوری، هوموجود مجرّد مثالی، او عقلی حاضر بوجوده الخارجی للمدرِک، و ان کان مدرَکا منبعید.[288]
استاد مصباح در تعلیقه علی نهایه الحکمه، با نفی مبنای شهودگرایان درباره حقیقت ادراککلی، در حالی که میپذیرد معرفتهای حصولی به لحاظ هستیشناختی به علوم حضوری منتهیمیگردند، تصریح میکند که ارجاع علوم حصولی به حضوری موجب اعتباری بودن معرفت ما به اشیای خارجی نیست.[289] بنابر این دیدگاه، علم به صور علمی یا ذهنی علمی حضوری است.از راه این صور، میتوان به اشیای خارجی معرفت یافت و این نوع معرفت حصولی است.بدینروی، اشیای خارجی معلوم بالعرض بوده و از راه صور ذهنی، که خود بدون واسطه و بهگونهای حضوری معلوم نفس هستند، معرفت حاصل میشود
به نظر میرسد لازم بود علّامه طباطبائی پیش از هر چیز منظور خود را از «اعتباری بودن علمحصولی» به روشنی و صراحت بیان میکرد. به راستی مراد ایشان چیست؟ محتمل است منظوراز «اعتباری» در عبارت ذکر شده، اولین گزینه باشد. در این صورت، بدین معناست که اشیایخارجی بالعرض و به تعبیر صدرالمتألّهین[290] به قصد ثانوی معلومند، اما مدرَک حقیقی و معلومبالذات خود صور علمی است. بدینسان، «اعتباری» در اینجا، به معنای «قیاسی» است که حیثیتیواقعی است و نه فرضی. اگر معنای دیگری همچون «فرضی بودن» اراده شود، آشکار است که بااین گفته، بنیان معرفت حصولی از اساس فرو میریزد. از اینرو، دومین گزینه را، حتی در نگاهآغازین، نمیتوان به علّامه طباطبائی نسبت داد
در هر صورت، نگاه معرفتشناختی به مبحث علم، مستلزم آن است که از اینگونه مباحثخودداری شود و آنها را به هستیشناسی علم ارجاع دهیم و از اطاله کلام خودداری ورزیم، بهویژه با توجه به اینکه این بحث، به رغم نتایج هستیشناختی بسیار، پیامدی معرفتشناسانهندارد. از اینرو، با بحث از ویژگیهای معرفتشناختی علم حصولی بحث را دنبال میکنیم
ویژگیهای معرفت شناختی علم حصولی

دانلود پروژه مقاله تبیین فلسفى وقوع تجربه دینى از نظر ابن سینا
دوشنبه 95/4/21 3:36 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله تبیین فلسفى وقوع تجربه دینى از نظر ابن سینا در word دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله تبیین فلسفى وقوع تجربه دینى از نظر ابن سینا در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله تبیین فلسفى وقوع تجربه دینى از نظر ابن سینا در word
چکیده
مقدّمه
امکان آگاهى از غیب
تمسّک به آگاهى از غیب در حال خواب براى اثبات آن در بیدارى
فرایند دریافت حقایق از عالم قدس
ارتسام صور در حسّ مشترک از غیر طریق حواسّ ظاهر
موانع ارتسام صور در حسّ مشترک از طریق قواى باطنى
چگونگى ارتسام صور در حسّ مشترک از عالم قدس
ارتباط با عالم قدس و نقش متخیّله در آن
آگاهى از غیب در حال سلامت و بیدارى
علّت و جایگاه نیازمندى مشاهدات غیبى به تأویل و تعبیر
گوناگونى تأویل و تعبیر برحسب اشخاص، زمانها و عادتها
ارتباط صاحبان نفوس ضعیف با عالم غیب
سخن پایانى
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله تبیین فلسفى وقوع تجربه دینى از نظر ابن سینا در word
ـ ابنسینا، الاشارات والتنبیهات، تحقیق مجتبى زارعى، قم، بوستان کتاب، 1381
ـ ـــــ ، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، بوستان کتاب، 1375
ـ خراسانى، شرفالدین، ابنسینا، در: دائرهالمعارف بزرگ اسلامى، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامى، 1370
ـ طوسى، نصیرالدین، شرح الاشارات والتنبیهات، چ دوم، قم، نشر کتاب، 1403ق
ـ حسنزاده آملى، حسن، دروس شرحالاشارات والتنبیهات، قم، مطبوعات دینى، 1386
ـ قیصرى، داوود، شرح فصوصالحکم، مقدمه، تصحیح و تعلیق سید جلالالدین آشتیانى، تهران، علمى و فرهنگى، 1385
ـ شیروانى، على و دیگران، جستارهایى در کلام جدید، تهران، سمت، 1381
- Davis, Caroline Franks, The Evidential Force of Religious Experience, Oxford, University Press,
چکیده
این مقاله بر آن است که با گزارش توصیفى ـ تحلیلى سخنان ابنسینا، دیدگاه وى را درباره تجربه دینى از منظر فلسفى تبیین کند و از این طریق، پارهاى از پرسشهاى مهم در بحث معرفتشناسى تجربه دینى و واقعنمایى این تجربهها را براساس آراى ابنسینا پاسخ گوید. متن اصلى مورد استناد در این پژوهش کتاب الاشارات و التنبیهات ابنسیناست که وى برخى از آراى خاصّ خود را تنها در آن بیان کرده است
مهمترین نکاتى که در این پژوهش از منظر ابنسینا مطرح شده، عبارتاند از: تبیین منشأ توهّمات خودساخته و بىپایه و نیز مشاهدات اصیل و واقعنما؛ بیان چرایى اصل و نحوه نیازمندى پارهاى از مشاهدات اصیل به تأویل و تعبیر؛ تشریح فرایند وقوع این رویدادها در حالت بیدارى و حالت خواب؛ توضیح نقش بیمارى، ترفندهاى ساختگى، تزکیه و تهذیب نفس و نیز قوّت و ضعف آن در حصول این تجربهها؛ بیان مراتب و انواع تشکیکى آنها و نشان دادن منشأ زمینهمند بودن برخى (و نه همه) تجربههاى شبهحسّى
کلیدواژهها: تجربه دینى، ابن سینا، الاشارات والتنبیهات، علم غیب، فلسفه دین، فلسفه عرفان
مقدّمه
امروزه، بحث درباره تجربه دینى بسیار رواج دارد؛ امّا تبیین فلسفى وقوع آن کمتر مورد توجه قرار مىگیرد. ابنسینا از جمله اندیشمندان سترگى است که با توجه به مبانى فلسفى خویش، در اینباره، سخن گفته است. مرورى بر آراى وى در این خصوص، افزون بر اینکه خواننده را با دیدگاه یکى از بزرگترین فیلسوفان مسلمان (اگر نگوییم بزرگترین آنان) آشنا مىسازد، نکات درخور تأمّلى را به پژوهشگران این حوزه مىآموزد
ابنسینا در کتاب الاشارات والتنبیهات، که از آثار فلسفى متأخّر و به اعتقاد برخى واپسین اثر فلسفى وى مىباشد،1 مطالب شایان توجّهى را در این خصوص مطرح کرده است.2 آخرین بخش این کتاب (نمط دهم)، با عنوان «در اسرار آیات»، به تبیین فلسفى اسباب و زمینههاى وقوعِ خوارق عاداتى اختصاص دارد که از عرفا صادر مىشود.3 وى با طبقهبندى این رویدادها در چهار دسته کلّى زیر، به تبیین جداگانه هریک از آنها مىپردازد
1 ترک غذا براى مدّتى طولانى؛
2 توانایى در انجام دادن کارهاى دشوار؛
3 اِخبار از غیب و رویدادهاى مربوط به آینده؛
4 تصرّف در اشیاى مادّى و ایجاد دگرگونى در آنها
از این میان، آنچه ارتباط بیشترى با تجربه دینى دارد و به طور مستقیم درباره یکى از انواع آن (تجربه الهامى) سخن مىگوید، همان قسم سوم است. البته در طول بحث، مطالبى گفته مىشود که انواع دیگر تجربه دینى، بهویژه تجربه شبهحسّى4 (کشف صورى) را نیز دربر مىگیرد. با توجه به همین نکته، در اینجا تنها به تشریح دیدگاه وى در خصوص قسم سوم مىپردازیم
امکان آگاهى از غیب
ابنسینا در طى 16 فصل (فصلهاى 7ـ23)، به تبیین این نوع از تجربههاى دینى مىپردازد و سخن خود را اینگونه آغاز مىکند
هرگاه بشنوى که عارفى از غیب خبرى داده و بشارت و انذارى که از پیش داده، راست آمده، آن را تصدیق کن و باور کردن آن برایت دشوار نیاید؛ زیرا این امر در قوانین و روشهاى طبیعتْ علل و اسبابى شناختهشده دارد
چنانکه ملاحظه مىشود، موضوع مورد بررسى ابن سینا خصوص اِخبار از رویدادهایى مربوط به آینده است که با گذشت زمان و رسیدن وقت رویداد موردنظر، صدق و درستى آن معلوم شده است. روشن است، مواردى که شخص، با گمانهزنى و اتّکا بر تحلیل معلومات فعلى و در دسترس خود، حادثهاى را پیشبینى مىکند که اتّفاقا به وقوع مىپیوندد، از محلّ بحث وى بیرون است. این مسئله امرى عادى و عرفى است؛ نیازى به تلاش براى اثبات امکان آن نیست. سخن در جایى است که بدون وجود چنین زمینهاى، شخص پیشگویى مىکند، نه پیشبینى
نکته دیگر آنکه ابنسینا نه تنها مخاطب را از نفى مضمون این خبر (وقوع پیشگویى صادقانه) برحذر مىدارد، بلکه به او توصیه مىکند که آن را بپذیرد و حتى بالاتر، به راحتى، آن را باور کند. روشن است که این توصیه مربوط به جایى است که تنها مانع از پذیرش این خبر، نامتعارف بودنِ مضمون آن (مخبرٌعنه: اینکه کسى آینده را صادقانه پیشگویى کرده است و توان چنین کارى را دارد) است.7 وى براى برطرف کردن غرابت این امر (مخبرٌ عنه) بیان مىکند که پیشگویى آینده در همان قوانین و روشهاى رایج در طبیعت داراى علل و عوامل معلوم و شناختهشدهاى است که با توسّل به آنها مىتوان از غیب آگاه شد و آینده را پیشگویى کرد؛ بنابراین، اصل آگاهى از غیب چندان هم که در ابتدا به نظر مىرسد، خارق عادت و بیرون از دسترس نیست
ابنسینا براى اثبات قدرتعارف برپیشگویىرویدادهاىآیندهواخبارازغیب،بهرؤیاهاى صادقى تمسّک مىکند که از طریق آن، آدمى اطلاعاتى از غیب و آینده به دست مىآورد
تجربه و قیاس هماهنگ هستند که نفس انسانى به گونهاى در حالت خواب به غیب دسترسى پیدا مىکند. پس مانعى ندارد که این دسترسى در حالت بیدارى نیز روى دهد، مگر آنکه مانعى بر سر راه آن باشد که [البته ]زوالش راه دارد و برطرف شدنش ممکن است
تمسّک به آگاهى از غیب در حال خواب براى اثبات آن در بیدارى
از نظر ابنسینا، آنچه در خواب اتفاق مىافتد در بیدارى نیز مىتواند روى دهد و اگر مانعى (مانند اشتغال به محسوسات) بر سر راه آن باشد، آن مانع مىتواند برطرف شود. ممکن است پرسیده شود که اصل وجود رؤیاى صادق (آگاهى یافتن از غیب در حال خواب) از کجا دانسته مىشود؟ پاسخ حکیم ما آن است که تجربه (آزمودههاى پیشین ما یا آگاهى حاصل از این آزمودهها) و نیز قیاس (استدلال عقلى و برهان فلسفى) هر دو بر این امر اتّفاق دارند و با استناد به آن دو، مىتوان آن را اثبات کرد
یکم) تجربه: ما رؤیاهاى صادق را خود آزمودهایم؛ خبرش را هم از دیگران شنیدهایم. از نظر ابنسینا، «کسى نیست که چنین چیزى را در خود نیازموده باشد، به گونهاى که الهامبخش تصدیق آن باشد؛ مگر کسى که مزاجش فاسد، و قوّه تخیّل و حافظه او خفته باشد.»9 اگر شخص مزاج سالمى داشته باشد، آنچه در خواب دریافت مىکند با صورتهاى مرتسم در مبادى عالى مطابق خواهد بود و در آنجا جز حقیقت نیست، و اگر قوّه تخیّل وى درست عمل کند، آن صورتها را به درستى در خود منقّش خواهد ساخت؛ همچنین، اگر قوّه حافظه بیدار و توانمند باشد، آن صورتها را به درستى حفظ مىکند تا شخص بتواند پس از بیدارى، آنها را به یاد آورد. در هر حال، اگر فرد خود چنین تجربهاى را نداشته باشد، خبرش را از دیگران شنیده است؛ زیرا وقوع این امر در همه سنّتها و فرهنگها، و زمانها و مکانها، چنان شایع و رایج است که قابل انکار نیست
مقدّمه دوّم بیان ابنسینا آن است که «اگر آدمى در خواب از غیب آگاه مىشود، در غیر خواب نیز بعید نیست و مانعى ندارد که از آن آگاه شود و اگر مانعى هم باشد، مىتواند برطرف شود.»10 این مقدّمه برهانى نیست، بلکه اقناعى است؛ از اینرو، محقّق طوسى مىگوید: «ابنسینا [در این فصل ]مىخواهد مطلوب خویش را به گونهاى اقناعکننده بیان کند.»11 وجه اقناعى و نه برهانى بودن این بیان آن است که وقوع آگاهى از غیب در حالت خواب به تنهایى نمىتواند وقوع آگاهى از آن در حالت بیدارى را اثبات کند، چراکه تفاوتهاى مهمّى میان وضعیت انسان در این دو حالت وجود دارد. پس، احتمال ضعیفى هست که آگاهى از غیب اختصاص به حالتخواب داشته باشد
البته در بحث تجربه دینى و به ویژه اعتبار معرفتى آن، فرق مهمّى میان دریافتهاى هنگام خواب و بیدارى وجود ندارد؛ به ویژه آنکه گاهى آدمى در همان هنگام خواب، توجه دارد که خواب، و در حال مشاهده رؤیاست.13 امّا به هر روى، ابنسینا در پى تبیین نوعى خاص از تجربه دینى است: آگاهى از غیب در بیدارى براى عارف
دوم) قیاس: بنابر توضیح محقّق طوسى،14 استدلال ابنسینا بر امکان حصول آگاهى از غیب در حال خواب و بیدارى15 از دو مقدّمه تشکیل مىشود
1 صور رویدادهاى خاصّى که در عالم طبیعت واقع مىشود، پیش از تحقّق آنها در مبادى عالى (علل مابعدالطبیعى عالم طبیعت و حوادث واقع در آن) مرتسم است
2 آنچه در آن مبادى مرتسم است مىتواند در نفس انسانى نیز مرتسم شود، مشروط بر و متناسب با: الف) استعدادى که در وى حاصل شده است؛ ب) زوال مانع
مقدّمه نخست، مبتنى بر مبانى فلسفى ابنسیناست؛ از جمله اینکه علم به علّت، علم به معلول را در پى دارد. علل مابعدالطبیعى عالم موجوداتى مجرّدند که به خود آگاهند. با توجه به اینکه آنها علل پدیدآورنده عالم مادّه و رویدادهاى واقع در آن هستند، این خودآگاهى عین آگاهى از علّت پدیدآورنده عالم طبیعت و رویدادهاى واقع در آن است، و چون آگاهى از علّت مستلزم آگاهى از معلول است، این مبادى عالى، از همه رویدادهاى عالم طبیعت پیش از وقوع آنها، همزمان با وقوع آنها، و پس از وقوع آنها آگاه خواهند بود؛ به تعبیرى، صورتهاى این حوادث همواره در آنها مرتسم است
درباره مقدّمه دوم نیز باید گفت که بنابر مبانى فلسفى ابنسینا، اگر قابلیت قابل براى تحقّق چیزى در آن تام، و موانع نیز برطرف باشد، آن چیز ضرورتا تحقّق مىیابد. اگر چیزى در عالم طبیعت روى نمىدهد، یا به جهت آن است که محل آن رویداد، قابلیت و استعداد پذیرش آن را به نحو تام ندارد و یا آنکه مانع یا موانعى بر سر راه حصول آن وجود دارد؛ امّا از ناحیه علّت فاعلى و هستىبخش، هیچ منع و بخل و دریغى از افاضه و ایجاد نیست. مشکلى اگر هست، از اینسوست، نه از آنسو. پس اگر نفس انسانى استعداد کافى داشته باشد و مانعى در کار نباشد، حتما به تناسب استعدادش ـ و به اندازهاى که مانعْ برطرف باشد ـ اطلاعات و اخبارى را درباره رویدادهاى عالم از آن مبادى دریافت خواهد کرد و صورت حقایق در جان او نقش خواهد بست
فرایند دریافت حقایق از عالم قدس

دانلود پروژه مقاله علم اجمالى در عین کشف تفصیلى (تحلیل و نقد سه
یکشنبه 95/4/20 1:0 عصر| | نظر

دانلود پروژه مقاله علم اجمالى در عین کشف تفصیلى (تحلیل و نقد سه نظریه در مسئله علم خدا به اشیا) در word دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله علم اجمالى در عین کشف تفصیلى (تحلیل و نقد سه نظریه در مسئله علم خدا به اشیا) در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله علم اجمالى در عین کشف تفصیلى (تحلیل و نقد سه نظریه در مسئله علم خدا به اشیا) در word
چکیده
مقدّمه
تبیین نظریه ابن سینا در باب علم حق تعالى
سخن ابن سینا در علم به جزئیات
نظریه صور ارتسامى در بوته نقد
نظریه ملّاصدرا درباره علم واجب تعالى
1 اصالت وجود و تشکیک آن
2 نظریه وجود رابط و تحلیل ملّاصدرا از رابطه علّیت
3 علم حضورى علّت به معلول
4 علم به وجود و علم به ماهیت
5 علمْ حقیقتى وجودى است نه کیفى نفسانى
6 مناط کلّیت و جزئیت در ادراک
7 علم به علّت عین علم به معلول است
8 وحدت حقّه حقیقیه و تأثیر آن در نظریه ملّاصدرا
نظریه ابداعى علّامه طباطبائى
نتیجه گیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله علم اجمالى در عین کشف تفصیلى (تحلیل و نقد سه نظریه در مسئله علم خدا به اشیا) در word
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، تهران، مطبعهالحیدرى، 1379ق
ـ ــــــ ، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، بیروت، مکتبه الاعلامالاسلامى، 1404ق
ـ ــــــ ، المبدأ و المعاد، اهتمام عبداللّه نورانى، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامى، 1363
ـ ــــــ ، الهیات شفاء، تصحیح سعید زاید، قم، مکتبه آیهاللّه المرعشى، 1404ق
ـ ــــــ ، دانشنامه علائى (الهیات)، مقدّمه و تصحیح محمّد معین، چ دوم، همدان، دانشگاه بوعلىسینا، 1383
ـ ارسطو، متافیزیک (مابعدالطبیعه)، ترجمه شرفالدین خراسانى، تهران، حکمت، 1377
ـ استیس، والتر ترنس، تاریخ انتقادى فلسفه یونان، ترجمه یوسف شاقول، قم، مفید، 1385
ـ بغدادى، ابوالبرکات، المعتبر فى الحکمه، چ دوم، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1373
ـ جوادى آملى، عبداللّه، رحیق مختوم، تدوین و تنظیم حمید پارسانیا، چ سوم، قم، اسراء، 1386
ـ ــــــ ، شرح حکمت متعالیه، تهران، الزهراء، 1372
ـ ــــــ ، شمسالوحى تبریزى، قم، اسراء، 1386
ـ داماد، میر محمّدباقر، مصنّفات میرداماد، تحقیق عبداللّه نورانى، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، تهران، 1381ـ1385
ـ راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندرى، چ ششم، تهران، کتاب پرواز، 1373
ـ ژیلسون، اتین، خدا و فلسفه، ترجمه شهرام پازوکى، تهران، حقیقت، 1374
ـ سهروردى، شهابالدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح هانرى کربن، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1373
ـ شهرزورى، شمسالدین محمّد، شرح حکمهالاشراق، تصحیح و تحقیق و ترجمه حسین ضیایى تربتى، چ دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1380
ـ شیرازى، قطبالدین، درّهالتاج، به اهتمام و تصحیح سیدمحمد مشکوه، چ سوم، تهران، حکمت، 1369
ـ ــــــ ، شرح حکمهالاشراق، به اهتمام عبداللّه نورانى و مهدى محقق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1383
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقى مرتضى مطهّرى، چ ششم، قم، صدرا، 1368
ـ ــــــ ، نهایه الحکمه، تحقیق و تعلیق عباسعلى زارعى سبزوارى، چ دوم، قم، اسلامى، 1427ق
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، اجوبهالمسائل النصیرى (بیست رساله)، به اهتمام عبداللّه نورانى، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى، 1383
ـ ــــــ ، شرح الاشارات و التنبیهات مع المحاکمات، قم، نشرالبلاغه، 1375
ـ قوامصفرى، مهدى، نظریه صورت در فلسفه ارسطو، تهران، حکمت، 1382
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه (یونان و روم)، ترجمه سید جلالالدین مجتبوى، چ پنجم، تهران، سروش، 1385
ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، اصول کافى، چ دوم، تهران، چاپ اسلامیه، 1362
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1368، ج 5
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، چ سوم، بیروت، دار احیاءالتراث، بىتا
ـ ــــــ ، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، تصحیح و تعلیق سید جلالالدین آشتیانى، چ دوم، مشهد، المرکز الجامعى للنشر، 1360
ـ ــــــ ، العرشیه، تصحیح غلامحسین آهنى، تهران، مولى، 1361
ـ ــــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1354
ـ ــــــ ، المشاعر، به اهتمام هانرى کربن، چ دوم، تهران، کتابخانه طهورى، 1363
ـ ــــــ ، شرح الهدایه الاثیریه، تصحیح محمّدمصطفى فولادکار، بیروت، موسسه التاریخالعربى، 1422ق
چکیده
کیفیت علم خداوند به اشیا (پیش و پس از ایجاد)، همواره، یکى از مسائل مهمّ فلسفه اسلامى بوده که دو نظریه ابنسینا و ملّاصدرا درباره آن از اهمیت بیشترى برخوردار است. ابنسینا با توجه به نظام فلسفى خود، علم بارىتعالى را از طریق صور ارتسامى طرحریزى مىکند؛ ولى ملّاصدرا با استفاده از قاعده «بسیطالحقیقه»، و بنابر مبانى بدیع حکمت متعالیه (به ویژه اصالت وجود)، نظریه «علم اجمالى در عین کشف تفصیلى» را مطرح مىسازد
نگارش مقاله حاضر، نخست با هدف تبیین و تحلیل معناشناختى نظریه ملّاصدرا انجام مىگیرد. سپس، به بررسى مبانى و اصولى خواهیم پرداخت که ملّاصدرا را به نظریه خاص خود رهنمون ساخته است. در نهایت، بررسى خواهیم کرد که: آیا سخن ملّاصدرا آخرین نظریه در این مسئله است یا اینکه مىتوان با نقد و تحلیل آن به نظریه دیگرى رسید؟ به همین مناسبت، نظریه علّامه طباطبائى را مطرح کرده و مقایسهاى اجمالى بین آن و نظریه ملّاصدرا ارائه دادهایم
کلیدواژهها: علم خدا، صور مرتسمه، بسیطالحقیقه، علم اجمالى، کشف تفصیلى، واقعیت مطلق و مقیّد، اطلاق ذاتى، ملّاصدرا، علّامه طباطبائى، ابنسینا
مقدّمه
یکى از مهمترین مباحث الهیات بالمعنى الاخص در فلسفه اسلامى، بحث از چگونگى علم حقتعالى است. این بحث از آنجا اهمیت بیشترى پیدا مىکند که بنابر تعالیم اسلامى، علم خداوند به خود و سایر اشیا مورد تأکید فراوان است و در این زمینه آیات و روایات بسیارى وجود دارد.1 از این گذشته، طبق قواعد و اصول فلسفى نیز واجب متعال بایستى از هر جهت کامل و نامتناهى باشد؛ همانگونه که وجود او فوق مالایتناهى بمالایتناهى است، صفات و کمالات وجودىاش نیز که عین ذاتش هستند، باید در اعلى درجه از شدّت و تمامیت قرار داشته باشند. خداوندى که معطى تمام کمالات وجودى به موجودات امکانى است، به حکم قاعده «معطى الشىء لیس فاقدا له»، نه تنها خود باید داراى صفت علم و ادراک باشد، بلکه لازم است علم او (به عنوان اساسىترین صفت کمالى) تمام مراتب هستى را دربر گرفته باشد؛ همه اشیاى جزئى و کلّى نیز باید در پیشگاه ربوبى او حاضر و معلوم باشند. امّا آنچه این مسئله را با اهمیتتر مىکند و موجب بروز بحثهاى دامنهدارترى مىشود این است که تبیین کیفیت این علم خصوصا علم به ماسوى از منظر فلسفى با مشکلاتى روبهروست که نیل به این حقیقت را دشوار مىسازد. به همین علّت، کمتر مسئلهاى از مسائل کلامى و فلسفى بوده است که اینهمه مورد اختلاف قرار گرفته باشد
دشوارىهاى تبیین علم حق تعالى موجب شده است که بعضى از متقدّمان در حکمت و فلسفه علم خداوند به غیر را از اساس انکار کنند؛ حتى بعضى که علم را به اضافه بین عالم و معلوم تفسیر مىکنند، علم خداوند به ذات خویش را نیز نفى مىنمایند. به اعتقاد این افراد، اضافه بین شىء و نفس آن صحیح نیست؛ زیرا چنین اضافهاى موجب تعدّد واجب خواهد شد. اینان چون علم خداوند به ذات را قبول ندارند، علم او به غیر را نیز رد مىکنند؛ زیرا علم به غیرْ متوقّف بر علم به ذات مىباشد
اهمیت مسئله علم خداوند آنگاه وضوح بیشترى مىیابد که دانسته شود مباحث کلامى و فلسفى مهمّى با آن رابطهاى تنگاتنگ دارند؛ مباحثى نظیر اتّحاد ذات با صفات، خلقت و فاعلیت خداوند، حکمت و اتقان صنع خالق، بداء، جبر و اختیار، و دیگر ابحاثى که هریک بخشى عظیم از معارف اسلامى را تشکیل داده و گفتوگوهاى فراوانى را به دنبال داشتهاند
به لحاظ تاریخى، طرح این مسئله به صورت کنونى بعد از افلاطون و ارسطو انجام گرفته است. افلاطون با ارائه نظریه «مُثُل الهى»، بحث علم الهى را به گونهاى خاص طرح و حل نموده، و علم خداوند را منفصل از او دانسته است.4 پس از وى، ارسطو به کلّى منکر هرگونه علم و توجه خداوند نسبت به غیر شده است. او در اخلاق ائودموسى مىگوید: «خدا برتر از آن است که به چیزى خارج از ذات خود بیندیشد؛ چراکه آنچه ما به وسیله آن به سعادت مىرسیم در بیرون از ماست، امّا خدا سعادتِ خودش است.»5 اگر محرّک اوّل بخواهد علم به جهان مادّى و طبیعت داشته باشد، این خود مستلزم نقص اوست؛ زیرا باید از مقام ذات خود تنزّل کند و به مرتبه پایین بیاید، و لازم مىآید که غایتى خارج از ذات خود داشته باشد. بنابراین، فعل او معرفت است. و او تنها به خود که بهترین موجود است مىاندیشد؛ به تعبیرى، او فکرِ فکر است6 («نوئزیزیس نوئزیس»)7 و هیچگونه توجّهى به جهان خارجى ندارد. تأثیر او در عالم از روى علم و قصد نیست، بلکه مانند تأثیرى است که شخص، ناآگاهانه، در شخصى دیگر دارد
در مسیر رشد تفکّر حکماى اسلام، چگونگى علم بارىتعالى مورد توجه خاصّى قرار داشته است و متکلّمان، از اشاعره گرفته تا معتزله، هریک به تشریح دیدگاه خود در این رابطه پرداختهاند. فارابى و ابنسینا که نه «مُثُل افلاطونى» را قابل فهم مىشمارند و نه ثابتات ازلیه معتزلى را معقول مىدانند، نظریه خاصّ خود مبنى بر ارتسام صور اشیا نزد حقتعالى را مطرح ساخته و تلاش کردهاند تا این نظریه را به گونهاى تبیین و تحکیم نمایند که با قواعد دینى مطابقت کند و با محذوراتى که سایر حکما با آنها مواجه بودند، برخورد نکند. ایشان صور معقوله را هم ملاک علم قبل از ایجاد حق تلقّى کرده و هم مناط علم معالایجاد دانستهاند. در واقع، آنان علم بارىتعالى را منحصر در علم حصولى نمودهاند
با این حال، تحوّل بنیادى در این مسئله را شیخ شهابالدین سهروردى، صاحب مکتب اشراق، به وجود آورد. وى صور معقوله مشّایى را به شدّت مورد حمله قرار داد و در نهایت، علم خداوند را به «اضافه اشراقى» بین علّت و معلول، و علمى حضورى تفسیر کرد. بر این اساس، سهروردى ـ برخلاف ابنسینا ـ ملاک علم واجب به ماسوى را نه صور ارتسامیه، بلکه حضور نفس اشیا مىداند. از نظر او، علم واجب به ماسوى در مرتبه ذاتْ عین ذات، و در مرتبه فعلْ عین فعل است. شیخ اشراق، برخلاف اسلاف خود، حقیقت علم را به بصر ارجاع مىدهد؛ و چون حقیقت ابصار نزد او به خروج شعاع و انطباع نیست و به اضافه نوریه بین نفس و مبصر است، قدرت و علم و بصر در حقتعالى یکى مىشوند. بر این اساس، وى علم را به انکشاف، و محض اضافه اشراقى تفسیر مىکند. ذات نورالانوار براى او معلوم است، چراکه او نور لنفسه است و علم او به اشیا ظهور آنها براى نورالانوار است. براى تحقّق ابصار، عدم حجاب کفایت مىکند و با نبود حجاب، ابصار بین باصر و مبصر تحقّق پیدا مىکند
این نظریه سهروردى تا مدتها پس از او در آثار حکمایى نظیر خواجه نصیرالدین طوسى،10 قطبالدین شیرازى11 و میرداماد12 تأثیر گذاشت و حتى نشانههاى آن در بعضى از کتب ملّاصدرا همانند مبدأ و معاد قابل رؤیت است. امّا نظریه اضافه اشراقى تنها علم در مقام فعل و بعد از ایجاد را ثابت و تبیین مىکند؛ از اینرو، این نظریه نتوانست ملّاصدرا را قانع کند و او بر اساس حکمت متعالیه، با بهرهگیرى از نقاط مثبت نظریه مشّاء و اشراق، و متأثّر از مباحث عرفانى (خصوصا آثار ابنعربى و قیصرى)، دیدگاه جدیدى ارائه کرد که «علم اجمالى در عین کشف تفصیلى» نام گرفت. پایه اصلى نظریه ملّاصدرا «قاعده بسیطالحقیقه کلّ الاشیاء و لیس بشىء منها» مىباشد که فهم آن در کشف مقصود این فیلسوف بسیار راهگشاست
تبیین نظریه ابنسینا در باب علم حقتعالى
ابن سینا معتقد است: صور موجودات قبل از ایجادْ مرتسم در ذات بارىتعالى مىباشد و مجموع آنچه در عالم است، صورتى دارد که این صورت، در ذات واجب تعالى، بر وجهى کلّى منطبع است؛ همچنانکه وقتى انسان به شیئى مىنگرد، صورت و ماهیت آن شىء در ذهن او منطبع و مرتسم مىشود. بنابراین، ابنسینا علم خداوند به پدیدههاى عالم را علمى حصولى، و از طریق حضور صورت اشیا مىداند و مىگوید: پیش از خلق جهان، صورت علمىِ تمام اشیا در نزد خداوند وجود داشته است
ویژگى بارز این علم آن است که علمى فعلى بوده و انفعالى نیست. یعنى علم، منشأ پیدایش معلوم است؛ زیرا در غیر این صورت، بدین معنا خواهد بود که اوّل اشیا بوده باشند و واجب تعالى هم آنها را احساس و ادراک نموده باشد تا بدین وسیله به آنها علم پیدا کند. و این امر در حقّ واجب متعال محال است، زیرا موجب انفعال و تأثّر مىشود. پس، علم واجب متعال علمى فعلى است، نه انفعالى
توضیح اینکه گاهى معقول از شىء موجود در خارج اخذ مىشود؛ مثل علم ما به فلک که با مشاهده و رصد، آن را مىبینیم و صورتى را از آن برمىداریم. و زمانى هم شىء خارجى از صورت معقوله مأخوذ است؛14 کارى که بنّا و مهندس مىکنند، از این قبیل است. در صورت اوّل، شىء خارجى وجود دارد و ما صورتى را از آن برمىداریم و در واقع از آن منفعل مىشویم؛ امّا در صورت دوم، ما صورتى را ایجاد مىکنیم و بر اساس آن چیزى را در خارج به وجود مىآوریم. طبق نظریه صور ارتسامى، نسبت اشیا به واجب تعالى از قبیل فرض دوم است. به نظر ابنسینا، نظام عینى عالم ـ که نظام احسن است ـ تابع نظام علمى حقتعالى مىباشد و نظام علمى حقتعالى نظامى متبوع است که تابع ذات متعالى اوست. علم فعلى حقتعالى داراى چند ویژگى است، به این معنا که سبب تام براى معلوم است. یعنى عالِم براى تحقّق معلومْ محتاج غیر نمىباشد و علمش همانند علم معمار و مهندس نیست؛ چراکه معمارى که صورت بنا را در ذهن ترسیم کرده، اگرچه علمش فعلى است، ولى در تحقّق خارجى معلوم سبب تام نیست؛ چون شکلگیرى خانه در خارج بستگى به عوامل دیگرى از قبیل مصالح، کارگر، زمان، مکان و; دارد. ولى علم خداوند سبب تام براى حدوث معلول مىباشد. و همچنین، این علم ذاتى بوده و اکتسابى نیست؛ یعنى علمى است که از قبل ذات خداوند نشئت گرفته و عامل دیگرى در حصول آن نقش نداشته است
ویژگى سوم علم فعلى خداوند این است که تعقّل محض بوده و در آن، احساس هیچ نقشى ندارد و معلوم به صورت اجمالى در نزد عالم حاضر است، و در عین حال که فعلیت دارد، موجب تکثّر نمىشود؛ برخلاف علم نفسانى که موجب تکثّر در عالِم مىشود.16 ادراک نفسانى به واسطه احساس حاصل مىشود و انسان بدون احساس نمىتواند صورت معقوله را درک کند؛ زیرا، نفس ضعیف انسانى، بدون واسطه احساس و آلات و مادّه، نمىتواند به درک عقلى نائل شود و به همین جهت، علم انسان دستخوش تغییر و تبدّل مىشود. ولى واجبالوجود که عارى از هر نقصى بوده و عاقل بالذّات است، براى ادراک معقولات نیازمند احساس نمىباشد. بنابراین، صورتهاى عقلى اشیا که از علل و اسباب اشیا حاصل شده است، بدون وساطت احساس جزئیات، براى واجب حاصل است؛ به همین دلیل، در علم او هیچ تغییرى رخ نمىدهد
از نظر ابنسینا، علم ذاتى حق، بسیط و اجمالى است و علم تفصیلى حق، صور تفصیلى همه اشیاست که به نحوى قائم به ذات حق و زاید بر ذات اوست. پس، در مرتبه ذات حق، اشیا تفصیلاً منکشف نمىباشند؛ انکشاف تفصیلى در مرتبه صور علمیه قائم به ذات حق است، همچنانکه در انسان نیز چنین است.17 خداوند هم در مقام ذاتْ علم به اشیا دارد و آن علمى اجمالى است و هم در مقام فعلْ علم به ماسوى دارد که آن علمى تفصیلى و از طریق تمثّل صور اشیا براى حقتعالى و به صورت حصولى است
این صور معقوله خود از لوازم ذات بارىتعالى مىباشند و وجودشان، عین تعقّل واجب است؛ نه تقدّمى در میان است و نه تأخّرى (بلکه وجود صورتها عینا همان عقلیت واجب نسبت به آنهاست)،18 زیرا هر موجودى به واسطه صورتهاى عقلى خود از واجب صادر مىشود، و اگر صورتهاى عقلى خود به واسطه صورتهاى دیگرى صادر شوند، تسلسل لازم مىآید. بنابراین، وجود آنها و تعقّل واجب یکى است. این صور علم خداوند هستند و خداوند علم به علم خود دارد؛ امّا نه به واسطه علمى دیگر، بلکه به نفس وجود همان علم. این موضوع را مىتوان به عنوان یکى از محسّنات نظریه ابنسینا برشمرد؛ چه اینکه از آنجایى که طبق نظر ابنسینا این صور متّصل به ذات حق و از لوازم بىواسطه او هستند، علم خداوند به آنها علمى حضورى است و فاعلیت خداوند نسبت به این صور بالرضا مىباشد، یعنى علم چیزى جز فعل نیست و هر دو یکى هستند
سخن ابن سینا در علم به جزئیات

غیرآرشیویها
-
مقاله بررسی عوامل موثر بر روی کارایی کلکتورهای خورشیدی مشبک تحت
مقاله تغییرات شاخصهای تنسنجی و لیپیدهای سرم بر حسب نمایهی تودهی
مقاله رایگان مختصری از فعالیت صندوق ضمانت صادرات تحت word
مقاله میراکردن نواسانات بین ناحیه ای با استفاده از سیگنال محلی د
مقاله Classification of damage modes in composites by using prin
مقاله استفاده از رویکرد تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس در مک
[عناوین آرشیوشده]