سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود پروژه مقاله ماهیت «حکایت» از دیدگاه استاد مصباح در word

یکشنبه 95/4/6 2:52 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله ماهیت «حکایت» از دیدگاه استاد مصباح در word دارای 38 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله ماهیت «حکایت» از دیدگاه استاد مصباح در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله ماهیت «حکایت» از دیدگاه استاد مصباح در word

چکیده  
مقدّمه  
اهمیت و ضرورت مسئله  
پیشینه تحقیق  
شناخت ماهیت حکایت  
روش‌شناسى بحث حکایت  
تحلیل فرایند حکایت  
تحلیل ماهیت حکایت  
ارکان حکایت  
شرایط حکایت  
تعریف دقیق حکایت  
اثبات شأنى بودن حکایت صور ذهنى  
شاهد شأنى بودن حکایت  
مراتب حکایت  
1 شأنیت محض  
2 توجه به شأنیت مشابهت تام  
3 فرض مشابهت تام  
4 باور به مشابهت تام  
5 باور صادق به مشابهت تام  
مراتب حکایت مطابق دیدگاه حکایت شأنى  
1 حکایت شأنى محض  
بررسى  
2 حکایت تصوّرى غیرقضیه‌اى  
3 حکایت تصوّرى قضیه‌اى  
4 حکایت تصدیقى  
5 حکایت صادق  
خلط بین مراتب حکایت  
مراتب محکى  
نتیجه‌گیرى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله ماهیت «حکایت» از دیدگاه استاد مصباح در word

ـ ابن‌سینا، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، انتشارات الکتاب، 1403ق

ـ الکایند، دیوید، رشد کودک و تعلیم و تربیت از دیدگاه پیاژه، ترجمه حسین نائلى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1374

ـ انجمن حکمت و فلسفه ایران، فرهنگ علوم عقلى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1361

ـ پاپکین، ریچارد و آوروم استرول، کلّیات فلسفه، ترجمه سید جلال‌الدین مجتبوى، تهران، حکمت، 1383

ـ پیاژه، ژان، روان‌شناسى و دانش آموزش و پرورش، ترجمه على‌محمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران، چ چهارم، 1374

ـ پیاژه، ژان و سیمون، پیرهانرى، روان‌شناسى کودک و اصول تربیت جوانان، ترجمه عنایت‌اللّه شکیباپور، تهران، نیما، بى‌تا

ـ جمعى از نویسندگان، روان‌شناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، قم، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، 1374، ج 2

ـ حائرى، مهدى، کاوش‌هاى عقل نظرى، تهران، امیرکبیر، چ دوم، 1361

ـ خراسانى، شرف‌الدین، نخستین فیلسوفان یونان، تهران، سپهر، 1357

ـ رازى، قطب‌الدین، شرح رساله الشمسیه القزوینى، قم، رضى ـ زاهدى، 1363

ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح منظومه، تعلیقه حسن حسن‌زاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1380

ـ شجاعى، محمّدصادق، دیدگاه‌هاى روان‌شناختى حضرت آیت‌اللّه مصباح یزدى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1385

ـ شهاب‌الدین سهروردى، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1397ق

ـ شهرزورى، شمس‌الدین محمّد، شرح حکمه‌الاشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372

ـ شیرازى، قطب‌الدین، شرح حکمه‌الاشراق، چاپ افست

ـ صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفى، ترجمه منوچهر صانعى، تهران، حکمت، 1366

ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، اساس الاقتباس، تهران، دانشگاه تهران، 1361

ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، الجوهر النضید، قم، بیدار، 1362

ـ فارابى، ابونصر، المنطقیات للفارابى، تحقیق محمّدتقى دانش‌پژوه، قم، کتابخانه آیت‌اللّه مرعشى نجفى، 1408ق

ـ کاپلان، پاول اس.، روان‌شناسى رشد (سفر پرماجراى کودک)، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، 1381

ـ کرین، ویلیام سى.، پیشگامان روان‌شناسى رشد، ترجمه فربد فدایى، تهران، اطلاعات، 1375

ـ مصاحبه با استاد محمّدتقى مصباح، تیرماه 1386

ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، چ هشتم، 1377

ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، قم، صدرا، چ پنجم، 1380، ج 9

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مصطفوى، 1379

ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیه، قم، بوستان کتاب، 1382

ـ منصور، محمود، روان‌شناسى ژنتیک: تحول روانى از کودکى تا پیرى، تهران، ترمه، چ ششم، 1367

ـ هترینگتون، اى. میویس، روان‌شناسى کودک از دیدگاه معاصر، ترجمه جمعى از مترجمان، مشهد، آستان قدس رضوى، 1371

ـ یزدى، عبداللّه‌بن شهاب‌الدین، الحاشیه على تهذیب المنطق، قم، جامعه مدرسین، 1405ق

چکیده

عموم فلاسفه مسلمان بر این باورند که صورت‌هاى ذهنى بالفعل، از ماوراى خود حکایت دارند و آن را امرى بدیهى تلقّى مى‌کنند؛ امّا دیدگاه استاد مصباح در این‌باره متفاوت است. در این نوشتار، کوشش شده است تا در سخنان استاد تأمّل، و دیدگاه ایشان تحلیل و تبیین شود. از نظر استاد، حکایت در عمده مراحل (تصوّرات و قضایا) بالقوّه، و فقط در تصدیقاتِ صادقْ بالفعل است. به عقیده ایشان، براى روشن شدن نحوه حکایت صورت‌هاى ذهنى، باید پدیده «حکایت» را تحلیل کرد. به منظور دست‌یابى به تعریف صحیح و دقیق حکایت، مى‌توانیم با توجه به کاربرد حکایتْ به تحلیل و بررسى مصادیقى بپردازیم که با علم حضورى مى‌یابیم، تا ببینیم ویژگى حکایت‌گرى تحت چه شرایطى بر مفاهیم ذهنى صادق است؛ سپس، از طریق تقیید تصوّرات کلّى، توسط این شرایط به تعریف حکایت پى مى‌بریم. براى این منظور، باید ارکان و شرایط حکایت را به دقت مورد تحلیل قرار دهیم. نتیجه کار این خواهد شد که «حکایت واقعیتى است روان‌شناختى؛ و مقصود از آن، انتقال طبیعى ذهن از حاکى به محکى است، به جهت مشابهت تامّى که بین حاکى و محکى وجود دارد.» بر اساس این دیدگاه، براى «مشابهت تام» و ـ به تبع آن ـ براى حکایت، مى‌توان مراتبى را در نظر گرفت که طبق این مراتب، حکایت به شأنى محض، تصوّرى غیرقضیه‌اى، تصوّرى قضیه‌اى، تصدیقى و حکایت صادق تقسیم مى‌شود

کلیدواژه‌ها : حکایت، محکى، حاکى، مشابهت تام، توجه نفس، مصباح، حکایت شأنى

 

مقدّمه

خداوند بشر را طالب و شیفته علم آفریده است؛ از این‌رو، بشر از آغاز آفرینش درصدد پرده‌بردارى از رموز جهان برآمده و خواستار کشف مجهولات و شناخت واقع شده است. همان‌گونه که مى‌دانیم، علوم حصولى در کشف مجهولات و شناخت واقع نقش مهمى دارند. در این راستا، «حکایت» داراى اهمیت فراوانى است؛ زیرا «صور ذهنى» از جمله امورى هستند که نقش بسزایى در «شناخت واقع» ایفا مى‌کنند، و ویژگى خاص این صور جنبه حکایتگرى آنهاست. اکثر یا شاید تمام فیلسوفان و معرفت‌شناسان اسلامى بر این باورند که حکایتِ صورت‌هاى ذهنى ـ اعم از تصوّرات، قضایا، و تصدیقات ـ از ماوراى خودْ بالفعل است و حکایت فعلى، ذاتىِ صور ذهنى مى‌باشد؛ امّا استاد مصباح بر آن است که صورت‌هاى ذهنى در تصوّرات و قضایا داراى حکایت شأنى و بالقوّه‌اند و فقط در تصدیقاتِ صادقْ از حکایت بالفعل برخوردارند، و این نحوه حکایت در تصوّرات و تصدیقات، ذاتى و طبیعىِ صور ذهنى است. در مقاله حاضر، به منظور فهم و تبیین دقیق این دیدگاه، به تحلیل ماهیت حکایت به ویژه حکایت شأنى پرداخته خواهد شد

دغدغه اصلى و پرسش اساسى نگارنده این است که آیا صور ذهنى، بالفعل، حاکى از ماوراى خود مى‌باشند یا اینکه حکایت آنها از ماوراى خود در برخى مراحل (تصدیقات صادق) بالفعل، و در عمده مراحل (تصوّرات، قضایا، و تصدیقات) شأنى و بالقوّه است؟ تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، موضوع «حکایت شأنى» و مباحث مربوط به آن، از جمله «ماهیت حکایت»، تاکنون به طور مستقیم در کتب یا مقالات فلسفى مطرح نشده است. از این‌رو، مهم‌ترین منبع نگارنده دو مصاحبه با استاد مصباح است. در پژوهش حاضر، با تأمّل و تعمّق در سخنان استاد، و استفاده از دیدگاه‌هاى استادان دیگر (اعم از مخالف و موافق)، نظریه «حکایت شأنى» و موضوعات مربوط به آن به بحث و بررسى گذاشته شده است؛ از این‌رو، بسیارى از اصطلاحاتِ ما در این موضوع ـ کم و

بیش ـ جدید و ابتکارى هستند و نسبت دادن آنها به استاد، بر اساس فهم و تحلیل نگارنده از سخنان و نوشته‌هاى ایشان است

اهمیت و ضرورت مسئله

از آنجا که علوم حضورى محدود و منحصر به موارد خاصى هستند، براى شناخت حقایق، باید به «علوم حصولى» روى آورد. اساس و پایه «علوم حصولى» همان صورت‌هاى ذهنى یا مفاهیم‌اند که نقش واسطه را بین فاعل شناسا و متعلّق شناخت، ایفا مى‌کنند. آنچه موجب شده است تا صورت‌هاى ذهنى نقش اساسى‌اى در شناخت حقایق داشته باشند، جنبه حکایتگرى آنهاست؛ بنابراین، بحث از «حکایت»، با اینکه بحثى جزئى است، نقشى اساسى در فرایند شناخت دارد. از این‌رو، مبنایى بودن مسئله «حکایت» (و تأثیر این موضوع در شناخت واقع) ضرورت و اهمیت تحقیق حاضر را روشن مى‌کند

پیشینه تحقیق

پیشینه بحث «حکایت شأنى» امرى روشن است؛ زیرا این نحوه حکایت صور ذهنى را فقط استاد مصباح مطرح نموده است؛ امّا در میان فلاسفه قبل از سقراط که به نوعى مسئله حکایت صورت‌هاى ذهنى را مطرح کرده‌اند، مى‌توان از آلکمایون نام برد. از میان کلمات سقراط، افلاطون، و ارسطو (در مقام نقد نظریه «مثل»)، مى‌توان مطالبى را درباره بحث حکایت به دست آورد

به نظر مى‌رسد که پایه‌گذار بحث «حکایت» در بین فلاسفه اسلامى کندى باشد. با این حال، در بحث «انواع دلالت»، عموم فیلسوفان و منطق‌دانان به دلالت صور ذهنى از ماوراى خود اشاره کرده‌اند: فارابى، ابن‌سینا، فخر رازى، خواجه نصیرالدین طوسى، شیخ اشراق، ملّاصدرا و; . ضمن اینکه زمینه‌هاى بحث «حکایت» نیز به نوعى در مباحثى مثل «حقیقت علم» و «وجود ذهنى» مطرح شده‌اند

شناخت ماهیت حکایت

در این قسمت، ابتدا تعریفى را از «حکایت» ارائه مى‌کنیم؛ آن‌گاه، به تحلیل فرایند حکایت مى‌پردازیم؛ سرانجام، با توجه به تحلیل فرایند شکل‌گیرى حکایت، به تعریف دقیق «حکایت» دست پیدا مى‌کنیم. بر این اساس، «حکایت» عبارت است از: انتقال طبیعى ذهن از حاکى (صورت ذهنى) به محکى (ماوراى صورت ذهنى)؛ به جهت مناسبتى که بین حاکى و محکى وجود دارد. البته، همان‌طور که گفته شد، تعریف دقیق «حکایت» پس از تحلیل ماهیت حکایت به دست خواهد آمد

روش‌شناسى بحث حکایت

یکى از مباحثى که لازم است پیش از تحلیل تفصیلى «حکایت» به آن پرداخته شود، همانا، روش‌شناسى حکایت است؛ یعنى پاسخ‌گویى به این سؤال که: در بحث حکایت، تحلیل باید با چه روشى صورت گیرد تا نظر درست از نظر نادرست تشخیص داده شود؟ به عبارت دیگر، اقوال و ادعاها باید با چه روشى بررسى شوند؟ آیا درباره حکایت صور ذهنى، برهانى بیرونى داریم و از مقدّمات خارجى استفاده مى‌کنیم یا مقدّمات برهان را از تحلیل یافته‌هاى درونى درباره علم حصولى و تطبیق مفاهیم مناسب بر آن یافته‌ها به دست مى‌آوریم؟

به نظر مى‌رسد که روش دوم براى شناخت ماهیت حکایت، و بحث از ذاتى یا شأنى بودن حکایت انواع صور ذهنى، روشى مناسب باشد؛ یعنى با مراجعه به یافته‌هاى درونى خویش درباره صور ذهنى و تحلیل آنها و تطبیق مفاهیم مناسب بر آنها، براى دست‌یابى به تعریف حکایت یا تعیین ارکان و شرایط آن ـ و یا اخذ مقدّمات لازم براى استدلال ـ تلاش مى‌کنیم؛ با این بیان که ما به اجمال از کاربرد واژه «حکایت» آگاهى داریم، و همان‌گونه که قبلا گفته شد، این واژه در معناى انتقال ذهن از حاکى به محکى و نمایشگرى صور ذهنى به کار برده مى‌شود. همچنین، تاحدودى مى‌دانیم که حکایت در چه مواردى صادق است و در چه مواردى صادق نیست، یعنى به صورت اجمالى از مصادیق حکایت آگاهى داریم؛ امّا تعریف دقیقى از «حکایت» نداریم. براى دست‌یابى به تعریف دقیق «حکایت»، که جامع افراد و مانع اغیار باشد، مصادیقى را که حکایت بر آنها صادق است، و ما آنها را با نفس خود به علم حضورى مى‌یابیم (مفاهیم ذهنى)، با توجه به کاربردهاى گوناگون واژه حکایت، تحلیل و بررسى مى‌کنیم؛ به عبارت دیگر، یافته‌هاى درونى و مفاهیم ذهنى را با توجه به کاربرد حکایت، مورد بررسى قرار مى‌دهیم تا ببینیم حکایت در چه شرایطى بر آنها صادق است و در چه شرایطى بر آنها صادق نیست. در این راستا، ویژگى‌هایى را که در موارد حکایت مى‌یابیم، به وسیله مفاهیمى که از عام به خاص به دست آمده‌اند، توصیف مى‌کنیم تا به تعریف دقیق حکایت برسیم. در واقع، از طریق تقیید و تخصیص مفاهیم کلّى و عام، به تعریف «حکایت» پى مى‌بریم؛ همانند روشى که در تعاریف منطقى دنبال مى‌کنیم: ابتدا مفهوم کلّىِ «جنس» یا «عرضى عام» را براى روشن ساختن حقیقت معرَّف به کار مى‌گیریم، سپس با مفهوم خاصِ «فصل» و یا «عرضى خاص» آن مفهوم کلّى را تقیید مى‌زنیم و با این کار اغیار را خارج مى‌کنیم؛ در نهایت، ماهیت و حقیقت معرَّف را روشن مى‌سازیم

تحلیل فرایند حکایت

در این بخش، براى روشن شدن نحوه حکایت صور ذهنى، به ادراک جزئىِ حسّى یا خیالى (که بیشتر با آن ارتباط داریم) مثال مى‌زنیم تا بتوانیم به تحلیل دقیق حکایت

برسیم. براى نمونه، با دیدن «گل محمدى»، صورتى حسّى از این گل در ذهن شکل مى‌گیرد و با قطع ارتباط اندام‌هاى حسّى، صورت خیالى «گل محمدى» تحقّق مى‌پذیرد. تحلیل شکل‌گیرى حکایت صورت حسّى «گل محمدى» را مى‌توان چنین بیان کرد

1) با مراجعه به یافته درونى خویش، به این نکته پى مى‌بریم که با دیدن «گل محمدى»، حالتى بدیع در نفس ایجاد مى‌شود و بر این اساس، صورت ذهنى شکل مى‌گیرد

2) سپس، درمى‌یابیم که صور ذهنى، در اغلب موارد، ما را به چیزى منتقل مى‌کنند

در این مرحله، با دو پرسش روبه‌رو هستیم: الف) چه ارتباطى بین صورت حسّى و امر محسوس وجود دارد، به گونه‌اى که ما را از صورت حسّى به چیزى منتقل مى‌کند؟ ب) این انتقال همیشگى و بالفعل است یا اینکه در شرایط خاصى صورت مى‌پذیرد؟ به عبارت دیگر، این انتقال کار خود صورت ذهنى است یا عوامل دیگرى در این انتقال نقش دارند؛ به گونه‌اى که اگر آن عوامل نباشند، انتقالى صورت نمى‌پذیرد؟

با تحلیل یافته‌هاى ذهنى، مى‌توان گفت

3) براى انتقال از چیزى (صورت ذهنى) به چیزى دیگر (گل محمدى)، لازم است که دو طرف انتقال وجود داشته باشند و بین آن دو رابطه‌اى برقرار شود

4) در گام بعدى، درمى‌یابیم که هر رابطه‌اى، زمینه‌ساز انتقال به معناى حکایت نیست؛ بلکه باید رابطه مشابهت وجود داشته باشد تا انتقال و حکایت صورت پذیرد

5) امّا، آیا هر مشابهتى مى‌تواند زمینه‌ساز انتقال باشد؟ پاسخ منفى است. براساس آنچه نفس به علم حضورى درمى‌یابد، انتقال صرفآ در صورتى تحقّق مى‌یابد که بین دو امر، مشابهت تام باشد؛ به گونه‌اى که اگر از نحوه حکایتگرى صورت ذهنى، و خارجى بودن گل محمدى، صرف‌نظر کنیم، آن دو برهم منطبق باشند

بنابراین، پاسخ پرسش نخست این است که: ملاک انتقال از حاکى به محکى، مشابهت تام بین حاکى و محکى است. از این مرحله به بعد، در پى پاسخ به پرسش دوم هستیم: آیا این انتقال همیشگى و بالفعل است یا در شرایط خاصى صورت مى‌پذیرد؟ به عبارت دیگر، آیا صرف مشابهت تام بین صورت ذهنى و گل محمدى مى‌تواند فاعل شناسا را از حاکى به محکى واقعى منتقل کند؟

6) در این مرحله، با مراجعه به یافته‌هاى درونى خویش، پى مى‌بریم که مشابهت تام به تنهایى قادر نیست ما را به چیزى منتقل کند؛ بلکه لازم است توجه فاعل شناسا به صورت ذهنى، و مشابهت آن با امر محسوس، معطوف باشد؛ چون در اینجا، براى نفس، سه حالت متصوّر است: یا هیچ توجهى به این صورت ذهنى ندارد، یا به این صورت ذهنى توجه دارد؛ در صورت دوم، یا توجه نفس به صورت ذهنى استقلالى است یا آلى. با مراجعه به یافته ذهنى خود، پى مى‌بریم که در دو صورت نخست، از این صورت ذهنى، به چیزى منتقل نمى‌شویم؛ امّا، با توجه آلى به صورت ذهنى (یا توجه به صورت ذهنى از آن جهت که به گل محمدى شباهت تام دارد)، به این موضوع منتقل مى‌شویم که حاکىِ مذکور مى‌تواند امرى (محکى) را در خارج نشان دهد. بر این اساس، اولین مرتبه از مراتب فعلیتِ حکایت تحقّق مى‌پذیرد و، با توجه نفس به صورت ذهنى «گل محمدى»، به محکى تصوّرى آن منتقل مى‌شود. تا این مرتبه از فرایند حکایت، مى‌توان ارکان حکایت را عبارت دانست از

الف) حاکى یا صورت ذهنى (حالت ایجاد شده در نفس)؛

ب) محکى یا امر محسوس (اگرچه محکى، تصوّرى است)؛

ج) مشابهت تام بین حاکى و محکى؛

د) توجه آلى نفس به صورت ذهنى (شرط فاعل شناسا)

آیا تحقّق شرط فاعل شناسا، و صرف توجه آلى به مشابهت بین صورت ذهنى و گل محمدى، مى‌تواند ما را از صورت ذهنى به محکى واقعى منتقل کند؟ پاسخ این پرسش را نیز با دقت در یافته درونى خویش مى‌یابیم: صرف تصوّر گل محمدى، نمى‌تواند ما را به محکى تام برساند؛ بلکه این امر با شرایط دیگرى تحقّق مى‌پذیرد. توضیح آنکه حقیقتِ حکایتْ صرفِ نشان دادن، یا همان نمایشگرى نیست؛ بلکه فرایندى حاصل از زمینه‌سازىِ مجموعه‌اى از ابزار و شرایط است، ابزار و شرایطى که مقدّمات انتقال ذهن از صورت ذهنى به ماوراى آن را فراهم مى‌آورند. در واقع، رهاورد حکایت ـ همانا ـ إخبار صادقانه از محکى مى‌باشد. بنابراین، اگر قرار باشد که صورت ذهنى «گل محمدى» از محکىِ تام خود یا یکى از ویژگى‌هاى آن حکایت کند و از واقعیتى خبر دهد، علاوه بر توجه فاعل شناسا، چاره‌اى نیست جز اینکه آن صورت ذهنى در قالب قضیه‌اى بگنجد؛ چون با تصوّر حسّى، فقط به محکى تصوّرى مى‌رسیم و حال آنکه ما درصددیم به محکى تام برسیم. به بیان دیگر، تصوّر «گل محمدى» ما را از وجود گل محمدى یا یکى از ویژگى‌هاى آن باخبر نمى‌سازد؛ بلکه لازم است که صورت حسّى «گل محمدى» در قالب قضیه «گل محمدى وجود دارد»، یا قضیه «گل محمدى خوشبوست» قرار بگیرد تا زمینه إخبار صادقانه از واقعیت «گل محمدى» یا یکى از ویژگى‌هاى آن فراهم شود. از این‌رو، براى پى بردن به اصل وجود گل محمدى یا یکى از ویژگى‌هاى آن، چاره‌اى نیست جز اینکه جمله و قضیه‌اى شکل بگیرد که از اصل وجود یا ویژگى‌هاى آن خبر دهد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید