سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود پروژه تحقیق زندگینامه دکتر مصدق در word

شنبه 95/5/30 5:47 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه تحقیق زندگینامه دکتر مصدق در word دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه تحقیق زندگینامه دکتر مصدق در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه تحقیق زندگینامه دکتر مصدق در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود پروژه تحقیق زندگینامه دکتر مصدق در word :

دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجری شمسی در تهران، در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به عهده داشت، لقب مستوفی الممالکی را بعد از پسر عمویش میرزا یوسف مستوفی الممالک از آن خود می دانست، ولی میرزا یوسف در زمان حیات خود لقب مستوفی الممالک را برای پسر خردسالش میرزا حسن گرفت و میرزا هدایت الله بعنوان اعتراض از سمت خود استعفا نمود. بعد از مرگ میرزا یوسف، ناصرالدین شاه میرزا هدایت الله را به کفالت امور مالیه و سرپرستی میرزا حسن منصوب کرد.
میرزا هدایت الله سه پسر داشت که محمد کوچکترین آنها بود. هنگام مرگ میرزا هدایت الله در سال 1271 شمسی محمد ده ساله بود، ولی ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را " مصدق السلطنه " نامید. دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکیش می نویسد: " چون مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد ( مظفرالدین شاه ) ازدواج نمود و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال داشتم ... "
محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در تبریز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت به سمت منشی مخصوص شاه تعیین شده بود، به تهران آمد.
مصدق السلطنه با وجود سن کم در نخستین سالهای خدمت در مقام مستوفی گری خراسان کاملا در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را به طرف خود جلب نمود. در باره خدمات او در خراسان افضل الملک در کتاب افضل التواریخ چنین می نویسد: " میرزا محمد خان مصدق السلطنه را امروز از طرف شغل مستوفی و محاسب خراسان گویند، لیکن رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و فضل و حسابدانی این طفل یک شبه ره صد ساله می رود. این جوان بقدری آداب دان و قاعده پرداز است که هیچ مزیدی بر آن متصور نیست. گفتار و رفتار و پذیرائی و احتراماتش در حق مردم به طوری است که خود او از متانت و بزرگی خارج نمی شود، ولی بدون تزویر و ریا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره مردمان بجای می آورد و نهایت مرتبه انسانیت و خوش خلقی و تواضع را سرمشق خود قرار داده است".
مصدق السلطنه بعد از مراجعت به تهران در اولین انتخابات دوره مشروطیت نامزد وکالت شد. او به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان در اولین دوره تقنینیه انتخاب گردید؛ ولی اعتبار نامه او بدلیل این که سن او به سی سال تمام نرسیده بود رد شد.
مصدق السلطنه در سال 1287 شمسی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و در این مرحله به اخذ درجه دکترای حقوق نائل آمد. مراجعت مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. بعد از مراجعت به ایران مصدق السلطنه با سوابقی که در امور مالیه و مستوفی گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه دعوت شد. دکتر مصدق قریب چهارده ماه در کابینه های مختلف این سمت را حفظ می کند تا اینکه سرانجام در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه ( مشار الملک ) از معاونت وزارت مالیه استعفا می دهد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا می شود.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه عنوان پایان نامه \اقوالُ عُلماءِ اللغه حول الترادف

شنبه 95/5/30 5:46 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه عنوان پایان نامه "اقوالُ عُلماءِ اللغه حول الترادف فی اللغه العربیه و ذکر نماذجَ من الترادف" در word دارای 200 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه عنوان پایان نامه "اقوالُ عُلماءِ اللغه حول الترادف فی اللغه العربیه و ذکر نماذجَ من الترادف" در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

 

فهرست

موجز الرساله (چکیده) 1
مقدمه 2
فصل اول : شناخت ترادف  8
سیر تاریخی 8
معاصرین و پدیده ترادف  13
جمع آوری لغت 14
ترادف لغوی 16
ترادف صراحتاً 18
تعریف امام فخر رازی 19
تفاوت ترادف با تأکید و تابع 20
نتیجه 21
الفاظ متوارده و الفاظ مترادفه 21
تعریف خواجه نصیرالدین طوسی 22
ترادف غیر مفرده 22
تعاریف اهل اصول 23
نمودار رابطه مترادف و متمایز 23
نظریه دکتر ابراهیم انیس 26
تعریف ترادف از نظر زبان شناسی معاصر 27
پالمر 27
اولمان  28
ترادفات تام 28
شرایط ترادف تام و نظریه دکتر ابراهیم انیس  28
معاصر بودن 29
وحدت محیط پیدایش زبان 29
اتحاد کامل بین معنی دو واژه  30
نتیجه تطور صوتی نبودن 30
کاربردهای ترادف 31
تأکید و مبالغه  31
توسعه فصاحت و بلاغت از نظر دکتر صبحی صالح 32
ابن یعیش  33
به کارگیری تعابیر مختلف 33
سیوطی 34
ابن فارس      34
ابوبکر باقلانی 34
مسئله ترادف  35
فصل دوم: علل به وجودآمدن لغات مترادف 36
اسباب ترادف 37
گویش های مختلف از نظر ابن جنی 37
تعریف سیوطی 38
تعریف راغب اصفهانی 38
تعریف ترنچ 39
نظر دکتر رمضان  عبدالتواب 39
تعریف علی عبدالواحد وافی 39
تعریف ابن فارس 40
کلمات دخیله و تعریب 40
نظریه ابوحاتم 41
نظریه خفاجی 41
نظریه اولمان 41
صفت 42
نظریه سیبویه، عکبری، ابن فارس  42
نظریه قاضی ابوبکر ابن العربی 43
نظریه علی الجارم 43
نظریه دکتر ابراهیم انیس 43
شرح لغت و معاجم لغوی 44
نامگذاری با ذوق شاعری یا تعبیرات شخصی 46
نظریه نولدکه 46
نسبت 47
نظریه علی  الجارم 47
موسیقی کلام 47
نظریه دکتر ابراهیم انیس 47
حذف 48
عدم تمایز بین مطلق و مقید 48
کنایه 48
کنیه 49
مرور زمان و تحمل معنای جدید 49
فخر فروشی  و مباهات به جمع کردن مترادفات 50
تطور صوتی 50.
تداخل لغات 51
نظریه ابن جنی 51
إبدال 51
قلب 52
إتباع 53
تطور دلالی 54
تخصیص عام 54
مجاز 55
مجاورت 55
نظریه احمد بن فارس 56
فصل سوم : نظرات لغت شناسان درباره ترادف 57
موافقین پدیده ترادف 58
نویسندگان کتابهای فعلتُ و أفعلتُ 65
مؤلفین مشهور رساله‌های فعلتُ و أفعلتُ 65
زیاده روی درموضوع ترادف 66
نظریه ابن فارس 67
نظریه ابن خالویه و ابوعلی الفارسی 67
مخالفین وجود ترادف 68
نظریه ابن الأعرابی  .68
نظریه احمد ابن یحیی ثعلب 68
نظریه دکتر رمضان عبدالتواب 69
نظریه ابوعلی فارسی 69
نظریه ابن درستویه 69
نظریه ابوالحسین احمد ابن فارس 70
نظریه ابوهلال عسکری 71
نظریه خَطابّی 75
نظریه مرزوقی 75
نظریه ثعالبی 76
نظریه راغب اصفهانی 78
نظریه ابوالبرکات الأنباری 78
نظریه اجدابی 79
نظریه ابوالفتح المطرزی  79
نظریه قاضی بیضاوی 79
مجموعه های فروق اللغوی 79
کفایت یک اسم برای یک مسمّی 80
نظریه ابن درستویه و ابوعلی فارسی و امام فخررازی 81
نظریه تهانوی 82
نظریه فرهنگستان زبان قاهره 83.
نظریه خانم دکتر بنت الشاطی 84
نظرات نویسندگان و محققان معاصر زبان عربی 84
نظریه دکتر شوقی ضیف 85
نظریه دکتر  ابراهیم انیس 86
نظریه دکتر رمضان عبدالتواب 86
نظریه دکتر احمدمختارعمر 87
نظریه دکتر محمد کمال بشر 87
نظریه استاد حفنی ناصف 88
نظریه استاد علی الجارم 88
نظریه دکتر طه حسین 89
نظریه استاد احمد انیس 89
نظریه دکتر محمد المبارک 90
نظریه دکتر علی عبدالواحد 90
نظریه دکتر فتح الله صالح علی المصری 91
نظریه دکتر صبحی صالح  91
نظر زبان شناسان معاصر 92
نظریه پالمر 92
نظریه بلوم فیلد 92
نظریه فیرث 93
نظریه لهرر 93
نظریه ریچارد ترنچ 93
نظریه پروفسور کالینسون 94
نظریه اولمان  95
نظریه لافین 96
فصل چهارم : پیرامون ترادف در قرآن 97
نظر منکرین ترادف واژه های قرآنی 97
نظریه ابن الأعرابی 97
نظریه ابوهلال عسکری 98
نظریه راغب اصفهانی 98
نظریه دکتر محمد مندور 99
قائلین وجود واژه های مترادف در قرآن 100
نظریه بدرالدین زرکشی و نمونه هایی از آیات قرآن 100
نظریه دکتر ابراهیم انیس و آیات مترادف 101
نظریه الواحدی درباره آیه 104 سوره بقره 102
رد نظر وجود ترادف در واژه های قرآنی 103
نظر دکتر صبحی صالح 103
فصل پنجم : تحلیل ها و قضاوتهای نهایی 107
واژه لغت (لغت با توجه به شواهد قرآنی) 107
ترادف تام یا انطباق خلاف اصل است 109
نظریه ارسطوا 109
ترادف به صورت سرشت لغت و طبیعت آن ، درکاربرد وجود دارد 110
عموماً از سه دسته از مترادفات استفاده می شود 111
الأمر بین الأمرین 112
نظریه علامه ابن تیمیّه 112
خاتمه 112
نظریه خطابی و دکتر مندور 112
پیوست شماره یک : «الترادف فی الحقل القرانی» «الترادف فی اسماء القران» 113
پیوست شماره دو : «الترادف فی الافعال» 145
منابع و مأخذ  169
خلاصه رساله به زبان انگلیسی 174
   

موجز الرساله  (چکیده) :
قرآن کریم به زبان عربی مبین نازل شد، تا اینکه معجزه آشکار برای جهانیان باشد، بر قومی که خود قدر بزرگی بر بیان داشتند و در میان لهجه های مختلف، لهجه قریش جایگاه برتری گردید و قرآن از میان آن همه لهجه ها، از الفاظی نشأت گرفت که دارای آهنگی زیبا، گوشنواز و دلنشین است. لذا در این خلاصه پی آنیم که "مسأله ترادف" را  که منشأ بحث و جدل و تحقیق علماء، لغت شناسان، ادیبان، و محققان از دیرباز تا کنون بوده است بررسی نمائیم.
در این میان لغت شناسان به دو دسته تقسیم شده اند :
 1- موافقین : و این عده بر این باورند که برای یک معنی انبوهی از کلمات مترادف وجود داشته که باعث غنی و وسعت زبان گردیده، و علت آن را علل و اسبابی می دانند که به نوعی باعث ایجاز این زبان گردیده است. و کثرت مترادفات را باعث آهنگین نمودن نثر عربی دانسته اند.
2- دسته دیگر مخالفین وجود ترادف که صرف نظر از طبیعت و سرشت لغت، بر این باورند که هیچ دو کلمه ای در زبان عربی نمی توان یافت که از نظر معنی کاملاً یکسان باشد چون آن را حکیمانه نمی دانند، بلکه به دنبال فروق دقیق و عمیق میان ارتباط کلمات هستند.
در عصر حاضر یکی از موضوعات شعله ور فرهنگستان قاهره و مجامع علمی ادبی گردیده است.
این مختصر ره توشه در جستجوی یافتن پاسخی برای این مسئله است و می کوشد با بررسی زوایای مختلف موضوع برخی از آثار دانشمندان لغت شناس را در این زمینه مطرح کرده و مورد نقد و بررسی قرار دهد تا ان شاءالله و به تحلیل و قضاوت نهایی دست یابد.


مقدمه
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاهُ والسلام علی نبیّنا و قائدنا محمّد (ص)  و الأئمه الهداه المیامین علی اصحابه البررّه المنتجبین.

لا تلمنی فی هواها
لغه القرآن هذه
        أنا لا اهوی سواها
رفع الله لواها

ترم اول در کلاس درس یکی از اساتید به مبحث مترادفات اشاره ای شد ایشان فرمودند :
کلماتی از قبیل : "جید، عنق ...." مترادف نیستند چون هر کدام جایگاه ویژه ای دارند که اگر جابه جا شوند باعث خلل در معنا می گردد. این نکته برایم بسیار جالب، و باعث جرقه ای شد که پیرامون موضوع ترادف مطالعه ای نمایم.
لذا در ترم سوم درس محاضره استاد بزرگوار جناب آقای دکتر صدقی موضوع ترادف را انتخاب نموده و مقاله ای با راهنمایی ایشان نوشتم. که از راهنمایی های ایشان بسیار بهره جستم. و کتابهایی پیرامون موضوع ترادف از نمایشگاه بین المللی خریداری نمودم و همین امر برایم رغبتی شد که موضوع رساله را پیرامون مبحث "ترادف" برگزینم.
پس از مشورت با اساتید بزرگوار مورد تأیید قرار گرفت و با مشورت استاد بزرگوار دکتر حریرچی به پایان نامه هایی که در این زمینه یا مشابه او بود و کتابهای منبع و مرجع رهنمون شدم که بسیار راه گشای کارم بود و با راهنمایی اساتید محترم جناب آقایان دکتر انوار، دکتر دیباچی، دکتر شکیب، کتابهایی مانند : الخصائص، ابن جنی، کشّاف زمخشری، الفروق فی اللغه، ابوهلال عسکری، فقه اللغه ثعالبی، المزهر سیوطی، الألفاظ المترادفه، المتقاربه المعنی، عیسی رمانی، الترادف فی الحقل القرآنی، دکتر عبدالعال سالم مکرم، الترادف امیل یعقوب، علم الدلاله،دکتر احمد عمر مختار عمر، اعجاز مصطفی صادق  الرافعی، و چند کتاب دیگر را خریداری نمودم و علت این امر بعد مسافت بود که با فراغ بال در منزل می توانستم استفاده کنم. یگانه استاد ادب از دکتر حریرچی جهت ورود به تحقیق به منابع و پایان نامه های مشابه رهنمون شدم که پیوست یکی از آنها «مقاله ترادف استاد علی الجارم» بود که در مجله اللغه العربیه الملکی چاپ قاهره بود که آن را با دقت مطالعه کردم و می توان گفت که یکی از بهترین منابع و روزنه جدیدی را نسبت به این مبحث بر من گشود و بعد از آن از کتاب ارزشمند "المزهر" به تحقیق پیرامون مطلب پرداختم، متوجه شدم که از همان قرون اولیه لغت شناسان به این موضوع معرفت و شناخت کافی داشتند لذا تصمیم گرفتم نظر لغت شناسان قدیم را جویا شوم که علاوه از کتابهای خریداری شده از کتابخانه دانشگاه اصفهان به خاطر قرب مسافت از کتابخانه دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات و از کتابخانه دانشگاه شهید بهشتی مخصوصاً کتابخانه گروه عربی آن دانشگاه  ـ که از مساعدت استاد شوشتری جا دارد که تشکر و قدردانی نمایم ـ استفاده کردم.
پس از فیش برداری از لغت شناسان قدیم گاهی از خود می پرسیدم ریشه این همه اختلاف نظرها درباره ترادف در چیست؟
آیا می توان به یک نظر اجتهادی درباره این موضوع رسید و به خاطر علاقه و فهم کلمات قرآنی موضوع را با رغبت مضاعف پیگیری کردم به این نتیجه رسیدم که علماء اصول، مفسرین اهل لغت، اهل منطق و همه آنهایی که به نحوی با متون و نصوص عربی سروکار دارند دارای نظریه ای در این موضوع هستند که با توجه به فراخور حال و منزلت آن موضوع بهره جسته‌اند.
لذا تصمیم گرفتم مطالب این رساله را در چهار فصل و یک فصل پایانی ارائه نمایم.
فصل اول : «شناخـت تـرادف»
شامل موارد زیر است :
1- سیر تاریخی بحث های لغوی 2- رساله ها و کتابهای مربوط به مترادفات، لغت شناسان قدیم و معاصر که در هفت صفحه خواهد آمد. 3- مراحل جمع آوری لغت 4- واژه مترادف، اولین مورد استعمال آن، معانی لغوی آن 5- تعریف ترداف، و اولین کسانی که به طور آشکار درباره ترادف اظهار نظر کرده اند. مانند : علی بن عیسی الرمانی (م 384 ه)، ابن مالک، المرتضی زبیدی    6- تعریف امام فخر رازی :  تفاوت ترادف با تأکید و تابع، ترادف کلمات غیر مفرده، بحث درباره الفاظ، متوارده و مترادفه و نتیجه گیری 7- الفاظ متوارده و الفاظ مترادفه و نظریه فقیه و مفسر طبرستانی، کیا الهرّاسی (م 504 ه) 8- تعریف خواجه نصیرالدین طوسی 9- ترادف کلمات غیرمفرده، عیسی الرمانی 10- تعاریف اهل اصول و معاصرین، استاد محمود شهابی، کیا الهرّاسی، شیخ محمد رضا مظفر 11- تعاریف ترادف در قرون اخیر، نظریه لغت شناس معاصر دکتر ابراهیم انیس 12- تعریف ترادف از نظر زبان شناس معاصر، پالمر، اولمان
13- ترادف تام و نظریه اولمان زبان شناس معاصر 14- شرایط ترادف تام از نظر دکتر ابراهیم انیس 15- کاربردهای ترادف شامل : تأکید و مبالغه، توسعه فصاحت و بلاغت، به کارگیری تعابیر مختلف، مسئله ترادف و مسائل مربوط به فرهنگستان زبان قاهره مورد بررسی قرار گرفته است.


فصل دوم : «اسباب به وجودآمدن الفاظ مترادف از نظر لغت شناسان قدیم و معاصر»
که شامل موارد زیر است :
1- گویش های مختلف 2- کلمات دخیله 3- صفت 4- شرح لغت و معاجم لغوی 5- نامگذاری با ذوق شخصی 6- نسبت 7- موسیقی کلام 8- حذف 9- عدم تمایز بین مطلق و مقید      10- کنایه 11- کنیه 12- مرور زمان و تحمل معنای جدید 13- فخرفروشی و مباهات به جمع کردن مترادفات 14- تطور صوتی مانند : تداخل لغات، إبدال، قلب، إتباع 15- تطور دلالی   مانند : تعمیم خاص، تعمیم عام، مجاز و مجاورت می باشد که مورد بررسی قرار گرفته و پایان این فصل موضوعاتی که قابلیت تحقیق بیشتر را دارد و خود می تواند موضوع رساله ای باشد مطرح گردیده است.

فصل سوم : «نظـرات اهـل لغـت پیـرامـون تـرادف»
که شامل :
1- آراء و نظریات قریب به بیست و یک نفر عالم لغوی قائل به وجود ترادف که در فهرست ذکر شده ا ند 2- ارائه فهرستی شامل هفده اثر از لغت شناسان و نویسندگان کتابهای «فعلتُ و أفعلتُ» 3- افراط در موضوع ترادف 4- مخالفین وجود ترادف که عمدتاً به دنبال موشکافی دقیق و عمیق رابطه بین کلمات هستند و ارائه آراء و نظریات قریب به چهارده نفر از اکابر آنان، و نمونه هایی از آثار آنان  مثل
فهرست منابع و مأخذ
1-    إبن الشجری، هبه الله بن علی : الأمالی، حیدرآباد الدکن، 1349
2-    ابن جنّی، عثمان : الخصائص، الدکتورعبدالحمید همداوی، الطبعه الثانیه، دار الکتب العلیمه، بیروت لبنان
3-    إبن خلدون، عبدالرحمن : مقدمه، مکتبه التجاریه الکبری، قاهره
4-    إبن خلکان، احمد ابن محمد : وفیات الأعیان، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، مکتبه النهضه المصریه، قاهره 1367 / 1948
5-    إبن درستویه، عبدالله ابن جعفر : تصحیح الفصیح، تحقیق عبدالله الجبوری، بغداد، 1975
6-    إبن درید، ابوبکر محمد ابن حسن، جمهره اللغه، تحقیق دکتر رمزی منیر بعلبکی، دارالملائین، بیروت لبنان
7-    إبن درید، محمد ابن حسن : الإشتقاق، تحقیق عبدالسلام هارون، مطبعه السنه المحمدیه، قاهره 1958
8-    إبن سکّیت، یعقوب ابن اسحاق : إصلاح المنطق، تحقیق شاکر و هارون، دارالمعارف بمصر، قاهره، 1956
9-    إبن سکّیت، یعقوب ابن اسحاق : الأضداد، ضمن ثلاثه کتب فی الأضداد، المطبعه الکاثولیکیه، بیروت 1912
10-    إبن سکّیت، یعقوب ابن اسحاق : کنزالحفاظ فی کتاب تهذیب الألفاظ، هذّبه یحیی بن علی الخطیب التبریزی، وقف علی طبعه و ضبطه و جمع روایاته الأب لوییس شیخو، انتشارات آستان مقدس رضوی، مشهد، 1366
11-    إبن فارس، احمدابن ذکریاء : الصاحبی، تحقیق مصطفی الشویمی، أبدران للطباعه و النشر، بیروت 1382/1963
12-    إبن منصور، جمال الدین بن محمد : لسان العرب، نشر ادب الحوزه، قم، 1405
13-     أبو الطیب اللغوی، عبدالواحد بن علی : الإتباع، تحقیق عزالدین التنوخی، مطبوعات مجمع اللغه العربیه، دمشق، 1380/1961
14-    أبو الطیب اللغوی، عبدالواحد بن علی : شجرالدّر فی تداخل الکلام بالمعانی المختلفه تحقیق محمد عبدالجواد، الطبعه الثالثه، دارالمعارف، قاهره.
15-     أبی مسجل الأعرابی، عبدالوهاب بن حریش : النوادر، تحقیق عزت حسن، مطبوعات مجمع اللغه العربیه، دمشق، 1380/1961
16-    الأصمعی، عبدالملک بن قریب : ما اختلفت الفاظه و اتفقت معانیه، تحقیق ماجد حسن الذهبی، دارالفکر، دمشق 1406/1986
17-     أنیس، ابراهیم : فی اللهجات العربیه، الطبعه التاسعه، مکتبه الأنجلوا المصریه، قاهره 1995
18-     أنیس، و اخرون دکتر ابراهیم، المعجم الوسیط، مکتبه النشر الثقافه الاسلامیه
19-     بروکلمان، کارل : تاریخ الأدب العربی، تعریب عبدالحلیم النجّار، دارالمعارف بمصر، قاهره 1961
20-    بنت الشاطی، عائشه عبدالرحمن : اعجاز بیانی قرآن، ترجمه حسین صابری، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1376
21-     بنت الشاطی، عائشه عبدالرحمن : الإعجاز البیانی للقرآن و مسائل ابن الازرق، دارالمعارف بمصر، قاهره، 1971/1391
22-    پالمر، فرانک. ر : نگاهی تازه به معنی شناسی، ترجمه کورش صفوی، نشر مرکز، تهران، 1366
23-     تهانوی، محمد علی الفارقی : کشّاف مصطلحات الفنون، تحقیق لطفی عبدالبدیع، الهیئه، المصریه العامه للکتاب، 1972
24-     الثعالبی،  ابومنصور عبدالملک، فقه اللغه و سر العربیه، تحقیق حمدو طماس، دارالمعرفه، بیروت، لبنان 1425/2004
25-     ثعلب، احمدبن یحیی : مجالس ثعلب، تحقیق عبدالسلام هارون، قاهره، 1960
26-     الجارم، علی الترادف، مجله مجمع اللغه العربیه الملکی، الجزء الأول، مطبعه الأمیریه، بولاق، 1353/1934
27-     الجزائری نورالدین بن نعمت الله : فروق اللغات، تحقیق محمد رضوان الدایه، چاپ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1375
28-    جعفری، یعقوب : دشواری ترجمه کلمات، مترادف در قرآن، نشریه ترجمان وحی، سال اول، شماره دوم، قم، 1376
29-    الجوالیقی، موهوب بن احمد، : ماجاء علی فعلتُ و افعلتُ به  معنی واحد، تحقیق ماجد الذهبی، دارالفکر، دمشق، 1402/1982
30-     الجوهری، اسماعیل ابن حمّاد : الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطّار، الطبعه الثالثه، دارالعلم للملائین، بیروت، 1404/1984
31-     حریرچی، دکتور فیروز : مقاله، اهمیت و نقش زبان عربی در ایران شناسی، مجله علمی دانشگاه الهیات و معارف اسالمی، دانشگاه شهید چمران، شماره 4 (1)، زمستان 83
32-    خرئبی، بهاءالدین : فصلنامه عربی، استان خوزستان، انجمن علمی ادبی دبیران خوزستان، شماره اول، 1383
33-    خضر، دکتر السید، اللغه العربیه ومشکلاتها و سبل النهوض بها، دارالوفاء، 2003 م
34-    خضر، دکتر سیّد : من الإعجاز اللغوی للقرآن الکریم، دارالوفاء ، 1422/2001
35-    خطیب الإسکافی، محمد بن عبدالله : مبادیء اللغه، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1405/1985
36-    خلیلی، محمدعلی : فرهنگ خلیلی، کتاب فروشی علی اکبر علمی، تهران، 1330
37-    الخیاط، محمد هیثم، فی سبیل العربیه، دار الوفاء، 1418/1997
38-     دهخدا، علی اکبر : لغت نامه، مؤسسه لغت نامه دهخدا، وابسته به انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1373
39-    ربّانی، محمدحسین : ترادف در واژه های قرآنی، نشریه پژوهش های قرآنی، سال ششم، شماره 23 و 24 ، مشهد، 1379
40-    الرمانی، ابوالحسن علی بن عبی، الألفاظ المترادفه، المتقاربه المعنی، تحقیق فتح الله صالح علی المصری، دارالوفاء 1413/1992
41-    زرکشی، بدرالدین محمد بن عبدالله : البرهان فی علوم قرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالجیل، بیروت، 1408/1988
42-     سالم مکرم، دکتر عبدالعال : الترادف فی الحقل القرآنی، موسسه الرساله ناشرون، 1422/2001
43-     سیبویه، عمروبن عثمان : الکتاب، المطبعه الکبری الأمیریه، بولاق، 1316
44-    سیوطی، عبدالرحمن جلال الدین : المزهر، تحقیق محمد جادالمولی، بک، محمد ابوالفضل ابراهیم و علی محمد البجاوی، منشورات المکتبه العصریه، بیروت، 1986.
45-     شفیعی کدکنی، محمدرضا : موسیقی شعر، چاپ دوم، انتشارات آگاه، تهران، 1368
46-    شمیسا، دکتر سیروس، بیان و معانی، انتشارات فردوس، چاپ هفتم، 1381
47-    شهابی، محمود : تقریرات اصول، کتابفروشی خیام، تهران، 1358
48-    صادق الرافعی، مصطفی : اعجازالقرآن و البلاغه النبویه، دارالکتب العربی، 1425/2004
49-    الصالح، الدکتور صبحی، دراسات فی فقه اللغه، دارالعلم للملایین،  1379/1960
50-    صفوی، کورش : درآمدی بر زبان شناسی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360
51-     ضیف، دکتور شوقی : تاریخ ادبی عرب، انتشارات امیرکبیر، 1381
52-     طبیبیان، سید حمید : فرهنگ لاروس ترجمه، انتشارات امیرکبیر، 1367
53-     عبد التواب، رمضان، مباحثی در فقه اللغه و زبان شناسی عربی، ترجمه حمیدرضا شیخی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1367
54-    علوی مقدم، الدسوقی شتا، عسکری ابوهلال، دکتر محمد، دکتر ابراهیم، الفروق فی اللغه، آستان قدس رضوی، مهرماه 1363
55-    علوی مقدم، محمد و الدسوقی شتا، ابراهیم : مقدمه کتاب الفروق فی اللغه، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1362
56-    قطرب، محمدبن المستنیر : الفرق، تحقیق خلیل ابراهیم العطیه و رمضان عبدالتواب، مکتبه الثقافه الدینیه، قاهره، 1987
57-    قمی، شیخ عباس، هدیه الأحباب، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1329.
58-    کاتب بغدادی، قدامه بن جعفر : جواهر الألفاظ، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، دارالکتب العلمیه، لبنان،1405/1985
59-    کحالّه، عمررضا : معجم المؤلفین، مطبعه الترقی، دمشق، 1957
60-     کشاش، دکتر محمد، المکنیه العصریه
61-    مبارک، محمدزکی عبدالسلام : النثر الفنی فی القرن، الرابع، منشورات المکتبه، العصریه، بیروت
62-    مختار عمر، دکتور احمد علم الدلاله، علی الکتب، چاپ پنجم، 1998
63-    مظفر، محمدرضا : المنطق، دارالتعارف، بیروت، 1400/1980
64-    مقصودی، علی اصغر، الرساله ترادف در قرآن، دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات، 1380
65-    المنجد، محمد نورالدین، الترادف فی القرآن الکریم، دارالفکر للمأخر، بیروت لبنان، 1997
66-    مندور، محمد : در نقد و ادب، ترجمه علی شریعتی، بی ناشر، بی تا.
67-    نورالدین، دکتور عصام، محاضرات فی فقه اللغه، دارالکتب العلمیه، بیروت لبنان، 1424/2002
68-    نولدکه : اللغات السامیه، ترجمه رمضان عبدالتواب قاهره، 1936.


Summary

One of the subjects that engaged the minds of Arabic philologists since a long time ago is synonymy.

Among these philologist some belive that we may find so many synonyms for the meaning of one word. These synonyms could be gathered . On the other hand some are against  this idea and deny the synonymy. They believe that we could not find two words in Arabic language that would be equal in respect of meaning.

Since the appearance and development of linguistics scinces up to contemporary period, this subject was under argument and lots of differences have been arisen. Nowadays, the said subject is one of discussion topics of Egyptian Academy for Arabic and research about it was always considered by any scientific gathering.

In this thesis we are looking for an answer for the said subject and tries to state and examine the vote and works of the philologists by studying different aspects of it and finally find a reasonable analysis and judgment.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن در word

شنبه 95/5/30 5:46 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن در word دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود پروژه مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن در word :

احترام به والدین از دیدگاه قرآن

مقدمه
در مکتب اسلام در مجموع باید و نبایدها، مجموعه‏اى از حقوق بیان شده، که از آن جمله است: حقوق خدا بر انسان، و حقوق والدین (پدرو مادر) بر انسان، یکى از دقیقترین مسائلى که اسلام به آن پرداخته، تقابل این دو حق است. نحوه تعامل این دو حق، باعث بحثهاى فراوانى مى‏شود که البته این بحث در بررسى و تامل در مسئله حقوق پدر و مادر بر فرزند و وظیفه‏اى که فرزند نسبت به والدین دارد، اجتناب ناپذیر خواهد بود.

اسلام در متن کتاب خود قرآن، به صورت ویژه‏اى به وظیفه فرد نسبت به والدین پرداخته است. همچنین به این مسئله در احادیث فراوان معصومان (ع) توجه شده است. همچنین، قرآن در برخى آیات که درباره اطاعت از پدر و مادر و احسان به آنها سخن مى‏گوید، به تعامل و رابطه این اطاعت با پیروى از دستورهاى خداوند به صراحت تاکید مى‏کند، و خطوط و مرزهاى آن را مشخص مى‏نماید. در این نوشتار سعى بر آن است که وظیفه فرد نسبت به خداوند و والدین از دیدگاه قرآن و نحوه ارتباط وتعامل آنها بررسى شود.

پدر و مادر به عنوان دو انسان فداکار و زحمتکش که تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری که در چندین آیه قرآن کریم، بر لزوم اطاعت و تکریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأکید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأکیدات قرآن درخصوص ضرورت تکریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره کرده است که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

جایگاه احترام در جامعه و رفتارهای انسانی
احترام در حوزه کنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشکیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست که زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص،

شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند که اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل کرد.

علامه طباطبایی خاستگاه و ریشه آن را در اصل استخدام می داند و بر این نکته تأکید می ورزد که استخدام، خود عاملی مهم در ایجاد اختلافات و هم چنین ایجاد و پدیداری جوامع است. به این معنا که دو شخص با دو شخصیت مستقل و متفاوت با یک دیگر، اختلاف طبیعی دارند ولی از آن جایی که می کوشند منافع خود را که به تنهایی قابل دست یابی نیست با استخدام و بهره گیری از دیگری برآورده سازند و لذا با دست کشیدن از برخی خواسته های کوچک تر و ریزتر و کوتاه آمدن از برخی دیگر، اجتماع را تشکیل می دهند

تا با بهره گیری و استخدام دیگری به خواسته ها و منافع بزرگ تری دست یابند. البته استخدام و ایجاد اجتماع، پیامدهای نابهنجار و تضادهایی را به همراه دارد که گاه به تنازع و حتی درگیری های خشونت آمیز می انجامد. از این روست که قانون برای جلوگیری از افزایش اختلافات و تنازع به وجود آمد.

به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته پیش از این که قانون حضور یابد احترام متقابل است که پایه های اجتماع را حفظ می کند و جامعه را معنا می بخشد. دو شخص، تنها زمانی نیاز به قانون می یابند که نتوانند با توجه به اصول انسانی و ظرفیت های عاطفی و اخلاقی با یک دیگر تعامل سازنده داشته باشند و کنار بیایند.

زمانی قانون پا به میدان می گذارد که عواطف و اصول اخلاقی انسانی نتواند تعامل را در موقعیت خود به درستی حفظ و برقرار کند. از این زمان است که عقل به شکل قانون حضور می یابد و با اصول خشک و غیرعاطفی و احساسی می کوشد تا تعادلی میان دو سوی درگیری برقرار کند.

بنابراین احترام که خاستگاهی عاطفی و احساسی دارد عاملی مهم و اساسی در حفظ تعادل اجتماعی و بقای ارتباط میان دو شخص و یا اشخاص و یا گروه های اجتماعی به شمار می آید.

خانواده، اجتماعی متفاوت
مسئله زن و شوهر در تحلیل قرآنی از هر اجتماع دیگری متفاوت است و تحلیل و تبیین دیگری دارد. اصولا نمی توان روابط زن و شوهر را براساس روابط اجتماعی ای سنجید و یا تحلیل کرد که بیرون از دایره زن و شوهری هستند.
زن و شوهر در تحلیل قرآنی تنها برای استخدام اجتماع، خانواده تشکیل نمی دهند تا اصول اجتماعی آن را همانند دیگر اجتماع فرض کرد و یا اصول اجتماعی بیرون از دایره خانواده را بدان تعمیم و گسترش داد. بررسی این مطلب فرصت دیگری را می طلبد ولی در کوتاه سخن می توان گفت که خانواده از نظر قرآن تنها نهادی است که بر پایه عاطفه و احساس شکل می گیرد

و مرد در تحلیل قرآنی تنها با زن آرامش و سکونت می یابد و زن بی مرد اصولا قوام نمی یابد و بی بهره گیری از تکیه گاهی به نام شوهر اصولا نمی تواند برپا باشد. از این رو زن برای قوام خویش به مرد نیاز ذاتی دارد و مرد برای دست یابی به آرامش درون، نیاز ذاتی به زن دارد بر این اساس اجتماع زن و شوهر را نمی توان در دایره دیگر اجتماع دید. اصول و معیارهای ایجادی و پایداری آن با دیگر اجتماعات، تفاوت اساسی دارد و تنها وجه مشابهت آن در همان جمع و اجتماع دوتن البته با دو جنسیت مخالف و متفاوت یعنی زن و مرد است.

هر اجتماعی حتی اجتماع زن و شوهر و خانواده (دراین جا شامل فرزندان نیز می شود) براساس اصل احترام متقابل قوام می یابد و پایدار می گردد. از این روست که احترام در همه حوزه های اجتماعی از خرد تا کلان نقش سازنده و اساسی ایفا می کند.

احترام در آموزه0 های قرآنی
احترام از واژه های غیرمصرح قرآنی است که از ریشه حرم و حرمت گرفته شده. حریم چاه به معنای آن محدوده ای است که نمی توان بدان نزدیک شد و کسی حق تصرف و حفر چاه دیگر در آن محدوده را ندارد.
حرمت شخص به معنای چیزی است که شخص از آن حمایت و دفاع می کند. احترام براین اساس چنان که در اصطلاحات عرفی نیز آمده به معنای تعظیم و تکریم و گرامی داشت شخص است که بی ارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص یا هر چیز دیگری که محل احترام است، از نظر مردم دارای حرمت و حریمی است که می بایست آن را حفظ کرده و هتک آن نکرد.

چنان که گفته شد در قرآن این اصطلاح با لفظ احترام به کار نرفته ولی مفهوم آن به شکل اصطلاحات دیگر و یا بیان مصداقی احترام، تبیین و توصیه شده است. از این رو در آیات قرآنی سخن از حرام به معنای محترم شمردن ماه های خاص (توبه آیه 5)، نفس و جان آدمی (انعام آیه 151) خانه خدا (مائده آیه 97) و نیز تکریم (علق آیه 3 و اسراء آیه 70) و احسان و نیکوکاری (بقره آیه 83 و نساء آیه 36) و توقیر و بزرگداشت (فتح آیه 9) و تعزیز (همان) و تعظیم (حج آیه 30 و 32)، بسیار آمده که همه این ها همان مفهوم احترام اصطلاحی را به گونه ای بازگو می کند.

قرآن در برخی از موارد با بیان مصادیق، به بازگویی احترام پرداخته و با تبیین موضوعی و مصداقی، مردمان را به عملی کردن احترام توجه داده است. به سخن دیگر احترام را تنها در حوزه گفتاری نگه نداشته و به حوزه عمل و رفتار اجتماعی سوق داده است تا شخص در کنش ها و واکنش های رفتاری، هنجار خاصی را به عنوان احترام مراعات نماید.

به عنوان نمونه همان گونه که از صلوات فرستادن بر پیامبر به زبان و دل به عنوان نوعی احترام و تکریم آن حضرت(ص) یاد کرده (احزاب آیه 56 و نور آیه 27) و یا از سلام و تحیت گفتن زبانی سخن گفته است، (نساء آیه 86) از سجده کردن (یوسف آیه 100) اذن و پیش اجازه (احزاب آیه 53 و نور آیه 27) به عنوان نمودهای خارجی و عملی احترام یاد نموده است.

عدم تقدم بر دیگری، بلند نکردن صدا در برابر دیگران و آرام سخن گفتن، از دیگر نمونه های مصداقی احترام است که قرآن به آن اشاره کرده است.این آیات هرچند که درباره چگونگی احترام گزاری به پیامبر(ص) است ولی می توان آن را به دیگر افراد نیز تعمیم داد.
در عرف مردم، روش های دیگری برای احترام وجود دارد که هریک با توجه به سنت ها و آداب اجتماعی و فرهنگی مردم هر منطقه و یا هرجامعه متفاوت است. بلند شدن و یا دست به سینه بودن و یا بوسیدن پای والدین از نمونه هایی است که در جوامع مختلف برای احترام گذاشتن استفاده می شود.

انسان، نیازمند احترام
انسان به طور طبیعی احساس نیاز می کند که مورد توجه و احترام و تکریم قرار گیرد. گرایش ذاتی انسان به این است که آبرومند و با کرامت و با شخصیت و اعتبار اجتماعی باشد و از سوی مردم تکریم شود و آبروی وی حفظ و حرمت هایش پاس داشته شود. در داستان یوسف و زن عزیز مصر به این نکته به روشنی اشاره شده است. با آن که عمل خلاف و ناهنجاری از سوی همسر عزیز صورت گرفته اما وی از یوسف(ع) می خواهد که به پاسداشت

آبرو و حیثیت اجتماعی از بیان داستان و رخداد خودداری کند. (یوسف آیه 29) هم چنین حضرت لوط(ع) از مردم خویش می خواهد که به خاطر حفظ احترام و پاسداشت آن، از تعرض به میهمانان وی خودداری کرده و او را نزد میهمانانش شرمنده نسازند. (حجر آیه 68 و 69)

قرآن از مردم می خواهد که برای حفظ آبرو و حرمت و احترام خویش به اعمالی نپردازند که موجبات خواری و بی احترامی شان را فراهم می آورد و آبروی آنان را در دنیا و آخرت از بین می برد. (نور آیه 4 و 23 و نیز نساء آیه 148 و زمر آیه 25)
از نظر قرآن احترام به دیگران و بی احترامی به آنان دارای آثار وضعی و تکلیفی و نیز پاداش و کیفر خاصی است. در برخی از آیات قرآنی به اثر وضعی بی احترامی، اهانت و تحقیر دیگران در آخرت اشاره شده است. (مطففین آیه 29 تا 36) در برخی دیگر نیز اشاره شده که کاهش نعمت و عدم جلب سود و یا خیر، به علت و سبب بی احترامی و عدم پاسداشت امری بوده است که می بایست حرمت و احترام آن نگه داشته می شد. (حج آیه 30)

جایگاه تکریم پدر و مادر در نزد خداوند
احسان و تکریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حکم وجوب پرستش خدای یگانه، به احترام و تکریم پدر و مادر اشاره کرده و حکم می کند: و بالوالدین احسانا (بقره آیه 83 و نیز نساء یه 36)
قرآن در آیه 83 سوره بقره احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنی اسرائیل یاد کرده است و می فرماید: و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احسانا؛ و هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم که جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیکی کنند.

در این آیه و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه 23 هنگامی که خداوند به مردمان فرمان می دهد که تنها او را بپرستند، بی درنگ حکم و فرمان احسان و نیکی به پدر و مادر را مطرح می سازد که بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است. به این معنا که پرستش خدای یگانه و احسان به والدین در کنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند.

اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار می بایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمت های خداوندی بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند. از این رو خداوند امور چندی را که می تواند نسبت به خدا و پدر و مادر به جا آورده شود در کنار هم می آورد. به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش کسی غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایی که چنین امری کفر و شرک است خداوند فرمان می دهد که به جای پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتی است که پس از پرستش می توان تصور کرد.

به این معنا که احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشی به غیر خدا جایز بوده حکم به آن می شد و چون امکان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأکید قرار گرفته است. امور دیگری که جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنی به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه 14 سوره لقمان فرمان می دهد: ان اشکر لی و لوالدیک؛ از من و پدر و مادرتان تشکر کنید.

برخی از مفسران باتوجه به نکره بودن احسان در آیه 23 سوره اسراء بر این باورند که نکره آوردن به معنای آن است که فرزندان می بایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بکنند و چیزی را فروگذار نکنند. این حکم قرآنی اختصاصی به مؤمنان نداشته و همه انسان ها را دربرمی گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانی را که ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق می کند که حداقل در حق پدر و مادر خویش به حکم وظیفه انسانی، احسان و احترام بگذارند.

روشهای احسان و تکریم والدین
احسان و احترام به پدر و مادر باتوجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولی اصولی انسانی است که می توان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود.
برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به کارگیری واژگان زیبا و شیوا، تواضع و فروتنی در برابر آنان، مهربانی و محبت، دعای خیر کردن برای ایشان، دوری از درشت گویی و یا حتی به کار نبردن واژه اف و خسته شدم و آخ و دیگر اصوات نابهنجاری که ایشان را ناخوش آید از جمله روش های احسان و اکرام و احترام به پدر و مادر است.

فریاد زدن و درشتی کردن و اف و اخ کردن و اعتراض نمودن و دشنام و ناسزا دادن و پیشی گرفتن از ایشان در نشستن و دراز کشیدن و امور دیگر می تواند از مصادیق بی احترامی به آنها باشد که می بایست از آنها پرهیز کرد.اطاعت کامل از پدر و مادر امری است که قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی که استثنا شده و شخص می تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نکند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی کند دستور آنها به کفر خداست که در این مورد می توان از حکم و فرمانشان اطاعت نکرد. اما در همأ موارد دیگر می بایست از ایشان اطاعت کرد و فرمان برد.

در روایت اهل بیت(ع) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول کریم به معنای طلب مغفرت آمده است.

تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاه های تیز و تند و بلند نکردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. (کافی ج2 ص715 تا 316) بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روش های تکریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است که از آیه 010 سوره یوسف می توان آن را به دست آورد.به هر حال تکریم و احترام به پدر و مادر امری است که بیش از هر کار دیگری بدان تأکید شده و نمی توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بی احترامی به ایشان در این دنیا موجب می شود تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و برکت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.

احترام به پدر و مادر در منطق اسلام
اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است. ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى‏یابد سکوت روا نمى‏دارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى‏کند، درباره احترام به والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مسئله‏اى دیده مى‏شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى‏کنیم:

الف: در چهار سوره قرآن مجید، به نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مى‏گذارد.
1- ( ;..لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /83 (;. بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید).

2 (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه مى‏کنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.

1- ( وقضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء 23) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.
2 (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام 151) چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
3 (و آن جاهداک على ا ن تشرک بى مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنیا معروفاً» (لقمان 15) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن ندارى، شریک کنند اطلاعتشان مکن ولى در دنیا به نیکى با آنان رفتار کن.

ج: شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانکه مى‏خوانیم: «ا ن اشکرلى ولوالدیک الى المصیر» (لقمان 14) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوى من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.

قرآن حتى کمترین بى‏احترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثى، امام صادق (ع) مى‏فرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنى من اف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ا ن ینظر الرجل الى و الدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزى کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مى‏کرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتى است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.
ه: با اینکه جهاد یکى از مهمترین برنامه‏هاى اسلامى است، تا هنگامى که جنبه وجوب عینى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جایز نیست. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که مردى نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیده‏اى است

و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از این موضوع ناراحت مى‏شود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذى بعثنى بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فى سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.

البته، هنگامى که جهاد جنبه وجوب عینى پیدا کند، کشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى حتى نارضایتى پدر و مادر پذیرفته نیست.
پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى‏رسد؛ اما هیچگاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.

این تعبیر، اشاره لطیفى به این موضوع دارد که چنین اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى‏گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمى‏توانند به آن نزدیک شوند. سید قطب در تفسیر فى‏ظلال القرآن، حدیثى به این مضمون از پیامبر (ص) نقل مى‏کند که مردى که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف مى‏داد، پیامبر (ص) را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم».

پیامبر فرمودند: «نه، حتى جبران یکى از ناله‏هاى او را به هنگام وضع حمل» نمى‏کند.
یک نکته که دراینجا باید ذکر شود، این است که گاه مى‏شود پدر و مادر پیشنهادهاى غیر منطقى یا خلاف شرع به انسان مى کند، بدیهى است اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد، لازم نیست. ولى با این حال، باید با برخورد منطقى و انجام دادن وظیفه امر به معروف و نهى از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد. امام کاظم (ع) مى‏فرمایند: «کسى نزد پیامبر (ص) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال کرد. فرمودند: باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشیند و کارى نکند که مردم به پدرش بدگویى کنند (نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردى)».

توحید و نیکى به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام مهم اسلامى
«لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاء و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما اوکلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و کریماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ریبانى صغیراً ربکم اعلم بما فى نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفوراً» (اسراء 22-25) با خداى یکتا، خداى دیگرى به خداى مگیر که نکوهیده و خوار خواهى ماند. پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. هر گاه تا تو زنده هستى هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند

، آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من، همچنانکه مرا در خردى پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر کس دیگر به آنچه در دلهایتان مى‏گذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشید. او توبه کنندگان را مى‏آمرزد.

آیات مورد بحث، سر آغازى براى بیان یک سلسه از احکام اساسى اسلام که با مسئله توحید وایمان شروع مى‏شود، توحیدى که خمیر مایه همه فعالیتهاى مثبت و کارهاى نیک و سازنده است. آیه نخست با توحید شروع شده است و تاکید مى‏کند که نباید براى خداوند یگانه هیچ معبودى قرار داد. آیه نمى‏گوید: «معبود دیگرى را با خدا پرستش مکن». بلکه مى گوید: قرار مده» تا معناى وسیعترى داشته باشد. یعنى، نه در عقیده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود دیگرى را در کنار «الله» قرار مده.

سپس به بیان نتیجه شرک مى‏پردازد، که همانا با نکوهش و خوارى نشستن است. انتخاب کلمه «قعود» (نشستن) در اینجا، اشاره به ضعف و ناتوانى است، زیرا در ادبیات عرب، این کلمه کنایه از ضعف است؛ همانگونه که گفته مى‏شود: « قعد به الضعف عن‏القتال» (ناتوانى سبب شد که از بیکار با دشمن بنشیند).از جمله بالا استفاده مى‏شود که شرک، سه اثر بسیار بد در وجود انسان مى‏گذارد:
1- شرک مایه ضعف، ناتوانى، زبونى و ذلت است؛ در حالى که توحید، عامل قیام، حرکت و سرافرازى است.
2- شرک، مایه مذمت ونکوهش است؛ چرا که یک خط روشن انحرافى است، در برابر منطق عقل و کفرانى است آشکار، در مقابل نعمت پروردگار. و آنکس که تن به چنین انحرافى دهد، در خور مذمت است.

3- شرک سبب مى‏شود که خداوند، مشرک را به معبودهاى ساختگى‏اش واگذارد و دست از حمایتش بردارد. و از آنجا که معبودهاى ساختگى نیز قادر به حمایتش بردارد و از آنجا که معبودهاى ساختگى نیز قادر به حمایت کسى نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانى برداشته است، آنان «مخذول» و بدون یار و یاور خواهند شد. در آیات دیگر قرآن نیز همین معنا به شکل دیگرى مجسم شده است؛ چنانچه مى‏فرماید: «مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ا ن اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون» ( عنکبوت 41) (مثل آنان که غیر از خدا را به دوستى گرفتند، مثل عنکبوت است که خانه‏اى بساخت و همانا سست‏ترین خانه‏ها، خانه عنکبوت است، اگر مى‏دانستند.

بعد از اصل توحید، به یکى از اساسى‏ترین تعلیمات انسانى انبیا- با تاکید مجدد بر توحید- اشاره شده است؛ که همانا نیکى به پدر و مادر است.
«قضا»، مفهوم محکمترى امر دارد. و فرمان قطعى و محکم را مى‏رساند. این مطلب، نخستین تاکید در این باره است، قرار دادن توحید در کنار نیکى به پدر و مادر، تاکید دیگرى بر اهمیت این دستور اسلامى است. مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکى را در بر مى‏گیرد، و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل مى‏شود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است.

نکره بودن «احساناً» که دراین گونه موارد براى بیان عظمت مى‏آید، پنجمین تاکید محسوب مى‏شود. توجه به این نکته لازم است که فرمان، معمولاً روى یک امر اثباتى مى‏رود؛ در حالى که در اینجا، روى نفى رفته است. این نکته، ممکن است به خاطر آن باشد که از کلمه «قضى»، فهمیده مى‏شود که جمله دیگرى در شکل اثباتى در تقدیر است یا اینکه مجموع جمله نفى و اثبات : «الا تعبدوا الا ایاه». در حکم یک جمله اثباتى؛ اثبات عبادت انحصارى پروردگار است.

سپس، یکى از مصداقهاى روشن نیکى به پدر و مادر بیان شده است. در اینجا، به قسمتى از ریزه‏کاریهاى برخورد بسیار مودبانه و احترام آمیز فرزندان به پدران و مادران از دیدگاه قرآن، اشاره مى‏شود.

1 از یک‏سو، روى حالت پیرى آنان- که در آن موقع نیازمندتر به حمایت ومحبت و احترامند- تاکید مى‏کند، و فرزندانشان را از کمترین سخن اهانت آمیز به آنان نهى مى‏کند. آنان ممکن است بر اثر کهولت، طورى شوند که نتواند بدون کمک دیگرى حرکت کنند، از جا برخیزند و حتى ممکن است قادر به رفع آلودگى از خود نباشند. در این مواقع، آزمایش بزرگ فرزندان شروع مى‏شود.
2 از سوى دیگر، قرآن تاکید مى‏کند که در این هنگام نه تنها به آنان نباید «اف» گفت: و با صداى بلند و اهانت آمیز با آنان صحبت کرد، بلکه با قول کریم و گفتار بزرگوانه باید با آنان گفتگو کرد. همه اینها، نهایت ادب در سخن را مى‏رساند، که زبان کلید قلب است.

3 از سوى دیگر، دستور به تواضع و فروتنى داده شده است، تواضعى که نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چیز دیگر
4 سرانجام، سفارش شده است که حتى موقعى که فرزند رو به سوى درگاه خدا مى‏آورد، پدر و مادر را، چه در حیات و چه در ممات، نباید فراموش کند و باید تقاضاى رحمت پروردگار را برایشان بنماید، بویژه این تقاضایش را با این دلیل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه که آنان در کودکى مرا تربیت کردند. تو به آنان رحم کن» نکته مهمى که از این تعبیر- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده مى‏شود. این است که اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند که به تنهایى قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند. فراموش نکن که تو هم در کودکى چنین بودى و آنان را باید جبران کرد.

از آنجا که گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممکن است لغزشیهایى پیش بیاید که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه به سوى آن کشیده شود. در آخرین آیه مورد بحث مى‏فرماید: «پروردگار شما به آنچه در دلهاى شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه زمینه‏ها ضرورى، ثابت، ازلى و خالى از هر گونه اشتباه است؛ در حالى که علوم انسانى واجد این صفات نیست.

بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمینه احترام و نیکى به پدر و مادر از انسان سر زد ولى بلافاصله پشیمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.

1 «اواب» از ماده «اوب» به بازگشت توام با اراده گفته مى‏شود؛ در حالى که «رجوع» هم به بازگشت با اراده و هم بى‏اراده اطلاق مى‏گردد. به همین دلیل به «توبه»، «اوبه» گفته مى‏شود؛ چون حقیقت توبه، بازگشت توام با اراده به سوى خداست. از آنجا که «اواب» صفت مبالغه است، به کسى گفته مى‏شود که هر لحظه از او خطایى سر زند و در همان حال، به سوى پروردگار بازگردد.

این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت به رجوع به خدا باشد؛ زیرا ایمان به پروردگار از یک‏سو، توجه به دادگاه عالم قیامت از سوى دیگر، وجدان بیدار از سوى سوم، و توجه به عدالت و آثار گناه از سوى چهارم، دست به دست هم مى‏دهند و انسان را موکداً از مسیر انحرافى به سوى خدا مى‏برند.

2 «واذا خذنا میثاق بنى اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناًأ» (بقره 83) و به یاد آورید هنگامى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.

اگر چه آیات درباره بنى‏اسرائیل نازل شده است، ولى یک سلسله قوانین کلى براى همه ملل دنیا در بردارد. از دیدگاه قرآن، برقرارى و سربلندى ملتها در صورتى است که به بزرگترین قدرت بى‏زوال تکیه کنند، در همه حال از او مدد بگیرند و فقط در برابر او سر تعظیم فرود آورند؛ که اگر چنین کنند، از هیچ کس ترس و وحشتى نخواهند داشت. واضح است که چنین تکیه گاه و مبدئى جز آفریدگار بزرگ نمى‏تواند باشد. از طرف دیگر، براى بقا و جاویدان ماندن ملتها، همبستگى خاص بین افراد خاص لازم است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله افسردگی در word

شنبه 95/5/30 5:46 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله افسردگی در word دارای 103 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله افسردگی در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه مقاله افسردگی در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود پروژه مقاله افسردگی در word :

چکیده :
همانطور که می دانیم افسردگی و مانیا یکی از اختلالت خلقی شایع می باشند که بیشتر اختلالات عاطفی نامیده می شوند . اختلالات خلقی گروهی از بیماریهای روانپزشکی می باشند که به شکل خلق پایین و تصورات ذهنی ناهنجار بروز می نمایند .

نمای بالینی افسردگی می تواند بصورت خلق افسرده ، احساس ناامیدی ، احساس غم ، بی ارزشی ، آشفتگی خواب و اشتها و یا فقدان انرژی و میل جنسی بروز کند . این اختلالات می توانند منجر به مشکلاتی در عملکرد شغلی ـ تحصیلی ـ اجتماعی و روابط بین فردی گردند . بدین منظور و جهت شناخت بیشتر وضعیت و شیوع افسردگی تحقیقی را بر روی دانشجویان پسر بومی و غیر بومی دانشگاه تربیت معلم تهران واحد حصارک کرج انجام دادیم . مطالعه با استفاده از تست بک (BDI) بر روی 280 نفر از دانشجویان پسر انجام گردیده است .

روش تحقیقی که از آن استفاده شد ، روش تحقیق یا علّی ـ مقایسه ای با روش آماری مقایسه بین میانگین دردو گروه مستقل و بااستفاده از فرمول t بوده است . روش نمونه گیری نیز بطور تصادفی ساده و با مراجعه به جدول اعداد تصادفی و به تعداد 140 نفر از هر گروه بوده است . روش جمع آوری اطلاعات نیز با بهره گیری از تست افسردگی بک صورت گرفته است . با قرار دادن نمرات خام درفرمولt وبا سطح اطمینان 90% و در سطح به علت کوچک تر بودن عدد بدست آمده از عدد جدول فرض تحقیق معنی دار نیامد و می توان گفت که « تفاوت معنی داری بین میانگین شیوع افسردگی در دو گروه دانشجویان بومی و غیر بومی وجود ندارد .»

فصل 1
مقدمه
خلق یا Mood مایه هیجانی یک وضعیت عاطفی پایدار است که در طول طیفی بهنجار از غم وشادی تجربه می شود . اختلالات خلقی با احساسهای نابهنجار افسردگی یا سرخوشی مشخص می شوند که در برخی موارد شدید با خصوصیات پسیکوتیک همراهند . اختلالات خلقی به انواع اختلالات دو قطبی و اختلالات افسردگی تقسیم می شوند . این علائم در برخی گروههای خاص از نظر جنس و سن و وضعیت روانی اجتماعی افراد متفاوت می باشد .

در این پژوهش افسردگی نه بعنوان یک بیماری ، بلکه بعنوان واکنشی روانی در مقابل مسائل و مشکلاتی که دانشجویان با آنها گریبانگیر هستند ، مطرح است .
بیشتر دانشجویان بخاطر تحصیل دردانشگاه از خانواده و شهر یا روستای خود جدا شده ، در محیط جدیدی قرار گرفته اند که احیاناً ازنظر عاطفی مشکلاتی برایشان بوجود می آید . این مشکلات روانی و عاطفی موقعی تشدید پیدا می کند که آنان نتوانند خود را با محیط جدید دانشگاه تطبیق دهند .
عدم سازگاری با محیط آموزشی دانشگاه ، محیط سکونت در خوابگاه و قرار گرفتن در شبکه جدید روابط ، برخی عکس العملهای عاطفی از جمله افسردگی را بدنبال دارد .

1ـ1ـ بیان مسئله:
شاید کمتر کسی باشد که در طول زندگی خود لحظاتی از نگرانی و افسردگی را احساس نکرده باشد . افسردگی یک اختلال شایع عاطفی است . اگر شدت اینحالت از حد معمول بگذرد ، عرصه زندگی را بر فرد تنگ کرده او را از همه چیز حتی از خودش بیزار می کند . بنظر می رسد ادعای اینکه اصولاً افسردگی جزئی از زندگی بشر است زیاد مشکل نباشد .

تورو می گوید :« اکثر مردم عمرشان در افسردگی خاموش می گذرد » و شوپنهاور چنین نوشت :« زندگی انسان بین ملال و اندوه نوسان دارد ».
دراین تحقیق افسردگی عبارت از واکنشی است در برابر عوامل اجتماعی و محیط .
بعبارت دیگر حالتی است عاطفی به نحوی که فرد قدرت و توانایی لازم و کافی برای انجام امور و تکالیف عادی روزمرهخود را ندارد و کاهش چشمگیر در فعالیتهای سازنده وی دیده می شود .

افراد افسرده گرایش دارند به اینکه به تشریح درونی شکستها و تشریح بیرونی موفقیت هایشان بپردازند ، بعبارت دیگر به بروز و بیان شکست هایشان و عدم بروز موفقیت هایشان می پردازند . امروزه دانشمندان رشته روانشناسی و روانپزشکی انسان را بعنوان مجموعه ای متشکل از واحدهای زیستی ، روانی ـ اجتماعی می شناسند .

( نور بالا ، احمد ، رابطه بین مذهب و بهداشت روانی از دیدگاه اسلامی ـ دارو و درمان ، 1371 ، تهران ).
بین انسان و محیط زندگیش کنش و واکنش مداوم وجود دارد بطوری که رفتار در کشاکش بین نیروهای محیط و عکس العمل های فرد شکل می گیرد .

عواملمحیطی نقش مهمی درنوع رفتار او به عهده دارند . مسئله تحقیق حاضر در اینجا بیان این موضوع است که آیا تغییر و تحول در محیط فرد می تواند عاملی برای تغییر خلق و عاطفه وی قلمداد گردد . به عبارتی دیگر آیا استرس های ناشی از قرار گرفتن در محیط فیزیکی جدید با انتظارات و مسئولیتهای جدید می تواند عامل بروز تغییرات عاطفی ـ روانی در فرد گردد .سؤال پژوهش حاضر در این زمینه مطرح می شود که آیا ارتباطی بین میزان شیوع افسردگی و بومی یا غیر بومی بودن دانشجویان وجود دارد یا خیر ؟ و اگر ارتباطی وجود دارد آیا این ارتباطات فقط تحت تأثیر همین تغییر در شرایط محیط زندگی است یا اینکه عوامل و فاکتورهای متعدد و متنوع دیگری در این زمینه دخیلند ؟ عواملی مثل زمینه زیستی ویا دلواپس

 

ی های آنان از آینده شغلی و اقتصادی ، همراه با وجود ابهام در این زمینه ها می تواند درفرد درجاتی از پایین بودن خلق و افسرده خویی را ایجاد نماید .

1ـ2ـ اهمیت مسئله :
مسئله حاضر از این جهت حائز اهمیت می باشد که با بررسی این مطلب آیا تفاوتی بین میزان افسردگی دانشجویان بومی وغیر بومی وجود دارد یا خیر ؟ اگر این تفاوت چشمگیر باشد باید از مسئولین مربوطه انتظار بهبود و رفع معضلات ناشی از شرایط زندگی و تحصیل این قبل دانشجویان را داشته باشیم .

1ـ3ـ اهداف تحقیق :
دانشجویان به اقتضای سن و موقعیتی که در آن قرار دارند در معرض ابتلاء به انواع اختلالات عاطفی می باشند بیشتر آنان از یکطرف بخاطر تحصیل دردانشگاه از خانواده و شهر خود جدا شده و در محیط جدیدی قرار گرفته اند که باید با مشکلات خود مبارزه نمایند . از طرف دیگر با توجه به اینکه دانشجویان باید در حین فراغت از تحصیل و یا پس از فراغت از تحصیل ، خود را برای تشکیل خانواده و زندگی جدید آماده نمایند و نیز شغل مطلوب خود را بدست آورده و وارد بازار کار شوند ، این مسائل خواه ناخواه نوعی اضطراب و نگرانی در آن ها فراهم می آورد .
یکی از زمینه های مشکلات روحی دانشجویان مسئله انتخاب شغل و حرفه و به مفهوم گسترده تر امنیت شغلی است ، دانشجویان وقتی از سال اول پا به دانشگاه می گذراند یکی ازمسائلی که دائماً ذهن آنها را به خود متوجه می کند اینست که آیا پس از اتمام این دوره تحصیل ، قابلیت کافی برای آن وظیفه و شغل و حرفه ای که در نظر دارم پس از اتمام تحصیلات به آن بپردازم ، در من پدید می آورد ومسائلی از این قبیل موجبات اغتشاش ذهنی آنها را فراهم می آورد .
زمینه دیگر مشکلات دانشجویان تمایل شدید به ازدواج در برابر موانع و مقتضیاتی که از انجام آن جلوگیری می کند می باشد خود این مسئله نگرانی و اضطراب شدیدی را در دانشجویان فراهم می کند .موقعیت سنی و مرحله رشد ایجاب می کند که در فکر ازدواج باشند ، یاحداقل درمورد انتخاب های خود جدی تر بیندیشند .
مورد بعدی به دلیل جوان بودن ودارا بودن توانائیهای جسمانی و انرژی ، دانشجویان تمایل به تفریحات سالم اجتماعی دارند . این تمایل به خودی خود اشکال ندارد اما وقتی که این تمایل در برابر ضرورت و تمایل زیاد به درس خواندن قرار می گیرد قضیه را دشوار می کند .
در اینجا وجود یک برنامه ریزی درست برای پاسخگویی به نیازهای جسمانی و روانی و ذهنی می تواند یک راه حل باشد ـ مورد دیگر که زمینه مشکلات و نگرانی های دانشجویان را فراهم می کند نیاز مبرم به پیشرفت دردروس است .احساس بی کفایتی، عدم فهم دروس و گرفتن نمرات کم زمینه یکسری اضطرابها و نگرانی ها را دردانشجویان فراهم می کند .

با توجه به اینکه دانشجویان در هر جامعه ای آینده سازان و برنامه ریزان و مدیران آن جامعه خواهند بود سلامت روانی آنان می تواند نقش مؤثری در فرآیند توسعه داشته باشد . در صورتی که آنان از بهداشت روانی برخوردار نبوده و به خاطر مشکلاتی که ذکر آن رفت دچار اختلالات روحی و عاطفی از جمله افسردگی شوند ،نه تنها خود دراین جریان ضربه می بینند ، بلکه در نهایت جامعه نیز متضرر می گردد . شناخت عواملی که مشکلات روانی دانشجویان را فراهم می آورد مستلزم مطالعات علمی است. از طریق شناخت این عوامل است که می توان به برنامه ریزی در جهت مرتفع ساختن مشکلات عاطفی دانشجویان همت

گماشت و بهداشت روانی آنان را تأمین کرد . تا زمانی که بهداشت روانی درمیان دانشجویان وجود نداشته باشد نه تنها انواع اختلالات روحی از جمله افسردگی ، از خود بیگانگی و … گریبان گیر آنها خواهد شد، بلکه این امر منجر به افت تحصیلی و هدر رفتن سرمایه گذاریهایی خواهد شد که در این راه به کار گرفته شده است .

بیان فرضیه
1ـ4ـ فرضیه تحقیق :
میزان افسردگی در بین دانشجویان پسر غیر بومی نسبت به دانشجویان پسر بومی بالاتر است .

1ـ5ـ اصطلاحات مهم و تعاریف عملیاتی متغیرها :
1ـ افسردگی :
افسردگی اصطلاحی وسیع و مبهم است . برای شخص عادی حالتی مشخص با غمگینی و گرفتگی و بیحوصلگی و برای پزشک گروه وسیعی از اختلالات عاطفی با زیر شاخه های متعدد را تداعی می کند . ( پور افکاری 1373)
خصوصیت اصلی و مرکزی حالات افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیتهای لذت بخش روزمره ، مثل معاشرت ، تفریح ، ورزش ، غذا و سکس است . این ناتوانی برای کسب لذت حالتی نافذ و پایدار دارد . 0 پور افکاری 1364)
اصطلاح افسردگی بوسیله لویس (1934) درتوصیف طبقه ای حالتهای افسردگی در مطالعه بر روی 61 مورد بکار رفته است . به این دلیل مطالعات بعدی نیز از این وضعیت تأثیر پذیرفته اند . (سمیز 1995)
افسردگی هر چند از شایعترین اختلالات روانی انسان است معهذا شاید بیش از هر اختلال روانی دیگر ناشناخته مانده یا در تشخیص آن اشتباه می شود . یکی از علل پنهان ماندن و عدم تشخیص افسردگی در آمیختن آن با غمگینی معمولی است . در زندگی هرکس موقعیتهایی پیش می آید که خواه ناخواه او را غمگین می سازد ، اما این حالت با آشفتگی روانی واقعی و تقلیل بینش معنوی شخص همراه نیست . برعکس « افسردگی حالتی است که بر کیفیت خلق شحص تأثیر عمیق گذاشته و نحوه ادراک او را از خودش و از محیطش دگرگون می سازد .» ( پورافکاری 1373 )
مطابق تعریف DSMIV افسردگی می تواند بصورت نشانه یا نشانگانی باشد که از مجموعه ای از نشانه ها تشکیل یافته و ثانویه بر یک اختلال زیر بنایی و یا یک اختلال روانی ویژه باشد .
درنشانگان افسردگی می توان شاهد حالاتی بود از قبیل کندی تفکر ، کاهش لذت ، کاهش فعالیت جسمانی هدفمند ، احساس گناه و ناامیدی و اختلال خوردن و خواب ( انجمن روانپزشکی امریکا 1994 ) از دیدگاه آرتوس . ربر (1985 ) . افسردگی عموماً یک حالت خلقی است که با ویژگیهای احساس بی کفایتی ، حزن، کاهش در فعالیتها یا واکنشها ، بدبینی ، غمگینی و نشانه های وابسته به آنها مشخص می شود .
در روانپزشکی ، اصطلاح افسردگی ، شماری از اختلالات عاطفی را شامل می شود که در ویژگیهای مربوطه به حالات خلقی ( که در بالا اشاره شد ) با شدت یا افراط مشاهده شود ( ربر 1985 )
دو حالت اساسی هیجانی اختلالات خلقی عبارتند از : افسردگی و مانی . هر یک از آنها ممکن است بصورت علامت اساسی خلق ظاهر شود . یا هر دو به طور دوره ای تظاهر نمایند . از این دوحالت ، افسردگی به مراتب شایعتر است و در 90% اختلالات خلقی مشاهده می گردد . در مرحله افسردگی ، غمگینی ، دلسردی و ماتم بر زندگی شخص سایه می افکند .این احساس ها ممکن است با احساس بی ارزشی و پوچی زندگی همراه گردد . اشک ریختن و آه عمیق کشیدن ممکن است وجود داشته باشد .از دست دادن یک شخص مورد علاقه ممکن است همان احساسهای هیجانی را به وجود آورد . اما شحص بهنجار تدریجاً بهبود می یابد و به کار معمول خود باز می گردد . سوگواری طولانی از نوعی که توصیف شد حاکی از وجود اختلال خلقی خواهد بود . خمیدگی قامت پایین بودن سر ، حالت چهره محزون ، صدای یکنواخت ، همه حاکی از افسردگی است که فرد تحمل می کند . ( پور افکاری 1373 ) .

2ـ شیوع :
شیوع به تعداد موارد موجود یک اختلال اطلاق می شود . ( پورافکاری 1368 )
بعبارت دیگر تعداد کل موردهایی از یک بیماری یا یک اختلال را در یک جمعیت معین و در یک نقطه از زمان شیوع می گویند .
شیوع همچنین با بروز ، که عبارتست از مواردی که در طول دوره ای خاص از زمان ظاهر می گردند ، ( معمولاً عرض یک سال ) فرق دارد . بنابراین منظور از شیوع نشانه های افسردگی نیز عبارت خواهد بود از تعداد مواردی از نشانه های افسردگی در دو جامعه و در دوره ای خاص از زمان ، یعنی از زمان احساس غربت و دوری از خانواده تا روز اجرای آزمون .

 

3ـ دانشجوی بومی و غیر بومی :
منظور ازدانشجوی بومی دانشجویی است که حداقل روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به منزل مراجعت نماید و دانشجوی غیر یومی دانشجویی است که تمام مدت هفته را در خوابگاههای دانشجویی سپری نماید .

فصل 2
الف ـ مرور بر ادبیات تحقیق
2ـ1ـ افسردگی :
الف ) تاریخچه :
افسردگی از زمانهای قدیم در نوشته ها آمده است و توصیفهایی از آنچه ما امروزه اختلالات خلقی می خوانیم دربسیاری از مدارک طبی قدیم وجود دارد . داستان عهد عتیق شاه سائول و داستان خودکشی آژاکس در ایلیاد هومر ، هر دو یک سندرم افسردگی را توصیف کرده اند . حدود 450 سال قبل از میلاد ، بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی بکار برد . در حدود 100 سال قبل از میلاد کورتیلوس سلسوس در کتاب De Medicina افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود . این اصطلاح را پزشکان دیگر از جمله ارسطو (120 تا 180 سال بعد از میلاد ) و جالینوس ( 129 تا 199 سال بعد از میلاد ) نیز بکار بردند . در قرون وسطی طبابت در ممالک اسلامی رونق داشت و رازی و ابن سینا و پزشک یهودی ،میموند ، ملانکولی را بیماری مشخص تلقی می نمودند . در سال 1854 ژان پیرفالر حالتی را توصیف نمود و آن را جنون ادواری نامید .

امیل کرپلین در سال 1986 بر اساس معلومات روانپزشکان فرانسوی و آلمانی ، مفهوم بیماری مانیک دپرسیو راشرح داد که شامل اکثر ملاکهای تشخیصی است که امروزه روانپزشکان برای تشخیص این بیماری از آنها استفاده می کنند . کرپلین همچنین نوع خاصی از افسردگی را به نام « افسردگی رجعتی » که پس از یائسگی در زنها و در اواخر بزرگسالی در مردها شروع می شود را شرح داد .( پورافکاری 1368)

جدول 1ـ ملاکهای تشخیصی حملهافسردگی اساسی DSMIV
A پنج تا ( یا بیشتر ) از علائم زیر در یک دوره دو هفته ای وجود داشته اند و نشان دهنده تغییر از سطح عملکرد قبلی هستند ، حداقل یکی از علائم یا بصورت :
1ـ خلق افسرده و یا 2ـ از دست دادن علاقه و احساس لذت است .

توجه :
علائمی را که به وضوح ناشی از اختلال طبی کلی هستند ، یا هذیانها و توهمات ماهماهنگ با خلق را به حساب نیاورید .
1ـ خلق افسرده اکثر مواقع تقریباً هر روز ، یا با گزارش ذهنی ( مثل احساس غمگینی ، پوچی ) یا مشاهدات دیگران ( مثلاً غمگین و اشکبار بودن )

توجه :
در کودکان و نوجوانان ممکن است بصورت خلق تحریک پذیر باشد .
2ـ کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به تمام ، یا تقریباً تمام فعالیتها در قسمت عمده روز ، تقریباً هر روز ( به طوریکه شرح ذهنی بیمار یا مشاهدات دیگران نشان می دهد) .
3ـ کاهش قابل ملاحظه وزن بدون پرهیز یا رژیم غذایی یا افزایش وزن ( مثلاً پیش از 5 درصد وزن بدن در یک ماه ) یا کاهش و یا افزایش اشتها تقریباً هر روز .

توجه :
در کودکان عدم بالا رفتن مورد انتظار وزن را در نظر بگیرید .
4ـ بی خوابی یا پر خوابی تقریباً هر روز .
5ـ تحریک یا کندی روانی ـ حرکتی تقریباً هر روز ( قابل مشاهده برای دیگران مربوط به احساسهای ذهنی بی قراری یا کندی که دریافت یا مطرح می گردد ).
6ـ خستگی یا فقدان انرژی تقریباً هر روز
7- احساس بی ارزشی ، زیادی بودن یا گناه بی جا ( که ممکن است هذیانی باشد 9 تقریباً هر روز فقط شامل خود ملامتگری و احساس گناه در مورد بیمار بودن نمی گردد .
8ـ کاهش توانایی تفکر یا تمرکز ، یا بی تصمیمی تقریباً هر روز ( یا خلق به شرح ذهنی بیمار یا مشاهدات دیگران ) .
9ـ افکار تکرار شونده مرگ ( نه بصورت ترس از مرگ ) افکار انتحاری تکراری بدون نقشه خاص ، یا اقدام به خودکشی یا طرح خاص برای خودکشی .
B ـ علائم شامل ملاکهای یک دوره مختلط نمی گردد .
C ـ علائم ناراحتی قابل ملاحظه بالینی که با تخریب در عملکرد اجتماعی ، شغلی یا
D ـ علائم ، ناشی از تأثیر فیزیولوژیک مستقیم یک ماده ( داروی نسخه شده یا داروی سوء مصرف یا یک اختلال طبی کلی مثل کم کاری تیروئید ) نباشد .
E ـ داغدیدگی توضیح بهتری برای علائم ارائه نکند . یعنی پس از فقدان فردی محبوب ، علائم بیش از دو ماه دوام یابد و با تخریب عملکردی بارز ، اشتغال ذهنی بیمارگونه با بی ارزشی ، تفکر انتحاری ، علائم پسیکوتیک ، یا کندی روانی ـ حرکتی همراه شود .

2ـ2ـ نشانه های افسردگی :
صرف نظر از اینکه چه عواملی باعث ایجاد و بروز بیماری افسردگی می شود ، مجموعه علائم مربوط به این بیماری ، یعنی سندرم افسردگی ، به نحو خارق العاده ای تداوم داشته و دارد . معمولاً بیمار علائق خود را مدام از دست می دهد و از زندگی لذت نمی برد ، اشتها و خواب او مختل می گردد . کنش های جسمانی و روانی وی کند می شود ، تداوم تمرکز و یاد آوری اش به هم می خورد ، اعتماد به نفس خویش را از دست می دهد ، احساس گناه و بی ارزشی شدید می کند که بصورت اشتغال ذهنی دردآلودی در می آید ، و بالاخره فکر مرگ و خودکشی پیدا می کند و حتی به قصد و عمل خودکشی نیز بیانجامد .( هرسن وترنر 1985 )

الف ـ فقدان لذت :
در این حالت یک ناتوانی کلی درکسب لذت از هر چیز در زندگی و یا حتی در آداب و رسوم و وقایع و چیزهای خوشایند روزمره می باشد و در کل ازدست دادن توانایی برای کسب لذت می باشد (اسنیس 1993 ) این اصطلاح برای اولین بار به وسیله ریبو (1896) بحث شده است و بعنوان یک نشانه بارز در بیماران افسرده و توسط کلین (1974) مطرح شده است و شاید نشانه پیش آگهی بالینی بهتری در پاسخ به درمان باشد . در افراد افسرده « فقدان لذت » که ناتوانی در کسب تجربه لذت می باشد . سیمای پایداری است که بصورت فقدان جذبه در قیافه ، گفتار ، رفتار ، سبک زندگی ، تظاهر پیدا می کند ( سیمز 1995 )

ب : احساس گناه و بی ارزشی :
احساس گناه و بی ارزشی در بیماران افسرده نوع درون زاد ممکن است علامت بارزی باشد .این موضوع خیلی وقتها پیش توسط پلوتارک در یک قرن بعد از میلاد مسیح توصیف شده است . با استفاده از یک مقیاس برای ارزیابی احساس گناه ، ممکن خواهد بود که ما دو نوع آن را از هم جدا کنیم :
احساس گناه یا شرم « هذیانی » 0 که در رابطه با اعمال شخصی خود فرد تجربه می شود ) و احساس گناه « عاطفی » ( یک احساس کلی و خیلی شدید از بی ارزش بودن ) ( بریوس و دیگران 1992 )
به همان اندازه هذیان گناه و احساس بی ارزشی هذیانهای خود بیمار پندارانه و نیست انگاری نیز نسبتاً در بیماران افسرده ، خصوصاً وقتی که در بزرگسالی رخ می دهد شایع است . ( سیمز 1995)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه تحقیق در مورد فلسفه بودن حکومت اسلامی در word

شنبه 95/5/30 5:46 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه تحقیق در مورد فلسفه بودن حکومت اسلامی در word دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه تحقیق در مورد فلسفه بودن حکومت اسلامی در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه تحقیق در مورد فلسفه بودن حکومت اسلامی در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود پروژه تحقیق در مورد فلسفه بودن حکومت اسلامی در word :

فلسفه بودن حکومت اسلامی
درس‌ اوّل‌ : لزوم‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلام‌ و تهیّه‌ مقدّمات‌ آن‌

أعوذ بالله‌ من‌ الشّیطان‌ الرّجیم‌
بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم‌
و صلّی‌ الله‌ علی‌ محمّد و آله‌ الطّاهرین
‌و لعنه‌ الله‌ علی‌ أعدائهم‌ أجمعین‌
مطالبی‌ که‌ امروز خدمت‌ آقایان‌ عرض‌ می‌کنم‌ ، مطالبی‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از آن‌ تازگی‌ ندارد و کراراً به‌ نحو پراکنده‌ و منتشر عرض‌ شده‌ و حالا بمقداری‌ که‌ خداوند توفیق‌ بدهد امروز به‌ نحو دسته‌جمعی‌ و مجموعه‌ای‌ عرض‌ می‌کنیم‌ و تتّمه‌ آنرا به‌ جلسات‌ بعد موکول‌ می‌نمائیم‌ ، تا روح‌ و سرّ این‌ مطالب‌ روشن‌ شود .
اصل‌ مطلب‌ در باره‌ ولایت‌ شرعی‌ است‌ که‌ خداوند علیّ أعلی‌ زندگی‌ ما را که‌ روی‌ زمین‌ قرار داده‌ است‌ مهمل‌ قرار نداده‌ ، بلکه‌ می‌خواهد ما را بر یک‌ اساس‌ و مَشی‌ صحیح‌ و بر یک‌ نحو خاصّی‌ حرکت‌ بدهد که‌ آن‌ صراط‌ مستقیم‌ بسوی‌ خداست‌. و طبعاً این‌ معنا بسیار دقیق‌ و لطیف‌ و عمیق‌ است‌ که‌ انسان‌ آن‌ صراط‌ مستقیم‌ را پیدا کند ؛ چون‌ صراط‌ مستقیم‌ واحد است‌ ، و أدقّ من‌ الشَّعر و أحَدُّ من‌ السَّیف‌ ، از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر .
انسان‌ باید طوری‌ در دنیا زندگی‌ کند که‌ هر لحظه‌ای‌ که‌ می‌خواهد بمیرد ، با حجّت‌ بمیرد ، و با قلب‌ محکم‌ بمیرد و متزلزل‌ نباشد ؛ و آنچه‌ را که‌ خداوند عالم‌ و أرواح‌ طیّبه‌ و نفوس‌ زکیّه‌ از انسان‌ توقّع‌ دارند ، به‌ اندازه‌ قدرت‌ و سعه‌ خودش‌ انجام‌ داده‌ باشد .

دوران‌ تاریک‌ ستم‌ شاهی
من‌ بخصوصه‌ از زمان‌ کوچکی‌ در همین‌ همّ و غمّ بودم‌ ؛ حتّی‌ یادم‌ می‌آید وقتی‌ کوچک‌ بودم‌ بخصوص‌ آن‌ سالهائی‌ که‌ سنّم‌ بین‌ شش‌ سال‌ و هفت‌ سال‌ بود ، مرحوم‌ پدر ما رحمه‌ الله‌ علیه‌ در طهران‌ مجالسی‌ داشتند و در مسجدی‌ إقامه‌ نماز می‌کردند ،تااینکه‌ کم‌کم‌ قضیّه‌ کشف‌ حجاب‌ پیش‌ آمد و مجالس‌ عزاداری‌ و وعظ‌ در طهران‌ و سائر جاها ممنوع‌ شد . و از همان‌ کوچکی‌ پدر ما دست‌ ما را می‌گرفت‌ ، و در این‌ مجالس‌ با خودش‌ می‌برد .

کشف‌ حجاب‌
از همان‌ کوچکی‌ این‌ فکر در ذهنِ ما بود که‌ آخر یعنی‌ چه‌ ؟ مثلاً پدر ما یک‌ آدمی‌ است‌ که‌ ما او را دیده‌ایم‌ و شناخته‌ایم‌ ، بر نهج‌ خودش‌ است‌ ، حرفش‌ درست‌ است‌ و صحیح‌ ؛ آخر این‌ دستگاه‌ چرا با اینها مخالفت‌ می‌کند ؟ چرا کلاههای‌ معمولی‌ و محلّی‌ را از سر مردم‌ بر می‌دارند ؟ و کلاه‌ شاپو بر سر مردم‌ می‌گذارند ؟ چرا کشف‌ حجاب‌ می‌کنند ؟ پاسبانها چرا زنها را با لگد می‌کوبند و چادر را از سرشان‌ می‌کشند و پاره‌ می‌کنند ؟
این‌ فکر همینطور در ذهن‌ ما بود ، و خلاصه‌ در باطن‌ به‌ اینها لعن‌ می‌فرستادیم‌ که‌ آخر این‌ چه‌ زندگی‌ است‌ که‌ انسان‌ را با سر نیزه‌ مجبور کنند و بگویند چادرت‌ را بردار ! یا لباست‌ را کوتاه‌ کن‌ ! یا ریشت‌ را بزن‌ ! یا حتماً باید کلاه‌ شاپو سرت‌ بگذاری‌ !

در آنوقت‌ همه‌ مردم‌ مجبور بودند کلاه‌ شاپو سرشان‌ بگذارند ؛ و هر کس‌ شاپو سرش‌ نمی‌گذاشت‌ أعمّ از کاسب‌ و عمله‌ و بنّا ، او را می‌بردند کلانتری‌ و حبس‌ می‌کردند و شلاّق‌ می‌زدند و شکنجه‌ می‌دادند ، و این‌ وضع‌ خیلی‌ عجیبی‌ بود .
بله‌ ، تا آنکه‌ کشف‌ حجاب‌ عملی‌ شد ؛ کشف‌ حجاب‌ در سنه‌ 1354 هجری‌ قمری‌، تقریباً 55 سال‌ پیش‌ واقع‌ شد ؛ و وضع‌ آن‌ زمان‌ اصلاً گفتنی‌ نیست‌ . آن‌ کسانی‌ که‌ دیده‌اند می‌دانند که‌ گفتنی‌ نیست‌ و نوشتنی‌ هم‌ نیست‌ . هر چه‌ انسان‌ بخواهد بنویسد مطلب‌ بالاتر است‌ . و هر چه‌ بخواهد بگوید ، نمی‌تواند آن‌ مطلب‌ را برساند .

مبارزات‌ مرحوم‌ والد مؤلّف‌
مرحوم‌ پدر ما مقیّد بودند در ایّام‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ پس‌ از اقامه‌ جماعت‌ در مسجدشان‌ ، خودشان‌ منبر بروند و صحبت‌ کنند . در اوائل‌ زمان‌ رضاخان‌ پهلوی‌ که‌ من‌ خیلی‌ کوچک‌ بودم‌ ، و آن‌ وقت‌ را به‌ یاد ندارم‌ (که‌ پس‌ از ایّام‌ نهم‌ آبان‌ 1304 شمسی‌ و تاجگذاری‌ موقّت‌ بود) ایشان‌ در بالای‌ منبر گفته‌ بودند : ای‌ مردم‌ بیدار باشید ! خطرات‌ عجیبی‌ بسوی‌ ما در حرکت‌ است‌ و پیغمبر صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمودند که‌ : بترسید از آن‌ زمانی‌ که‌ باد زردی‌ از طرف‌ مغرب‌ بوزد و شما صبح‌ از خواب‌ بیدار شوید و ببنید همه‌ دین‌ و ایمانتان‌ از دست‌ رفته‌ است‌ . امروز آن‌ روز است‌ ؛ گِلادسْتُون‌ انگلیسی‌ که‌ در صد سال‌ پیش‌ قرآن‌ را برداشت‌ و بر روی‌ تریبون‌ کوفت‌ و گفت‌ : ای‌ اعیان‌ زبده‌ انگلیس‌ تا این‌ کتاب‌ در جامعه‌ مسلمین‌ است‌ ، اطاعت‌ از ما در سرزمینهای‌ استعماری‌ انگلستان‌ محال‌ است‌ ! باید این‌ قرآن‌ را از روی‌ زمین‌ بردارید !

در منبر مطالبی‌ شبیه‌ به‌ آن‌ ایراد می‌کنند و پیشگوئیها و پیش‌بینی‌هائی‌ را در جریان‌ واقعه‌ و حمله‌ مفاسد و استعمار مدهش‌ و موحش‌ را شرح‌ می‌دهند، و در آخر منبر هم‌ دعا می‌کنند به‌ افرادی‌ که‌ بیدارند و دینشان‌ را در مشقّات‌ و مشکلات‌ حفظ‌ می‌کنند ، و بعد نفرین‌ می‌کنند بر دشمنان‌ آل‌ محمّد صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ و کسانی‌ که‌ به‌ دین‌ قصد خیانت‌ دارند .
بعد ایشان‌ می‌آیند منزل‌ در حالی‌ که‌ روزه‌ بودند . والده‌ ما برای‌ ما تعریف‌ می‌کردند که‌ بعد از یک‌ ساعت‌ چند مأمور و پاسبان‌ به‌ منزل‌ آمدند ، و یک‌ دستوری‌ آوردند که‌ خلاصه‌ باید جلب‌ بشوید ، و به‌ کلانتری‌ تشریف‌ بیاورید . ایشان‌ به‌ عموی‌ ما آقا سیّد محمّد کاظم‌ اطّلاع‌ می‌دهند که‌ بیایند منزل‌ سرپرستی‌ کنند . و به‌ أهل‌ بیتشان‌ می‌گویند : من‌ می‌روم‌ جائی‌ و کاری‌ دارم‌ . ایشان‌ را می‌برند به‌ کلانتری‌ ، و از آنجا ایشان‌ را یکسره‌ می‌برند برای‌ نظمیّه‌ در حبس‌ شماره‌ 1 ، و یک‌ شبانه‌ روز در همان‌ سلولها ایشان‌ را حبس‌ می‌کنند ؛ حالا نه‌ استنطاقی‌ ، نه‌ حرفی‌ ، هیچ‌ هیچ‌ ، همینطور بلا تکلیف‌ و بدون‌ ارائه‌ جرم‌ .

کم‌ کم‌ از طهران‌ سرو صدا بلند می‌شود ، و افرادی‌ شروع‌ می‌کنند به‌ اقدامات‌ ، از جمله‌ آیه‌ الله‌ آقای‌ میرزا محمّد رضای‌ شیرازی‌ فرزند مرحوم‌ آیه‌ الله‌ مرحوم‌ آقا میرزا محمّد تقی‌ شیرازی‌ رحمه‌ الله‌ علیه‌ که‌ پدرش‌ استاد پدر ما بود ، تلگرافی‌ به‌ شاه‌ می‌کند . و همچنین‌ بعضی‌ از همین‌ مردم‌ محلّ و کسانیکه‌ قدری‌ غیرت‌ دینی‌ داشتند جمع‌ می‌شوند که‌ همان‌ وقت‌ بروند به‌ منزل‌ شاه‌ ، و کاخ‌ را سنگباران‌ کنند ؛ که‌ ایشان‌ را بعد از یک‌ شبانه‌ روز آزاد می‌ کنند.
البتّه‌ عرض‌ کردم‌ اینها در آن‌ وقتی‌ بود که‌ من‌ خیلی‌ کوچک‌ بودم‌ که‌ مُدرَکم‌ نیست‌ . خلاصه‌ وضع‌ اینطور بود که‌ اگر کسی‌ می‌گفت‌ : ملاحظه‌ دین‌ و ایمان‌ خودتان‌ را بکنید ، این‌ بدترین‌ جرم‌ و بالاترین‌ شورش‌ بود .

دولت‌ بی‌حجابی‌ را رسمی‌ کرد . بعد دانشکده‌ معقول‌ و منقول‌ را برای‌ برانداختن‌ طلاّب‌ و حوزه‌های‌ علمیّه‌ تشکیل‌ داد ؛ و منبرها را محدود کرد و گفت‌ : هیچکس‌ حقّ منبر رفتن‌ ندارد . چون‌ همه‌ عِمامه‌ها را پاره‌ کرده‌ بودند مگر آنانکه‌ از دولت‌ اجازه‌ رسمی‌ می‌گرفتند ؛ و بدون‌ استثناء مردم‌ را می‌بردند به‌ کلانتری‌ و التزام‌ می‌گرفتند که‌ تا فلان‌ روز باید عمامه‌ات‌ را برداری‌ یا خودشان‌ بر می‌داشتند ، و قباها را هم‌ می‌بریدند .

مرحوم‌ پدر ما گفت‌ : من‌ عمامه‌ام‌ را بر نمی‌دارم‌ و اجازه‌ هم‌ نمی‌گیرم‌ ! من‌ عمامه‌ای‌ که‌ با اجازه‌ باشد سرم‌ نمی‌گذارم‌ . در آن‌ وقت‌ علمای‌ طهران‌ بدون‌ استثناء اجازه‌ گرفتند ، آن‌ کسانیکه‌ عمامه‌ بر سر داشتند چاره‌ نداشتند ، چون‌ با اهانت‌ عمامه‌ها را بر می‌داشتند . ایشان‌ گفت‌ : من‌ بدون‌ عمامه‌ هم‌ کار خود را می‌کنم‌ و وظیفه‌ام‌ را انجام‌ می‌دهم‌ . اگر عمامه‌ مرا هم‌ بردارند ، من‌ با همین‌ قبا و لبّاده‌ یک‌ شب‌ کلاه‌ سرم‌ می‌گذارم‌ و صبح‌ تا غروب‌ در خیابانها فقط‌ راه‌ می‌روم‌ . گفتند : خوب‌ چرا راه‌ می‌روی‌ ؟ گفت‌ : برای‌ اینکه‌ مردم‌ مرا ببینند ! فقط‌ همین‌ تبلیغ‌ من‌ است‌ ، در آن‌ وقت‌ همین‌ وظیفه‌ من‌ است‌ . و همین‌ کار را هم‌ می‌کنم‌ .

ایشان‌ مقیّد بود که‌ حتماً هر سالی‌ یکبار مشرّف‌ بشوند برای‌ کربلا ، و دهه‌ عاشورا را آنجا باشند ؛ و چند سال‌ شهربانی‌ تذکره‌ و گذرنامه‌ را که‌ می‌خواست‌ به‌ ایشان‌ بدهد می‌گفت‌ : لباس‌ باید بی‌عمامه‌ باشد . و ایشان‌ می‌گفت‌ : من‌ بی‌عمامه‌ اصلاً کربلا نمی‌روم‌ ، من‌ عکس‌ بی‌ عمامه‌ نمی‌اندازم‌ . گفتند : اگر می‌خواهی‌ بروی‌ این‌ است‌ . گفتند : نمی‌روم‌ ، و نرفتند کربلا تا هنگامی‌ که‌ تمام‌ آن‌ دستگاه‌ بهم‌ خورد ، و آقایان‌ را هم‌ با عمامه‌ عکس‌ برداری‌ کردند ، و اجازه‌ دادن‌ که‌ با عمامه‌ عکس‌ بردارند .

در طهران‌ و شهرستانها وقتی‌ خواستند بی‌حجابی‌ را رسمی‌ کنند امر کردند که‌ رئیس‌ هر صنفی‌ یک‌ مجلس‌ ضیافت‌ و میهمانی‌ تشکیل‌ بدهد ، و افراد آن‌ صنف‌ را دعوت‌ کند که‌ با خانمهایشان‌ مکشّفه‌ و با کلاه‌ ( زنها هم‌ با کلاههای‌ فرنگی‌ ) در آن‌ مجلس‌ شرکت‌ کنند . این‌ مجالس‌ خیلی‌ تشکیل‌ شد ؛ در میان‌ ادارات‌ ، شهربانی‌ ، دادگستری‌ ، مجلس‌ ، کسبه‌ ، تجّار ، اصناف‌ ، در همه‌ شهرستانها برگزار شد .

آنوقت‌ در طهران‌ ، برای‌ آقایان‌ علماء که‌ اجباراً باید مجلسی‌ تشکیل‌ دهند و آقایان‌ علما همه‌ در آن‌ مجلس‌ شرکت‌ کنند ، چهار نفر را مشخّص‌ کردند که‌ از سرشناسان‌ درجه‌ یک‌ طهران‌ بودند ؛ و اینها بایستی‌ که‌ مجلسی‌ درست‌ کنند و علماء را با خانمهایشان‌ دعوت‌ کنند . یکی‌ از آن‌ چهار نفر پدر ما بود ، یکی‌ مرحوم‌ آیه‌ الله‌ آقا شیخ‌ علی‌ مدرّس‌ ، یکی‌ مرحوم‌ آیه‌ الله‌ امام‌ جمعه‌ طهران‌ ،و یکی‌ مرحوم‌ آیه‌ الله‌ شریعتمدار رشتی‌ .این‌ چهار نفر را معیّن‌ کردند که‌ بعنوان‌ رئیس‌ ، تمام‌ علما را با خانمهایشان‌ بی‌ حجاب‌ ومکشّفه‌ ، در چهار مجلس‌ در خانه‌های‌ خود دعوت‌ کنند .

و آن‌ زمان‌ غیر این‌ زمان‌ بود . و آن‌ زمان‌ حتّی‌ غیر از زمان‌ این‌ محمّد رضا هم‌ بود ؛ زمان‌ محمّد رضا شدّت‌ و فشار و مشکلات‌ خیلی‌ بالا بود ، ولی‌ حساب‌ شده‌ و کلاسیک‌ و از راه‌ بود . امّا در آن‌ زمان‌ فقط‌ فُحش‌ و قدّاره‌ و تفنگ‌ بود واگر کسی‌ اینکار را نمی‌کرد یک‌ پاسبان‌ می‌آمد و او را می‌کشید و می‌برد ؛ اینطوری‌ بود . و خود آن‌ رضا شاه‌ بارها خودش‌ از ماشین‌ در هنگام‌ عبور از خیابانها پیاده‌ می‌شد ، و به‌ شکم‌ زنها لگد می‌زد و چادر از سرشان‌ می‌کشید . بله‌ خودش‌ یک‌ همچنین‌ آدمی‌ بود .
اگر کسی‌ می‌خواهد درست‌ از تاریخ‌ اینها اطّلاع‌ پیدا کند ، اجمالاً تاریخی‌ دارد حسین‌ مکّی‌ به‌ نام‌ «تاریخ‌ بیست‌ ساله‌ ایران‌» در سه‌ جلد ، آن‌ وقتی‌ که‌ بنده‌ در قم‌ بودم‌ این‌ کتاب‌ ممنوع‌ بود . تقریباً سه‌ جلدش‌ 1500 صفحه‌ است‌ . بنده‌ آنرا از یکی‌ از آقایان‌ علماء : آیه‌ الله‌ حاج‌ سیّد احمد زنجانی‌ گرفتم‌ و مطالعه‌ کردم‌ ، و به‌ ایشان‌ برگرداندم‌ . ولی‌ بعد آنرا تهیّه‌ کردم‌ و الا´ن‌ آنرا دارم‌ .

در آن‌ طریق‌ ورود کودتائی‌ که‌ نرمان‌ انگلیسی‌ بدست‌ سیّد ضیاء و رضاخان‌ کرد و همچنین‌ عواقب‌ او و پایان‌ دوره‌ احمدشاه‌ و کیفیّت‌ پیدایش‌ پهلوی‌ و رضان‌ خان‌ ، شرح‌ داده‌ شد ، که‌ بالاخص‌ خواندن‌ زندگانی‌ احمدشاه‌ برای‌ همه‌ لازم‌ است‌ ؛ یکدوره‌ زندگانی‌ احمد شاه‌ باید خوانده‌ شود . و همین‌ حسین‌ مکّی‌ هم‌ یک‌ کتابی‌ دارد به‌ نام‌ «زندگی‌ احمدشاه‌» که‌ خیلی‌ مطالب‌ از آنجا بدست‌ می‌آید . ملک‌ الشعراء بهار هم‌ در زندگی‌ احمد شاه‌ کتابی‌ نوشته‌ است‌ .
به‌ هر حال‌ عرض‌ شد یکی‌ از افرادی‌ که‌ مأمور شده‌ بود آقایان‌ علما را دعوت‌ کنند ، پدر ما بود . و رئیس‌ نظمیّه‌ هم‌ سرتیپ‌ محمّد خان‌ درگاهی‌ بود که‌ او را باید از اشرار روزگار محسوب‌ داشت‌ ؛ در شرارت‌ها و جنایت‌ها داستانهائی‌ دارد که‌ از تصوّر بیرون‌ است‌ ، از همان‌ همپیاله‌های‌ رضاخان‌ بود . هر کسی‌ را می‌گرفتند می‌بردند ، دیگر برده‌ بودند ؛ و اصلاً کسی‌ برود حبس‌ و برگردد معنی‌ نداشت‌ . هر کس‌ می‌رفت‌ ، میرفت‌ . آنقدر افرادی‌ را گرفتند و کشتند و سرها را در انبانهای‌ آهک‌ آبزده‌ گذاشتند و بستند ، إلی‌ ماشاءالله‌ که‌ گفتنی‌ نیست‌ .

در آنوقت‌ پدر ما مریض‌ بود . حصبه‌ داشت‌ و در منزل‌ بستری‌ بود . یکی‌ از مأمومنی‌ مسجد ایشان‌ : مسجد لاله‌زار که‌ دُکانش‌ در خیابان‌ اسلامبول‌ بود و برای‌ نماز به‌ مسجد می‌آمد ، ساعت‌ سازی‌ بود به‌ نام‌ سیّد علیرضا صدقی‌ نژاد . و فرد متدیّنی‌ بود ، ولی‌ از طرفی‌ هم‌ با همان‌ سرتیپ‌ محمّدخان‌ درگاهی‌ بمناسبت‌ همین‌ امور تعمیرات‌ ساعت‌ ، سلام‌ و علیک‌ داشت‌ .

یک‌ روز که‌ من‌ از مدرسه‌ به‌ منزل‌ آمدم‌ ، ظهر بود ، کیفم‌ دستم‌ بود و کوچک‌ بودم‌ ، آمدم‌ در قسمت‌ بیرونی‌ خدمت‌ پدرمان‌ نشستم‌ و ایشان‌ هم‌ در بستر افتاده‌ بودند ؛ دیدم‌ در زدند ، و این‌ سیّد علیرضا صدقی‌ نژاد آمد منزل‌ و سلام‌ کرد و نشست‌ و شروع‌ کرد به‌ احوالپرسی‌ و پدر ما هم‌ افتاده‌ بود . در بین‌ احوالپرسی‌ و سخنانش‌ گفت‌ که‌ : سرتیپ‌ محمّد خان‌ درگاهی‌ آمده‌ در دکّان‌ ما و گفته‌ که‌ تو به‌ آقا این‌ خبر را بده‌ که‌ ایشان‌ هم‌ یکی‌ از چهارنفری‌ هستند که‌ در طهران‌ معیّن‌ شده‌اند برای‌ اینکه‌ مجلس‌ تشکیل‌ بدهند . ولی‌ من‌ گفتم‌ آقا مریض‌اند ، الا´ن‌ توی‌ رختخواب‌ افتاده‌اند . سرتیپ‌ گفت‌ : ما صبر می‌کنیم‌ تا ایشان‌ حالشان‌ خوب‌ شود ، ما صبر می‌کنیم‌ .

تا این‌ جمله‌ را پدر ما شنیدند بلند شدند و در رختخواب‌ نشستند و گفتند : تو فلان‌ ; خوردی‌ گفتی‌ فلان‌ کس‌ مریض‌ است‌ . من‌ کجا مریضم‌ ؟ من‌ سالمم‌! این‌ پدر سگ‌ ولدالزّنای‌ بی‌ غیرت‌ دیّوث‌ خیال‌ می‌کند که‌ ما مثل‌ خودش‌ هستیم‌ ؛ و شروع‌ کرد به‌ فحش‌ دادن‌ ، از آن‌ فحشهای‌ بسیار قبیح‌ و زشت‌ نه‌ از این‌ فحش‌های‌ عادی‌ که‌ این‌ پدر سوخته‌ چه‌ هست‌ و چه‌ هست‌ ، این‌ ملوط‌ و این‌ بی‌پدر (اشاره‌ به‌ رضاخان‌) را که‌ از مازندران‌ آورده‌اند ، اطّلاع‌ داریم‌ که‌ در سخنرانیها گفتند : والده‌ ما جده‌ او ، ایشان‌ را از مازندران‌ آورد ؛ یعنی‌ پدرش‌ معلوم‌ نیست‌ . این‌ پدر ندارد ، این‌ لوطی‌ است‌ ، این‌ فلان‌ است‌ که‌ دست‌ دخترانش‌ (اشرف‌ و شمس‌) را گرفته‌ و در 17 دی‌ ، و برده‌ نشان‌ سربازها داده‌ بعنوان‌ جشن‌ . او خیال‌ می‌کند ما مثل‌ خودش‌ دیّوث‌ هستیم‌ که‌ دخترهای‌ خودمان‌ را به‌ مردم‌ نشان‌ دهیم‌ ؟ زن‌ خودمان‌ را نشان‌ دهیم‌ ؟

ایشان‌ شروع‌ کرد به‌ فحش‌دادن‌ و رنگش‌ شده‌ بود مثل‌ توت‌ سیاه‌ ، و آن‌ بیچاره‌ سیّد علیرضا رنگش‌ مثل‌ لیمو زرد شده‌ بود . اصلاً داشت‌ می‌مرد !
برو بگو به‌ این‌ ولد الزّناها (اشاره‌ به‌ سرتیپ‌ درگاهی‌) که‌ عین‌ این‌ پیغام‌ مرا برای‌ این‌ غول‌ بیابانی‌ ببرند : ما دین‌ داریم‌ ، شرف‌ داریم‌ ، عزّت‌ داریم‌ ، مسلمانیم‌ ، حیا داریم‌ ، زنهای‌ ما عفیف‌اند ، نجیبند ؛ این‌ خیال‌ را از سر خودت‌ دور کن‌ !

و امّا من‌ یک‌ سر دارم‌ و اگر خیلی‌ بیشتر از این‌ هم‌ سَر می‌داشتم‌ ، حاضر بودم‌ در این‌ راه‌ بدهم‌ . حالا متأسّفم‌ چرا یک‌ سر دارم‌ ! امّا زن‌ و بچّه‌ام‌ بعد از اینکه‌ من‌ کشته‌ شدم‌ اینها را هم‌ نمی‌توانید ببرید ، مگر اینکه‌ طناب‌ به‌ پایشان‌ ببندید و توی‌ کوچه‌ بکشید ، وسط‌ کوچه‌ هم‌ آنها جان‌ می‌دهند .
برخیز برو .
صدقی‌ نژاد گفت‌ : آقا من‌ چطور این‌ حرفها را به‌ سرتیپ‌ بگویم‌ ؟ چطور من‌ این‌ حرف‌ را بزنم‌ ؟ عین‌ اینها را من‌ بروم‌ بگویم‌ ؟! من‌ چطور بگویم‌ ؟!
گفتند : از شفاعت‌ جدّم‌ در روز قیامت‌ محروم‌ باشی‌ اگر یک‌ کلمه‌ از اینها را که‌ بتو گفتم‌ کمتر بگوئی‌ .
سیّد علیرضا صدقی‌نژاد برخاست‌ و با حالی‌ بسیار افسرده‌ و ناراحت‌ رفت‌ .
و بعد مرحوم‌ پدر ما بما گفت‌ که‌ : سرتیپ‌ محمّد خان‌ رفته‌ دکّان‌ سیّد علیرضا ، و او هم‌ ماجرا را گفته‌ که‌ ایشان‌ چنین‌ پیغامی‌ داده‌اند . سرتیپ‌ هم‌ سری‌ تکان‌ داده‌ و گفته‌ : تا ببینیم‌ تا ببینیم‌ (یعنی‌ که‌ آیا واقعاً راست‌ می‌گویند یا نه‌ ؟)

در دنباله‌ کاری‌ که‌ پدر ما کرد ، آقای‌ شیخ‌ علی‌ مدرّس‌ هم‌ گفته‌ بود : من‌ این‌ کار را نمی‌کنم‌ ! آقای‌ شریعتمدار رشتی‌ هم‌ گفته‌ بود : من‌ اینکار را نمی‌کنم‌ ! مرحوم‌ امام‌ جمعه‌ طهران‌ هم‌ گفته‌ بود : من‌ یک‌ سر دارم‌ ، آن‌ را هم‌ در این‌ راه‌ می‌دهم‌ ! ما اینکار را نمی‌کنیم‌ ؛ آن‌ سه‌ تا هم‌ نفی‌ کردند .
امّا این‌ جریان‌ در اصناف‌ دیگر انجام‌ شد و بعضی‌ از افرادی‌ که‌ غیرتمند بودند شروع‌ کردند به‌ خودکشی‌ کردن‌ . چون‌ دعوت‌ می‌کردند زنهایشان‌ را با خودشان‌ در این‌ مجالس‌ و آنها هم‌ می‌بایست‌ شرکت‌ کنند و بعضی‌ هم‌ حاضر نبودند و بالاخره‌ بخصوص‌ در خود طهران‌ خیلی‌ها خودکشی‌ کردند .
از جمله‌ یکی‌ از کسانیکه‌ خودکشی‌ کرد ، از قوم‌ و خویشهای‌ خود ما بود ؛ یک‌ محمّدخانی‌ بود شریف‌زاده‌ ، و این‌ شوهر دختر خاله‌ مرحوم‌ مادر ما بود ، و از اجزای‌ آنوقت‌ دادگستری‌ بود ، مرد متدیّنی‌ هم‌ بود . به‌ او گفته‌ بودند که‌ : عیالت‌ را فلان‌ شب‌ باید بیاوری‌ دادگستری‌ در فلان‌ مجلس‌ .

ایشان‌ شب‌ می‌آید مقدار زیادی‌ تریاک‌ می‌گیرد و می‌خورد ، و در خیابان‌ راه‌ می‌افتد ، منزل‌ هم‌ نمی‌آید ، آب‌ زیادی‌ هم‌ می‌خورد و راه‌ می‌رود که‌ این‌ زهر اثر خودش‌ را بکند . نزدیک‌ طلوع‌ آفتاب‌ بود که‌ روی‌ همان‌ خیابان‌ به‌ زمین‌ می‌افتد ، او را به‌ منزل‌ می‌آورند و به‌ فاصله‌ یک‌ ساعت‌ می‌میرد .
افرادی‌ به‌ همین‌ کیفیّت‌ خودکشی‌ کردند . این‌ انتحارها در وقتی‌ صورت‌ گرفت‌ که‌ رضاخان‌ رفته‌ بود برای‌ مازندران‌ ، در آنجا شنیده‌ بود که‌ قشون‌ روس‌ یک‌ مانوری‌ در سرحدّ داده‌اند ، و لذا ترسید و دید الا´ن‌ که‌ روسها آمده‌اند در سرحدّ ، اگر این‌ قضیّه‌ کشف‌ حجاب‌ و زد و خوردها موجب‌ اغتشاش‌ در داخل‌ کشور باشد مصلحت‌ نیست‌ . از همانجا تلگراف‌ زد به‌ «جَم‌» که‌ رئیس‌ الوزرای‌ آن‌ وقت‌ بود که‌ فعلاً دست‌ نگهدارید تا بعداً خبر بدهم‌ . و جم‌ هم‌ این‌ مجالس‌ را همان‌ زمان‌ به‌ کلّی‌ تعطیل‌ کرد . جم‌ همان‌ کسی‌ بود که‌ در وقت‌ حرکت‌ رضاخان‌ به‌ مازندران‌ به‌ او گفته‌ بود : اگر اعلیحضرت‌ همایونی‌ تشریف‌ ببرند برای‌ مازندران‌ و برگردند ، آب‌ از آب‌ تکان‌ نمی‌خورد و تمام‌ چادرها برداشته‌ شده‌ است‌ .

مرحوم‌ پدر ما وقتی‌ که‌ رضاخان‌ از ایران‌ رفت‌ ، در همان‌ وقتی‌ که‌ انگلیسها و روسها آمده‌ بودند ، نُقل‌ خرید آورد در منزل‌ ما ، و به‌ اندازه‌ای‌ خوشحال‌ بود که‌ کم‌ وقتی‌ من‌ ایشان‌ را آنقدر شاداب‌ دیدم‌ . و سوگند یاد کرد که‌ چند سال‌ است‌ (یا ده‌ سال‌ است‌) که‌ یک‌ شب‌ نشد که‌ من‌ بیایم‌ خانه‌ با فکر راحت‌ بخوابم‌ و امید داشته‌ باشم‌ که‌ تا صبح‌ زنده‌ هستم‌ . وضع‌ اینطور بود .
این‌ قضایا منحصر در چادر و حجاب‌ و امثال‌ اینها نبود ، بلکه‌ هدف‌ از بین‌ بردن‌ قرآن‌ بود ؛ یعنی‌ همان‌ حرف‌ نخست‌ وزیر و رئیس‌ حزب‌ سوسیالیست‌ انگلیس‌ که‌ مسیحی‌ ولی‌ صهیونیزم‌ مسلک‌ بود . که‌ او واقعاً استعمار انگلیس‌ را در آن‌ وقت‌ جان‌ داد و او مردی‌ بود عجیب‌ ، تاریخش‌ کوبنده‌ است‌ ، کارهایش‌ شکننده‌ و بشر براندازنده‌ است‌ .

اینها بطوری‌ وارد شدند که‌ دین‌ و ایمان‌ و مذهب‌ و شرف‌ و دختر و پسر و حَمیّت‌ و زندگی‌ و مال‌ و ثروت‌ و عزّت‌ و ; همه‌ را بردند .
این‌ بود نمونه‌ای‌ از مسأله‌ کشف‌ حجاب‌ که‌ ما همه‌ این‌ مسائل‌ را وجب‌ به‌ وجب‌ می‌دیدیم‌ . در مدرسه‌ هم‌ که‌ می‌رفتیم‌ چه‌ مدرسه‌ ابتدائی‌ و چه‌ دوران‌ نهائی‌ ، معلم‌ها ، ناظم‌ وبچّه‌ها پیوسته‌ ما را مسخره‌ می‌کردند و می‌گفتند : تو آخوندزاده‌ هستی‌ ! آخوندها مفت‌ خورند ، آخوندها چنین‌ ، آخوندها چنان‌ . پولها را می‌دهند این‌ عربهای‌ سوسمارخور می‌خورند . چرا حجّ می‌کنند ؟ چرا پولهایشان‌ را نمی‌دهند مردم‌ بروند انگلیس‌ ؟ چرا نمی‌دهند بچّه‌هایشان‌ بروند فرانسه‌ تحصیل‌ کنند ؟ (آن‌ وقت‌ فرانسه‌ خیلی‌ آبادتر از انگلستان‌ امروز بود ، لسان‌ فرانسه‌ هم‌ رواجش‌ بیشتر بود ، عنوان‌ فرانسه‌ هم‌ بیشتر بود .)

دیگر شما هیچ‌ متلکی‌ را باورنکنید که‌ ما از اینها نشنیده‌ باشیم‌ . حالا چکار هم‌ بکنیم‌ ؟ چاره‌ای‌ نداشتیم‌ . در مدرسه‌ ابتدائی‌ خیلی‌ بچّه‌ها غلبه‌ داشتند و اذّیت‌ می‌کردند . معلّم‌های‌ تربیت‌ شده‌ در دانشسرای‌ عالی‌ و ادبیّات‌ ، در کلاس‌ها چه‌ زخم‌ زبانها که‌ نمی‌زدند و چه‌ ابطال‌ حقوقها که‌ نمی‌نمودند ؛ ولی‌ ما در وجدانمان‌ می‌دیدیم‌ که‌ بیجامی‌گویند ، این‌ متلکها و این‌ حرفهایشان‌ درست‌ نیست‌ .

مؤلف‌ در سیر مراتب‌ علوم‌
وقتی‌ که‌ رفتیم‌ به‌ قسمتهای‌ بالاتر ، دیگر بچّه‌ها مسخره‌ نمی‌کردند ، ما خیلی‌ در دروس‌ زرنگ‌ بودیم‌ ، در کارها و درس‌ها ، و هم‌ شاگردی‌ها محتاج‌ درسهای‌ ما بودند ، لذا از این‌ جهت‌ به‌ ما احترام‌ می‌گذاشتند ، ولی‌ به‌ حرف‌ ما که‌ کسی‌ گوش‌ نمی‌کرد . در همین‌ دوران‌ هنرستان‌ و تخصّص‌ در قسمتهای‌ فنّی‌ که‌ طیّ شد ، من‌ تا آن‌ روز آخری‌ که‌ از مدرسه‌ آمدم‌ بیرون‌ ، زُلف‌ نداشتم‌ ؛ و به‌ کلّی‌ سرم‌ را با ماشین‌ می‌زدم‌ ، و لباسم‌ کوتاه‌ نبود . و معلّمین‌ ما همه‌ تحصیل‌ کرده‌ آلمان‌ و چه‌ و چه‌ بودند . رئیس‌ مدرسه‌ هم‌ ابتدا امیر سهام‌ الدّین‌ غفّاری‌ (ذکاء الدّوله‌) و سپس‌ دکتر مفخّم‌ بود با چه‌ وضعیّاتی‌ . امّا اینها بمن‌ ، به‌ نظر تقدیس‌ نگاه‌ می‌کردند ، می‌دیدند که‌ نمی‌توانند بگویند فلان‌ کس‌ از نقطه‌ نظر اینکه‌ یک‌ بچّه‌ کودن‌ و نفهم‌ و عقب‌افتاده‌ای‌ است‌ اینکارها را می‌کند .

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >