دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word
یکشنبه 95/4/6 2:39 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word دارای 51 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word
چکیده
شکاکیت و یقینگرایی
شکگرایی (شکاکان)
مذهب یقین (معتقدان به امکان شناخت)
دلایل امکان شناخت
دلیل اوّل؛59 دلیل مبتنی بر استحاله اجتماع نقیضان
راهکار اول؛ حل شبهات و شکوک
راهکار دوم؛ تنبیه به نبود واسطه میان نفی و اثبات
دلیل دوّم؛62 دلیل مبتنی بر خودمتناقض بودن گفته های شکاکان
دلیل سوّم؛64 دلیل مبتنی بر خودمتناقض بودن گفته های شکاکان (از زاویهای دیگر)
دلیل چهارم؛66 دلیل مبتنی بر علم حضوری67
دلیل پنجم؛70 دلیل مبتنی بر اصل کلی “واقعیتی هست”
دلیل ششم؛71 دلیل مبتنی بر امتناع انکار کلی واقعیت
ابزارهای پیدایش یقین
راههای نیل به یقین
اوّل؛ راه بداهت
بداهت و نقش آن در سامانه یقین
راز بداهت اولیات
کاوشی نو و بیانی دیگر
دوم؛ راه قیاس و استدلال برهانی
شیوههای استدلال
انواع قیاس
الف. انواع قیاس به لحاظ صورت94
بداهت صورت قیاس استثنایی و سرّ آن
قیاس اقترانی
ب. اقسام قیاس به لحاظ ماده
انواع مواد قیاس
انواع مبادی قیاس
یقینیات102
تذکار چند نکته
قیاس برهانی
تعریف برهان
جمعبندی
اقلیمهای یقین
••• پىنوشتها
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله شناخت یقینی؛ ممکن یا ممتنع؟ در word
ـ الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحن، مجمع البیان، (بیروت، مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی، 1417ه ق)، ج 1؛
ـ آلوسی البغواوی، محمود، روح المعانی، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1420 ه ق)، ج 1؛
ـ آملی، سید حیدر، نص النصوص، با تصحیح هانری کربن، (تهران، بىنا، 1353)؛
ـ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات (و شرح آن)، نصیر الدین طوسی، (قم، نشر البلاغه، 1409 ه ق)؛
ـ ـــــ، الشفاء (البرهان)، تحقیق دکتر ابوالعلاء عفیفی، (قم، کتابخانه آیهالله مرعشی نجفی، 1404 ه ق)؛
ـ ـــــ، الشفاء (الهیات)، تحقیق الاب قنواتی و سعید زاید، (تهران، ناصر خسرو، 1363)؛
ـ ـــــ، منطق النجاه، با ویرایش محمدتقی دانش پژوه، (تهران، دانشگاه تهران، 1364)؛
ـ ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مکیه، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی)، ج 1؛
ـ ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1408ه ق)، ج 9ـ11 و 14ـ15؛
ـ ارسطو، منطق ارسطو، با تحقیق عبدالرحمن بدوی، (بیروت، دارالقلم، 1980م)، ج 2؛
ـ الایجی، عبدالرحمن، شرح المواقف، منشورات الشریف الرضی، ج 2؛
ـ الترکه، صائنالدین علی بن محمد، تمهید القواعد، با مقدمه و تصحیح سید جلالالدین آشتیانی، (تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، 1360)؛
ـ التفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، (استانبول، بىنا، 1305 ه ق)، ج 1؛
ـ الحلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر للعلامه الحلی (مع شرحیه)، با تحقیق مهدی محقق، (تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل شعبه تهران، 1365)؛
ـ الخوری الشرتونی اللبنانی، سعید، اقرب الموارد، (تهران، داراه سوه للطباعه و النشر، 1374)، ج 5؛
ـ الساوی، عمربنسهلان، البصائر النصیریه فی المنطق، با تعلیقات شیخ محمد عبده، (قم، منشورات المدرسه الرضویه، بىتا)؛
ـ السیوری الحلّی، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین الی نهجالمسترشدین، تحقیق مهدىرجائی، (قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، 405 ه ق)؛
ـ الصدر، السید محمدباقر، المجموعهالکاملهلمؤلفات السیدمحمدباقرالصدر، ج 1، (الاسس المنطقیه للاستقراء)؛
ـ الطوسی، نصیرالدین، الجوهر النضید (شرح تجرید المنطق)، حسن بن یوسف الحلی، (قم، بیدار، 1363)؛
ـ الفیروزآبادی، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1420ه ق)، ج 2؛
ـ الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، (قم، دارالهجره، 1405 ه ق)، ج 1و2؛
ـ القشیری النیسابوری،عبدالکریم بن هوازن، الرسالهالقشیریه، تحقیق معروف زریق، (بیروت،دارالجیل)، چ دوم؛
ـ المصطفوی، حسن، التحقیق فىکلمات القرآنالکریم، (تهران، وزارت ارشاد، 1371)، ج 13 و 14
ـ الیزدی، عبدالله بن شهابالدین الحسین، الحاشیه علی تهذیب المنطق للتفتازانی، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1421 ه ق)، چ دهم؛
ـ انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، (قم، دارالعلم، 1417 ه ق)؛
ـ بهمنیار، ابن المرزبان، التحصیل، با تصحیح مرتضی مطهری، (تهران، دانشگاه تهران، 1375)، چ دوم؛
ـ جوادی آملی، عبدالله، شناختشناسی در قرآن، ویراست حمید پارسانیا، (قم، مرکزمدیریت حوزهعلمیه قم)؛
ـ ـــــ، معرفتشناسی در قرآن، (از تفسیر موضوعی)، چ دوّم، (قم، اسراء، 1379)، ج 13؛
ـ حسینزاده، محمد، معرفتشناسی، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره، 1380)، چ هفتم؛
ـ خمینی، روحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، (قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378)، چ سوم؛
ـ داماد، میرمحمدباقر، تقویم الایمان، با تعلیقات ملاعلی نوری، (تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، 1376)؛
ـ رازی، فخرالدین، الانارات فی شرح الاشارات و التنبیهات، با تصحیح نفیسه نوبخت، (قم، دانشگاه قم، 1378)؛
ـ ـــــ، المباحث المشرقیه، (بیروت، دارالکتاب العربی، 1418 ه ق)، ج 1؛
ـ رازی، قطبالدین، شرح المطالع فی المنطق، (قم، کتبی نجفی، بىتا)، ج 1؛
ـ ریزی، اسماعیل بن محمد، حیات النفوس (فلسفه اشراق به زبان فارسی)، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، (تهران، بی نا، 1369)؛
ـ سبزواری، ملاهادی، شرحالمنظومه، با تعلیقه حسن حسنزاده آملی، (قم، نشر ناب، 1422 ه ق)؛
ـ سهروردی، شهاب الدین یحیی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 4، (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380)، چ سوم؛
ـ ـــــ، منطق التلویحات، به تصحیح فیاض، (تهران، دانشگاه تهران، 1324)؛
ـ شهابی، محمود، رهبر خرد، (کتابخانه خیام، 1340)، چ سوّم؛
ـ شیرازی، قطبالدین، درهالتاج لغره الدباج، به کوشش سید محمد مشکوه، بخش نخستین، (تهران، چاپخانه مجلس، 1317)، ج 1؛
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، با پاورقی مرتضی مطهری، (قم، صدرا، 1372)، چ هفتم، ج 1، 2 و 3
ـ ـــــ، رسائل سبعه، (قم، حکمت، 1362)؛
ـ ـــــ، نهایهالحکمه، به تصحیح عباسعلی زارعی سبزواری، (قم، جامعه مدرسین، بىتا)؛
ـ طریحی، فخرالدین، مجمعالبحرین، تحقیق احمدحسینی، (تهران، دفتر نشرفرهنگاسلامی، 1408ه ق)، چدوم؛
ـ طوسی، نصیرالدین، أساس الاقتباس، (تهران، نشر مرکز، 1375)، ج 1؛
ـ ـــــ، کشفالمراد فی شرح تجریدالاعتقاد، (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1399 ه ق)؛
ـ فارابی، ابونصر محمد، المنطقیات للفارابی، تحقیق محمدتقی دانشپژوه، (قم، کتابخانه آیهالله مرعشی نجفی، 1410 ه ق)، ج 1؛
ـ فولکیه، پل، فلسفه عمومی یا مابعدالطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی، (تهران، دانشگاه تهران، 1377)، چ سوم؛
ـ قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، باب العلم، (قم، بیدار، 1372)؛
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه سید جلالالدین مجتبوی، (تهران، سروش، 1375)، چ سوّم، ج 1؛
ـ گیسلر، ال. نورمن، فلسفه دین، ترجمه حمیدرضا آیتاللهی، (تهران، حکمت، 1375)، ج 1؛
ـ مرتضی مطهری، مسأله شناخت، (قم، صدرا، 1368)، چ سوم؛
ـ مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، (قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1377)، چ هشتم، ج 1؛
ـ ـــــ، ترجمه و شرح برهان شفا، نگارش محسن غرویان، (تهران، امیرکبیر، 1373)، ج 1؛
ـ ـــــ، تعلیقه علی نهایهالحکمه، چ اوّل، (قم، مؤسسه در راه حق، 1405ه ق)؛
ـ مظفر، محمدرضا، المنطق، (قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1366)، چ چهارم، ج 3؛
ـ ملکیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، (تهران، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1377)، ج 1؛
ـ ـــــ، جزوه شناخت شناسی (تقریر اشکال جی. ای. مور بر شکاکیت کلی)، بنیاد فرهنگی باقرالعلوم؛
ـ همدانی، عین القضات، زبده الحقایق، تحقیق عفیف عسیران، (تهران، دانشگاه تهران،بىتا)
چکیده
یکی از مهمترین پرسشهای معرفتشناسی، امکان یا عدم امکان شناخت یقینی است. این مسئله هم در قلمرو کل معرفت بشری و هم در ساحت معرفتهای دینی قابل طرح است. امروزه نفی شناخت یقینی، پیشفرض بسیاری از مباحث در حوزههای دینپژوهی و فلسفههای مضاف است
این مقاله به این موضوع مىپردازد که آیا معرفت یقینی امکان و وقوع دارد یا اساسا چنین شناختی ناممکن است؟ بایستی بدانیم، اولاً: مفهوم و هویت یقین در دانشهای عقلی، به ویژه منطق و فلسفه چیست؟ و ثانیا: آیا یقینی که منطقدانان و فیلسوفان مراد مىکنند، قابل دسترسی است؟ و اگر آری، راههای نیل به آن کدامند؟
در کاوشی که در مفهوم یقین در بخش نخست این مقال داشتیم، نتایج زیر به دست آمد
1 یقین توصیفگر شناخت گزارهای است؛ با این حال، با توسعه در مفهوم آن مىتوان علم حضوری را نیز موصوف آن قرار داد؛
2 در بستر علم حصولی، چهار کاربرد منطقی، فلسفی، کلامی و عرفانی یقین مشترک، و حاوی چهار مؤلفه: باور، صدق، جزم و زوال ناپذیری است؛
3 اصلىترین ویژگی در میان تمام کاربردهای یقین خصیصه شکناپذیری است
با عنایت به نتایج فوق، باید گفت: آیا یقین با ویژگىهای یاد شده، ممکن و دست یافتنی است؟ اگر آری، راههای دستیابی به آن کدامند؟
کلید واژهها
امکان شناخت، وقوع شناخت یقینی، راه نیل به یقین، بداهت، برهان، اقلیمهای یقین
شکاکیت و یقینگرایی
درباره امکان یا عدم امکان شناخت یقینی دو گرایش عمده منکر معرفت یقینی و باورمند به آن قابل شناسایىاند. گرایش نخست را مىتوان شکگرایی و گرایش دوم را یقینگرایی نام نهاد
شکگرایی (شکاکان)
تاریخ فلسفه از مکتبهایی نام مىبرد که امکان دستیابی به هرگونه معرفتی را انکار مىکردند. این گروه در اثر حوادث چندی از جمله بروز عقاید و آرای گوناگون و متضاد در مسائل فلسفی و پیدایش نظریههای مختلف درباره جهان و انسان به تردید و حیرت افتادند و تمام ادراکات و آرای اندیشه بشری، حتی بدیهیات اولیه، را باطل و پندار محض دانستند و هیچ ارزشی برای هیچ فکر و هیچ ادراکی قایل نشدند و جهان معلومات را هیچ در هیچ دانستند، و به این ترتیب مکتب سفسطه (= سوفیسم) را پدید آوردند. در واقع، این طیف شناخت حقیقی را از آن رو انکار مىکردند که مطلق واقعیت یا هر واقعیتی ورای ذهن آدمی را منکر مىشدند. بالطبع با انکار هر گونه واقعیت، اساس سخن از علم، عالم و معلوم گفتن بىمعنا خواهد بود؛ و در صورت انکار هرگونه واقعیت خارج از ذهن، باز معلوم و متعلقی برای شناخت باقی نخواهد بود تا درباره اصل تحقق آگاهی، به عنوان وصفی قائم به شناسنده و متعلق شناسایی، یا درباره مطابقت صورتهای ذهنی با خارج گفت و گویی صورت پذیرد
به موازات سوفیسم، جریان دیگری شکل گرفت که سپتىسیسم (Scepticism / Skepticism) یا مکتب شکاکان خوانده مىشود. پیروان این مکتب منکر وجود واقعیتهای خارجی نیستند، ولی منکر وجود هر گونه راهی هستند که شناخت اشیاء را همان گونه که در واقع و نفسالامر هستند، میسور مىگرداند. این گروه، خود، به دو دسته فرعىتر تقسیم مىشوند: دستهای که منکر هرگونه شناختی است و به اصطلاح شک او مطلق و جهانشمول است؛ و دستهای که منکر شناخت در حوزههایی خاص مىباشد. دسته دوم، البته، به تبع حوزهای که منکر شناخت در آن است، به گروههای کوچکتری تقسیم مىگردد
شکاکیت، در واقع، نوعی نگرش و مکتب است که در معرفتشناسی قامت برافراشته و داری یک سلسله مبادی، مسائل و لوازم ویژه است. این عنوان عام (= شکاکیت) طیفهایی چون “لاادری گری” (Agnosticism) و “نسبیتگرایی” (Relativism) را نیز در بر مىگیرد. گروه نخست معتقدند به این دلیل که در کشف و شناخت واقع تردید داریم، از هرگونه حکم جزمی درباره اشیا پرهیز مىکنیم؛ نه قاطعانه به اثبات چیزی برای چیزی رأی مىدهیم و نه به سلب چیزی از چیزی
گروه دوم نیز به همین دلیل که از یافتن راهی برای شناخت واقع مأیوسند، وجود هرگونه شناخت مطلقی را منکرند و مىپندارند همه نگرشهای گوناگون انسانی، حتی آنها که بر خلاف هم هستند، حقیقی و مطابق با واقع است. نزد این گروه، حقایق به تبع افراد و زاویه دید آنها متفاوت مىشود؛ زیرا واقعیت اشیا، که علم به آنها تعلق مىگیرد، ممکن نیست به طور اطلاق و دست نخورده و آنچنان که هست در قوای ادراکی بشر ظهور کند، بلکه کیفیت ظهور هر واقعیتی که برای انسان مکشوف مىگردد، تحت تأثیر دستگاه ویژه ادراکی هر شخص از یک سو، و شرایط زمانی و مکانی از سوی دیگر، متغیر مىگردد. از این رو، شىء واحد را هر کسی به گونهای و به شکلی ادراک مىکند، و بلکه یک نفر در دو حالت یک چیز را دو نحو ادراک مىکند. پس هر فکری در عین اینکه صحیح و حقیقت است، فقط برای شخص ادراک کننده آن هم فقط در شرایط زمانی و مکانی معین حقیقت است، اما برای شخص دیگر و یا برای خود همان شخص در شرایط دیگر، حقیقت چیز دیگری است
نسبىگرایی، البته به دو بخش نسبىگرایی عام و نسبىگرایی خاص تقسیم مىشود: پاره نخست مىاندیشند هیچ معرفت مطلقی در هیچ زمینهای وجود ندارد. پاره دوم، با تنوع دیدگاههایشان، معتقدند تنها در حوزه یا حوزههایی خاص، مثلاً در حوزه اخلاق امکان شناخت مطلق وجود ندارد
این را هم مىافزاییم که میان شک و شکاکیت تفاوت وجود دارد: شک به معنای دو دلی، نوعی حالت ذهنی و روانی است؛ در حالی که شکاکیت، آنچنان که یادآور شدیم، نوعی طرز فکر و مکتب مىباشد. بنابراین، شکاکیت به معنای نوعی نگرش است که بر پایه نفی امکان شناخت استوار است، هر چند که حالت روانی و ذهنی پیروان این مکتب ظن باشد نه شک
مذهب یقین (معتقدان به امکان شناخت)
در برابر جریانهای منکر معرفت یقینی، گرایش معتقدان به امکان شناخت قرار دارد. این گرایش طیف وسیعی از فیلسوفان و دانشمندان، بلکه همه انسانها و حتی خود سوفسطاییان و شکاکان را در برمىگیرد
سقراط، افلاطون و ارسطو از نخستین کسانىاند که به مبارزه با سوفسطاییان پرداختند و با آشکار نمودن مغالطههای آنها، ثابت کردند که اشیاء قطع نظر از ادراک ما واقعیت دارند و آدمی مىتواند به آنها، همان گونه که هستند، شناخت پیدا کند؛ و تنها بایستی انسان به شیوهای صحیح فکر خود را راه ببرد تا حقایق را دریابد
اندیشمندان اسلامی نیز با اعتقاد به وجود جهان خارج و توانمندی فىالجمله انسان در شناخت آن، در زمره قایلان به امکان شناخت قرار دارند، و تحقق معرفت را نسبت به پارهای امور، بدیهی و بی نیاز از اثبات مىدانند. روشن است که مدعای این گروه و سایر طرفداران امکان شناخت، درست بودن همه آراء و اندیشههای بشری نیست؛ بلکه آنچه اینان بر آن پای مىفشرند امکان و وقوع معرفت یقینی در پارهای موارد است. اما اینکه قلمرو و گستره این شناخت تا کجاست، و از چه راههایی مىتوان به آن رسید؛ یا اینکه با چه معیاری مىتوان اندیشه صحیح را از ناصحیح تشخیص داد، همگی و همگی بحثهایی هستند که بایستی در بوته نقد و نظر مورد بررسی قرار گیرند و در آنها جای ادعای بداهت نیست
به هر حال، شکاکان و منکران معرفت یقینی برای اثبات مدعای خود دلایلی ارائه نمودهاند که به دلیل گستره مباحث و ضیق مجال تنها به بیان پارهای از دلایل طرفداران امکان شناخت خواهیم پرداخت که عمدتا نیز جنبه تنبیهی دارند و در پی جلب توجه منکران معرفت به آنچه ذهن هر انسانی به بداهت مىیابد هستند
دلایل امکان شناخت
پیش از طرح دلایل، یادآوری دو نکته خالی از فایده نیست
یکم: شناختهای انسان در یک تقسیم به دو پاره شناخت حضوری و شناخت حصولی تقسیم مىشوند. شناخت حضوری آگاهی شناسنده از واقعیت خارجی است بی آنکه میان فاعل شناسا و شىء مورد آگاهی هیچ گونه واسطه (حاکی) و حایلی در کار باشد. شناخت حصولی نیز آگاهی از واقعیتهای خارجی است ولی این بار از طریق و با واسطهگری صورتهای ذهنی. از اینرو، این نوع شناخت به حقیقی یا خطا بودن متصف مىگردد: تصویر ذهنی اگر با واقعیت خارجی مطابقت داشته باشد شناخت پدید آمده حقیقی، و در غیر این صورت خطا و اشتباه خواهد بود
ولی در علم حضوری که پای صورت ذهنی به میان نمىآید و در نتیجه، مقایسهای هم میان آن و واقعیت خارجی صورت نمىگیرد، سخن از حقیقت و خطا هم گفته نمىشود؛ بلکه همواره یافت شناسنده یافت واقع خواهد بود
دوم: از جمله اموری که مىتوانند متعلق شناخت یقینی قرار گیرند، صور و مفاهیم ذهنی، حالات، کیفیات و انفعالات نفسانی مانند: غم، شادی، فراموشی، شک، یقین، و حتی خود باورها و تصدیقات انسان است. این امور گرچه به علم حضوری برای شناسنده معلوماند، ولی همزمان، تصویر حکایتگر آنها نیز در ذهن شناسنده شکل مىگیرد؛ و به این ترتیب، معلوم او به علم حصولی هم خواهند بود. و سرّ اینکه پس از زایل شدن حالات روانی، باز انسان مىتواند همانها را به یاد بیاورد، در حدوث و بقای همین علم حصولی نهفته است
اکنون، با در نظر داشتن این دو نکته، به ذکر و توضیح ادلّه امکان یقین مىپردازیم
دلیل اوّل؛59 دلیل مبتنی بر استحاله اجتماع نقیضان
پیش از هر چیز باید گفت: منکر امکان شناخت یا فردی است متحیر و سرگردان و یا فردی است معاند و ستیزهجو؛ و به دلیل همین تفاوت، شیوه برخورد نیز در هر مورد متفاوت از دیگری خواهد بود
متحیر کسی است که به دلیل پارهای امور دچار سردرگمی و شک گردیده است؛ این امور عبارتند از
الف. ناسازگاری آرای بزرگان اندیشه: اختلاف و گاه کاملاً در مقابل هم بودن اندیشههای برخی فلاسفه و دانشمندان، که همگی نیز سرامد عقل و دانشاند و هیچکدام برتری محسوسی بر دیگری ندارد، موجب گشته تا شخص در قبول و ترجیح یکی از اقوال دچار سرگردانی شود؛
ب. شنیدن سخنان ظاهرا شگفتآور و بسیار عجیب: گاه گفتههایی از برخی بزرگان فکری شنیده مىشود که بر حسب سرشت اولیه عقل به هیچ روی پذیرفتنی نیست؛ مثلاً “محال است یک چیز بیش از یک بار به رؤیت در آید؛ بلکه همان یک بار رؤیت شدنش هم محال است.” یا “هیچ چیز در خودش حاوی وجود نیست، بلکه در ارتباط و اضافه با دیگری دارای وجود مىشود.”60 و گفتههایی از این دست، شنونده را به تردید و حیرت گرفتار مىکند؛
ج. کنار هم قرار گرفتن برهانهایی چند که هر کدام نتیجهای غیر از دیگری به دست مىدهد: گاه درباره مطلبی که شخص پیرامونش مىاندیشد، دلایل و قیاسهایی وجود دارد که هر کدام چیزی متفاوت را اثبات مىکند، به گونهای که شخص مزبور توان برگزیدن یکی از براهین و کنار گذاردن باقی را ندارد
در این میان فیلسوف، یعنی کسی که از ثبوت واقعی اشیاء در خارج، به همان گونه که هستند، جستوجو مىکند، بایستی در برابر گروه متحیران دو راهکار زیر را در پیش گیرد
راهکار اول؛ حل شبهات و شکوک
برای این کار باید نکاتی چند را به شخص متحیر گوشزد کرد
یکی اینکه باید گفت: برای افراد انسان، حتی فرهیختگان و سردمداران دانش و اندیشه، امکان خطا وجود دارد؛ زیرا انسان برخلاف ملائکه الهی یا انسانهایی که به دلیل بهرهمندی از عنایات ویژه الهی از اشتباه مصون هستند، به دلیل گرفتار بودن در عالم طبیعت و محدودیتهای دیگر چه بسا به اشتباه افتد و راه به خطا ببرد؛ ولی با این حال، اشتباهات گهگاه بزرگان فکری دلیل بر پنداری و غیرواقعی بودن همه شناختها، از جمله شناختهای یقینی و صادق، نیست
دیگر آنکه، نمىتوان انتظار داشت همه مردان اندیشه از جهت نیل به شناخت واقعی در یک درجه و رتبه قرار گیرند، و از اینرو، کاملاً پذیرفته خواهد بود که برخی از ایشان مطالبی سخت، تو در تو و دیر یاب را یافته باشند که دیگران از درک آن عاجز ماندهاند
سوم اینکه، چه بسا اندیشمندی در مورد و قلمرویی از دانش توفیق بیشتری در شناخت واقع پیدا کرده باشد، ولی در قلمرویی دیگر چنین موفقیتی نداشته باشد، و به جای او کس یا کسان دیگری به موهبت کشف واقع نایل آمده باشند. بنابراین، همین توفیق کمتر یا فزونتر در شناخت واقع زمینه اختلافات فکری را فراهم مىآورد؛ اختلافاتی که کاملاً معقول و منطقی هم هستند
چهارم اینکه، بیشترینه فیلسوفان با وجود آنکه آشنای به دانش منطق و قواعد آن هستند، ولی در عمل از آن بهره نمىجویند و اندیشه خود را بىاستمداد از دادههای منطق به تکاپو وا مىدارند. روشن است در چنین حالتی به سان سواری مىمانند که بر مرکبی چموش نشسته، و عنان آنرا هم رها کرده تا به هر سوی که اقتضای طبع آن است بتازد. در این صورت، آنچه جای تردید ندارد دور افتادن سوار از مسیر صواب، و نرسیدنش به منزل مقصود است
و اما درباره سخنان به ظاهر نامقبول و نامعقول برخی بزرگان نیز باید گفت: شیوه این عده چنین بوده که گاه جملاتی مىگفتهاند که دارای ظاهری ناپذیرفتنی و خردستیز بوده، به گونهای که چه بسا شنونده از شنیدن آنها دچار اشمئزاز مىگردد؛ ولی در واقع، باطن این گفتهها کاملاً حق و صواب است. و اگر با چنان ظاهری عرضه گردیدهاند به دلیل مصلحتهایی ویژه بوده، به نحوی که اگر با صراحت و روشنی گفته مىشده، پیامدش مفسدههایی سترگ بوده است
این روش بیان، نه تنها در اندیشهوران بزرگ، که در پیامبران الهی نیز وجود دارد، و در قرآن کریم و روایات نبوی صلىاللهعلیهوآله نیز دارای نمونههای فراوانی است. با این تفاوت که بر خلاف اندیشهوران یاد شده، انبیای الهی به دلیل بهرهمند بودن از قوه عصمت از هر گونه لغزش و خطایی مصونند و هر آنچه مىگویند حق و عین صواب است
راهکار دوم؛ تنبیه به نبود واسطه میان نفی و اثبات

غیرآرشیویها
-
مقاله بررسی عوامل موثر بر روی کارایی کلکتورهای خورشیدی مشبک تحت
مقاله تغییرات شاخصهای تنسنجی و لیپیدهای سرم بر حسب نمایهی تودهی
مقاله رایگان مختصری از فعالیت صندوق ضمانت صادرات تحت word
مقاله میراکردن نواسانات بین ناحیه ای با استفاده از سیگنال محلی د
مقاله Classification of damage modes in composites by using prin
مقاله استفاده از رویکرد تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس در مک
[عناوین آرشیوشده]