دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word
یکشنبه 95/4/6 2:38 صبح| | نظر

دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word
چکیده
تقریر موضوع بحث
نقد و بررسی مهمترین برهان بر اعتباری بودن ماهیت
نقد و بررسی براهین دیگر بر اعتباری بودن ماهیت
مؤیداتی برای اصالت ماهیت
نتیجهگیری
منابع
پینوشتها
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ در word
ـ سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، (قم، مصطفوی، بیتا);
ـ شیرازی، صدرالدین محمد، اسفار اربعه، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1981م)، چ سوم، ج 1;
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، بدایه الحکمه، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، بیتا);
ـ ـــــ ، نهایه الحکمه، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، بیتا);
ـ مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1366)، چ دوم، ج 1;
ـ ـــــ ، تعلیقه علی نهایه الحکمه، (قم، موسسه در راه حق، 1405 هـ ق);
ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1377)، چ ششم، ج 6، و چ چهارم، ج 9
چکیده
مدعای اصلی این مقاله رد قول به اعتباریت ماهیت است. از همینروی، نویسنده تلاش نموده تا ادلّه اعتباریت ماهیت را نقد و بررسی کند. نکته مهمی که در این مقاله بر آن تأکید شده این است که بسیاری از ادلّهای که در این زمینه ارائه شده، در حقیقت ناظر به اصالت وجود است نه اعتباریت ماهیت; در حالی که میان این دو ملازمهای در کار نیست
پذیرش اصالت وجود به معنای تن دادن به اعتباریت ماهیت نیست. بنابراین دَوَرانی که در کلمات برخی بزرگان مشاهده میشود، که یا باید اصالت وجودی شد و یا اصالت ماهوی، از نظر منطقی موجه نیست
کلید واژهها
وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت
ویژگی مباحث عقلی و فلسفی، عقلانی بودن و آزاد بودن آن از تقلید است. رشد و بالندگی فلسفه در گذر تاریخ رهین همین ویژگی آن بوده است. تکیهگاه اصلی فیلسوف در مباحث خود «برهان» است، نه خطابه و شعر و جدل و نه تعبد و تقلید از این و آن. آنچه میتواند باعث فربهی و تنومندی فلسفه گردد، به کارگیری عینک نقد منصفانه و محققانه در گفتههای پیشینیان است. اگر در هر علمی تعبد و تقلید روا باشد، به یقین در فلسفه روا نخواهد بود. ارزش یک پژوهش فلسفی در این است که پژوهشگر آن بتواند بر ذهن و فکر و قلم خود چنان مدیریت کند که در اثبات مرام و مدعای خویش جز از ابزار برهان بهره نگیرد
برخی بزرگان گلایهمندی خود را از برخی علاقهمندان فلسفه این گونه ابراز فرمودهاند
«بعضی از علاقهمندان به فلسفه که در موضع دفاعی در برابر مخالفین قرار گرفته بودند، به یک حالت جزمگرایی تعصبآمیزی نسبت به محتویات کتب فلسفی مبتلا شده بودند. گویی وظیفه خودشان را توجیه همه سخنان فلاسفه میدانستند، و این حالت، نسبت به سخنان صدرالمتألهین که ناسخ همه سخنان فلاسفه به شمار میرفت، شدت و حدت بیشتری داشت، و میرفت که فلسفه به صورت یک علم نیمه تقلیدی در آید و روح نقادی که عامل مهمی برای پیشرفت و شکوفایی علوم است از بین برود.»
تقریر موضوع بحث
معمولا برای ورود به بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، از یک واقعیت خارجی هلیه بسیطهای (مانند انسان هست، اسب هست، سنگ هست) میسازند که مشتمل بر دو مفهوم است: یکی ماهیت شیء خاص، و دیگری وجود. سپس میپرسند: کدامیک از این دو اصیل، و دیگری اعتباری است. بنابر احتمال عقلی، چهار حالت متصور است: الف) هیچ یک اصیل نباشند; ب) هر دو اصیل باشند; ج) وجود، اصیل و ماهیت، اعتباری باشد; د)عکس ج
سپس از کنار دو فرض و احتمال اول و دوم به راحتی میگذرند و میگویند: فرض اول مستلزم غلتیدن در ورطه سفسطه و انکار واقعیات است; زیرا لازمه آن، انکار امر اصیل در خارج است. فرض دوم نیز خلاف مفروض است; چون فرض این است که بیش از یک واقعیت در کار نیست و اصیل دانستن هر دو، به این معناست که یک واقعیت دو واقعیت باشد
گاهی بیان دیگری نیز برای ابطال این فرض مطرح میکنند: اگر هر دو اصیل باشند، به این معناست که در خارج دو واقعیت هست، و با عنایت به اینکه از هر دو واقعیت خارجی میتوان یک قضیه هلیه بسیطه مشتمل بر موضوع و محمول داشت، از هر یک از این دو واقعیت میتوان یک هلیه بسیطه ساخت. بنابراین دو هلیه بسیطه خواهیم داشت که هر یک دارای دو مفهوم موضوع و محمولند. بنابراین یک واقعیت به دو واقعیت، و دو واقعیت به چهار واقعیت، و چهار واقعیت به هشت واقعیت، و; تبدیل میشود که لازمه آن، تبدیل یک واقعیت به بینهایت واقعیت خواهد بود
به نظر میرسد که این بیان سخت مخدوش و ناتمام است; زیرا پذیرش اصالت هر دو مفهوم به معنای پذیرش دو شیء خارجی جدای از هم نیست. چرا نتوان از یک شیء خارجی، با توجه به جهات و حیثیات گوناگون آن، مفاهیم مختلف حقیقی انتزاع کرد؟ چنانکه از ذات بسیط واجبالوجود مفاهیم متعدد انتزاع میکنیم، بدون اینکه برخی از آنها را اعتباری بدانیم. از این گذشته، اگر در هلیه بسیطه مزبور، لزوماً یک مفهوم باید اعتباری باشد، هر جا که هلیه بسیطه به کار میبریم نیز باید این سخن را جاری بدانیم; در حالی که چنین نیست. مثلا در قضیههای «واجبالوجود موجود» «العله موجوده» «المعلول موجود» هیچ گاه نمیتوانیم بگوییم چون وجود اصیل است، باید مفاهیمی که در جانب موضوع به کار رفتهاند اعتباری باشند. (آن هم اعتباری به همان معنایی که در ماهیت گفته میشود.)
ممکن است بگویند در این نقد میان مفاهیم ماهوی و مفاهیم فلسفی خلط شده است. مفاهیم ماهوی از حدود وجودات حکایت دارند، در حالی که مفاهیم فلسفی (مانند واجب، علت، معلول) از انحای وجودات حکایت میکنند
در پاسخ باید گفت اولا، آنچه در اینجا مدنظر است این است که بیان مزبور در طرح بحث تمام نیست. میتوان در هلیه بسیطه، نه موضوع را اعتباری دانست و نه محمول را. به تعبیر دیگر، میتوان هم موضوع را اصیل دانست و هم محمول را، و اینکه گفتهاند لازمه آن این است که یک شیء به دو شیء تبدیل شود در صورتی است که اصیل بودن را به معنای امر خارجی منحاز و مستقل بدانیم و حال آنکه چنین معنایی از «اصالت» در نظر نیست
ثانیاً، اینکه مفاهیم ماهوی از حدود وجود حکایت دارند نه از محدود، اول کلام است; زیرا این تعریف مبتنی بر اعتباریت ماهیت است. تقریر صحیح بحث، همان گونه که برخی بزرگان فرمودهاند، از این قرار است
ذهن ما از یک واقعیت خارجی دو مفهوم انتزاع میکند: یکی مفهوم ماهوی، مانند انسان، که آن را موضوع قضیه قرار میدهیم; و دیگری مفهوم وجود و هستی، که آن را محمول قضیه قرار میدهیم. اکنون میپرسیم واقعیت و عینیت خارجی، که مورد قبول همگان است، محکی و مصداق بالذات کدامیک از این دو مفهوم است؟ و به تعبیر دیگر، کدامیک از این دو مفهوم بالذات از واقعیت خارجی حکایت دارد؟ به تعبیر سوم، صدق کدامیک از این دو مفهوم بر واقعیت خارجی به نحو حقیقی و بدون واسطه در عروض، و کدامیک به نحو مجازی و با واسطه در عروض است؟
نقد و بررسی مهمترین برهان بر اعتباری بودن ماهیت
مهمترین برهان بر اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت این است که با اندک تأملی درمییابیم مفهوم وجود و هستی است که از متن واقعیت و خارجیت حکایت دارد; زیرا برای بیان واقعیت خارجی چارهای جز بهکارگیری مفهوم وجود نداریم. مفاهیم ماهوی به تنهایی توان حکایت از خارج را ندارند; زیرا با نگاه به ذات ماهیت میبینیم که این مفاهیم در قبال واقعیتمند بودن یا نبودن بیطرف و لااقتضایند. چنانکه معروف است: «الماهیه من حیث هی لیست الا هی لاموجوده و لامعدومه». خلاصه اینکه حیثیت هستی است که بیانگر عین واقعیت است و حیثیت چیستی چنین نیست; زیرا میتوان واقعیت داشتن را از آن سلب کرد. ماهیت هرگاه بخواهد به واقعیت متصف گردد باید مفهوم وجود بر آن بار شود
در باب اهمیت این برهان، همین بس که صدرالمتألهین در اسفار و مرحوم علامه طباطبائی در نهایهالحکمه تنها به همین دلیل بسنده کردهاند
در نقد این برهان که اصلیترین برهان بر اعتباری بودن ماهیت است، اولا میتوان به قضایای هلیه بسیطهای که موضوع آنها از مفاهیم فلسفی تشکیل شده است، اشاره کرد; مانند: «واجبالوجود موجود» و «معلول موجود». آیا در این گونه موارد نیز میتوان استدلال مزبور را جاری دانست؟ آیا میتوان گفت مفهوم وجود است که از خارجیت حکایت دارد و مفهوم معلول خود بر وجود مصداق آن در خارج دلالت ندارد، و از اینروی میتوانیم بگوییم معلول موجود است یا معلول معدوم است. دلالت مفهوم معلول بر شیء خارجی در صورتی است که مفهوم وجود بر آن بار شود
آیا با این برهان میتوانیم اعتباری بودن مفاهیم فلسفی را آن گونه که از اعتباریت ماهیت قصد میکنیم اثبات کنیم؟
باید توجه داشت میان مفاهیم ماهوی، که بیانگر حد وجودند، و مفاهیم فلسفی، که بیانگر نحوه وجودند، تفاوتی هست; زیرا در پاسخ آن دو نکته پیشین تکرار میشود
ثانیاً، همان گونه که در برهان مزبور مشاهده شد، اصلیترین تکیهگاه آن قاعده معروف: «الماهیه من حیث هی لیست الا هی لاموجوده و لامعدومه» است. از اینروی، شایسته است که قدری به نقد و تحلیل این قاعده بپردازیم
منظور از این قاعده چیست؟ آنچنان که از تعبیرات و تصریحات برخی از فلاسفه متأخر برمیآید، مقصود از این قاعده این است که آنچه به حمل اولی بر ماهیت بار میشود خود ماهیت است، نه چیز دیگر; زیرا ملاک حمل اولی اتحاد مفهومی است، و روشن است که میان ماهیت و هیچ مفهوم دیگری اتحاد و عینیت برقرار نیست. از اینروی، نه موجودیت به حمل اولی بر آن بار میشود و نه معدومیت
علامه طباطبائی در نهایهالحکمه میفرماید
الماهیه و هی مایقال من جواب ما هو، لما کانت من حیث هی و بالنظر الی ذاتها لاتأبی ان تتصّف بأنها موجوده او معدومه، کانت فی حدّ ذاتها لاموجوده و لا لاموجوده بمعنی ان الموجود و اللاموجود لیس شیء منهما مأخوذاً فی حد ذاتها بأن تکون عینها او جزءها و ان کانت لاتخلو عن الاتصاف باحدهما فی نفس الامر بنحو الاتصاف بصفه خارجه عن الذات. و بعباره اخری: الماهیه بحسب الحمل الاولی لیست بموجوده و لا لاموجوده و ان کانت بحسب الحمل الشایع إما موجوده و إما لاموجوده
در تعلیقه بر نهایهالحکمه آمده است
والمفاهیم کالانسان و الحجر و الشجر لایحمل علیها بالحمل الاولی الا نفسها علی ما هو شأن الحمل الاولی و یسلب عنها کل مفهوم آخر بحسب هذا اللحاظ
اگر مراد از این قاعده، چنین چیزی باشد، هیچ دلالتی بر اعتباریت ماهیت ندارد; زیرا این ویژگی به مفاهیم ماهوی اختصاص ندارد، بلکه همه مفاهیم، اعم از ماهوی و فلسفی و منطقی، اینگونهاند; یعنی هر مفهومی به حمل اولی تنها خودش بر خودش قابل حمل است، و حمل وجود یا عدم بر آن، به حمل شایع است. برخی از بزرگان به این امر اشاره کردهاند
و قداستشکل بأن هذا الامر لایختص بالماهیه فسائر المفاهیم ایضاً کذلک فکیف جعلوه من خواص الماهیه؟
علامه طباطبائی به این مشکل توجه فرموده و در پاسخ آن گفتهاند
ان هذا الحکم من خواص الماهیه و انّما ینسب الی غیرها من المفاهیم بالعرض لما بینها من الاتحاد من جهه انتزاعها من الماهیات فی الذهن
ولی در حقیقت همان گونه که برخی بزرگان گفتهاند، این توجیه افزون بر آنکه تکلف آشکار است، مخدوش نیز هست; زیرا معقولات فلسفی برگرفته از ماهیات نیستند
استاد مصباح یزدی قاعده مزبور را به گونهای دیگر تفسیر کردهاند. ایشان معتقدند عقل میتواند برای مفهوم ماهیت، در وعاء اعتبار مصداقی اعتبار کند، و آن را موضوع قضیه هلیه بسیطه قرار دهد. ذهن مصداق اعتباری ماهیت را که مربوط به ظرف اعتبار است، منفک از وجود و عدم میبیند و به حمل شایع وجود را بر آن حمل میکند. شاهد این امر که منظور از ماهیت در هلیه بسیطه مصداق اعتباری ماهیت است نه مفهوم آن، این است که هلیه بسیطه از نوع حمل شایع است، نه حمل اولی; یعنی مصداق ماهیت، در خارج با وجود متحد است، نه با مفهوم آن; و با عنایت به اینکه قبل از حمل محمول بر موضوع در حمل شایع، موضوع باید دارای مصداق باشد، ماهیت قبل از حمل وجود بر آن باید مصداقی داشته باشد که اتصاف آن به وجود و عدم روا باشد. قطعاً چارهای نیست جز اینکه این مصداق اعتباری باشد نه حقیقی

غیرآرشیویها
-
مقاله بررسی عوامل موثر بر روی کارایی کلکتورهای خورشیدی مشبک تحت
مقاله تغییرات شاخصهای تنسنجی و لیپیدهای سرم بر حسب نمایهی تودهی
مقاله رایگان مختصری از فعالیت صندوق ضمانت صادرات تحت word
مقاله میراکردن نواسانات بین ناحیه ای با استفاده از سیگنال محلی د
مقاله Classification of damage modes in composites by using prin
مقاله استفاده از رویکرد تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس در مک
[عناوین آرشیوشده]