دانلود پروژه مقاله جنسیت و مهار اراده در word
دوشنبه 95/5/25 3:41 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله جنسیت و مهار اراده در word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله جنسیت و مهار اراده در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه مقاله جنسیت و مهار اراده در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود پروژه مقاله جنسیت و مهار اراده در word :
فهرست:
جنسیت چه نقشی دارد؟
مقدمه
مادرانگی، فمنیسم و جنسیت زنانه در افکار و نظریات ژولیا کریستوا
بررسی تأثیر جنسیت دنیوی در حیات اخروی
دیدگاه فروید در جنسیت
تقویت نیروی اراده و تادیب نفس
نیروی اراده چیست؟
راهکارها
آیا مهار اراده زنان نسبت به جنس مذکر کمتر است؟
مهار ارداه، متکی بر داشتن بهداشت روانی
نگاهی بر نظریات مازلو
ماهیت انسان و اراده وی از دیدگاه روانکاوان مشهور
ماهیت انسان از دیدگاه انسان گرایی
ماهیت انسان از دیدگاه رفتار گرایان
ماهیت انسان از دیدگاه روانشناسی گشتالت
ماهیت انسان از دیدگاه قران
مقایسه نظرگاههای مختلف روانشناسی و اسلام در مورد ماهیت انسان
منابع:
www.femenism.com
www.zananeati.com
جنسیت چه نقشی دارد؟
آیا در قیامت زنان از حقوق مساوی مردان برخوردارند یا تفاوت و تبعیض جنسی در قالب عدالت استحقاقی جاری است؟ آیا جنسیت در ثواب و عقاب و زندگی جاوید اخروی دخالت دارد یا ایمان و عمل صالح و مهار اراده بد بدون لحاظ جنسیت مسیر حیات خالد را رقم میزند؟ آیا فضل الهی یکسان شامل حال زنان و مردان میشود یا مردان با استناد به استحقاق ذاتیشان از فضل الهی بیشتر برخوردار میشوند؟ آیا نعمتهای بهشتی و لذتهای مادی و معنوی رستگاران بدون لحاظ جنسیت شامل حال زنان و مردان میشود یا بهشت هیأتی مردانه دارد و نعمتها و لذّات آن براساس ذائقه و تمایلات مردان تنظیم شده است و زنان به تبع مردان و در درجه دوّم برخوردار از نعم الهی میگردند؟
مقدمه:
آیا با توجه به اولویت مباحث نقد مبتلا به حقوق زنان پرداختن به اینگونه مباحث نسیه و انتزاعی نوعی فرار از واقعیتهای موجود نیست؟ به بیان دیگر ضرورت بحث خود محتاج تبیین است. در این زمینه گفتنی است:
اول: جایگاه و حقوق زنان در آخرت فیحدنفسه قابل بحث است و فارغ از نتایج و تأثیرات عملی آن به لحاظ علمی و معرفتی مطرح است. در مطالعه آیات و روایات مرتبط با آخرت در حوزه زنان مسائلی جدی و ابهاماتی بهچشم میخورد که نیازمند حل یا حداقل ایضاح و تشریح است. انتظار آن بود که علوم کلام یا تفسیر به حل و بحث اینگونه مسائل بپردازند که به هر دلیلی آنها را وانهادهاند. عرضه سؤالات و مطالبات جدید در عرصه مسائل زنان، اینگونه مباحث را به علوم کلام یا تفسیر تحمیل میکند و بحث از آنها را ناگزیر میسازد.
دوّم: حوزه بحث، زنان در آخرت از دیدگاه اسلام است و در این میان اتکاء اصلی بر قرآنکریم است. به عبارت دیگر زنان در آخرت از دیدگاه قرآنکریم، هرچند از تعالیم سنت نیز غافل نبودهایم. روش بحث پسینی است، نه پیشینی. یعنی بهجای اینکه بگوئیم زنان در آخرت اینگونه باید باشند و چنین جایگاهی را باید دارا باشند، گفتهایم از مطالعات آیات بهدست میآید که زنان از چنین جایگاهی برخوردار خواهند بود. به عبارت دیگر در مفاد آیات تأمل و چون و چرا روا داشتهایم، پرسیدهایم و کوشش کردهایم پاسخهای قرآنی را بهدست آوریم.
سوّم: دخالت جنسیت در آخرت به دو صورت ممکن است. یکی، دخالت جنسیت دنیوی در ثواب و عقاب اخروی، بیآنکه در آخرت جنسیتی مطرح باشد و در قیامت زن و مردی. در این مرحله تأثیر جنسیت در معاد روحانی قابل بحث است. سؤال این قسمت چنین است آیا جنسیت دنیوی یا زن بودن در دنیا تأثیری در معاد روحانی و ثواب و عقاب اخروی دارد یا نه؟
دیگری، دخالت جنسیت در حیات اخروی بهمعنای تفاوتهای جنسی در معاد جسمانی است. یعنی فارغ از تفاوتهای حقوقی زن و مرد در دنیا، آیا زنان و مردان در سرای دیگر. از حقوق و امتیازات متفاوتی برخوردار میشوند یا اینکه جنسیت و نقش مهار اراده مبتنی برجنسیت در بهرهمندی از حقوق و امتیازات مادی دخالتی ندارد؟ واضح است اولاً؛ بدون باور به معاد جسمانی و تحقق بدن انسانی در قیامت چنین بحثی امکان ندارد، و ثانیاً این بحث غیر از بحث اول است. زیرا در بحث اول سخن از دخالت جنسیت دنیوی در ثواب و عقاب اخروی است بدون اینکه در قیامت زن و مرد و بدن مادی در کار باشد و در بحث دوم سخن از دخالت جنسیت در آخرت است یعنی تفاوت حقوق و امتیازات زنان و مردان در قیامت بدون در نظر گرفتن جنسیت دنیوی.
بر این اساس ما بحث را در دو مقام برگزار خواهیم کرد. مقام اول: بررسی تأثیر جنسیت دنیوی در حیات اخروی و مقام دوم: بررسی تأثیر جنسیت اخروی در ثواب و عقاب، اگرچه بحث اول فیالجمله مورد اشاره برخی مفسران قرار گرفته، اما بحث دوم بدیع و تازه است. با توجه به دشواریهای بحث، نگارنده از انتقادات و تذکر کاستیها و نقائص استقبال میکند.
بررسی تأثیر جنسیت دنیوی در حیات اخروی
مطالعه دقیق آیات قرآن نشان میدهد که ضابطه حتمی و تغییر ناپذیر ثواب و عقاب، «ایمان و عمل صالح» است و جنسیت کمترین تأثیری در این زمینه ندارد. نه مرد بودن شرط ورود به بهشت است و نه زن بودن مانع بهشتی شدن است. حتی مذکر بودن یا مؤنث نبودن کمترین اولویتی در دستیابی به سعادت اخروی محسوب نمیشود. به زبان دقیقتر در زمینه دستیابی به سعادت جاوید، عدالت به معنای تساوی مطلق بر اندیشه اسلامی حاکم است. زن و مرد در امکان خوشبختی و معاد روحانی کمترین تفاوتی با هم ندارند. ضابطه جاری و معیار عمومی «حسن فعلی و حسن فاعلی» است. مراد از حسن فعلی ارتکاب عمل صالح و کردار نیکو (مهار اراده به فعل بد)است و مراد از حسن فاعلی ایمان و باور به خداوند و آخرت است
در ثواب و عقاب اخروی عدالت به معنای تساوی مطلق بین زنان و مردان برقرار است و جنسیت دنیوی کمترین دخالتی در معاد ندارد. زن و مرد همانند یکدیگر از زاویه دقیق «ایمان و عمل صالح» محاسبه میشوند. همانند یکدیگر مشمول رحمت و غفران و بخشش میگردند. همانند هم مستوجب عذاب میشوند، همانند هم برخوردار از رستگاری و سعادت، نور و بهشت، رضوان و حیات طیبّه میگردند. گویی در این عرصه اصولاً جنسیتی در کار نیست. این انسان است که بدون لحاظ جنسیت مورد محاسبه و ثواب و عقاب اخروی قرار میگیرد. در قیامت از تبعیض جنسی کمترین خبری نیست و عدالت به معنای تساوی جنسی بطور مطلق برقرار است.
مادرانگی، فمنیسم و جنسیت زنانه در افکار و نظریات ژولیا کریستوا
1- «مادر بودن از دیدگاه گیوانی بلینی»
«مادر بودن از دیدگاه گیوانی بلینی» برای اولینبار در دسامبر 1975 و بعد با آخرین تغییرات در 1977 منتشر شد. (این زمانی بود که کریستوا پسر خود را حامله بود.)
علم، مادر بودن را به عنوان یک امر طبیعی و در نتیجه فرآیند اجتماعی و فرآیند بیولوژیکال توضیح میدهد؛ اما تا اینجا مادر در کجای این فرآیند و پروسه واقع میشود؟ او هدف موضوعی این فرآیند است یا فقط موضوعی در خدمت آن؟
اگر مادر فقط موضوعی در خدمت این فرآیند است به لحاظی که او هیچ کنترلی روی این فرآیند ندارد، هویت او (و متعاقبا هویت کودکی که تشخص خود را از او میگیرد) به عنوان یک فردیت مورد تهدید واقع میشود.
از طرف دیگر اگر به مادر به عنوان خدمتگزار این فرآیند نگاه شود و پس از آن، او خدمتگزار روند اجتماعی و بیولوژیکی تلقی گردد، هویت او (و متعاقبا هویت کودک او) به عنوان یک سوژه مورد بحث یکباره علیه این تهدید قرار میگیرد. علم نمیتواند برای این شکاف درونی در بدن مادرانه دلیل موجهی بیاورد.
هرچند مسیحیت نشانی حرکت از طبیعت به فرهنگ را در بدن مادرانه با تصویری از مریم باکره میدهد، کریستوا اعتقاد دارد که تصویر باکره مناسب مدل مادرانگی و شامل آن نیست.
با باکرگی، بدن مادرانه به خاموشی و سکوت تنزل پیدا میکند. در «مادر بودن از دیدگاه بلینی» کریستوا مدعی میشود که بارداری و تولد فرزند میتواند به عنوان یک بازپیوست با مادر خود شخص مورد تجربه قرار گیرد.
با زاییدن، زن در وضعیتی مرتبط با مادر خودش قرار میگیرد. او زیبنده است، او مادر خودش است؛ آنها ادامه مشابه اشتقاق از خود هستند. او بهاینسان، بهطور واقعی منظر مادربودن در همجنسگرایی را نشان میدهد. (ص 239)
این تز کریستوا که بارداری و زایش، زن و مادر او را به هم پیوند میدهد و حلقه اولیه همجنسگرایی را برمیگرداند، از اساس مخالف نظریه فروید است که بر اساس آن، تولد فرزند با حسادت آلت مردانه برانگیخته میشود. کریستوا اشاره میکند که مفهوم بدن مادرانه که آن را جلوتر از درک فروید از بدن مادرانگی قرار میدهد مفهومی است که همیشه در ارتباط با جنسیت مردانه و یک اقتصاد مبتنی بر شهوت آلت مردانه بیان شده است.
2- «قصه عشق» (3)
در «قصه عشق» کریستوا نه تنها کارکرد پدرانگی بلکه کارکرد مادرانگی را به شکل پیچیدهای شرح میدهد. برخلاف فروید و لاکان، که جنبه اکتساب و اجتماعیشدگی زبان را به کارکرد پدرانگی نسبت میدهند و کارکرد مادرانگی را به عنوان چیزی فراتر از ابژه اولیه و ابژه نیمهتمام نادیده میگیرند، کریستوا استادانه کارکرد مادرانگی را شرح میدهد و بیان میکند. او پافشاری میکند که قاعده و ساختاری بین بدن مادرانه و ارتباط کودک با آن بدن وجود دارد.
قبل از آن که قانون پدرانه جایگیر شود جنین موضوع قواعد مادرانه است که آن را «قانون پیش از قانون» میخواند.
این زمانی است که در رحم، جنین با بدن مادر در فرآیند تبادلی قرار میگیرد که به وسیله خود آن بدن تنظیم شده است.
بعد از تولد نیز مبادلات دیگری بین بدن مادر و جنین وجود دارد.
مادر به هر آن چه از بدن نوزاد خارج میشود و هر آنچه داخل میرود نظارت میکند. پایه و اساس اکتساب و اجتماعیشدگی زبان تا جاییکه به خارج از مقررات و قانون گسترش یابد در کارکرد مادرانه قبل از قانون روانکاوی اجدادی پدرانه قرار میگیرد.
دیدگاه فروید در جنسیت
در «استابت ماتر» (4) کریستوا توضیح میدهد که هر دو دیدگاه فروید نسبت به مادرانگی، چه آنجا که به حسادت آلت مردانه رضایت میدهد (بچه = آلت مردانه) یا آنجا که به تحریک عکسالعملهای مقعدی (بچه = مدفوع)، اساسا یک فانتزی مردانه است.
با ملاحظه پیچیدگی تجربه مادرانه، کریستوا مدعی میشود «فروید فقط یک صفر بزرگ عرضه میکند که در آن برای کسی که میبایست در تحلیل موضوع مراقب باشد، فقط اینجا یا آنجا روی بخشی از مادر مورد نظر فروید نشانههایی وجود دارد، در حال درست کردن غذا در آشپزخانه برای اویی که بدن خودش چیزی است ابدی و مثل خمیر له میشود یا عکس ترشرویی از مارسی فروید همسر او و کل داستان صامت». (ص255)
حاملگی به آنها اجازه پیدا کردن هویت به واسطه یک چیز دیگر میدهد: «آبستنی یک کار شاق دراماتیک است: یک شکاف بدن، دوگانگی و همزیستی خود با دیگری، شامل غریزه و آگاهی، روانکاوی و عقل» (ص219)آبستنی نه تنها یک زن را با مادر خود او یکسان میکند بلکه مستلزم نوع تازهای از تمایل به هویت است.
فمینسم خواستار جدایی بین دو جنسیت
«زمانه زنان» از پاسخ فمنیستهای آمریکایی ترکیب یافته است. در این مقاله کریستوا تفاوت گرایشهای حرکت زنان و تئوری فمنیستی را تحلیل میکند؛ ابتدا در اروپای غربی و سپس در آمریکا و اروپای شرقی.او آن چه را که سه نسل از فمنیسم میخواند مشخص میکند و با تجزیه و تحلیل آنها را مورد نقد قرار میدهد.ابتدا تا 1968، فمنیسم، فمنیسم طرفداران حق رای زنان و اگزیستانسیالیستها است.این ستیز بین هویت زن شهروند معقول، مستحق «حقوق مرد» است. این فمنیستها زن ایدهآل را دارای کاراکتر مشابه مرد ایدهآل ارایه میدهند و ستیز بر سر این است که او را در تاریخ خطی مرد داخل کنند. دومین نسل (بعد از 1968) فمنیسم، فمنیسم روانکاوها و هنرمندها است.این ستیز علیه فرو کاستن هویت زن به هویت مرد با داخل کردن او در تاریخ خطی مرد است.این فمنیستها از جوهره منحصر به فرد زن یا زنانگی دفاع میکنند که بیرون زمانه آلت مردانه و مباحثه آلت مردانه رخ میدهد. کریستوا محسنات، پیشرفت و محدودیتهای هر دو این استراتژی فمنیستی را ترسیم میکند. سرانجام هر دو را رد میکند؛ به خاطر تمایل آنها به تبدیل زن به شیشدگی و به صورت ایدهآلی درآوردن مفهوم زن که یک جنس است و این مفهوم به او اجازه داشتن تفاوتهای منحصر به فرد را نمیدهد.
تقویت نیروی اراده و تادیب نفس
مردم همواره افراد توانمندی راکه در زندگی به موفقیتهای بزرگی نایل گشته اند و نیروی اراده و تادیب نفس از خــود بنمایش گذارده اند را مورد ستایش و احترام قرار میدهند.
افرادی که در تمام عرصه های زندگی تنها با نـیـروی اراده، تادیب نفس و بلند همتی زندگی خود را بهبود بـخشیـده، مهارتهای جدیدی را فراگرفته و بر مشکلات فایق آمـده اند.
واقـعـیت آن است که این نیروهـای باطـنـی مـخـتـص افـراد بخصوصی نبوده و هرفردی قادر میباشد توسط آموزشهای عملی بـدرجات رفیعی از نیروی اراده و تادیب نفس دست یـابـد. نـیروی اراده و تـادیب نفس مهمترین و سـودمندترین عناصر برای دستیابی به موفقیت میباشند.
نیروی اراده چیست؟
نیروی باطنی برای اتخاذ تصمیمات، اقدام به کار، اداره و انجام اهداف و وظـایـف تـا زمـان تحقق یافتن آنها علیرغم تمام موانع، دشواریها، مشکلات و رنجهای درونی و خـارجـی. نیروی ارده توانایی غلبه بر تنبلی، وسوسه ها و عادات منفی و دستیابی به اهداف ولو آنکه آن اهداف دشوار، خسته کننده و مغایر عادات و خلق و خوی شما باشند.
تادیب نفس چیست؟
صرف نظر کردن از یک لذت و خوشی زود گذر و آنی به نفع یک هدف والاتر و بهتر. تـادیـب نفس توانایی تداوم عمل، افکار و رفتاری می باشد که به موفقیـت و پـیـشرفت مـنـتهی میگردند. تادیب نفس نوعی کنترل نفس میباشد که سبب نظم بخشیدن به جنبه های روحـی- روانـی، احـساسی، فیزیکی و معنوی شخص می گردد.هـدف از آن داشـتـن یـک زندگی محدود و معین نبوده و مقصود ما نیز زندگی درویش گونه نمیباشد. تـادیب نفس تنها یکی از ستونهای موفقیت و قدرت است. بـه شما قدرتی عطا میکند که تمام انرژی خودتان را بروی یک هدف متمرکز کرده و با پـشتکار و سخت کوشی تا محقق گشتن آن از پای نایستید.
راهکارها
یکی از شیوه های کارآمد برای پرورش نیـروی اراده و تـادیب نفس امتناع از ارضاء و اقناع آرزوهای بی اهمیت و غیرضـروری میباشد. هر فردی در زندگی دائما با آرزوها و وسوسه های بی حدی مواجه است که اغلب آنها به واقع بی اهمیت میباشند. شما با خودداری ورزیدن از ارضاء تک تک آنها خودتان را قدرتمند خواهید ساخت. با امـتـناع از آرزوهای بی ثمر، مضر و غیر ضروری بر خلاف عاداتتان رفتار کرده و نیروی درونی خود را تقویت کنید.
1- برای 1 یا 2 روز روزنامه مطالعه نکنید.
2- هنگامیکه احساس تشنگی کردید آب بنوشید، برغم میلتان برای نوشیدن نوشابه.
3- بجای استفاده از آسانسور از راه پله بالا و پایین بروید.
4- از اتوبوس یک ایستگاه بعد ویا قبل از مقصد اصلی خود پیاده گردید و باقیمانده مسیر را پیاده طی کنید.
5- برای یک هفته یک ساعت زودتر از موعد معمول به رختخواب روید.
6- هنگامی که وسوسه شدید که بستنی بخورید مقابـل میـل خـود مقاومت کنیـد.
اینها تنها نمونه های معدودی از راهکارهایی میـباشند که به تقویت نیروی اراده و تادیب نفس شما کمک می کنند. با نیروی اراده و تادیب نفس قادر خواهید بود تا کنترل زندگی خود را بدست گرفته، به اهدافتان دست یافته،زندگی خود را بهبود بخشیده و به آرامش خاطر برسید
آیا مهار اراده زنان نسبت به جنس مذکر کمتر است؟
زمینههای بروز انحرافات اجتماعی زنان در جامعه:مطالعات نشان داده است که جرایم زنان اکثرا غیرخشونتآمیز است از جمله این جرایم میتوان به فحشا اشاره نمود. فحشا به عنوان رایجترین جرم غیرخشونتآمیز در طول تاریخ مطرح بوده است. جامعهشناسی انحرافات اجتماعی ، به پدیده فحشا به عنوان یک ناهنجاری اجتماعی ، مینگرد و علل مختلفی را برای بروز آن مطرح میکند. روابط جنسی در میان ملل ابتدایی تا حدود زیادی آزاد بوده است و آثار عمیق فحاشی در این اجتماعات دیده نمیشود.آیا می شود گفت این رفتار ناسالم ناشی از ضعف اراده در زنان است؟ .. اکثریت این نظر را نفی می کنند چرا که عوامل مختلفی در این امر دخیل هستند که از جمله مهمترین آنها می شود به فقر اشاره کرد.
مهار ارداه، متکی بر داشتن بهداشت روانی
بهداشت روانی از نظر اساتید و مکاتب روانشناسی
از دیدگاه روانشناسی، منظور از مکاتب، الگوهای فکری خاصی است که توجیهکننده رفتار آدمی با مفهوم و برداشت خاص خود میباشد. روانکاوی، انسانگرایی و رفتارگرایی از مکاتب مهمی هستند که سه محور اصلی روانشناسی معاصر را تشکیل میدهند. هر چند افراد زیادی در ایجاد مکتب روانکاوی نقش داشتهاند لیکن فروید را پدر و بنیانگذار این مکتب میدانند. فروید و سایر هم مکتبهای او تلاش کردهاند، رشد انسان را بر اساس رویدادهایی که در دوران کودکی برای او اتفاق افتاده، تجزیه و تحلیل کنند. طبق این مکتب، انسان بر اساس انگیزشهای درونی آرزوهای سرکوب شده یا ناخودآگاه خود عمل میکند. بنابراین هر رفتاری که از انسان سر میزند، جبری است. مکتب روانکاوی معتقد است، شخصیت انسان از سه عنصر نهاد، من و من برتر تشکیل میشود.
نهاد تنها عنصر ذاتی شخصیت است که هنگام تولد ایجاد میشود و منبع همه نیروهای غریزی انسان به شمار میرود که از اصل کسب لذت پیروی میکند. <نهاد> معمولا به شیوه تکانشی، غیرمنطقی و غیراخلاقی عمل میکند در برخورد با واقعیت متعادل میشود و دومین قسمت شخصیت یعنی من را تشکیل میدهد. <من> یعنی از فکر منطقی استفاده کردن و خواستههای نهاد را بر اساس مقتضیات زمان و مکان برآورده کردن. من از اصل واقعیت تبعیت میکند و از مقررات اجتماعی بیخبر است. قسمتی از من، دربرخورد با محدودیتهای اجتماعی به من برتر تبدیل میشود. من برتر یعنی همان امر و نهی پدر و مادر یا امر و نهی محیط اجتماعی. در میان این سه سطح شخصیت، کار من از همه مشکلتر است، چون باید بین خواستههای نهاد و محدودیتهای محیط اجتماعی تعادل ایجاد کند.
به نظر روانکاوان، بهداشت روانی زمانی تضمین میشود که من با واقعیت سازگار شود و همچنین تکانشهای غریزی نهاد به کنترل درآید و فرد بتواند بین سه عنصر شخصیت یعنی نهاد، من و من برتر تعادل برقرار کند. بنابراین اگر بین این سه جزء شخصیت تعارض به وجود آید، فرد احساس تنش میکند و برای حفظ خود، ابزارهایی به وجود میآورد که به آنها مکانیسمهای دفاعی میگویند.
از جمله مکاتب دیگر روانشناسی انسانگرایی است. این مکتب برخلاف روانکاوی قبول ندارد که رفتار انسان به طور جبری، بدون اراده و از طریق امیال و آرزوهای سرکوب شده دوران کودکی هدایت میشود بلکه معتقد است انسان میتواند بر سرنوشت خود اثر بگذارد یا حتی آن را کنترل کند؛ چون انسان آزاد است پس میتواند خوشبختی و بدبختی را به طور آزاد و با اراده خود تعیین کند.
طبق دیدگاه انسانگرایی، عمدهترین عاملی که فرد را به حرکت وامیدارد نگرشی است که او به خود و دنیای اطراف خود دارد. مشهورترین پیشروان این مکتب کارلراجرز و آبراهام مزلو هستند. مزلو معتقد است، نیازهای انسان متناسب با نیرومندی، به پنج طبقه نیازهای زیستی، ایمنی، تعلق و عشق، عزتنفس و خودشکوفایی تقسیم میشود. به نظر او بهداشت روانی به معنای ارضای نیازهای سطوح پایین و رسیدن به سطح خودشکوفایی است.
از جمله مکاتب دیگر، میتوان با رفتارگرایی اشاره کرد. پیروان این مکتب معتقدند، بهداشت روانی به محرکها و محیط فرد وابسته است و بر سازگاری فرد با محیط تاکید دارد. این مکتب معتقد است، رفتار ناسالم نیز مانند سایر رفتارها آموخته میشود. از پیروان این مکتب میتوان به پاولف، واتسون و اسکینر اشاره کرد که در شرطی شدن رفتار بر بازتاب و تقویت تاکید دارند.
علاوه بر سه مکتب فوق، مکاتب مختلف دیگری نیز وجود دارند که ازجمله آنها میتوان شناختگرایی و زیستگرایی را نام برد. پیروان مکتب شناختگرایی، انسان را به صورت ماشین یا موجودی که به طور جبری تحت استیلای رویدادهای درونی یا بیرونی است در نظر نمیگیرند. آنها انسان را یک تحلیلگر شناخت در نظر میگیرند. هر چند رفتار گرایان به مطالعه فرآیندهای شناختی و یادگیری شناختی نیز علاقهمند هستند لیکن فرق عمده شناختگرایی با رفتارگرایی این است که شناختگرایی روی فرآیندهای شناختی انگشت میگذارد و آنها را زیر بنای رفتار میداند، در صورتی که رفتارگرایی روی اثر محرکهای محیط بر رفتار تاکید دارد. پیروان مکتب زیستگرایی، رفتار را با مطالعه اندامها،
سلولهای عصبی و توارث تبیین میکنند. در واقع زیستشناسان، پزشکان و روانپزشکان معتقدند، رفتار میتواند در دستگاه عصبی مرکزی یا در برخی نورونها به وجود آید. طبق این مکتب، بهداشت روانی زمانی وجود خواهد داشت که بافتها و اندامهای بدن به طور سالم کار کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرآیندهای شیمیایی بدن، اختلال روانی را به همراه خواهد آورد.
از دیدگاه روان شناسی منظور از مکاتب الگوهای فردی خاصی است که توجیه کننده رفتار آدمی با مفهوم و برداشت خاص خود می باشد. روانکاوی انسان گرایی و رفتارگرایی از مکاتب مهم روان شناسی هستند که سه محور اصلی روان شناسی معاصر را تشکیل می دهند.

غیرآرشیویها
-
مقاله بررسی عوامل موثر بر روی کارایی کلکتورهای خورشیدی مشبک تحت
مقاله تغییرات شاخصهای تنسنجی و لیپیدهای سرم بر حسب نمایهی تودهی
مقاله رایگان مختصری از فعالیت صندوق ضمانت صادرات تحت word
مقاله میراکردن نواسانات بین ناحیه ای با استفاده از سیگنال محلی د
مقاله Classification of damage modes in composites by using prin
مقاله استفاده از رویکرد تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس در مک
[عناوین آرشیوشده]