دانلود پروژه مقاله ترجمه تکامل مازه داران و سیستم سه شاخه ای د

پنج شنبه 95/3/6 2:57 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله ترجمه تکامل مازه داران و سیستم سه شاخه ای در word دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله ترجمه تکامل مازه داران و سیستم سه شاخه ای در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه مقاله ترجمه تکامل مازه داران و سیستم سه شاخه ای در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود پروژه مقاله ترجمه تکامل مازه داران و سیستم سه شاخه ای در word :

تکامل مازه داران و سیستم سه شاخه ای

نوریوکی ساتو، دانیل رخسار، و ترواکی نیشیکاوا

تکامل نژادی چند یاخته ای معمول، مهره داران را بعنوان زیرشاخه ای از شاخه مازه داران، همراه با دو زیرشاخه دیگر اوروکورواتا و سفالوچورداتا طبقه بندی میکند. مازه داران همراه با فیلا اکینودرماتا و همیچورداتا، یک گروه اصلی با نام دتروستومیا را تشکیل میدهند. مازه داران دارای نخستین مهره تیره پشت و لوله عصبی پشتی هستند. اگرچه منشأ و تکامل مازه داران بمدت بیش از یک قرن مورد مطالعه قرار گرفته است، با اینحال مؤلفان کمی بصورت اساسی طبقه بندی

سه گروه مازه دار را مورد بحث قرار داده اند. مدارک جمع آوری شده نشان میدهند که خارپوستان و نیم مازه داران یک گروه را تشکیل میدهند، و در داخل مازه داران، ابتدا سرریسمانی ها و سپس نیامدارها و مهره داران یک گروه دیگر را تشکیل میدهند. مازه داران دارای کرم حشره های شبیه نوزاد قورباغه هستند که دارای نخستین محور تیره پشت و ریسمان عصبی توخالی هستند، درحالیکه امبولاکراریان ها دارای کرم حشره شبیه بچه قورباغه از نوع دیپلورولا هستند که دارای هیدروکوئل هستند. ما فرض میکنیم که یک رخداد تکاملی بر روی کرم حشره های شبیه به نوزاد قورباغه برای درک مکانیزم های منشأ

مازه داران ضروری است. پروتوستوم ها اکنون در دو طبقه اصلی طبقه بندی شده اند (اکدیسوزو و لوفوتروچوزا) که مسیرهای توسعه آنها بترتیب توسط کرم حشره های اکدیسیز و تروچوفور توصیف می گردد. همراه با این طبقه بندی، تفاوت های دیپلورولا در مقابل کرم حشره شبیه نوزاد قورباغه، طبقه بالاتر از این شاخه را توضیح میدهد. بنابراین پیشنهاد می گردد که اکدیسوزا، لوفوتروچوزا، امبولاکراریا، و مازه داران را می توان در سطح سوپرفیلوم بر اساس خصوصیات متمایزکننده آنها طبقه بندی می گردد.
1- مقدمه
از زمانیکه چارلز داروین نظریه تکامل حیوانات را توسط انتخاب طبیعی پیشنهاد کرد، منشأ و تکامل مازه داران از نیاکان مشترک دوتروستوم ها بمدت بیش از 150 سال بررسی و بحث شده است. مازه داران از سه گروه حیوانات مجزا تشکیل شده اند: سرریسمانی ها، اوروکوردیت ها، و مهره داران. این بررسی با توصیف مختصری از این آغاز می گردد که مازه داران شاخه و سه زیرشاخه آن در ابتدا تعریف شدند، و سپس بحث شد که ما چطور باید گروه های اصلی مازه داران را طبقه بندی کنیم.
2- شاخه مازه داران و زیرشاخه مهره داران: تاریخچه آنها
حیوانات چند سلولی اغلب به مهره داران و بی مهرگان تقسیم بندی می شوند. از لحاظ تاریخی، این طبقه بندی به تاریخ 500 سال قبل از میلاد بر می گردد. در هنگام عصر هند باستان، چاراکا جارابوجاها و آناداجاها را از هم متمایز ساخت. در عصر یونان باستان، ارسطو حیوانات دارای خون و حیوانات بدون خون را شناسایی کرد. این شناسایی تا دوره لیناوس نیز ادامه پیدا کرد. لامارک برای اولین بار تقسیم بندی حیوانات را بر اساس مهره (مهره داران آنیماکس و بی مهرگان آنیماکس، بجای انیما و آنایما) پیشنهاد کرد.

ارسطو قبلاً آبدزک های دریایی را در حدود 330 سال قبل از میلاد بعنوان تتیون شناسایی کرد. کارولوس لینائوس یک گیاه شناس است که سیستمی برای نامگذاری گیاهان و حیوانات ایجاد کرد. در کتاب او، آبدزدک های دریایی در بین نرم تنان طبقه بندی شدند. لامارک با پیروی از تحقیقات آناتومی کویر و همکارانش، آنها را بعنوان تونیکاتا شناسایی کرد. از طرف دیگر، سرریسمانی ها ابتدا در قرن 18 ام با نام نرم تنان توصیف شدند. اگرچه یارل قبلاً بیان کرده بود که نیزه ماهی ها دارای یک کیله محوری با نام “یک ستون مهره ای میانی طویل و در حالت غضروفی نرم” هستند، با اینحال این اکتشاف الکساندر کاولسکی بود که هم نیامداران و هم نیزه ماهی ها دارای نخستین محور تیره پشت و لوله های عصبی پشتی در هنگام ایجاد رویان هستند، که نشان میدهد که آنها به مهره داران نزدیک هستند.

واژه مهره داران ابتدا توسط ارنست هاکل در سال 1866 بکار برده شد، که در آن، نیزه ماهی ها از طبقه آرکانیا زیرشاخه لپتوکاردیا بودند و همه مهره داران باقیمانده به زیرشاخه پاکیکاردیا طبقه بندی شد. در همان زمان، تونیکاتا ابتدا همراه با برایوزوانس در زیرشاخه هیماتگا از شاخه نرم تنان شامل شدند. هکل با پیروی از اکتشاف کوالسکی در نخستین محور تیره پشت در کرم حشره آبدزدک های دریایی، تونیکاتا را از شاخه نرم تنان به شاخه ورمیزها انتقال داده شد، که همچنین شامل انترونست ها بود، چون او فکر میکرد که نیامداران از قوم و خویشان نزدیک مهره داران بودند. او نام مازه داران را برای یک اجداد معمول فرضی تونیکاتا و مهره داران با تأکید بر نخستین محور تیره پشت بعنوان خصوصیت شناختی مهم توسط آنها ابداع کرد. هکل سپس مازه داران را دوباره تعریف کرد تا توناکاتا و مهره داران را شامل سازد.

در لندن، لانکستر وضعیت زیر شاخه را به اوروکورداتا، سفالوکورداتا و کرانیاتا داد که با هم شاخه مهره داران را تشکیل میدادند. این مفهوم اول شاخه مازه دارات مدرن را تشکیل داد. بالفور مهره داران لانکستر را با نام مازه داران معرفی کرد، و کرانیاتا را مهره داران نامگذاری کرد. این سیستم بعلت قدرتمندی سری خصوصیات مشترک برای بیش از یک قرن نگه داشته شده است که لانکستر تعریف کرد. باتسون استوموکورد یا دیورتیکول گونه ای انترنست را بعنوان نخستین محور تیره پشت معرفی کرد، و این حیوان را بعنوان عضوی از همیکورداتا (زیرشاخه چهارم کورداتا) طبقه بندی کرد. البته امروزه تکامل نژادی ملکولی نشان داده است که همیکورداتا گروه نزدیکی به اکینودرماتا است.
3- تکامل نژادی مازه داران: دیدگاه های سنتی و اخیر
(a) دیدگاه سنتی
دیدگاه متداولی که بیان میکند که شاخه مازه داران از سه زیرشاخه تشکیل شده است: اوروکورداتا، سفالوکورداتا و مهره داران. هر سه گروه با مالکیت یک نوتوکورد، لوله عصبی توخالی، شکاف های آبشش، اندوستایل، مایوتوم و دم پوستانال توصیف می گردند. این خصوصیات بعداً در رابطه با سناریوهای تکاملی برای مازه داران توصیف می گردد. در ضمن، مازه داران به سوپرفیلتیک دتروستومیا، همراه با اکینودرماتا و همیکورداتا تعلق دارد. تصور می شود که مازه داران از یک اجداد مشترک از دتروستومز بوجود آمده اند. با نشان دادن مفهوم سازی تاریخی شاخه مازه داران که در بالا ذکر شد، اکثر محققان قبلی در این زمینه یک سناریوی تکاملی را ایجاد کرده اند که در آن، ابتدا اوروکوردیت ها و سپس سفالوکوردیت ها و مهره داران تکامل یافتند. همچنین، چون اغلب از واژه پروتوکوردیت استفاده شده است ، روابط بین همیکوردیت های اتورونست و مازه داران مبنایی اغلب مورد بحث قرار گرفته اند.
(b) بررسی های اخیر
تکامل نژادی ملکولی روش قدرتمندی برای حل سوالات تکامل نژادی است. کاربرد آن در تکامل نژادی امتازوان منجر به طبقه بندی مجدد گروه های چندسلولی، نه تنها در سطح طبقه یا خانواده، بلکه در سطح شاخه نیز گشته است. بیلاتریان ها یا تریپوبلاست ها معمولاً به دو گروه اصلی پروتوستوم ها و دتورستوم ها طبقه بندی می گردند، همانطور که گروبن برای اولین آنرا پیشنهاد کرده است. پروتوستوم ها عمدتاً بر اساس حالت تشکیل محفظه در اکولومیت ها به دسته های کوچکتری طبقه

بندی شدند. تکامل نژادی ملکولی ابتدا بر اساس مقایسه توالی های 18S rDNA و سپس بر اساس مقایسه توالی های ژن کدگذاری پروتئین، از این طبقه بندی پشتیبانی نکرد، بلکه در عوض طبقه بندی آنها به دو گروه اصلی اکدیسوزوا و لوفوتروکوزوا را پیشنهاد کرد. گزینه اول شامل کرمک ها و جانوران مفصل دار می باشد، و گزینه دوم شامل زرفین ها، نرم تنان و کرمهای پهن می باشد. بنابراین حالت تشکیل محفظه بدن برای تکامل نژادی پروتوستوم ضروری نیست، بلکه حالت های توسعه ای مانند پوست اندازی و تقسیم مارپیچی برای سناریوهای تکاملی اساسی هستند. این طبقه بندی اکدیسوزوا-لوفوتروچوزا توسط مطالعات دیگر (مانند دسته بندی ژن هاکس) پشتیبانی شده است، اگرچه چندین گروه وجود دارد که در آنها، موقعیت های تکامل نژادی (مانند مسوزوان ها و چاتونات ها) هنوز هم نامشخص هستند.

از طرف دیگر، مطالعات اخیر در مورد تکامل نژادی ملکولی دترستوم، ژنومیک هسته ای و میتوکندری، و زیست شناسی توسعه ای تکاملی، بصورت مبهم اثبات کرده اند که خارپوستان و همیکوردیت ه یک شاخه را تشکیل میدهند، و اینکه اوروکوردیت ها، سفالوکوردیت ها و مهره داران نیز شاخه دیگری را تشکیل میدهند. گزینه اول آمبولاکراریا نام دارد و شباهت هایی با سیستم های سلوم و لاروا دارد، و گزینه دوم مازه داران نام دارد. همچنین، در شاخه مازه داران، ابتدا سفالوکوردیت ها تقسیم بندی می گردند، و سپس اوروکوردیت ها و مهره داران از گروه نزدیکی تقسیم بندی می گردند. این دیدگاه جدید از تکامل نژادی و رده بندی دتوروستوم ها دیدگاه بعدی را تشکیل میدهد، که بصورت تنوع گسترده ای از داده ها از انتظام های مختلف از بحث هایی برای آنها پشتیبانی میکند.

زناکولومورفا یک شاخه جدید است که برای دتوروستوم ها ایجاد شده است، اما این گروه را در اینجا مورد بحث قرار داده ایم، چون موقعیت تکامل نژادی آن هنوز ناپایدار است.

 

شکل 1 روابط تکامل نژادی دتوروستوم ها و تکامل مازه داران. (a) نمایش طرح گروه های دتوروستوم و تکامل مازه داران. رخدادهای توسعه ای معرف همراه با تکامل مازه دارات نیز شامل شده اند. (b) دیدگاه سنتی و (c) دیدگاه پیشنهادی برای تکامل نژادی مازه داران با توجه به روابط شاخه ای آنها.

4- سناریوهای تکاملی مازه داران
ما در اینجا چهار سناریوی اصلی را برای توضیح تکامل و منشأ مازه داران مورد بحث قرار می دهیم: فرضیه پدومورفوسیس، فرضیه اریکولاریا، فرضیه وارونگی، و فرضیه ابورال دورسالیزیشن. اولین بحث از این بحث ها مربوط به اینست که آیا بزرگسالان مازه داران اجدادی بصورت بی پایه بودند یا بصورت آزادزی. سه مبحث دیگر از لحاظ رویان شناسی تکاملی یا توسعه ای، و اینکه بدن مازه داران (خصوصاً در بزرگسالان) چطور تشکیل می گردد، از اجدادان مشترکی بوجود آمده اند. بنابراین این چهار مبحث همیشه از هم مستقل نیستند، و از بحث هایی که با آنها انطباق دارند پشتیبانی می کنند.
(a)سناریوی پادئومورفسیس: آیا اجداد آنها بی پایه بود یا آزادزی بود؟

مؤلفان مختلفی به این سوال پرداخته اند که آیا اجداد مازه داران بی پایه بودند یا آزادزی. همیکوردیت های موجود از دو گروه با سبک زندگی های مختلف تشکیل شده اند: بی پایه، پتروبرنچ های کلنی و انترونست های آزادزی. مطابق یک سناریو، دتوروستوم های اجدادی مانند پتروبرنچ های مدرن می باشد که از اسیدیان های بی حرکت تکامل یافتند. این اعتقاد وجود دارد که سبک زندگی جنبنده و آزادزی سفالوکوردیت ها و مهره داران از مرحله لاروای جنبنده از اجداد تنتاکولیت بی حرکت خود توسط پادئومورفسیس تکامل پیدا کرده اند که شکلی از هتروکرونی معادل با نئوتنی است، و در آن، مرحله لاروا از لحاظ جنسی بالغ می گردد و با جانور بالغ جایگرین می گردد. لارواسین تونیکیت (که در آن، اندام های بزرگسال در ناحیه خرطوم تکامل پیدا میکند) می تواند مثال خوبی از انتقال پادئومورفسیس باشد.

مطابق یک سناریوی دیگر یا تکامل تدریجی بزرگسالان جنبنده، اجداد مازه داران آزادزی و کرم وار است، و توالی شکل های اجدادی در مقایسه با لاروا از ارگانیسم های متقارن و جنبنده تشکیل شده است. شکل های متحرک مانند همیکوردیت های انتروپست و سفالوکوردیت ها معمولاً نزدیک به نسب اصلی در نظر گرفته می شود، درحالیکه اوروکوردیت ها نسب دورتری هستند.
از لحاظ تاریخی، اولین سناریوی اجداد بی پایه پشتیبانی زیادی دریافت کردند، چون این اعتقاد وجود دارد که اسیدیان ها مازه داران مبنایی بوده اند. 10 سال قبل بود که تکامل نژادی ملکولی با قرار دادن سفالوکوردیت ها بعنوان مبنا در بین مازه داران دیگر، ابتدا از سناریوی اجداد آزادزی پشتیبانی کرد. از آن موقع به بعد، مدارک جمع آوری شده از اجداد آزادزی مازه داران پشتیبانی میکنند.
(b) فرضیه اریکولاریا
فرضیه اریکولاریا که توسط گارستانگ پیشنهاد شده است، توضیح میدهد که بدن مازه داران چطور از یک اجداد دتوروستوم مشترک بوجود آمده است، و بر اهمیت تغییرات در شکل های لاروا تأکید میکند. مطابق این دیدگاه، جانوران اولیه بی پایا و شبیه به پتروبرنچ با لارواهای دیپلورولا منجر به بوجود آمدن اسیدیان های اولیه توسط تغییرات شکلی در لاروا و بزرگسالان شد. بزرگسالان دستگاه تغذیه خود را از شاخک های خارجی به کیسه های آبشش داخلی تغییر دادند. در لاروا، سرکومورال اجداد، باندهای ریشه دار و دسته تارهای عصبی همراه با آنها بصورت پشتی حرکت کردند تا در خط وسط پشتی به هم برسند و از هم جدا شوند، و دسته عصبی پشتی را در بدن مازه دار تشکیل دهند. در همان زمان، باند ریشه دار دور دسته تارهای عصبی و اندوستایل را در گلوی مازه دار افزایش دادند. نیلسن نسخه برعکسی از این فرضیه را بیان کرد که در آن، سیستم عصبی مرکزی مازه دار از حلقه پوستورال باند ریشه دار در لاروای دیپلورولا تکامل پیدا کرد.

از دیدگاه حالت تشکیل لوله عصبی پشتی در رویان های نیزه ماهی، مشخص شد که تشکیل لوله عصبی توسط پیچیده شدن نورکتودرم فرضی پس از کمالگی رخ میدهد. این مرحله از رویان های نیزه ماهی هیچ ساختار مربوط به باندهای ریشه دار سرکومورال ندارد. در حقیقت، این مسئله محتمل تر است که لوله عصبی پشتی و توخالی را بعنوان لوله تکامل یافته بصورت مستقل از باند ریشه دار لاروای دیپلورولا بدانیم. از این لحاظ، فرضیه اریکولاریا به نظر می رسد که در مطالعات اخیر کم رنگ شده باشد.
(c) فرضیه وارونگی
بحث های اخیر در مورد منشأ بدن مازه داران در مقایسه با پروتوستوم ها بیشتر بر روی وارونگی محور پشتی-بطنی بدن مازه دار متمرکز هستند. این ایده به دوران اوایل قرن نوزدهم بر می گردد، وتقی که جفروی سینت هیلر آناتومی جانوران مفصل دار و مهره داران را مقایسه کرد. در جانوران مفصل دار و انلیدها، سیستم عصبی مرکزی در قسمت پشتی دستگاه گوارش عمل میکند، و بنابراین این گروه ها بعضی اوقات نوتونورالیا نامیده می شوند. بعبارت دیگر، به نظر می رسد که محور D-V بین انلیدها و مهره داران وارونه باشد.
حدود 140 سال بعد این نظریه توسط اکتشاف ژن های مسئول برای تشکیل محور D-V، اعضای رمزگردانی پروتئین های خانواده ، پروتئین های استخوان-مورفوژنیک و پروتئین مورفوژنیک آنتی-دورسلایزینگ زنده شد. در ، Dpp بصورت طرف پشتی رویان و عملکردهای دورسلایزشن رویان بیان می شود، درحالیکه Sog در طرف پیشین رویان و عملکردها در ونترالیزیشن بیان می گردد. برعکس، در ، BMP در طرف پیشین رویان و کوردین در طرف پشتی قرار دارد.

سپس این سوال پیش می آید که کی و کجا در تکامل نژادی دتوروستوم وارونگی محور D-V رخ میدهد. اکنون مشخص است که وارونگی بین مازه داران و دتوروستوم های غیر مازه ای رخ داد. در اکینودرمز و همیکرودیت، BMPدر طرف دورنر رویان و کوردین در طرف دهانی آن قرار دارد. برعکس، در رویان های سفالوکوردیت، BMP در طرف پیشین و کوردین در طرف پشتی قرار دارد. یک کرم بلوط است که تخم های بارور شده آن مستقیماً به بزرگسال تبدیل می شود بدون اینکه مرحله لاروا داشته باشند. در این گونه، جهت دهان-بطن رویان ها بصورت جهت بطنی-پشتی در بزرگسالان در می آید. بنابراین وارونگی محور D-V به نظر می رسد که در حین تکامل مازه داران رخ داده باشد.

البته چندین مطالعه، تشکیل یک ساختار پشتی و عصبی شبیه به لوله را در بزرگسالان کرم بلوک اثبات میکنند، که یادآور تشکیل لوله عصبی پشتی رویان های مازه داران است. باید بیان کنیم که فرضیه وارونگی ضرورتاً نمی تواند رخداد ساختار های خاص-مازه داران یا نوتوکورد را توضیح دهد. نوتوکورد یک ساختار پشتی و وسطی است، که با سازمان دهنده رویان های مهره داران همراه است. بنابراین فرضیه وارونگی را می توان در رابطه با تشکیل مجدد ساختارهای پشتی خاص-مازه داران از رویان تعریف کرد.
(d)فرضیه ابورال-دورزالیزیشن
فرضیه ابورال-دورزالیزیشن (A-D) برای توضیح مکانیزم های توسعه ای موجود در تکامل بدن مازه داران از اجداد دتوروستوم مشترک پیشنهاد شد. فرضیه ابورال-دورزالیزیشن بر اساس تکامل نژادی دتوروستوم اخیر است و بر رخداد لاروای شبه-ماهی یا شبه-بچه قورباغه بعنوان یک رخداد توسعه ای مهم تأکید دارد که منجر به تکامل مازه داران شد. همانطور که رد سفالوکوردیت ها و مهره داران بسیار دیگری دیده می شود، شکل لاروانی FT ممکن است با استراتژی توسعه ای آنها برای قرار گرفتن در سکونتگاه های جدید متناسب باشد؛ بنابراین شکل لاروا در حین دگردیسی برای ایجاد شکل بزرگسال تغییر زیادی نمی کند.
اول اینکه اکنون بر روی این دیدگاه همرایی وجود دارد که اجداد مازه داران آزادزی بودند و اینکه سفالوکوردیت ها خصوصیات مازه داران اجدادی خود را حفظ کرده اند. دوم اینکه ویژگی های مازه داران مانند نوتوکرود، لوله عصبی پشتی، مایوتوم، دم پوستانال، شکاف های حلقوی، و اندوستایل در رابطه با عملکردهای آنها دوباره بررسی می گردند، و به نظر می رسد که

چهار ویژگی اول عمدتاً با حرکت همراه هستند، درحالیکه دو ویژگی آخر مربوط به سیستم گوارشی هستند. مطالعات اخیر وجود ژن های وابسته به تشکیل شکاف های حلقوی را در مازه داران آشکار می سازند. استوموکورد یک قسمت اضافی پیشین گلو در خرطوم کرم های بلوط است. در سال 1886، باتسون یک همانندی تکاملی این ارگان یا نوتوکورد مازه داران را پیشنهاد کرد که این جاندار را در گروه همیکوردیت قرار می دهد. یک مطالعه تکاملی اخیر اثبات کرده است که FoxE معمولاً

در استوموکورد و اندوستایل مازه داران بیان می گردد، که نشان میدهد که استوموکرود از لحاظ تکاملی به اندوستایل وابسته است تا اینکه به نوتوکورد وابسته باشد. بعبارت دیگر، دو ساختار همراه با سیستم گوارش قبل از جدایی مازه داران از دتوروستوم های غیر-مازه دار تکامل پیدا کردند، اگرچه این سیستم عملکردهای پیچیده تری را در مازه داران توسعه داد.

سوم اینکه هر چهار ویژگی باقیمانده ارتباط عمیقی با تکامل لاروای FT دارند، که نوع لاروای جدیدی است که با استفاده از دم خود شنا میکند. بنابراین رخداد لاروای FT در دتوروستوم ها برای درک منشأ های مازه داران مهم است. باید تأکید کرد که همه ساختارها از طریق امبریوجنسیس تا ایجاد لاروا تشکیل می گردند. این مسئله نشان میدهد که یک مقایسه رویان شناختی بین دتوروستوم های مازه دار و غیر مازه دار میتواند اولین قدم برای توصیف مکانیزم های توسعه ای منشأ مازه داران باشد، مانند ساختارهای مطابق با لوله عصبی پشتی و نوتوکرود که در رویان کرم بلوط وجود دارد. دم آن احتمال دارد که با تشکیل تیلباد همراه باشد، که احتمالاً بعنوان یک سازمان دهنده برای طولانی شدن دم در رویان های مازه داران عمل میکند. بنابراین بهتر است که بپرسیم که آیا این ساختارها در رویان های مازه داران بتازگی تشکیل شده اند، بجای اینکه دنبال همانندی های ممکن با ساختارهای دیگر لاروا و رویان های کرم بلوط باشیم.

از لحاظ رویان شناختی، نوتوکورد و لوله عصبی بعنوان اندام های پشتی-میانی شناخته شده اند که در تشکیل بدن مازه داران عمیقاً نقش دارند. رویان اولیه دتوروستوم های غیر مازه دار از دیدگاه قطب گیاهی، متقارن است، که احتمال تشکیل ساختارهای پشتی-میانی را در همه جا نشان میدهد. البته حقیقت اینست که این ساختارها فقط در طرف پشتی تشکیل می شوند، که با طرف مقابل دهان در رویان های دتوروستوم غیر مازه دار مطابقت دارد. بعبارت دیگر، فرضیه ابورال-دورزالیزیشن بیان میکند که طرف دهانی بعلت تشکیل دهان از لحاظ فضایی محدود است بطوریکه اندام های پشتی-میانی این اجازه را دارند که در طرف دهانی رویان های مازه دار اجدادی تشکیل گردند. بنابراین دورسالیزیشن طرف بطنی رویان اجدادی ممکن است رخداد توسعه ای کلیدی باشد که منجر به تشکیل بدن مازه دار مبنایی می گردد. فرضیه ابورال-دورزالیزیشن در هنگام مقایسه با فرضیه وارونگی، بر نقش تشکیل ساختار پشتی-میانی تأکید دارد که از لحاظ ساختگی به نظر می رسد که وارونگی محور D-V باشد.

بطور خلاصه، از میان چنیدن سناریو در مورد منشأ و تکامل مازه داران، فرضیه وارونگی و فرضیه ابورال-دورزالیزیشن باید بصورت متقابل تعریف گردند تا به درک بهتری از مکانیزم های evo-devo برسیم.
5- طبقه بندی مجدد مازه داران

بر اساس مسائل بیان شده در بالا، ما معتقدیم که موقعیت رده بندی مازه داران باید بررسی مجدد گردد. ما یک سوپرشاخه مازه داران را پیشنهاد میکنیم که در زیر توضیح داده شده است. بعضی از متن های مدرن طبقه بندی های مشابهی برای مازه داران دارند، اما ملاحظات کامل این رده بندی را بیان نکرده اند.
(a) مازه داران بعنوان یک سوپرشاخه

 

با استفاده از تکنیک های تکامل نژادی ملکولی، پروستوزوم ها اکنون به دو گروه تک شاخه ای لوفوستروکوزوا و اکدیسوزوا طبقه بندی مجدد شده اند. این دو طبقه توسط مسیرهای توسعه ای مختلف آنها قابل تشخیص هستند. گزینه اول توسط شکاف مارپیچی توصیف می گردد، و گزینه دوم توسط پوست اندازی خارجی توصیف می گردد. با پشتیبانی قوی از تکامل نژادی ملکولی، فاصله عمیق بین لارواهای FT و دیپلورولا در بین دتوروستوم ها طبقه بالاتری از شاخه را تشکیل میدهند.

بنابراین لوفوتروکوزوا، اکدیسوزوا، امبولاکراریا و مازه داران در اینجا هر یک در سطح سوپرشاخه طبقه بندی می گردند، و سپس پروتوزمیا و دتوروستوم در سطح قلمرو فرعی طبقه بندی می گردند. این دو قلمرو فرعی را می توان به زیر قلمروی بیلاتریا از قلمرو انیمالیا وارد ساخت. رخداد لاروای FT تا حد زیادی در منشأ مازه داران وجود دارد؛ بنابراین لاروای FT را می توان بعنوان پشتیبان سوپرشاخه مازه داران مشاهده کرد. این اولین دلیل اصلی برای پیشنهاد سوپرشاخه مازه داران است.
(b) سفالوکوردیت، اوروکوردیت، و مهره داران بعنوان شاخه های مختلف

متازوان ها تقریباً در 34 شاخه طبقه بندی می گردند. البته فقط تعدادی از آنها توسط ساختار شناختی خاص قابل شناسایی هستند. بصورت مطابق با این طبقه بندی، اوروکوردیت و مهره داران دارای ویژگی های ساختاری خاص خود هستند که از شناسایی آنها بعنوان شاخه پشتیبانی میکند. این دلیل دوم برای پشتیبانی از سوپرشاخه مازه داران است، که از سه شاخه سفالوکوردیت ، اوروکوردیت و مهره داران تشکیل شده است.
(i) سفالوکوردیت
سفالوکوردیت ها یا لانسلیت ها فقط حدود 35 گونه کوچک را تشکیل میدهند که موجوداتی شبیه با ماهی هستند که در ماسه لانه می کنند. آنها اغلب اکرانیات نامیده می شوند. اگرچه آنها هیچ ساختار مطابق با قلب یا چشم های سازمان یافته ندارند، با اینحال آنها تغذیه سازماندهی شده و سیستم گوارش مناسبی را دارا هستند. همچنین، مایوتوم های شبیه به مهره داران از لاروای حلقه ای به شکل بزرگسال در می آیند.

شباهت شکلی لانسلت های موجود خیلی زیاد است. این ممکن است قابل انتساب به تنوع اخیر آنها نباشد چون زمان جدایی آخرین اجداد مشترک سه نسل موجود برآورد می کردد که 162 میلیون سال پیش باشد. این شکل های موجود یادآور بعضی از فسیل ها با بدن های مشابه هستند که به تاریخ قبل از 500 Ma بر می گردند. بعلاوه، این شباهت را می توان بعنوان یک اساس شکلی توضیح داد. وجود تنوع آلل گسترده مشخص شده توسط ژنوم کشف رمز شده یک Branchiostoma floridae می تواند از این نظریه پشتیبانی کند. ژنوم نیزه ماهی به نظر می رسد که در بین مازه داران مبنا باشد.
حالت رویان نیزه ماهی در کلاد دتوروستوم غیر مازه دار و کلاد اوروکوردیت-مهره دار بصورت متوسط به نظر می رسد. برای مثال، لاروها پس از بیرون آمدن از تخم شروع به حرکت می کنند که خصوصیتی است که در دتوروستوم های غیر مازه دار معمول است. البته پس از مدتی حرکت ریشه دار با انقباض دم ماهیچه ای جایگزین می گردد. نوتوکورد نیزه ماهی توسط جدا شدن از ناحیه پشتی ارکنترون تشکیل می گردد، و خصوصیات ماهیچه ای را نشان میدهد که در گروه های مازه داران دیگر یافت نمی شود.

بنابراین سفالوکوردیت ها ویژگی های بسیاری را نشان میدهند که در اجداد مازه داران دیده میشود. البته خصوصیات شکلی، فیزیکی و ژنومی آن بی نظیر است؛ بنابراین آنها را باید بعنوان یک شاخه تشخیص داد.
(ii) اوروکوردیت

اوروکوردیت ها سه طبقه از حدود 3000 گونه موجود را تشکیل میدهند. دو رده از اسیدیان ها شامل انتروگونا و پلروگونا است. به نظر می رسد که آنها بعنوان متخصصان فیلتر-تغذیه تکامل یافته باشند. بخاطر تنوع سبک زندگی آنها، روابط تکاملی آنها بصورت بحث انگیز باقی می ماند. تکامل نژادی ملکولی اخیر نشان میدهد که تالاشیان ها در کلاد انتروگونا شامل می باشد. موقعیت فیلوژنیک لارواسین ها هنوز مبهم و نامشخص است. بعضی از مؤلفان بر موقعیت مبنای آن در بین اوروکوردیت ها اصرار دارند ، درحالیکه بعضی از مؤلفان نیز آنرا در کلاد پلوروگونا قرار می دهند.

یک ویژگی متمایز کننده که اوروکوردیت ها را بعنوان یک شاخه توصیف میکند اینست که آنها تنها گروه جانداری هستند که مستقیماً می توانند سلولز را بگیرند، اما متازوان ها اینطور نیستند. همانطور که در اوایل قرن 19 مشخص شد، کل بدن اوروکوردیت بزرگسال دارای پوشش ضخیمی است؛ یک مؤلفه اصلی این پوشش تونیسین است، که نوعی سلولز است. این پوشش ممکن است بعنوان یک ساختار محافظتی خارجی عمل کند و بدون تردید بر روی تکامل سبک زندگی های مختلف در این گروه تأثیر می کذارد. فسیل Early Cambrian از جنوب چین، شکل خارجی مشابه با اسیدیان های موجود را نشان میدهد، که نشاندهنده اینست که اسیدیان های اول نیز دارای پوشش بوده اند.
سلولز توسط یک ترکیب پروتئینی بزرگ در غشای پلاسما ترکیب می گردد، که ترکیب پایانی نام دارد. دو آنزیم کلیدی برای بیوسنتز سلولز، سلولاز و سینتاس هستند. ژنوم Ciona حاوی کپی واحدی از CesA است. تکامل نژادی ملکولی نشان میدهد که Ci-CesA در کلاد StreptomycesCesA شامل است که نشان میدهد که ژن CesA باکتریایی احتمالاً بصورت افقی به داخل ژنوم اجداد پوشش دار وارد شد. جالب اینکه Ci-CesA پروتئینی با دامنه CesA و دامنه سلولز را رمزگذاری میکند. Ci-CesA در روپوست های لاروا و بزرگسال قرار دارد. عملکرد آن در بیوسنتز سلولز از روی جهشی با نام نوجوان در حال شنا مشخص شد، که در آن، عنصر افزاینده Ci-CesA یک جهش ترانهشگر است و بنابراین دارای فعالیت بیوسنتز سلولز نیست.
بنابراین همراه با ویژگی های دیگری که اوروکوردیت ها را توصیف میکنند، توانایی بیوسنتز سلولز برای تشکیل یکگ ساختار پوششی جدا از طبقه بندی اوروکوردیت در سطح شاخه پشتیبانی میکند.
(iii) مهره داران
این مسئله مورد قبول است که مهره داران ویژگی های متمایز کننده ای دارند که در متازوان های دیگر یافته نمی شود. این ویژگی ها شامل سینه عصبی، استخوان بندی درونی، سیستم ایمنی انطباقی، ساختمان ژنوم، پلاکود و موارد دیگر می باشد.
سینه عصبی. دیدگاه اخیری در مورد تکامل مازه دارات، که در بالا ذکر شد، نشان میدهد که مهره داران از اجداد شبیه به نیزه ماهی تکامل پیدا کردند، که انتقالی از تغذیه فیلتری را به شکارگری فعال در مهره داران اجدادی می باشد. سینه عصبی یک خصوصیت کلیدی مهره داران است که در توسعه سر و فک ها دخیل است. این جمعیت سلولی رویانی است که از مرز صفحات عصبی پدیدار می گردد. این سلول ها جابجایی زیادی دارند و تنوع سلول ها را افزایش میدهند. شبکه تنظیمی ژن (GRN) بعنوان اساس تشکیل سینه عصبی به نظر می رسد که بعنوان یک نوآوری مهره داران حفظ شده باشد. سیگنال های القای مرزی از الکتودرم مهره داران تعیین کننده های مرز عصبی را تحریک میکند. این سیگنال های القایی با تنظیم کننده های مرز عصبی همکاری میکند تا پیدایش تنظیم کننده های سینه عصبی را متعادل سازد. تنظیم کننده های سینه عصبی ژن های اندام مجری زیادی را فعال می سازند، که هر کدام از آنها واسط جبه مختلفی از رخ مانه سینه عصبی است.
نشان داده شده است که امفیکسوس دارای تنظیم کننده های سینه عصبی ومدار فرعی اندام مجری کنترل کننده جابجایی و لایه لایه شدن سینه عصبی نیست.

 

شکل 2 ویژگی هایی که مهره داران را بعنوان یک شاخه توصیف می کنند. (a)ویژگی های مشترک اصلی مهره داران مختلف. لامپری ها و ماهی های هاگ دارای بافت های معدنی نیستند. برعکس، ماهیهای غضروفی استخوان غشایی گسترده ای را ایجاد میکنند. البته آنها توانایی ایجاد استخوان اندوکوندرال را ندارند. (b)GRN سینه عصبی در مهره داران. فلش های سیاه نشاندهنده روابط متقابل تنظیمی متغیر از لحاظ تجربی است. (c) طبقه بندی ژنوم های متازوان در یک فضای چند بعدی از توابع ملکولی. دو مؤلفه اصلی اول نمایش داده شده اند که بترتیب مسئول 20 و 15 درصد تغییر هستند. حداقل سه دسته مشخص شده است که شامل دسته مهره داران، دتوروستوم بی مهره و گروه اکدیسوزان می باشد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله ایمن سازی دهانی با ذرات نانو پادگندرجفتی و ا

پنج شنبه 95/3/6 2:57 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله ایمن سازی دهانی با ذرات نانو پادگندرجفتی و ایمن سازی تقویت زیرپوستی، واکنش های پادتن بدنی و مخاطی بلند مدت در موش ها را تحریک می در word دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله ایمن سازی دهانی با ذرات نانو پادگندرجفتی و ایمن سازی تقویت زیرپوستی، واکنش های پادتن بدنی و مخاطی بلند مدت در موش ها را تحریک می در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه مقاله ایمن سازی دهانی با ذرات نانو پادگندرجفتی و ایمن سازی تقویت زیرپوستی، واکنش های پادتن بدنی و مخاطی بلند مدت در موش ها را تحریک می در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود پروژه مقاله ایمن سازی دهانی با ذرات نانو پادگندرجفتی و ایمن سازی تقویت زیرپوستی، واکنش های پادتن بدنی و مخاطی بلند مدت در موش ها را تحریک می در word :

ایمن سازی دهانی با ذرات نانو پادگن-جفتی و ایمن سازی تقویت زیرپوستی، واکنش های پادتن بدنی و مخاطی بلند مدت در موش ها را تحریک می کند

ساوانا ای. هاو، جولکا اچ. کونجوفکا

چکیده
عوامل بیماری زای ناشی از غذا یا آب میزبان خود را از طریق سطوح مخاطی روده ای مورد هجوم قرار می دهند، و بنابراین واکس های دهانی مؤثر تا حد زیادی بیماریهای مسری را کاهش میدهند. ماهیت پادگن و همچنین حالت درونی سازی آن در مخاط روده ای بر روی واکنش های ایمنی تأثیر می گذارد. ما نشان میدهیم که اوالبومین پادگن پروتئین مدل (Ova) از طریق دهان (p.o.) تحمل دهانی (OT) را تحریک میکند که توسط واکنش پادتن بدنی lgG1 توصیف می گردد، که نمی توان آنرا توسط ایمن سازی زیرپوستی (s.c.) با Ova با دوای ممد فروند (CFA) تقویت کرد. lgA روده ای تولید شده در واکنش نسبت به تغذبه Ova با گذشت زمان کاهش پیدا کرد و توسط مدیریت Ova ترکیب شده با 20 nm از ذرات نانو (NP-Ova) تغییر داده شد. مدیریت p.o. از IgG1/IgG2c بدنی Ova-NP و مخاط روده ای برای تراوش IgA را تحریک میکرد. این واکنش ها توسط ایمن سازی s.c. با ایمن سازی p.o. یا Ova+CFA همراه با Ova-NP تقویت می شدند. البته فقط در سرم موش های تقویت شده توسط s.c. و پادتن های مخاطی چگالی محلول ها پس از آماده سازی بمدت 6 ماه در اندازه بالا باقی ماندند. برعکس، آماده سازی s.c. با Ova-NP پادتن های سرم با سلطه IgG1 را تحریک می کرد، اما مخاط روده ای را برای تراوش IgA ، حتی پس از ایمن سازی ثانوی p.o. با Ova-NP آماده نمی کرد. این نتایج نشان میدهند که Ova ترکیب شده با NP ها به شکل ایمن زا به محیط درمانی داخلی می رسد، و اینکه ایمن سازی مخاطی با Ova-NP برای القاء واکنش ایمنی Th1/Th2 قطبیده و همچنین واکنش IgA روده ای ضروری است. همچنین، آماده سازی مخاطی با Ova-NP همراه با تقویت s.c.واکنش های حافظه مخاطی و بدنی را تحریک میکند. این یافته ها برای ساخت واکسن های مخاطی موثر مهم هستند.

مقدمه
اغلب عفونت های انگلی، ویروسی و باکتریایی در سطوح مخاطی رخ میدهند و بنابراین ساخت واکسن های مخاطی مؤثر تا حد زیادی بیماریهای عفونتی و مسری را کاهش میدهد. البته این کار عمدتاً بخاطر ثبات ضعیف، بالاگیری، و ایمن زایی پادگن های مخاطی مشکل است. در نتیجه، واکسن های مخاطی خیلی کمی در حال حاضر برای استفاده در انسان ها مجاز می باشند. واکسن های دهانی خصوصاً برای ایمن سازی گسرتده راحت هستند، چون آنها در تزریقات پراگوارشی ترجیح داده می شوند و استفاده از آمپول و سرنگ را حذف میکنند. واکسن های دهانی برای اینکه مؤثر باشند باید بطور مؤثر در سطوح مخاطی دورنی گردند و عامل تأثیرگذار مختص به پادگن، و همچنین واکنش سلول های B و T را تحریک کند. پادگن های مخاطی خصوصاً برای محافظت در مقابل عوامل بیماریزا و زهرابه های آنها مهم هستند، که می تواند پادگن های مخاطی را خنثی سازد و دسترسی آنها به محیط درمانی داخلی را محدود سازد. IgA تراوشی می تواند میکرو ارگانیسم ها و زهرابه ها را خنثی سازد و از تماس آنها با مانع سلولی مخاطی جلوگیری کند. خصوصاً مشخص شد که IgA روده ای سم وبا را خنثی می سازد و جنبدگی سالمونلا را کاهش میدهد و همچنین توانایی باسیل شیگلا برای هجوم بر بافت پوششی روده ای را کاهش میدهد. همچنین، مشخص شد که انتقال دهانی پادگن های IgA خاص از موش ها در مقابل عفونت های باکتریایی مانند ، ، و حفاظت میکنند. IgA علاوه بر کمک به به دام انداختن پادگن ها در مخاط روده ای، برای بیرون انداختن پادگن ها از محیط درمانی داخلی در لومن روده ای از طریق ترانسیتوسیز، و همچنین انتقال پادگن های لومن به بافت های خلطی زیرین برای آغاز واکنش های ایمنی نیز مهم است. اگرچه واکسیناسیون پراگوارشی پادگن های بدنی و حفاظت در مقابل بعضی از عوامل بیماریزای مخاطی مانند HPV، ویروس های فلج اطفال و آنفولانزا را تحریک میکند، و واکسیناسیون

مخاطی پادتن های بدنی و مخاطی موضعی را تحریک میکند که حفاظت در مقابل عوامل بیماریزای مخاطی مانند HIV، روتاویروس، نورو ویروس، و را ایجاد میکنند. بنابراین، تأثیر و کارایی یک واکسن دهانی تا حد زیادی به توانایی واکسن برای تحریک تولید بلند مدت پادتن ها در سطوح مخاطی بستگی دارد. همچنین، برای افزایش کارایی فرمول بندی واکنش، استراتژی های ایمن سازی مختلفی مورد استفاده قرار می گیرند. سیستم ایمن سازی تقویت-اصلی بر روی موضعی

سازی و قدرت واکنش ایمنی، و در نتیجه بر روی کارایی واکسن تأثیر می گذارد. ایمن زایی بسیاری از فرمول بندی های واکسن ها به مدیریت همزمان آنها با دوای ممد بستگی دارد. البته نگرانی های امنیتی در مورد استفاده از دواهای ممد وجود دارد. همچنین، کاهش زهراگینی واکسن های زنده که برای ایمن سازی مخاطی ایجاد می گردد، نگرانی هایی را پیش می آورد که آسیب های تقلیل داده شده ممکن است باعث برگشت، راه اندازی، یا تشدید بیماری های خود ایمن گردند، و یا باعث بیماری هایی در افراد ایمن-سازگار شده شود.

برای غلبه بر بعضی از این مشکلات، استفاده از ذرات در مقیاس نانو بعنوان ابزاری برای استفاده همراه با پادگن ها یا داروها متداول شده است. NP هایی با اندازه های مختلف از موادی با زیست تجزیه پذیر ساخته شده اند می توان آنها را با پادگن های بسیاری ترکیب کرد، و بنابراین بصورت بالقوه ایمن هستند و در عین حال ایمنی در مقابل عوامل بیماریزای بسیاری را تحریک میکنند. NP های بزرگتر از 200 نانومتر بعلت توانایی خود برای حمل مقدار زیادی از پادگن، عمدتاً همراه با پادگن ها

استفاده می گردند. البته NP های کوچک تر نیز می توانند به مانع مخاطی نفوذ کنند و در سطوح مخاطی بصورت موثرتری در مقایسه با NP های بزرگتر، درونی سازی گردند. ما نشان دادیم که سلول های مخاطی روده ای p.o. همراه با NP های 20 و

40 نانومتری را درونی می سازند، که سپس به گره

های لنفاوی میان روده ای (MLN) انتقال داده می شوند. ما در اینجا اثبات میکنیم که پادگن ترکیب شده با NP ، p.o. هایی را مدیریت میکند که به شکل ایمن زا به محیط درمانی داخلی می رسند و پادگن های بدنی و مخاطی را تحریک میکنند. ما همچنین نشان میدهیم که آماده سازی مخاطی با Ova-NP برای یک واکنش ایمنی Th1/Th2 بدنی ترکیبی ضروری است. بعلاوه، آماده سازی مخاطی با Ova-NP همراه با ایمن سازی تقویت s.c. برای تحریک سرم های بلند مدت IgG1 و IgG2c و همچنین IgA روده ای ضروری بود. این یافته ها مفاهیمی برای ساخت واکسن های مخاطی و استراتژی های ایمن سازی تقویت-اصلی دارند. این مطالعه همچنین به درک مکانیزم های اساسی کمک میکند که بر واکنش های ایمنی برای پادگن های دهانی غالب هستند.

مواد و روشها
بیانیه اخلاقی
این مطالعه در تطابق شدید با پیشنهادات راهنمای مراقبت و استفاده از حیوانات آزمایشگاهی از سازمان های ملی بهداشت انجام شد. این پروتکل توسط هیئت مراقبت و استفاده از حیوانات آزمایشگاهی دانشگاه جنوبی ایلی نویز اثبات شد. حیوانات توسط تسهیلات آموزشی، فنی و پرسنل دامپزشکی نگهداری می شدند.

حیوانات، واکنشگرها و پادتن ها
برای این مطالعات، از موش های نر و ماده C57BL/6 با سن 6 تا 8 هفته استفاده شد. Chicken Ova بعنوان پادگن پروتئین مد استفاده شد. ذرات نانوی پلی استیرن فلورسنت با تغییر اسید کربوکسیلیک با Ova ترکیب شد و هر دسته ای از NP های جفتی توسط نقطه-لکه تحلیل شد. پادتن های ضد Ova خرگوش در ترکیب با streptavidin-FITC برای شناسایی Ova و Ova-NP بعنوان لکه های نقطه ای استفاده شد. پادتن های IgA ، IgG1 و IgG2c ضد موش از بز ترکیب شده با فسفاتاز قلیایی برای تعیین چگالی محلول پادتن در عصاره های سرم و سرگینی از موش های ایمن شده استفاده می شدند.
مدیرین Ova و Ova-NP در موش ها
برای ایمن سازی های p.o. موش ها بمدت 4 ساعت گرسنه نگه داشته شدند، و سپس (کنترل)، و یا دوز معادل با Ova با استفاده از یک آمپول در روزهای 0، 3، 6 و 8 از طریق شکم به بدن آنها وارد شد. بطور کلی، موش ها (کنترل)، ، و (بصورت Ova-NP یا محلول Ova) دریافت کردند. برای ایمن سازی، NP ها تا تقلیل داده شدند. در آزمایشات دیگر، موش ها توسط p.o. با Ova-NP یا s.c. با از Ova-NP ، و سپس p.o. تقویت شده با از Ova-NP رقیق شده در PBS تا 10 درصد نسبت به غلظت اولیه خود به اندازه 2 درصد آماده سازی شدند.

جمع آوری قرص های مدفوعی و نمونه های خون
قبل از ایمن سازی و هر هفته پس از آن، قرص های مدفوعی از هر موش جمع آوری شد و در PBS حاوی 002 درصد آزید سدیم تا غلظت نهایی 100 میلی گرم ماده خشک/میلی لیتر از PBS رقیق شد. قرص های مدفوعی رقیق شده همگن شدند و سپس بمدت 10 دقیقه در معرض نیروی گریز از مرکز g × 10000 قرار داده شدند. شناور خالی از باقیمانده های مدفوعی جمع آوری شدند و در دمای -20 درجه سانتیگراد تا زمان تحلیل بعدی ذخیره شدند. نمونه های خون از طریق رگ دم با استفاده از یک سوزن 30 g جمع آوری شدند، و سرم در دمای -20 درجه سانتیگراد تا زمان تحلیل بعدی ذخیره شد.
تعیین چگالی محلول پادتن مختص به Ova در عصاره های سرم و مدفوعی با استفاده از معیار ELISA

صفحات 96 حفره ای با ته پهن با از محلول Ova در بافر پوشش دهی روکش کاری شدند و در طول شب در دمای 4 درجه سانتیگراد نگه داشته شدند. پس از اینکه پادگن رها شده برداشته شد، حفره ها بمدت یک ساعت در دمای 37 درجه سانتیگراد با از بافر انسداد مسدود شدند. اگرچه آلبومین سرم گاوی (BSA) اغلب برای معیارهای ELISA استفاده می گردد، با اینحاب برای اجتناب از خطاهای آزمایشی ناشی از واکنش های بین BSA و پادتن های مختص به Ova و همچنین واکنش

های بین Ova و پادتن های شد BSA، از ژلاتین خوکی استفاده شد. پس از انسداد، صفحات سه بار با PBS حاوی 005 درصد Tween-20 و 002 درصد آزید سدیم با استفاده از یک شوینده اتوماتیک شسته شدند. پس از شستشو، از نمونه به ستون اول حفره ها اضافه شد و سپس در حفره های متوالی بافر انسداد رقیق شد و در طول شب در دمای 4 درجه سانتیگراد پرورانده شدند. سپس صفحات سه بار شسته شدند و سپس به هر حفره از IgG1 ، IgG2c یا IgA ضد موش از بز ترکیب

شده با APاضافه شد، که به اندازه رقیق شدند و در بافر انسداد قرار داده شدند و بمدت 2 ساعت در دمای اتاق پرورانده شدند. سپس صفحات سه بار شسته شدند و فعالیت AP توسط اضافه سازی از زیرلایه AP آزمایش شد و سپس بمدت 20 دقیقه در دمای اتاق و به دور از نور پرورانده شدند. سپس واکنش با متوقف شد و مقدار جذب در 405 نانومتر با استفاده از یک صفحه خوان خوانده شد. چگالی های محلول پادتن بصورت مقدار از بالاترین رقیق سازی متقابل بیان می گردند که مقدار OD به اندازه دو برابر کنترل منفی بدست می آید.

تحلیل آماری
هر آزمایش دوبار تکرار شد. داده ها با استفاده از راهکارهای ANOVA از نرم افزار SAS تحلیل شدند. میانگین گروه ها با استفاده از آزمایش Student’s t-test یا راهکار مقایسه چندگانه Tukey جداسازی شدند و بصورت خیلی متفاوت با در نظر گرفته شدند. داده ها بصورت میانگین انحراف استاندارد بیان شدند.
نتایج
مدیریت p.o. از Ova-NP سرم IgG2c/IgG1 و IgA روده ای را تحریک میکند، درحالیکه تغذیه Ova سرم پادتن های IgG1-غالب و IgA روده ای کوتاه مدت را تحریک میکند
ما بررسی کردیم که آیا مدیریت Ova ترکیب شده با p.o. های NP (و نه OT) ایمنی مختص به پادتن ها را تحریک میکند. OT یک پادتن خوراکی را ایجاد میکند که توسط کاهش در عملکردهای سلول T، متوقف سازی سرم IgE، IgG2a وابسته به Th1، و همچنین واکنش های IgA مخاطی توصیف شده است. بنابراین ما برای کنترل پروتکل ایمن سازی ، دوز بالایی از Ova برای کاهش OT را استفاده کردیم تا بررسی کنیم که آیا تحویل Ova از طریق NP ها OT را لغو میکند یا نه. همچنین، گروهی از موش ها با دوز پایینی از Ova محلول تغذیه شدند تا این امکان از بین برود که واکنش های ایمنی مشاهده شده در موش های ایمن شده Ova-NP بعلت دوز پادگن هستند. یک ویژگی دیگر OT متوقف سازی واکنش بدنی و همچنین واکنش ایمنی روده ای نسبت به نمایش پادگن بعدی است. بنابراین در روز 28 ام پس از آخرین مدیریت Ova محلول، s.c. با به موش ها تزریق شد. موش هایی که به آنها Ova داده شده بود چگالی محلول IgG1 سرم بالاتری را در روزهای 7، 14 و 28 در مقایسه با موش های کنترل و موش هایی که p.o.Ova-NP به آنها داده شده بود نشان دادند. همانطور که پیش بینی می شود، هیچ IgG1 سرم مختص به Ova در موش های کنترل در روزهای 7، 14 یا 28 شناسایی نشد. تزریق s.c. از در روز 28 ، سرم IgG1 را در موش های کنترل تحریک کرد و تا حد زیادی چگالی محلول سرم IgG1 را در موش هایی تقویت کرد که Ova-NP به آنها داده شده بود، اما در موش هایی که محلول Ova به آنها داده شده بود اینطور نبود. در مقایسه با این، موش هایی که Ova-NP به آنها داده شده بود محلول چگالی سرم IgG2c بالاتری را در روز 14 در مقایسه با موش های کنترل و تغذیه شده با Ova نشان دادند. ایمن سازی s.c. تا حد زیادی چگالی محلول سرم IgG2c برای موش های Ova-NP و تغذیه شده با Ova تقویت کرد، درحالیکه موش های کنترل هیچ چگالی محلول سرم IgG2c را قبل یا بعد از ایمن سازی s.c. نشان دادند.

شکل 1 – واکنش های پادتن در سرم موش های تغذیه شده با p.o. و محلول Ova ، Ova-NP یا PBS

شکل 2 – واکنش های IgA روده ای در موش های تغذیه شده با p.o. و محلول Ova ، Ova-NP یا PBS

شکل 3 – شکل 2 –چگالی محلول پادتن های سرم ها در موش های تغذیه شده با p.o.و Ova-NP پس از آماده سازی p.o. یا s.c. با Ova-NP

موش های تغذیه شده با Ova-NPمحلول چگالی سرم IgG2c نسبتاً بالاتری در روز 42 در مقایسه با چگالی محلول موش های کنترل و موش های تغذیه شده با Ova داشتند. برای بررسی تغییرات IgA روده ای مختص به Ova در طول زمان، قرص های مدفوعی از موش های منفرد جمع آوری شدند و از لحاظ وجود IgA مورد بررسی قرار گرفتند. هیچ مقدار قابل اندازه گیری از IgA در عصاره های مدفوعی موش های کنترل و موش های تغذیه شده با Ova-NP در روزهای 7، 14 یا 28 شناسایی نشد.

برعکس، موش هایی که با محلول Ova تغذیه شده بودند، چگالی محلول IgA مدفوعی نسبتاً بالاتری را در روز 14 پس از مدیریت p.o. نشان دادند. البته این چگالی های محلول پایدار نبودند و با چگالی های محلول موش های کنترل یا تغذیه شده توسط Ova-NP در روز 28 متفاوت نبودند. ایمن سازی s.c. با در روز 28 تا حد زیادی چگالی های محلول IgA را فقط در عصاره های مدفوعی از موش های ایمن شده با p.o. و Ova-NP تقویت کرد، اما IgA روده ای را در موش های تغذیه شده با Ova

خنثی کرد. موش های کنترل تغذیه شده با PBS و ایمن شده با در روز 28 هیچ IgA را در عصاره های مدفوعی در هیچ نقطه زمانی آزمایش شده ای نشان ندادند. موش هایی که با یک دوز از محلول Ova تغذیه شده بودند با مقدار Ova داده شده از طریق Ova-NP قابل مقایسه بودند و سرم IgG1 و IgG2c را نشان دادند که مقداری کمتر از چگالی محلول موش هایی بود که با دوز بالایی از Ova تغذیه شده بودند. در موش هایی که با دوز پایینی از Ova تغذیه شدند، IgA در عصاره های مدفوعی در روز 14 پس از ایمن سازی قابل شناسایی بود و با چگالی محلول IgA در عصاره های موش هایی که با ذوز بالایی از Ova تغذیه شدند قابل مقایسه بود. همچنین، تزریق s.c. با ، IgA روده ای موش هایی را تقویت نکرد که با دوز پایینی از Ova تغذیه

شده بودند. موش هایی که با p.o. و Ova-NP تغذیه شده بودند، IgA خیلی بالاتری در مقایسه با موش های تغذیه شده با دوز بالا و پایینی از IgA پس از ایمن سازی s.c. داشتند.
آماده سازی p.o. با Ova-NP برای تحریک تغییر ایزوتایپ ضروری است، که منجر به واکنش ایمنی بدنی IgG2c/IgG1 قطبیده و IgA روده ای می گردد
ما سپس بررسی کردیم که آیا تغذیه با Ova-NP برای قطبش سازی Th1/Th2 و برای تحریک IgA روده ای کاملاً مورد نیاز است. برای اینکار، ابتدا دو گروه از موش ها با p.o. یا s.c. همراه با Ova-NP ایمن سازی شدند و سپس p.o. با Ova-NP تقویت شد. در روز 7 موش های تغذیه شده با s.c. چگالی محلول سرم IgG1 خیلی بالاتری در مقایسه با موش های تغذیه شده با p.o. داشتند، که البته هر دو گروه دارای چگالی محلول سرم IgG1 قابل مقایسه ای در روزهای 14، و 28 پس از ایمن سازی بودند، که تا حدودی توسط ایمن سازی دوم p.o. فقط در موش های تغذیه شده با p.o. افزایش یافت . موش های تغذیه شده با p.o. و Ova-NP چگالی محلول سرم IgG2c قابل توجهی را در روز 14 نشان دادند، که در مقایسه با چگالی های محلول موش های تغذیه شده با s.c. در روزهای 14، 28 و 42 خیلی بالاتر بودند. مانند سری آزمایشات اول، مقدار مهمی از IgA در عصاره های مدفوعی موش های تغذیه شده با p.o. فقط پس از مدیریت Ova-NP با p.o. دوم در روز 28 مشاهده شد. در روز 42 موش های تغذیه شده با p.o. و تقویت شده با p.o. ، IgA نسبتاً بالاتری در مقایسه با موش های تغذیه شده با s.c. و تقویت شده با p.o. و Ova-NP داشتند . بصورت غیر مترقبه ای در روزهای 7 و 42، موش هایی که با s.c. و Ova-NP تغذیه شده بودند IgA قابل اندازه گیری در نمونه های ترکیبی از عصاره های مدفوعی داشتند. تحلیل نمونه های عصاره مدفوعی و سرم فردی جمع آوری شده در روزهای 7 و 42 مشخص ساخت که فقط 1 موش از 5 موش تغذیه شده با s.c. و تقویت شده با p.o. ، سرم IgG2c و IgA روده ای را داشت که میانگین های کلی گروه را تحریف می کرد. آزمایش نسبت های سرم IgG1:IgG2c در روز 42 مشخص ساخت که موش های تغذیه شده با s.c. و Ova+CFA یا Ova-NP باعث واکنش IgG1-غالب شدند، و نسبت های IgG1:IgG2c در مقایسه با نسبت های IgG1:IgG2c موش های تغذیه شده با p.o. و Ova-NP نسبتاً بالاتر بودند. همچنین، موش های تغذیه شده با Ova-NP سپس تقویت شده با s.c. و Ova+CFA یا p.o. با Ova-NP پایین ترین نسبت های IgG1:IgG2c را داشتند که نشاندهنده قطبش Th1 قوی بود. در روز 42 نسبت های IgG1:IgG2c بین این دو گروه تا حد زیادی با هم تفاوت نداشتند.

شکل 4 – تحریک IgA روده ای و واکنش پادتن سرم IgG2c به جریان ایمن سازی بستگی دارد که برای آماده سازی بکار برده می شد

شکل 5 – سرم IgG1 ، IgG2c موش و چگالی محلول پادتن IgA مدفوعی در 6 ماه پس از ایمن سازی تغذیه

جدول 1 – چگالی محلول پادتن بدنی و مخاطی مختص به Ova در روزهای 42 و 180 پس از ایمن سازی تغذیه

چگالی محلول پادتن بدنی و مخاطی تحریک شده توسط مدیریت Ova-NPp.o. همراه با تقویت s.c. با Ova+CFA برای دوره های زمانی تمدید شده به نسبت بالا باقی می ماند
تحلیل نمونه های مدفوعی و سرم جمع آوری شده در 6 ماه پس از تغذیه نشان داد که چگالی محلول سرم های IgG1 و IgG2c مختص به Ova و همچنین IgA روده ای در موش های تغذیه شده با p.o. و Ova-NP و s.c. تقویت شده با Ova+CFA در مقایسه با موش های تغذیه شده با p.o. و تقویت شده با p.o. و Ova-NP نسبتاً بالاتر بودند. همچنین، موش های تغذیه شده با p.o. و تقویت شده با Ova-NPIgG2c و IgA روده ای نسبتاً بالاتری در مقایسه با موش های تغذیه شده با s.c. و تقویت شده

با p.o. داشتند. جالب اینکه، در 6 ماه پس از تغذیه، موش های تغذیه شده با Ova-NP و s.c. و تقویت شده با Ova+CFA چگالی محلول سرم IgG2c و IgA روده ای نسبتاً بالاتری در مقایسه با چگالی محلول های روز 42 داشتند. برعکس، در موش های تغذیه شده و تقویت شده با p.o. و Ova-NP چگالی محلول سرم IgG1 در 6 ماه پس از تغذیه تا حد زیادی کاهش پیدا کرد . همچنین یک کاهش (البته بی اهمیت) در چگالی محلول های سرم IgG2c وجود داشت، درحالیکه چگالی محلول IgA روده ای خیلی تغییر پیدا نکرد. در موش های تغذیه شد با s.c. و تقویت شده با p.o. و Ova-NP ، چگالی محلول سرم های IgG1 ، IgG2c و IgA روده ای تا حد زیادی بین روزهای 42 و 180 متفاوت نبود.

بحث
ماهیت پادگن بر روی بالاگیری آن در مخاط روده ای، انتقال به بافت های لنفاوی عمیق تر، و در نتیجه ایمن زایی آن تأثیر می گذارد. پادگن های بزرگتر عمدتاً توسط سلول های M درونی سازی می شوند که در بافت پوششی قرار گرفته روی لکه های پیر (PP) و غده های لنفاوی مجزا شده یافته می شوند. باکتری ها را میتوان توسط سلول های دندریت ، و از تیغه پروپریا نیز درونی کرد، که میتواند دندریت ها را بین سلول های مخاطی روده کوچک توسعه دهد. برعکس، پادگن های پروتئین انحلال پذیر که بدون هضم شدن به روده کوچک می رسند ممکن است از طریق گذرگاه های وابسته به سلول وارد تیغه پروپریا شوند و به ها انتقال داده شوند. مشخص شد که انتقال پادگن های پروتئین به MLN ها توسط های تیغه پروپریا برای تحریک OT ضروری است. هاو و همکارانش نشان دادند که NP های 20 و 40 نانومتری نه تنها توسط سلول های مخاطی قرار گرفته بر روی PP درونی شدند، بلکه توسط سلول های مخاطی قرار گرفته بر روی پرز نیز درونی شدند. همچنین، در تیغه پروپریا از پرز، NP ها اغلب بصورت موضعی شده با ها و مشاهده می شدند. ما بررسی کردیم که آیا مدیریت p.o. از پادگن مدل Ova ترکیب شده با NP های 20 نانومتری، واکنش های ایمنی مختص به Ova را تحریک میکند، بجای OT که در مدیریت Ova انحلال پذیر مشاهده می گردد. ما همچنین این مسئله را بررسی کردیم که جریان های تغذیه و تقویت دوم ایمن سازی ها بر روی واکنش های پادتن مخاطی و بدنی بعدی تأثیر می گذارند. ما نشان دادیم که مدیریت p.o. محلول p.o. واکنش بدنی IgG1-غالب را تحریک میکند که توسط مدیریت Ova بعدی تقویت نمی گردد. تغذیه Ova همچنین IgA روده ای را تحریک می کرد. این واکنش یادآور واکنش IgA روده ای برای E.cloi وخش پروره ای بود که بسرعت نمایش میکروب های هم پروری را خنثی کرد. بنابراین مانند موجودی IgA روده ای که گونه های میکروبی اصلی را نشان میدهد، موجودی IgA روده ای همچنین پادگن های روده ای تغذیه ای برجسته ای را نشان میدهد. واکنش IgA مخاطی نیز ممکناست پادگن های روزده ای تغذیه ای برجسته ای را نشان دهد. واکنش IgA مخاطی به محلول Ova نیز دارای خصوصیات حافظه ایمنی و تقویت-اصلی کلاسیک مانند تزریق Ova+CFA نیست که IgA ردوه ای مختص به Ova را تقویت نکرد. برعکس، Ova ترکیب شده با NP های 20 نانومتری واکنش پادتن سرم ترکیبی IgG2c/IgG1 را تحریک کردند و مخاط روده ای برای تراوش IgA را آماده سازی کردند. برخلاف چگالی محلول پادتن تحریک شده توسط محلول Ova ، سرم IgG2c/IgG1 و همچنین Ova روده ای تحریک شده توسط Ova-NPp.o.تا حد زیادی توسط مدیریت Ova-NPp.o. یا Ova+CFAs.c. بعدی تقویت شدند. ما در تطابق با یافته های دیگران نشان دادیم که s.c. مدیریت شده Ova-NP مانند CFA در تحریک پادتن های مختص به Ova موثرتر هستند. همچنین،

NP ها واکنش های التهابی پیرامونی یا موضعی را ایجاد نمی کنند که اغلب با CFA یا دواهای ممد دیگر مشاهده می شد. یک مشاهده خیلی مهم دیگر اینست که تغذیه مخاطی با Ova-NP قطبش سازی Th1/Th2 قوی را تحریک می کرد، درحالیکه تغذیه s.c. عمدتاً واکنش ایمنی نوع Th2 را تحریک می کرد، که توسط تحلیل چگالی محلول پادتن سرم های IgG1 و IgG2c نشان داده شده است. برتری و غلبه سرم IgG1 و عدم برتری سرم IgG2c و IgA روده ای در موش های تغذیه شده با Ova-

NP نشان میدهد که تحویل Ova از طریق NP ها بخودی خود تغییر ایزوتایپ را تحریک نمی کند. جریان مدیریت پادگن که برای ایمن سازی تغذیه استفاده شد بر روی منحرف سازی Th1 یا Th2 تأثیر می گذارد و قوی ترین قطبش Th1 در موش های تغذیه شده با p.o. و Ova-NP مشاهده شد. همچنین، IgA روده ای فقط در موش هایی مشاهده شد که از طریق سطوح

مخاطی با Ova یا Ova-NP تغذیه شده بودند. تغییر ایزوتایپ IgAممکن است در PP، MLN و احتمالاً در تیغه پروپریا از روده کوچک رخ دهد. همه این موقعیت های کالبدشناسی میتوانند PAMO های میکروبی ناشی از میکروفلورای هم پروروی را پرورش دهند، و بنابراین نمایش پادگن در این محتوا می تواند مسئول تغییر ایزوتایپ باشد، که منجر به IgG1 ، IgG2c و IgA روده ای می گردد. بقیه نشان داده اند که سیگنال دهی MyD88 برای تحریک IgG2c برای پادگن های وابسته به غده تیموس ضروری است، و اینکه توسعه واکنش Th1 اولیه و IgG2c نیازمند فعالسازی MyD88برای لنفوسیت های DC و B است.

مشخص شد کهعدم وجود MyD88 نیز باعث اختلال در تولید IgA در لکه های پیر می گردد، که نشاندهنده اینست که سیگنال دهی از طریق گیرنده های شبیه به ناقوس نقش کلیدی را در ایمنی مخاطی با وساطت IgA ایفا میکند. در این دو آزمایش جداگانه، ایمن سازی s.c. با Ova+CFA به تنهایی مقدار قابل اندازه گیری از سرم IgG2c را دو هفته پس از ایمن سازی تحریک نکرد. همچنین، موش های تغذیه شده فقط با Ova-NP دارای واکنش خلطی IgG1-غالب بودند، اگرچه در 1

موش از 5 موش IgG2c و IgA روده ای مشاهده شد. مشخص شد که NP های کوچک و ذرات شبه-ویروس 30 نانومتری مدیریت شده بصورت میان پوستی، بصورت آزادانه در LN های موضعی تخلیه می گردند، درحالیکه NP های بزرگ اغلب در محل تزریق باقی می مانند. بنابراین قابل مشاهده است که کسر کوچکی از NP های s.c. تزریق شده در پشت یک موش می تواند به MLN نیز برسد، که تغییر ایزوتایپ ممکن است رخ دهد. تحریک واکنش های IgA در MLN ها پس از ایمن سازی s.c. قبلاً اثبات شده بود، که منجر به این پیشنهاد شد که رابطه عملکردی بین بافت های مخاطی و پوست وجود دارد.
مشخص شد که ایجاد حافظه ایمن زای مخاطی با استفاده از سم وبا بعنوان یک پادگن امکان پذیر است. البته ایمنی مخاطی کاهش یابنده سریع، نشان میدهد که حافظه مخاطی ممکن است کوتاه مدت باشد. IgA مخاطی تحریک شده پس از ایمن سازی p.o. موش ها با ذرات بدون دوای ممد، در هفته 7 و 8 پس از ایمن سازی بترتیب حدود 40 و 60 درصد کاهش یافت. در یک مطالعه مشابه، چگالی محلول پادتن IgA بزاقی در هفته 13 پس از ایمن سازی حدود 90 درصد کاهش یافت، که

نشاندهنده اینست که تراوش IgA روده ای تحریک شده توسط ایمن سازی p.o. با ذرات بزرگ کوتاه مدت است. ما نشان میدهیم که ایمن سازی p.o. منفرد فقط با NP ها برای تحریک چگالی محلول بالای از IgA در عصاره های مدفوعی کافی نیست. البته ایمن سازی s.c. موش های تغذیه شده با p.o. چگالی محلول IgA روده ای بالاتری داشتند. همچنین، ایمن

سازی p.o.-p.o. با Ova-NP نیز IgA روده ای را تقویت می کرد که برخلاف سرک های IgG1 و IgG2c بدنی، در 6 ماه پس از تغذیه کاهش زیادی پیدا نکرد. این یافته با یافته های بقیه مغایرت دارد و ناهمخوانی ها در نتایج ما ممکن است بعلت تفاوت در اندازه NP های استفاده شده برای ایمن سازی باشد، چون بالاگیری NP ها در روده رابطه معکوسی با اندازه آن دارد. همچنین، اندازه NP ها نیز نقش مهمی را در حجم و کیفیت واکنش ایمنی ایفا میکند، چون مشخص شده است که NP های کوچک تر در تحریک ایمنی خلطی با وساطت سلول ها ، و همچنین در حفاظت از موش ها در مقابل تومور ها مؤثرتر هستند.
تحریک یک واکنش ایمنی Th1/Th2 و حافظه ایمنی مخاطی برای تأثیر و کارایی یک واکسن مخاطی ضروری است. واکنش های مؤثر Th1 برای حفاظت در مقابل عوامل بیماریزای مخاطی مانند ، و غیره مهم هستند. واکنش های Th2 از تولید پادتم مانند IgA مخاطی و IgG بدنی پشتیبانی می کند که برای حفاظت در مقابل و زهرابه های آن، روتراویروس، نورو ویروس، ویروس آنفولانزا، پلی ویروس و غیره ضروری هستند.

درک بهتر این مسئله که پادگن ترکیب شده با NP چطور به بافت های لنفاوی عمیق تر انتقال داده می شود، و نمایش آن برایلنفوسیت های T برای طرحی NP بر اساس واکسن های مخاطی مهم است. همچنین، اینکار به درک ما از این مسئله کمک میکند که NP های تغذیه ای متداول چطور نقش مهمی را در تزریق مخاط های روده ای به پادگن های تغذیه ای بی ضرر ایفا میکنند. استفاده از NP ها برای ساخت واکسن نسبت به راهکارهای قبلی چندین مزیت دارد. NP ها توسط سلول های مخاطی روده ای بصورت مؤثر درونی می گردند و برای مؤثر بودن نیازمند دواهای ممد نیستند، و بنابراین هیچ مسئله امنیت

ی را ایجاد نمی کنند. NP های با زیست تجزیه پذیر را می توان در کپسول های قابل هضم قرار داد تا از پادگن در مقابل خراب شدن حفاظت گردد، و بنابراین ایمن زایی فرمول بندی واکسن افزایش یابد. مطالعات بیشتری برای بررسی این احتمالات مورد نیاز است. اگرچه مدیریت p.o. بدون سوزن واکسن های مخاطی NP-مبنا خصوصاً برای ایمن سازی های حجیم ضروری است، با ایحال ایمن سازی تقویت ثانوی به نظر می رسد که برای تحریک پادگن های بدنی و مخاطی ضروری و لازم باشد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله مدلسازی دهانه شعاعی تشکیل شده توسط انحلال مو

پنج شنبه 95/3/6 2:56 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله مدلسازی دهانه شعاعی تشکیل شده توسط انحلال مواد در حفاری microدرEDM و microدرECM همزمان با استفاده از آب یون زدوده در word دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله مدلسازی دهانه شعاعی تشکیل شده توسط انحلال مواد در حفاری microدرEDM و microدرECM همزمان با استفاده از آب یون زدوده در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه مقاله مدلسازی دهانه شعاعی تشکیل شده توسط انحلال مواد در حفاری microدرEDM و microدرECM همزمان با استفاده از آب یون زدوده در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود پروژه مقاله مدلسازی دهانه شعاعی تشکیل شده توسط انحلال مواد در حفاری microدرEDM و microدرECM همزمان با استفاده از آب یون زدوده در word :

مدلسازی دهانه شعاعی تشکیل شده توسط انحلال مواد در حفاری micro-EDM و micro-ECM همزمان با استفاده از آب یون زدوده

مین دانگ گوین، مصطفی زور رحمان، یوک سان وانگ
چکیده
برای افزایش پایان سطحی حفره های ریز، micro-EDM و micro-ECM در یک فرآیند ماشینی ترکیبی بی نظیر با استفاده از آب یون زدوده دارای مقاومت کم بعنوان یک سیال دو-مشخصه با هم ترکیب شدند. لایه ماده تحت تأثیر قرار گرفته که توسط جرقه های الکتریکی تولید شده است از سطح ماشینی متعلق به اثر واکنش برقی-شیمیایی حل می شود. برای حفظ دقت اندازه حفره های ریز، پالس های ولتاژ کوتاه برای منطقه انحلال مواد اعمال می گردد و بنابراین ضخامت لایه مواد در

تعیین ابعاد حفره های ریز اهمیت زیادی دارد. مطالعه حاضر مدلسازی فاصله دهانه شعاعی را حفاری micro-EDM و micro-ECM همزمان توسط پیش بینی ضخامت لایه مواد حل شده توسط واکنش برقی-شیمیایی معرفی می کند. این راهکار تحلیلی تئوری دو-لایه، معادله برتلر-والمر، و قانون فارادی در مورد الکترولیر را با هم ترکیب میکند که برای شبیه سازی فاصله

دهانه شعاعی برای پارامترهای پالس های مختلف بکار می رود. سپس داده های شبیه سازی با نتایج آزمایشی تأیید می گردد. مشاهده می گردد که پارامترهای پالس اعمال شده مستیماً بر روی بعد نهایی حفره های ریز بدست آمده تأثیر می گذارد. کارایی پالس های ولتاژ کوتاه در تعیین منطقه انحلال مواد با خصوصیات بارگیری دو-لایه مطابقت دارد. وقتی که مدت زمان پالس خیلی کوتاه باشد، انحلال مواد قابل صرف نظر کردن می باشد و SEDCM هیچ تأثیری بر روی بهبود سطح داخلی حفره ریز نخواهد داشت.
کلمات کلیدی: micro-EDM، micro-ECM، آب یون زدوده، پالس های کوتاه، مدلسازی، دهانه شعاعی
1- مقدمه
بعلت مزیت قابل توجه که یک نیروی برشی قابل صرف نظر کردن می باشد، ماشینکاری تخلیه میکرو-الکتریکی (micro-EDM) یک فرآیند ترجیحی برای اشکال ریز ماشینی است

. البته، micro-EDM هنوز هم معایبی دارد که از مکانیزم حذف مواد آن ناشی می گردد. چون این مواد از طریق ذوب شدن و تبخیر حذف می گردد، سطح ماشینی با لایه های آسیب دیده حرارتی تشکیل می گردد. بالاترین لایه، که با نام لایه سفید یا لایه نوریزی شناخته می شود، دارای فشار پس مانده بالایی است و ممکن است شامل ترک های ریز باشد. در زیر این لایه نوریزی، مناطق تأثیر یافته حرارتی دیگری وجود دارد که متحمل تغییر ساختار مواد شده اند. همچنین، بافت سطح ایجاد شده توسط هم پوشانی حفره های تخلیه متعددی توصیف می گردد که معمولاً با اختلالات بالایی همراه هستند.

بنابراین افزایش سطح ایجاد شده توسط micro-EDM خیلی مطلوب می باشد. برای افزایش یکپارچگی سطح اشکال ماشینی، ریزماشینکاری برقی-شیمیایی (micro-EDM) بعنوان فرآیند بعدی پس از micro-EDM ترکیب می گردد. چون مکانیزم حذف مواد بر اساس انحلال یونی است، سطح ایجاد شده توسط micro-ECM نسبتاً صاف و بدون فشار پس مانده و ترک های ریز خواهد بود. این راهکار همچنین در چندین تحقیق مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج این مطالعات اثبات می کند که می توان ECM را بعنوان روش مؤثری برای کاهش سختی سطوح ایجاد شده توسط EDM استفاده کرد. برای محصولات با اندازه کوچک و کاربردهای ریز-مقیاس، انحلال با رسانایی خیلی کم مانند آب یون زدوده بعنوان یک الکترولیت

ضعیف در افزایش پایان سطحی اشکال ریز توسط micro-ECM بکار می رود. یکپارچگی سطح جانبی میکرو-پین ها و حفره های ریز توسط بعضی از مؤلفان گزارش شده است که افزایش می یابد. اگرچه این انحلال رسانایی کم برای میزان انحلال متوسط استفاده شده است، با اینحال انحلال مواد استری یک مسئله غامض برای ریزماشینکاری است. مشخص شده

است که اشکال ماشینی در هنگام قرار گرفتن در معرض زمان انحلال طولانی یا استفاده از آب یون زدوده دارای مقاومت کم، بعلت حذف زیاد مواد توسط واکنش برقی-شیمیایی واپیچیده می شود. اخیراً، سطح EDM شده اشکال ریز توسط اجرای micro-ECM دقیقاً پس از micro-EDM بهبود داده شده است. اگرچه سیال های ماشینکاری در ابزار ماشینی مشابهی انجام می شوند، با اینحال باید از سیال دی الکتریکی به الکترولیت تغییر پیدا کنند و همچنین منبع برق متفاوتی برای micro-ECM مورد نیاز می باشد.
در این سناریو، micro-EDM و micro-ECM در فرآیند ماشینکاری بی نظیری ترکیب می گردد که با نام micro-EDM و micro-ECM همزمان (SEDCM) شناخته می شود، تا اشکال ریز را با یکپارچگی سطحی بهتری ایجاد کند. در این روش، آب یون زدوده با مقاومت ویژه کم بعنوان سیال دو-مشخصه بکار می رود. انحلال بیشتر مواد که بعنوان نقص micro-EDM با استفاده از آب یون زدوده تصور می شود، اکنون به شیوه ای مورد استفاده قرار می گیرد که در یک منطقه خاص کنترل و محدود می گردد. برای رسیدن به این هدف، از پالس های ولتاژ کوتاه برای تعیین موقعیت منطقه انحلال مواد استفاده شده است. با پارامترهای پالس مختلف، دهانه شعاعی گزارش شده است که تغییر می یابد و منجر به قطرهای مختلف حفره های ریز می گردد. بنابراین این مطالعه در صدد است که مدلسازی فاصله دهانه شعاعی را در حفاری micro-EDM و micro-ECM همزمان توسط پیش بینی و شبیه سازی ضخامت لایه مواد حذف شده توسط واکنش برقی-شیمیایی انجام دهد. راهکار تحلیلی استفاده شده در این مطالعه از تئوری دو-لایه، معادله بوتلر-والمر، و قانون فارادی الکترولیز ناشی می گردد.
2- تحلیل تئوری

21 مدل دهانه شعاعی
در حفاری micro-EDM متعارف، مواد توسط تخلیه الکتریکی از طریق ذوب کردن و تبخیر حذف می گردد. بنابراین، دهانه ماشینکاری ایجاد شده از فاصله بحرانی و عمق تخلیه الکتریکی تشکیل می گردد. البته، در حفاری SEDCM، لایه نازکی از مواد تأثیر یافته بر روی سطح ایجاد شده توسط جرقه ها هم حذف می گردد تا یکپارچگی سطحی حفره ریز را افزایش دهد، همانطور که در شکل 1 هم نشان داده شده است. در نتیجه، جدا از فاصله بحرانی و عمق تخلیه الکتریکی، دهانه شعاعی در این فرآیند ترکیبی هم متشکل از عمق انحلال خواهد بود که از واکنش برقی-شیمیایی ناشی می گردد. برای فاصله بحرانی و عمق تخلیه الکتریکی، بعلت ماهیت تصادفی تفکیک الکتریکی در سیال های دی الکتریک، هیچ درک کاملی از

تخلیه الکتریکی وجود نداشته است. بنابراین، قدرت تفکیک دی الکتریک و دهانه جرقه پس از فرآیند EDM معمولاً توسط روشهای تجربی بدست می آید. بعلاوه، دهانه شعاعی نهایی در حفاری SEDCM توسط واکنش برقی-شیمیایی حل می گردد. بنابراین، این مدل بر روی خصوصیات انحلال مواد پس از تخلیه الکتریکی تمرکز خواهد کرد تا مدلسازی دهانه شعاعی حفره های ریز بدست آمده را انجام دهد. به همین دلیل، دهانه جانبی ایجاد شده پس از micro-EDM بعنوان فاصله اولیه انحلال مواد در نظر گرفته می شود. همچنین، سختی سطحی میانگین ایجاد شده توسط حفره های تخلیه الکتریکی هم پوشانی (حدود ) خیلی کوچک تر از فاصله جانبی پس از micro-EDM (حدود ) است. بنابراین، سختی سطحی ایجاد شده توسط micro-EDM را میتوان در هنگام مدلسازی فاصله دهانه نادیده گرفت.

 

شکل 1 توضیح دهانه شعاعی در حفاری SEDCM

بعلت رسانایی کم آب یون زدوده دارای مقاومت کم، میتوان آنرا بعنوان یک الکترولیت ضعیف در نظر گرفت و بنابراین دهانه جانبی بین الکترود و قطعه ساخته شده را میتوان بعنوان یک سلول برقی-شیمیایی مدلسازی کرد. وقتی که ولتاژی در امتداد دو الکترود غوطه ور شده در آب یون زدوده اعمال می گردد، یون ها در محلول بسوی سطح الکترود حرکت میکنند و لایه دوگانه ای در سطح مشترک الکترود و الکترولیت تشکیل می گردد. گزارش شده است که این سطح مشترک الکترود-محلول بعنوان یک خازن با دو صفحه موازی رفتار میکند. بنابراین می توان آنرا بعنوان یک خازن مدلسازی کرد، همانطور که در شکل 2 نشان داده شده است. در این مدل، مقاومت ویژه آب یون زدوده است. بترتیب ظرفیت لایه دوگانه در الکترود و سطوح قطعه ساخته شده است. همچنین، مقاومت القایی نشاندهنده چگالی جاری واکنش برقی-شیمیایی در سطوح الکترود و قطعه ساخته شده است. چون ضخامت لایه دوگانه تا حد زیادی کوچک تر از فاصله دهانه شعاعی است، مقاومت محلول را میتوان بصورت زیر بیان کرد:

که مقاومت ویژه آب یون زدوده و فاصله الکترود-قطعه ساخته شده است.
22 قطبش لایه دوگانه

قبل از توسعه مدل، فرضیات خاصی را میتوان برای این مطالعه بیان کرد:
– ظرفیت لایه دوگانه در حین فرآیند ماشینکاری ثابت است.
– مقاومت انتقال و ظرفیت لایه دوگانه در الکترود-محلول و قطعه سطح مشترک ساخته شده-محلول یکسان هستند .
– هیچ محلول موادی در حین زمان پالس-آف وجود ندارد.

– سختی سطحی سطح قطعه ساخته شده . الکترود در شبیه سازی فاصله دهانه شعاعی نادیده گرفته می شود.
با پیروی از مدل نشان داده شده در شمل 2، چگالی جریان جاری در سطح مشترک قطعه ساخته شده-الکترولیت شامل دو مسیر است: چگالی جریان باردهی (برای تغییر ظرفیت لایه دوگانه ) و چگالی جریان القایی (جاری در مقاومت انتقال ).

شکل 2 مدل دهانه جانبی الکترود-قطعه ساخته شده بر حسب عنصر مدار

چگالی جریان باردهی توسط معادله زیر بیان می گردد:

که t متغیر زمانی و قطبش لایه دوگانه است.
گزارش شده است که چگالی جریان القایی از لحاظ نمایی به افت پتانسیل بین لایه دوگانه بستگی دارد. بنابراین، چگالی جریان القایی – که از معادله بولتر-والمر ناشی می گردد – توسط معادله زیر بدست می آید:

که چگالی جریان تبادل در موقعیت تعادل، ضریب انتقال، z تعداد الکترون های تبادل شده در حین واکنش برقی-شیمیایی است و

که F ثابت فارادی، R ثابت گاز و T دمای مطلق است.
در معادله 3، گزینه قبلی با چگالی جریان اندی مطابقت دارد درحالیکه گزینه بعدی مربوط به چگالی جریان کاتدی است. این واکنش های اندی و کاتدی بر روی الکترود یکسانی رخ میدهند. در کاربردی که از انحلال اندی فلز استفاده می کند، پتانسیل مازاد نسبتاً بالا خواهد بود و بنابراین چگالی جریان کاتدی هم خیلی کوچک خواهد بود. بنابراین، می توان آنرا نادیده گرفت و چگالی جریان فارادی که از مقاومت انتقال عبور میکند را می توان به شکل زیر ساده نویسی کرد

بنابراین جاری شدن چگالی جریان از نود A به B توسط معادله زیر بدست می آید:

جاری شدن چگالی جریان از نود B به C بصورت زیر محاسبه می گردد:

که U دامنه پالس های ولتاژ اعمال شده است.
در اینجا می باشد، بنابراین می توان آنرا اینطور بیان کرد:

اکنون قطبش لایه دوگانه را میتوان بدست آورد. از آن هم چگالی جریان را میتوان با استفاده از معادله 5 تعیین کرد.
23 تعیین میزان انحلال
برای محاسبه میزان انحلال، چگالی جریان باید تعیین گردد. البته، در این فرآیند، پالس های ولتاژ کوتاه بجای ولتاژ پیوسته اعمال می گردد. بنابراین، چگالی جریان میانگین را باید از طریق شارژ الکتریکی کلی در هر منطقه واحد q محاسبه کرد. در حین یک پالس، شارژ الکتریکی کلی در هر منطقه واحد که از ماده عبور میکند را می توان توسط یکپارچه سازی چگالی جریان بر زمان پالس-آن تعیین کرد:

معادله 9 شارژ الکتریکی کلی را در هر منطقه واحد نشان میدهد که از پالس ولتاژ منفرد عبور میکند. بنابراین چگالی جریان میانگین در هر ثانیه را می توانیم با استفاده از شارژ الکتریکی کلی در هر منطقه واحد تا دوره پالس بدست آورد، همانطور که در معادله زیر بیان می گردد

که

سپس، میزان انحلال میانگین در هر ثانیه که از قانون فارادی در مورد الکترولیز ناشی می گردد، توسط معادله زیر بدست می آید

که M حجم مولی ماده قطعه ساخته شده است.
24 شبیه سازی فاصله دهانه شعاعی در زمان
از معادلات 5 و 8 می توان مشاهده کرد که چگالی جریان تابعی از دهانه شعاعی الکترود-قطعه ساخته شده است. وقتی که دهانه افزایش می یابد، چگالی جریان تا اندازه ای کوچک تر خواهد بود و بنابراین میزان انحلال تغییر می یابد. بنابراین، برای شبیه سازی تغییر دهانه شعاعی در زمان، از روش تکرار استفاده می شود که در شکل 3 نشان داده شده است تامیزان انحلال جدید پس از هر مرحله زمانی بروزرسانی شود.
3 نتایج شبیه سازی
کارهای شبیه سازی برای بررسی اثرات پارامترهای پالس های مختلف بر روی دهانه شعاعی ایجاد شده در حین فرآیند ماشینکاری انجام می شود. پارامترهای شبیه سازی استفاده شده در این مطالعه در جدول 1 نشان داده شده است.
دهانه اولیه برای دهانه جرقه تعیین می گردد زمانی که واکنش برقی-شیمیایی متوقف می گردد، که از لحاظ آزمایشی تقریباً می باشد. چگالی جریان تبادل، همان چگالی جریان در موقعیت تعادل است که جریان خالص در آن صفر می باشد. بعبارت دیگر، در تعادل بالانسی از واکنش انودی و کاتدی وجود دارد که در همان سطح الکترود رخ میدهد. بیان شده است که این چگالی جریان تبادل می تواند به اندازه زیاد باشد و یا از کمتر باشد.

شکل 3 الگوریتم تکراری برای شبیه سازی تغییر دهانه شعاعی

در این مطالعه، آب یون زدوده که بعنوان الکترولیت ضعیف در نظر گرفته می شود بکار می رود. بنابراین، چگالی جریان تبادل به اندازه انتخاب می گردد. بعلاوه، ظرفیت لایه دوگانه معمولاً از 10 تا متغیر است. البته گزارش شده است که برای الکترولیت رقیق، ظرفیت لایه دوگانه تا حد زیادی از برای به برای کاهش می یابد. برای آب یون زدوده با مقاومت کم، می توان آنرا بعنوان یک الکترولیت خیلی رقیق مشاهده کرد و ظرفیت لایه دوگانه در این شبیه سازی به اندازه انتخاب می گردد.

31 تأثیر نسبت کار
شکل 4a داده های شبیه سازی چگالی جریان برای نسبت های کار مختلف را در حین یک دوره پالس نشان میدهد. در این حالت، فرکانس خواهد بود بنابراین دوره پالس به اندازه محاسبه می گردد. این مسئله قابل توجه است که در حین اول، اگرچه ولتاژ اعمال شده است اما چگالی جریان تقریباً نزدیک به صفر باقی می ماند. پس این یک افزایش مهم برای رسیدن به اوج در می باشد. این مسئله به خصوصیت شارژ لایه دوگانه نسبت داده می شود. وقتی که ولتاژ اعمال می گردد، یون ها در محلول بسوی سطح قطعه ساخته شده حرکت میکنند تا لایه دوگانه را تشکیل دهند. جریان فارادی از لحاظ نمایی به قطبش این لایه دوگانه وابسته است، همانطور که در معادله 5 نشان داده شده است. برای لایه دوگانه زمان معینی طول می کشد تا بطور کامل شارژ شود بنابراین جریان فارادی در آغاز صرفاً نزدیک به صفر باقی می ماند و پس از تا حد زیادی افزایش پیدا میکند. وقتی که چگالی جریان به مقدار اوج خود می رسد و در ثابت باقی می ماند، مشخص می گردد که لایه دوگانه بطور کامل شارژ می گردد.
همچنین می توان مشاهده کرد که با نسبت کار کمتر (یا زمان پالس-آن کوتاه تر)، عرض پروفایل چگالی جریان نازک تر می گردد. پس از مدت زمان پالس-آن، ولتاژ اعمال شده به صفر کاهش می یابد و بنابراین جریان افت پیدا می کند. همچنین، میزان انحلال به بار کلی انتقال داده شده در حین یک پالس وابسته است، همانطور که در معادله 9 نشان داده شده است. بنابراین، نسبت کار بالاتر منجر به میزان انحلال بالاتری خواهد گشت، همانطور که در شکل 4b نشان داده شده است. همچنین قابل توجه می باشد که وقتی که نسبت کار خیلی کوچک باشد، میزان انحلال قابل صرف نظر می باشد چون زمان پالس-آن برای لایه دوگانه خیلی کوتاه خواهد بود که تا حد زیادی باردهی گردد. این موقعیتی است که در آن، هیچ اثر مشهودی از انحلال مواد برای بهبود پایان سطحی حفره ریز وجود ندارد.
32 اثر فاصله دهانه
شکل 5a داده های شبیه سازی شده چگالی جریان را برای فاصله دهانه اولیه مختلف در حین یک دوره پالس نشان میدهد. فرکانس پالس و نسبت کار بترتیب در و ثابت می گردد.

شکل 7 تصاویر SEM و دهانه های شعاعی حفره های ریز مطابق با نسبت های کار پالس های مختلف .

می توان مشاهده کرد که چگالی جریان می توان برای دهانه به مقدار اوج خود برسد. این بدین معناست که لایه دوگانه فرض می شود که بطور کامل شارژ شده است. بر عکس، برای فاصله دهانه بالاتر مشاهده می گردد ، که چگالی جریان کاهش داده می شود و حتی نمی تواند به مقدار اوج خود هم برسد. این بخاطر این حقیقت است که زمان پالس-آن برای لایه دوگانه به اندازه کافی طولانی نیست که بطور کامل شارژ گردد. در نتیجه، میزان انحلال برای فاصله دهانه بالاتر تا حد زیادی کاهش می یابد، همانطور که در شکل 5b نشان داده شده است. این مسئله توضیح میدهد که انحلال مواد چطور تعیین می گردد و بنابراین دقت بعدی افزایش می یابد وقتی که از پالس های ولتاژ کوتاه استفاده می شود.

33 اثر فرکانس پالس
شکل 6 فاصله دهانه شعاعی را برای نسبت های کار مختلف متغیر از 015 تا 09 و برای سه فرکانس 100، 300 و نشان میدهد. می توان مشاهده کرد که در همان فرکانس، نسبت کار بالاتر منجر به دهانه شعاعی بزرگتری خواهد شد. این همان نتایج خصوصیات توضیح داده شده در بخش های 31 و 32 است. در زمان پالس-آن بلند تر، بار الکتریکی کلی در هر پالس بالاتر می باشد و بنابراین مواد بیشتر حل می شوند. همچنین، مدت زمان بیشتر پالس به لایه دوگانه اجازه میدهد که در فاصله دهانه بالاتر بطور کامل شارژ گردد. در نتیجه، انحلال مواد می تواند برای دامنه بزرگتر رخ دهد و بنابراین منجر به قطر بیشتر حفره ریز خواهد شد.

همچنین مشاهده می گردد که در همان نسبت کار، فرکانس بالاتر منجر به فاصله دهانه شعاعی کوچک تری خواهد شد. این نتیجه زمان پالس-آن کوتاه تر می باشد. همانطور که می دانیم، زمان پالس-آن محصول دوره پالس و نسبت کار می باشد. با فرکانس پالس بالاتر، دوره پالس کوچک تر خواهد بود، همانطور که در معادله 11 نشان داده شده است. به همین دلیل، زمان پالس-آن که کوتاه تر است، منجر به محدودیت دامنه انحلال خواهد شد. به همین دلیل است که در نسبت کار یکسان، قطر حفره ریز برای فرکانس بالاتر کوچک تر خواهد بود.

4- تأیید آزمایشی
از نتایج شبیه سازی، می توان مشاهده کرد که پارامترهای پالس مستقیماً بر روی دهانه شعاعی حفره های ریز ماشینی تأثیر می گذارند. بنابراین داده های شبیه سازی بدست آمده در بخش 33 با نتایج آزمایشی بدست آمده از مطالعه قبلی مقایسه می گردد، که بموجب آن، اثرات فرکانس پالس و نسبت کار اثبات می گردند. همچنین، کارایی پالس های ولتاژ کوتاه در تعیین منطقه انحلال هم توسط بررسی تغییر دهانه شعاعی تأیید می گردد هنگامی که دارای زمان انحلال طولانی می باشد.

 

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله ترجمه مواد تمیز کننده برای قطعات ماشین های نظ

پنج شنبه 95/3/6 2:56 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله ترجمه مواد تمیز کننده برای قطعات ماشین های نظامی – آیا جایگزین سبزی برای آنها وجود دارد؟ در word دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله ترجمه مواد تمیز کننده برای قطعات ماشین های نظامی – آیا جایگزین سبزی برای آنها وجود دارد؟ در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه مقاله ترجمه مواد تمیز کننده برای قطعات ماشین های نظامی – آیا جایگزین سبزی برای آنها وجود دارد؟ در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود پروژه مقاله ترجمه مواد تمیز کننده برای قطعات ماشین های نظامی – آیا جایگزین سبزی برای آنها وجود دارد؟ در word :

مواد تمیز کننده برای قطعات ماشین های نظامی – آیا جایگزین سبزی برای آنها وجود دارد؟

هیتش کی. تریودی، موریس ال. ماسی، رابی اس. باتاچاریا، جرالد اِی. استرال، دیوید کلوم

چکیده
حلال ها بصورت گسترده در DOD برای تمیزکردن و تعمیر و نگهداری و پاک کردن مواد روغنی از قطعات (مانند سیستم جنگ افزارها، پرتاب کننده های بمب، موتور هواپیما، و غیره) استفاده می گردند. حلال های مورد استفاده در حال حاضر مانند P-D-680 نوع 2، MEK، حلال استودارت و ترکیبات هیدروکربن چربی دار، خطرناک، قابل اشتعال و مواد شیمیایی سمی هستند.

تعدادی از تمیزکننده های جایگزین با استفاده از آزمایشات ریزمقیاس ارزیابی شدند. تمیزکننده های سبز بر مبنای شرایط مورد نیاز برای تمیز کردن سیستم های جنگ افزاری انتخاب شدند. تمیزکننده ها از لحاظ ضریب تأثیر پاک کنندگی (CEF)، سازگاری مواد و پاک کردن مواد باقیمانده از تیراندازی ارزیابی شدند. تعداد زیادی از تمیزکننده های جایگزین کارایی پاک کنندگی مشابه یا بهتری را در مقایسه با تمیزکننده های کنونی سلاح ها (P-D-680 نوع 2 و Breakfree) نشان دادند.

تمیزکننده های جایگزین می توانند کارایی پاک کنندگی دوستانه تری نسبت به محیط داشته باشند. تست های آزمایشی با استفاده از سلاح ها قبل از اعمال کاربردهای میدانی مورد نیاز می باشد.

کلمات کلیدی: تمیزکننده، سبز، عنصر آبی، حلال، سیستم جنگ افزاری، سازگاری

1- مقدمه
مؤلفه های سیستم های جنگ افزاری (مانند سلاح ههای هواپیمایی، راکت های بمب انداز، موشک اندازها، سیستم حمل مهمات، و غیره) بعلت ته نشینی های باقیمانده از روغن، گل و لای، کربن، گاز باقیمانده از شلیک مهمات، و باقیمانده های مس از خان های چرخش مرمی، پس از استفاده کثیف می شوند. تمیز کردن دوره ای در سطح میدانی توسط سربازان برای حفظ عملکرد درست سلاح و آسان سازی تعمیر و نگهداری و بازبینی مورد نیاز است. از لحاظ تاریخی، تمیز کردن با

استفاده از حلال های مختلفی انجام می شده است که بر اساس استانداردهای امروز برای محیط بی ضرر نیستند. این حلال ها شامل انواع P-D-680، حلال های استودارد یا ترکیبات هیدروکربی چربی دار هستند. این مواد شیمیایی از لحاظ سمیت، اشتعال پذیری، و ضایعات خطرناک بر روی محیط تأثیرگذار هستند. مشکلات موجود در مورد حلال های کنونی بدین شرح می باشد: بوی تند نشاندهنده مؤلفه های ارگانیک خیلی فرار (VOC)، اشتعال پذیری بالا، ضایعات خطرناک، سمیت و واکنش های پوستی. نگرانی های زیادی در مورد اثرات مغایر مواد شیمیایی بر روی سلامت انسان و محیط وجود داشته است. با طراحی مواد شیمیایی ایمن تر، می توان به هدف جلوگیری از آلودگی رسید. این مسئله بر امنیت سلامت انسان و محیط و همچنین کارایی استفاده تأکید دارد.

اخیراً بعضی از تمیزکننده های بی ضرر برای محیط با نام “حلال های سبز” برای پاک کردن سیستم جنگ افزارها ساخته شده اند. بعضی از تمیزکننده های هیدروکربن-مبنا کارایی پاک کنندگی رضایت بخشی را در مورد مشکلات ثانوی نشان داده اند. تمیزکننده های هیدروکربن-مبنا با نقطه اشتعال بالا و فراریت پایین، از لحاظ خشک شدن کند هستند و پوسته ای از خود به جا می گذارند. هزینه و راهکار خلاص شدن از ضایعات خطرناک نیز تعیین نشده است. از لحاظ محیطی، تمیزکننده های آبکی بی ضرر برای محیط، بخاطر فرسایش ایجاد شده بخاطر خشک نشدن مناسب و کامل قطعات و عدم روغن کاری مجدد دقیقاً پس از تمیز شدن، شهرت بدی در بین پرسنل نظامی دارند.

 

شکل 1 – نمونه هایی برای آزمایشات کارایی پاک کنندگی و سازگاری

شکل 2 – انجام آزمایش برای ضریب کارایی پاک کنندگی

شکل 3 – آزمایش سوزاندن باقیمانده مواد

محدودیت دیگر آنها اینست که هیچ تمیزکننده آبکی یا نیمه-آبکی برای تمیز کردن انواع فلزهای مختلف مناسب نبود. به همین دلایل اغلب پرسنل نظامی تعمیر و نگهداری از تمیزکننده های آبکی استفاده نمی کنند. بدست آوردن مقبولیت برای تمیزکننده های آبکی بعلت همین شهرت جاری آنها خواهد بود.
تعدادی از تمیزکننده های سبز جایگزین در صنعت ساخته شده اند تا جایگزین حلال های استفاده شونده در گذشته گردند. بعضی از این تمیزکننده ها ممکن است برای تمیز کردن سیستم جنگ افزارها مناسب باشند. البته یک تحقیق و ارزیابی سیستماتیک از تمیزکننده سبز موجود در صنعت برای انتخاب مناسب ترین تمیزکننده برای سیستم جنگ افزارها مورد نیاز می باشد.
هدف اصلی این مطالعه اینست که تمیزکننده های موجود در صنعت را با استفاده از آزمایشات مقیاس بنچ استاندارد سازی شده و انتخاب بهترین تمیزکننده ها برای آزمایش مقیاس پیلوت و ارزیابی های میدانی و توسعه بیشتر نشان دهد.

شکل 4 – طیف های FTIR از سویگولد 1000 و سویگولد 1000 بر روی فلز، پس از عمل تمیز کردن

جدول 1 – ضریب کارایی پاک کنندگی (CEF) برای تمیزکننده های جایگزین (ASTM 121, ASTM 122)

عموماً راهکار اتخاذ شده در انتخاب یک تمیزکننده برای سیستم جنگ افزارها اینست که آزمایشات بنچ ASTM استاندارد سازی شده را در مورد خصوصیات نظامی انجام دهیم. بخاطر تعداد زیاد حلال های سبز موجود، ارزیابی حلال های جایگزین از یک راهکار سه مرحله ای پیروی می کند. مرحله اول اینست که تمیزکننده ها را بر مبنای خصوصیات فیزیکی و شیمیایی

بدست آمده از تحقیقات مقالات بررسی کنیم. مرحله دوم اینست که حلال ها را از طریق آزمایشات استانداردسازی شده در آزمایشگاه و تأیید جایگزین های انتخاب شده بررسی کنیم. خصوصیات اصلی که یک تمیزکننده سلاح را تعریف میکنند شامل پاک کردن آلاینده ها، سازگاری مواد، تمیز کردن مواد باقیمانده از شلیک، باقیمانده حلال ها، نقطه اشتعال و سمیت می باشد.

برای برآورده سازی این نیاز، ما شرایط مورد نیاز تمیز کردن سیستم جنگ افزارها را شناسایی کردیم و آزمایشات نمایش در آزمایشگاه را برای تمیزکننده های موجود تجاری استاندارد سازی کردیم. تمیزکننده های انتخاب شده از لحاظ ضریب کارایی پاک کنندگی (ASTM 121 و 122)، سازگاری مواد (ASTM 122) و تمیز کردن مواد باقیمانده از تیراندازی (MIL-L-63460D بخش 49) ارزیابی شدند. خصوصیاتی مانند نقطه اشتعال، سمیت و درجه خطرناک بودن از صفحات داده های ایمنی مواد (MSDS) بدست آمدند.

2- شرایط مورد نیاز تمیز کردن سیستم جنگ افزارها
شرایط مورد نیاز تمیز کردن برای سیستم جنگ افزارهای مختلف در مشورت با مرکز شبیه سازی جنگ افزارها، Rock Island Arsenal, IL (WSC, RIA) و تحقیقات مقاله ای مشخص شدند.

جدول 2 – 72 نتیجه سازگاری تمیز کننده ها (تغییر در وزن نمونه ها)

جدول 3 – تحلیل فلزات برای تمیزکننده ها پس از انجام آزمایشات سازگاری برای تشعشعات اتمی (MOA)

شرایط مورد نیاز زیر برای تمیزکننده های سیستم جنگ افزارها در مشورت با WSC، RIA و با بررسی مقالات موجود تعریف شده است.
– پاک کردن آلاینده ها – توانایی تمیزکننده برای پاک کردن آلاینده ها (مانند گریس، روغن، شن/خاک، کربن، رسوبات مس و غیره) شرط اصلی خصوصیات آنها به شمار می آید.
– باقیمانده حلال ها – توانایی حلال ها برای خشک شدن بدون باقی گذاشتن پوسته ای از باقیمانده های غیر فرار سنجشی برای خلوص حلال ها است. حلال باقیمانده ممکن است باعث خوردگی قطعات شود یا مشکلات سمیتی را ایجاد کند.
– سازگاری مواد – حلال نباید خوردگی سطحی مواد مختلف مورد استفاده در سیستم جنگ افزارها را کاهش یا افزایش دهد. pH محلول آبکی باید کمتر از 110 و بیشتر از 25 باشد.

– ثبات حلال – تمیزکننده باید VOC پایینی داشته باشد. ثبات حلال بر روی هزینه عملیات و خطرات عملیاتی تأثیر می گذارد.
– اشتعال پذیری – اشتعال پذیری در تمیزکننده های غیر آبکی یک مسئله مهم است. محصول غلیظ نباید قابل اشتعال باشد، یا بعبارت دیگر نقطه اشتعال ترکیبات باید بیشتر از 140 درجه فارنهایت باشد.

– سمیت – ترکیبات تمیزکننده غلیظ نباید هیچ تأثیر مغایری بر روی سلامتی پرسنل یا محیط داشته باشند.
– زیست تجزیه پذیر – عناصر ارگانیک باید دارای زیست تجزیه پذیری باشند. تولید کننده آنها باید امکان بازیابی و انهدام را برای آنها در نظر بگیرد، که باید با مقررات منطقه ای، ایالتی و فدرال مطابقت داشته باشد.

– مقرون به صرفه بودن – حلال سبز جایگزین باید از لحاظ فراهم سازی و دفع ضایعات مقرون به صرفه باشد.
– عدم آسیب به لایه اوزون – محصولات نباید حاوی هیچ گونه مواد خطرناک برای لایه اوزون باشند. مواد خطرناک برای لایه اوزون هر گونه ترکیباتی می باشد که تقلیل لایه اوزون آنها بیشتر از 001 باشد. برای مثال، تقلیل لایه اوزون برای CFC 11 = 0.1 است.

ما بر اساس این شرایط مورد نیاز و بررسی های بازار، 25 تمیزکننده را انتخاب کردیم که میتوانند شرایط مورد نیاز برای سیستم جنگ افزارها را دارا باشند. معیارهایی که در انتخاب نهایی تمیزکننده ها بر مبنای MSDS برای انجام آزمایش در آزمایشگاه مورد توجه قرار گرفتند، شامل این موارد بودند: طبقه بندی مواد خطرناک انجمن حفاظت ملی در مقابل آتش سوزی (NFPA)، آلاینده های خطرناک برای هوا (ترکیبات خطرناک برای لایه اوزون)، و مواد شیمیایی خطرناک. هر محصولی با درجه سلامتی بیشتر از ،، درجه آتش سوزی بیشتر از 2، و واکنش پذیری بیشتر از 1 برای ارزیابی های بعدی حذف شدند. 22 تمیزکننده بعلت شرایط خاص و خطرناک مانند تجهیزات پر هزینه، سیستم بازیابی بخار یا عدم پاسخ از سوی تولیدکننده انتخاب نشدند.

3- راهکار و طراحی آزمایشی
صرفنظر از اینکه کدام حلال های جایگزین با توجه به MSDS و داده های شرکت تولید کننده بهترین گزینه به نظر می رسد، با اینحال آزمایش مقیاس بنچ برای تعریف پارامترهای همراه با استفاده از تمیزکننده های جدید ضروری می باشد. سه آزمایش بنچ زیر برای تمیزکننده های انتخاب شده انجام شد: کارایی پاک کنندگی – ASTM G121-93, ASTMG122-96, MIL-C-87937B, سازگاری – G122-96ASTM، تمیز کردن مواد باقیمانده – MIL-L-63460D بخش 49

روشهایی برای ارزیابی کارایی عوامل تمیزکننده در ASTM G121-93 و G122-96 شامل می باشد. همچنین خصوصیات نظامی مانند 29602-MIL-C و MIL-L-87937B لیستی از را روشهای تمیزکردن آلاینده ها بیان میکند. ASTM G121-93 روش آماده سازی قطعات فلزی آلوده دو طرفه و یک طرفه را برای ارزیابی عاملان پاک کنندگی توصیف می کند. آماده سازی زیرلایه های غیر فلزی بررسی نمی گردد، با اینکه ممکن است از روشهای مشابهی استفاده گردد. ASTM G122-96 راهکاری برای ارزیابی قابلیت فرآیند ها و عاملان پاک کنندگی برای تمیز کردن آلاینده ها در سطح مطلوبی را نیز بیان میکند.

 

شکل 5 – محلول OZZY JUICE پس از آزمایش سازگاری با فولاد

پنج ماده مختلف شامل فولاد ضد زنگ، برنز، آلومینیوم، پلاستیک و لاستیک برای ارزیابی تمیزکننده های مشخص شده انتخاب شدند. این مواد توسط بررسی خصوصیات اجزای تشکیل دهنده سلاح ها انتخاب شدند. فولاد ضد زنگ به این خاطر انتخاب شد چون تمیز کردن آن در مقایسه با فولادهای دیگر مورد استفاده در قطعات سلاح ها مشکل تر است.
4- روش آزمایش برای ضریب کارایی پاک کنندگی (CEF)
صفحاتی از مواد با اندازه های با ایزوپروپانول ها بسرعت تمیز شدند و سپس در یک تنور با دمای 40 تا 50 درجه سانتیگراد بمدت یکساعت خشک شدند. این صفحات قبل از ثبت وزن کوپون جدید (Mx1) تا دمای اتاق سرد شدند. کوپون کنترل تابع همان راهکار تمیز کردن بود. ASTM121-93 : روش C (باقیمانده غیر فرار و نمونه دارای ذرات ریز) برای آماده سازی محلول آلاینده اتخاذ شد. این محلول ترکیبی از آلاینده های NVR بود: MIL-L46150، MIL-L43460، MIL-L-23699، کربن سیاه، پودر و آلاینده های ذرات ریز سنگین: ماسه. این محلول برای صفحات آزمایشی با استفاده از یک برس استفاده شد. سپس این صفحه در تنوری با دمای بمدت یکساعت گرمادهی شد. و در نهایت، نمونه تا دمای اتاق سرد شد و سپس وزن آن (Mx2) ثبت شد. نمونه های آزمایش آلوده در شکل 1 نشان داده است.

آزمایش انجام شده برای ضریب کارایی پاک کنندگی (CEF) و مطالعه سازگاری مواد در شکل 2 نشان داده شده است. محلول پاک کنندگی برای تمیزکننده آبکی در تطابق با دستورالعمل های شرکت تولید کننده آماده شد. تمیزکننده های حلال-مبنا با 100 درصد غلظت بکار برده شدند. تمیز کردن صفحات آزمایشی و صفحات کنترل در جنبش مغناطیسی بمدت 5 دقیقه با سرعت 20 دور در دقیقه و در دمای اتاق انجام شدند. صفحه آزمایش شده با تمیزکننده های آبکی بمدت 60 ثانیه و با استفاده از همان تجهیزات در آب مقطر شستشو داده شد. هیچ شستشویی برای تمیزکننده های حلال-مبنا انجام نشد. نمونه ها در تنور در دمای بمدت 10 دقیقه خشک شدند. وزن نهایی (Mx3) هر کوپون آزمایشی ثبت شد. ضریب کارایی پاک کنندگی با استفاده از معادله زیر محاسبه شد:

 

برای مطالعه سازگاری مواد، کوپون کنترل در محلول تمیزکننده غوطه ور شد، وزن شد و پس از 24، 48 و 72 ساعت برای تغییر رنگ صفحه و محلول مورد بازبینی قرار گرفت.

5- روش آزمایش برای پاک کردن مواد باقیمانده از آتش سوزی
آزمایشات پاک کردن مواد باقیمانده از آتش سوزی در تطابق با MIL-L63460D بخش 49 انجام شد. آتش زدن 5 گرم از پودر WC844 Propellan در یک ظرف چینی تمیز با چزاغ بونزن انجام شد و سپس ظرف بمدت 20 دقیق سرد شد. ظرف برگردانده شد و چند بار محکم بر زمین زده شد و سپس با جریان هوای فیلترشده 15-psi باد زده شد تا مواد باقیمانده غیر چسبنده از آن جدا گردد. سپس ظرف وزن شد و 25 ± 1 ml ماده تمیزکننده به آن اضافه شد و بمدت 45 ± 3 دقیقه در دمای 54 ± 1

درجه سانتیگراد در یک نتور همرفت قرار داده شد. در پایان دوره 45 دقیقه ای، ظرف برداشته شد و مواد باقیمانده با دو لایه از لایی پنبه ساییده شد. با حرکاتی چرخشی در هر دو طرف و رو جلو و عقب ظرف بمدت 90 ثانیه ساییده شد و وزن هاون باعث پاک شدن بقیه مواد باقیمانده شد. هیچ نیروی رو به پایینی نباید بر روی هاون اعمال گردد. پس از ساییدن، تمیزکننده از ظرف خالی شد و داخل ظرف با 77 سی سی از اتر نفت خام شسته شد. ظرف تبخیر بمدت 30 ± 2 دقیقه تا دمای 544 ± 1 درجه سانتیگراد گرما داده شد، و سپس تا دمای اتاق سرد شد و سپس وزن آن ثبت شد. درصد مواد باقیمانده را محاسبه کنید:

که وزن اول مواد باقیمانده، وزن دوم پس از تمیزکردن و گرمادهی، و T وزن ظرف تبخیر است. روش آزمایش زنجیره ای برای پاک کردن مواد باقیمانده از آتش سوزی که در MIL-L-63460D بخش 49 توصیف شده است در شکل 3 نشان داده شده است.
6- بحث و نتایج آزمایش

61 ضریب کارایی پاک کنندگی
ضریب کارایی پاک کنندگی (CEF) بصورت سهمی از آلاینده های پاک شده از کوپون آزمایش آلوده تعریف می گردد که توسط تکنیک های ثقل سنجی تعیین می گردد. جدول 1 لیست ضریب های کارایی پاک کنندگی را برای تمیزکننده های انتخاب شده مختلف نشان میدهد. تعدادی از تمیرکننده ها (هم آبکی و هم حلال) کارایی پاک کنندگی عالی را در مقایسه با تمیزکننده های کنونی P-D-680 نوع 2 نشان دادند.

سپس تمیزکننده ها از لحاظ بو با مقیاسی از 1 تا 5 درجه بندی شدند که 1 نشاندهنده کمترین بو و 5 بیشترین بو بود. درجه بندی بو سپس در درجه بندی کارایی تمیزکننده ها بکار برده شد.
کوپون های پس-آزمایش نیز از لحاظ تغییر ظاهر، رنگ و مواد باقیمانده بررسی شدند. پوسته باقیمانده بر روی فولاد، برنز، آلومینیوم و پلاستیک مشاهده شد، وقتی که با تمیزکننده های سویا-مبنای SOYGOLD 1000، SOYGOLD 2000 و SOYSOLV II آزمایش شدند. تحلیل FTIR پوسته بر روی فلز نشان داد که با حلال های اصلی سازگار است، همانطور که در شکل 4 نشان داده شده است. وجود پوسته روغنی در جلوگیری از فرسایش فلزات سودمند است. اگر پوسته از هیچ لحاظ دیگری سودمند نباشد، می توان آنرا پاک کرد.

62 سازگاری مواد
سازگاری بصورت فرسایش مواد تا سطح معینی در هنگام قرارگیری در معرض یک تمیزکننده در دما و مدت زمان معین تعریف می گردد. سازگاری مواد بر مبنای تغییرات کمیتی قابل اندازه گیری در وزن می باشد. علاوه بر کم شد وزن، بررسی بصری کوپون ها برای پیدا کردن مدارکی از خوردگی و تغییر رنگ نیز برای تأیید و تکمیل داده های تغییر وزن انجام می شود. محلول های با تغییر زنگ زیاد از لحاظ محتوای فلز توسط آشکارساز تشعشعات اتمی نیز مورد تحلیل قرار گرفتند.
خلاصه آزمایش سازگاری پس از 72 ساعت در جدول 2 نشان داده شده است. نمونه های لاستیکی همه ترکیبات تمیزکننده را در هنگام آزمایشات سازگاری جذب کردند. البته آنها پس از چند روز و پس از خشک شدن به وزن اول خود باز گشتند.
تعدادی از محلول های تمیزکننده پس از 72 ساعت انجام آزمایشات سازگار

 

ی تغییر زنگ دادند که مثالی از آن در شکل 6 نشان داده شده است. پس از انجام آزمایش، نمونه های مس به رنگ آبی تغییر پیدا کردند و نمونه های آهن به رنگ سبز یا زرد تغییر پیدا کردند. این نمونه ها سپس از لحاظ محتوای فلز با استفاده از آشکارساز تشعشعات اتمی مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل فلز در جدول 3 نشان داده شده است. محتوای بالای مس و آهن نشاندهنده فرسایش این مواد است. تغییر در ظاهر کوپون ها در هنگام آزمایش با OZZY JUICE در شکل 5 نشان داده شده است.

63 پاک کردن مواد باقیمانده از آتش سوزی
روش آزمایش توصیف شده در MIL-L-63460D بخش 49 برای اندازه گیری کارایی تمیزکننده برای پاک کردن کربن بکار می رود. تمیزکننده بطور میانگین حداقل 80 درصد مواد باقیمانده پس از آتش زدن پیشران WC844 را پاک میکند (قسمت 67).
نتایج آزمایش مواد باقیمانده از آتش سوزی برای تمیزکننده های جایگزین در جدول 4 بیان شده اند. همه تمیزکننده های آبکی قادر بودند که 100 درصد مواد باقیمانده کربن را پاک کنند. تمیزکننده های حلال کنونی مانند P-D-680 نوع 2 و Breakthrough کمترین کارایی را در پاک کردن مواد باقیمانده کربن داشتند. نتایج پاک کردن مواد باقیمانده از آتش در درجه بندی کارایی تمیزکننده ها مورد استفاده قرار گرفتند.

 

شکل 6 – نمونه هایی از مطالعه سازگاری OZZY JUICE

7- ارزیابی کارایی کلی تمیزکننده ها
ما برای ارزیابی مؤثر هر تمیزکننده، یک سیستم امتیازدهی ایجاد کردیم. حداکثر امتیاز 100 امیتاز بود و بین معیارهای پاک کنندگی تقسیم بندی شد. معیارهای قابل قبول برای تمیزکننده های انتخابی در درجه بندی 85 امتیازی یا بالاتر بر مبنای کارایی تمیزکننده P-D-680 نوع 2 ایجاد شدند. از داده های سیستم امتیازدهی زیر برای درجه بندی کارایی کلی هر تمیزکننده استفاده شد.
– پاک کردن پودر (10 امتیاز برای هر ماده) – 50 امتیاز
– پاک کردن مواد باقیمانده از آتش سوزی – 15 امتیاز
– سازگاری – 5 امتیاز
– درجه خطرناک بودن – 5 امتیاز
– خصوصیات مربوط به بو – 5 امتیاز

71 امتیازات درجه بندی کلی
عالی: 90 تا 100 امتیاز
خوب: 85 تا 89 امتیاز
میانگین: 75 تا 84 امتیاز
ضعیف: 0 تا 74 امتیاز
کارایی کلی تمیزکننده های آبکی و حلال بترتیب در جداول 5 و 6 بیان شده است. این نتایج در اشکال 7 و 8 بصورت گرافیکی نشان داده شده اند.
همه تمیزکننده های حلال کارایی یکسان یا بهتری را در مقایسه با حلال P-D-680 نوع 2 نشان دادند. هفت تمیزکننده آبکی نیز کارایی پاک کنندگی قابل قبولی را نشان دادند.

جدول 4 – نتایج آزمایش مواد باقیمانده از آتش سوزی (MIL-L-63460D بخش 49)

جدول 5 – کارایی پاک کنندگی تمیزکننده های آبکی

جدول 6 – کارایی پاک کنندگی تمیزکننده های حلال

شکل 7 – مقایسه کارایی پاک کنندگی تمیزکننده های آبکی

شکل 8 – مقایسه کارایی پاک کنندگی تمیزکننده های حلال

8- نتیجه گیری ها و پیشنهادات
بر اساس نتایج و بحث های بیان شده در این گزارش، می توان نتیجه گیری های زیر را بیان کرد:
1- تمیزکننده های سبز جایگزین (هم حلال و هم آبکی) کارایی خوبی در تمیز کردن سلاح ها در مقایسه با تمیز کننده حلال P-D-680 نوع 2 داشتند.
2- تمیزکننده های حلال Soysolv II، 1000 SOYGOLD، SOYGOLD 2000، Breakthrough، Skysol، Skysol 100، Bio T Max، Solsafe 245، Breakfree (CLP)، SD-104، DS-108 و DS-108F کارایی پاک کنندگی بهتری را در مقایسه با P-D-680 نوع 2 نشان دادند.
3- تمیزکننده های آبکی Crystal Simple Green (25%,50%), Beyond 2001 (10%), Beyond 2005 (50%),Bluegold (5%), Daraclean (30%), Daraclean 282GF(25%), Simple Green (25%, 50%) کارایی پاک کنندگی بهتری را در مقایسه با تمیزکننده P-D-680 نوع 2 نشان دادند. البته تمیزکننده های آبکی ممکن است باعث خوردگی قطعات شوند اگر بطور کامل خشک نشوند و پس از تمیزکاری فوراً روغن کاری نشوند.
4- کارایی یک تمیزکننده آبکی تابع غلظت است، همانطور که توسط Simple Green و Crystal Simple Green نشان داده شده است. از غلظت های پیشنهادی بیان شده توسط شرکت های تولید کننده در این مطالعه استفاده شده است.
5- در هنگام آزمایشات سازگاری، نمونه های لاستیکی با همه تمیزکننده ها وزن بیشتری پیدا می کردند. البته آنها پس از چند روز که خشک می شدند دوباره به وزن اولیه خود باز می گشتند.
6- تمیزکننده های سویا-مبنا پوسته نازکی بر روی قطعات باقی می گذارند که برای جلوگیری از فرسایش و خوردگی قطعات سودمند است.
7- تمیزکننده های جایگزین سبز می تواند کارایی پاک کنندگی بهتری را در مقایسه با تمیزکننده های خطرناک کنونی داشته باشند. همچنین، استفاده از تمیزکننده های سبز منجر به سلامت و ایمنی بیشتری برای سربازان، کاربرد شیمیایی مؤثر، تعمیر و نگهداری کمتر، کاهش نیاز به تنظیمات مجدد و نقایص کمتری در آینده خواهد شد.
کارایی تمیزکننده های سبز جایگزین برای سیستم جنگ افزارها با استفاده از آزمایشات ریزمقیاس ارزیابی شده است. البته قبل از کاربردهای میدانی، باید موارد زیر انجام شود:
1- بهینه سازی پارامترهای پاک کنندگی مانند زمان، غلظت و غیره.
2- ارزیابی مقیاس پیلوت با استفاده از سلاح های M197 و M16 با شوینده قطعات در سطح میدانی.
3- ارزیابی میدانی تمیزکننده های انتخاب شده برتر.
4- تحلیل هزینه ها بر مبنای طول عمر تمیزکننده.
5- طراحی یک راهکار برای انهدام کامل در تطابق با قوانین منطقه ای، ایالتی و فدرال.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود پروژه مقاله ترجمه آیا فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتما

پنج شنبه 95/3/6 2:56 صبح| | نظر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پروژه مقاله ترجمه آیا فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعیبرابری مشتریان را افزایش میدهند؟ یک مطالعه تجربی در مورد برندمد لوکس در word دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پروژه مقاله ترجمه آیا فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعیبرابری مشتریان را افزایش میدهند؟ یک مطالعه تجربی در مورد برندمد لوکس در word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود پروژه مقاله ترجمه آیا فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعیبرابری مشتریان را افزایش میدهند؟ یک مطالعه تجربی در مورد برندمد لوکس در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود پروژه مقاله ترجمه آیا فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعیبرابری مشتریان را افزایش میدهند؟ یک مطالعه تجربی در مورد برندمد لوکس در word :

آیا فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعیبرابری مشتریان را افزایش میدهند؟ یک مطالعه تجربی در مورد برندمد لوکس

آنجلا جِی. کیم، و اونجو کو

چکیده
بخاطر علاقه روز افزون به استفاده از بازاریابی شبکه های اجتماعی(SMM)در بین برندهایمد لوکس، مقاله حاضر درصدد است تا خصوصیات فعالیت های SMM را شناسایی کند و روابط بین این فعالیت های مشاهده شده، برابری ارزش، برابری روابط، برابری برند، برابری مشتری، و هدف از خرید را از طریق یک مدل معادله ساختاری بررسی نماید. پنج ساختار از فعالیت های SMM مشاهده شده از برندهایمد لوکس، سرگرمی، روابط متقابل، مدپرستی، سفارشی سازی، و انتشار گفتاری است. تأثیر آنها بر روی برابری ارزش، برابری روابط، و برابری برند مثبت است. برای روابط بین عوامل محرک برابری مشتری و خود برابری مشتری، برابری برند تأثیر منفی بر روی برابری مشتری دارد درحالیکه برابری ارزش و برابری روابط هیچ تأثیر مهمی را نشان نمیدهند. برابری ارزش و برابری روابط نیز مانند هدف خرید، تأثیرات مثبت مهمی دارند، درحالیکه برابری روابط هیچ تأثیر مهمی ندارد. و در نهایت، روابط بین هدف خرید و برابری مشتری نیز اهمیت زیادی دارد. یافته های این مطالعه میتواند باعث شود که برندهای لوکس بتوانند رفتار خرید آینده بعضی از مشتریان خود را با دقت بیشتری پیش بینی کنند و راهنمایی برای مدیریت دارائی ها و فعالیت های بازاریابی آنها باشند.
کلمات کلیدی: برندهای لوکس، بازاریابی شبکه های اجتماعی مشاهده شده (SMM)، فعالیت ها، برابری ارزش، برابری روابط، برابری برند، برابری مشتری، هدف خرید

1- مقدمه
بازار محصولات لوکس به رشد کامل خود رسیده است و همچنین با توسعه حیطه بازاری و رشد سریع تعداد مشتریان مواجه بوده است. بازار محصولات لوکس یک صنعت ارزش افزوده برتر بر مبنای دارائی های برندهای برتر است. بعلت تقاضای رو به رشد برای تجملات در بازارهای جدید مانند چین، هند و آسیای میانه، توسعه فرصت ها تجارت بیشتر از همیشه محدود می گردد. در گذشته، مارک های مد لوکس میتوانستند بر دارائی های برندهای قوی و مشتریان منظم و استوار تکیه داشته باشند. البته ورود اخیر برندهای متعدد جدید در بازار لوکس، همراه با افزایش رقابت، تغییرات پیش بینی نشده ای را در بازار نشان میدهد.
کاهش در فروش های مربوط به رکود اقتصادی جهانی، تجارت های لوکس را برای تغییر یافتن ترغیب میکند. اکنون آنها دیگر فقط به نماد برند خود وابسته نیستند بلکه بر میراث برند، کیفیت، ارزش زیبایی شناختی، و روابط قابل اعتماد مشتری برای موفقیت تمرکز دارند. یک عنصر کلیدی برای صنعت محصولات لوکس، فراهم سازی ارزش ها برای مشتریان به هر شیوه ممکن می باشد.
برندهای لوکس بعنوان ابزاری برای ایجاد دارائی های مشتری از طریق ارتباط مؤثر با مشتریان، توجه خود را بسوی شبکه های اجتماعی معطوف ساخته اند. ارتباط بازاریابی با استفاده از شبکه های اجتماعی مانند تویتر، فیسبوک، و یوتیوب بعنوان ابزار تجاری برای برندهایمد لوکس ارزیابی شده اند. خانه های طراحی سنتی مانند لوئیس ویوتون، نمایش های سبک را در وبلاگ های خود منتشر میکنند. رالف لورن، چانل، دونا کاران، و گوسی با شرکت اپل همکاری کرده اند تا برنامه های آیفون را بنویسند.
بسیاری از خانه های لوکس حساب های تویتر مختص به خود را ایجاد میکنند و یا در فیسبوک مطالب قرار میدهند. برندها و مشتریان بدون هیچ محدودیتی در زمان، مکان، و محیط با هم ارتباط دارند بطوریکه ارتباط یک طرفه و قدیمی به ارتباط دو طرفه متقابل تغییر می یابد. برندها و مشتریان به این شیوه با هم کار میکنند تا محصولات، خدمات، مدلهای تجاری و ارزش های جدیدی را ایجاد کنند. در ضمن، برندها می توانند خود را نمایش دهند و روابط خود را با مشتریان تقویت کنند. بازاریابی شبکه های اجتماعی (SMM) یک ارتباط دو طرفه با هدف جستجوی همدلی با کاربران جوان، و حتی تقویت احساسات آشنای همراه با برندها لوکس به یک گروه سنی بالاتر است. همچنین، فعالیت های شبکه های اجتماعی برندها فرصتی را برای کاهش سوء تفاهم و داشتن تعصب نسبت به برندها ایجاد میکند و همچنین ارزش برند را توسط ایجاد سکویی برای مبادله ایده ها و اطلاعات در بین افراد بصورت آنلاین افزایش میدهد.
با افزایش استفاده از SMM توسط برندهای لوکس، ضروری می باشد که بصورت کمی تأثیرات شبکه های اجتماعی را تحلیل کنیم. بنابراین هدف از این مطالعه اینست که ساختارهای فعالیت های مشاهده شده SMM از برندهای مد لوکس را شناسایی کنیم و تأثیر این فعالیت ها بر روی برابری مشتری و هدف خرید ارزیابی کنیم. چون محیط تجارت لوکس متحمل یک تغییر سریع می گردد، این تحقیق خصوصیات برندهای لوکس را دوباره تعریف میکند که بر روی کارایی آنها تأثیر می گذارند تا تجارت ها را برای مدیریت و ترقی آنها راهنمایی کنند. این تحقیق یک استراتژی را برای افزایش کارایی برندها توسط تعریف عوامل خاص مربوط به برابری مشتری و هدف خرید پیشنهاد میکند. بعلاوه، یافته ها برندهای لوکس را قادر می سازند تا رفتار خرید مشتری را پیش بینی کنند و برابری مشتری و فعالیت شبکه های اجتماعی را مدیریت کنند.
2- فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعی
21- فعالیت های SMM و تأثیرات آنها بر روی کارایی شرکت
شبکه های اجتماعی بصورت برنامه ها، سکوها و رسانه های آنلاین هستند که هدف آنها آسان سازی روابط، همکاری ها و به اشتراک گذاری مطالب است. آنها دارای شکل های مختلفی هستند که شامل وبلاگ ها، وبلاگ های اجتماعی، ریز-وبلاگ، ویکی پدیاها، پادکست ها، تصاویر، ویدئوها، رتبه بندی و نشانه های اجتماعی می باشد. وقتی که کاربرد اانها بصورت نمایی افزایش می یابد، نه تنها شبکه های اجتماعی موجود، بلکه حتی شرکت های تجاری و سازمان های دولتی نیز به آن می پیوندند و از آنها بعنوان ابزار ارتباطی استفاده میکنند. بر خلاف شبکه های اجتماعی فردی، این نهادها بصورت فعال از شبکه ها برای تبلیغات و بازاریابی استفاده میکنند. با اینکه پیام های تجاری و روابط متقابل با مشتریان با شبکه ها، رخدادها، نمایش، خرده فروشان و خدمات دیجیتالی از طریق شبکه های اجتماعی مرتبط می باشد، با اینحال این امکان وجود دارد که فعالیت های بازاریابی یکپارچه را با تلاش و هزینه خیلی کمتری نسبت به قبل انجام دهیم.

مطابق گفته کیم و کو (2001)، شبکه های اجتماعی می توانند تأثیر مهمی بر روی شهرت برند داشته باشند. یک سوم شرکت کنندگان در بررسی در وبلاگ برند نظرات خود را در مورد محصولات و برندها نوشتند و 36 درصد آنها تفکر مثبت تری در مورد شرکت هایی داشتند که دارای وبلاگ بودند. مطالعه اخیری توسط DEI Worldwide (2008) آمار روبرو را نشان میدهد: 70 درصد مصرف کنندگان سایت های شبکه های اجتماعی را برای بدست آوردن اطلاعات بازدید کرده اند؛ 49 درصد این مصرف کنندگان تصمیم خرید خود را بر مبنای اطلاعاتی گرفته اند که از طریق سایت های شبکه های اجتماعی بدست آورده

اند؛ 60 درصد آنها گفتند که آنها احتمال داشت که از سایت های شبکه های اجتماعی برای انتقال اطلاعات بصورت آنلاین به دیگران استفاده کنند؛ و 45 درصد آنها از طریق سایت های شبکه های اجتماعی بصورت انتشار گفتاری در جستجوی اطلاعات بوده اند. گزارشات نشان میدهند که شرکت هایی بعنوان یک استراتژی بازاریابی آنلاین از شبکه های اجتماعی استفاده نمی کنند، فرصت رسیدن به مشتریان خود را از دست داده اند. با درصد بالایی از مردم که اطلاعات را از طریق شبکه های اجتماعی به دیگران انتقال میدهند، ارزش یک مشتری بیشتر از هزینه اولیه برای بدست آوردن آن است. بنابراین اکنون شرکت ها و برندها باید ارزش مشتریان و همچنین تأثیر شبکه های اجتماعی بر روی آنها را فاکتوربندی کنند.
22- فعالیت های SMM برندهای لوکس
توسعه تکنولوژی توسط جذب مشتریان برای ارتباط داشتن با برند به دنیای مد سود می رساند. حضور برندهای مد در این چیزها (مانند وبلاگ نویسی، ارسال مطلب در تویتر و شبکه سازی) باعث شده است که برندهای لوکس در روند جاری شرکت کنند. در ابتدا، اغلب برندها تا حدودی بی میل بودند تا از تکنولوژی استفاده کنند؛ البته صنعت تکنولوژی را بعنوان یک فرصت تصور میکرد نه بعنوان یک تهدید. بر خلاف پیش بینی های اولیه، شبکه های اجتماعی بر ضد شهرت مثبت برندها عمل نمیکنند. داشتن روابط متقابل با مشتریان از طریق سایت های شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک و تویتر در واقع روابط دوستی و حتی محبت نسبت به برندها را ایجاد میکند و تمایل مشتریان برای محصولات لوکس را ترغیب می کند.

استفاده برندهای لوکس از شبکه های اجتماعی در سال 2009 اوج پیدا کرد. گوسی یک سایت شبکه اجتماعی چند-فرهنگی با نام “Guccieyeweb.com” ایجاد کرد وقتی که یک مجموعه از عینک های آفتابی جدید را برای مشتریان علاقمند به وسایل دجیتالی به نمایش گذاشت. گوسی در روز سه بار سایت فیسبوک خود را بروزرسانی میکند و پیوسته در تویتر نیز مطالب ارسال میکند. بوربری یک سایت شبکه اجتماعی با نام “Artofthetrench.com” را در نوامبر 2009 با هدف غیرتجاری راه اندازی کرد: تا تحسین طراحی پالتوهای نظامی خود را تحریک کنند و برای بوربری هوادارانی بدست آورند و با مشتریان ارتباط داشته باشند. فروش های آنلاین پس از راه اندازی سایت افزایش یافت و مشارکت آنلاین مشتریان باعث توسعه آگاهی در مورد بوربرن شد وقتی که بوربرن داستان های بیشتری را در مورد برند خود می ساخت.

دولس و گابانا از شبکه های اجتماعی برای بدست آوردن فیدبک مستقیم از مشتریان خود استفاده میکنند. دولس و گابانا وبلاگ نویسان مد را به صندلی های جلوی نمایش مد خود دعوت می کنند و وبلاگ نویسان فوراً فیدبک هایی را از نمایش بر روی فیسبوک و تویتر آپلود میکنند. به این شیوه، مشتریان برند مورد علاقه خود را بصورت مدل بندی شده بصورت مستقیم و بدون حضور ویرایشگران مد یا تاجران می بینند و شرکت اهداف خرید را ایجاد میکند. چانل، لوئیس ویوتون، یووس سنت لورنت، و استلا مک کارتنی اکنون حساب های فیسبوک و تویتر دارند.
3- برابری مشتری و محرک های آن

ارزشی که یک مشتری برای شرکت به همراه می آورد محدود به منفعت بردن از هر تراکنش نیست بلکه منفعت کلی است که ممکن است در طی روابط با شرکت بدست آید. بنابرای مشتریان بعنوان دارائی های نامرئی مشاهده میشوند که یک شرکت باید بصورت منطقی بدست آورد، حفظ کند و به حداکثر برساند. برابری مشتری بعنوان مهم ترین عامل تعیین کننده ارزش های بلند مدت شرکت در نظر گرفته می شود.
31 محرک های برابری مشتری
لمون و همکارانش (2001) سه نوع برابری (ارزش، برند، و روابط) را بعنوان محرک های کلیدی برابری کلی مشتری تعریف میکنند. اول اینکه برابری ارزش ارزیابی هدف مشتری از کاربرد برند بر مبنای مشاهدات آنچه است که به دریافت شده است. سه تأثیر کلیدی بر روی برابری ارزش، کیفیت، قیمت و سودمند بودن است.

دوم اینکه برابری روابط تمایل مشتریان به باقی ماندن در روابط با یک برند، رسیدن به هدف و ارزیابی های فردی آنرا بیان میکند. معمولاً برنامه های وفاداری در کنترل یک شرکت، برابری روابط را افزایش میدهد؛ البته وفاداری نسبت به یک برند خاص ضعیف تر از گذشته به مشتریان پیشنهاد میگردد. آنچه که ضروری است اینست که روابط قوی با مشتری از طریق رفتار یا شناسایی خاص برای تقویت برابری ارتباط ایجاد گردد.

سوم اینکه برابری برند یک ارزیابی ناملموس و فردی مشتری از برند نسبت به ارزش آن است. برندها در ایجاد تصاویری که مشتریات را وادار می سازد تا این اختصاصی بودن را شناسایی کنند بهتر عمل میکنند. اهرم های قابل اعمال کلیدی برابری برند، آگاهی برند، نگرش نسبت به برند، و اخلاق شرکتی است.
4- هدف خرید
هدف خرید ترکیبی از علاقه مشتری و امکان پذیری خرید یک محصول است. در نتیجه بسیاری از مطالعات، این مسئله رابطه قوی با نگرش و اولویت نسبت به یک برند یا یک محصول دارد، بطوریکه اندازه گیری هدف خرید، رفتار آینده مشتریان را بر مبنای نگرش های آنها فرض میکند. هدف خرید یک متغیر نگرشی برای اندازه گیری همکاری های آینده مشتریان نسبت به یک برند است، درحالیکه برابری مشتری یک متغیر رفتاری برای ثبت خرید واقعی است. وقتی که پیش بینی رفتارهای آینده مشتریان به مسئله حیاتی برای یک شرکت تبدیل می شود، این رفتار آینده را باید بصورت دقیق تری برآورد کرد.
5- طرح فرضیه ها

در ابتدا، هدف از بازاریابی اینست که ارتباطی را شکل دهیم که توسط آن، یک شرکت قادر می باشد که مشتریان را از محصولات و خدمات خود مطلع سازد و علاقه به پیشنهاد آنرا ایجاد کند. بازاریابی یک فرآیند چندبعدی ایجاد شده از استراتژی های مختلف است؛ البته هدف اصلی هر استراتژی بازاریابی اینست که فروش و بهره وری را افزایش دهد. مطابق گفته اسریواستاوا و همکارانش (1998) بازاریابی یک سرمایه گذاری است محرک های برابری مشتری را بهبود می دهد. همانطور که شمول یک برند در شبکه های اجتماعی یک فعالیت بازاریابی را برای ایجاد روابط با مشتریان و افزایش منافع شرکتی انجام میدهد، فعالیت شبکه های اجتماعی برندهای لوکس نیز پیش بینی می شود که تأثیر مثبتی بر روی محرک های برابری مشتری داشته باشد.

H1- فعالیت های بازاریابی مشاهده شده شبکه های اجتماعی تأثیر مثبتی بر روی برابری ارزش دارند.
H2- فعالیت های بازاریابی مشاهده شده شبکه های اجتماعی تأثیر مثبتی بر روی برابری روابط دارند.
H3- فعالیت های بازاریابی مشاهده شده شبکه های اجتماعی تأثیر مثبتی بر روی برابری برند دارند.
راست و همکارانش (2000) در محاسبه برابری مشتری تلاش میکنند تا ورودی بازاریابی را با واکنش مشتری مرتبط سازند. چون بررسی محرک های برابری مشتری و توسعه مدل RLZ ماتریس تعویض برند را با ماتریس مختص به مشتری ترکیب میکند، راست و همکارانش (2004) مدل قبلی خود را در صنعت شرکت های هواپیمایی آزمایش کردند و اثبات کردند که برابری ارزش، برابری روابط و برابری برند همگی با برابری مشتری مرتبط هستند. همان مدل برای اندازه گیری برابری مشتری برای برندهای مد در چندین مطالعه اعمال شد. برای شناسایی ساختارهای هر محرک برابری مشتری و اثبات پذیرش مدل RLZ در صنعت مد لوکس، سه فرضیه زیر را در نظر بگیرید.

H4- برابری ارزش رابطه مثبتی با برابری مشتری دارد.
H5- برابری رابطه، رابطهم مثبتی با برابری مشتری دارد.
H6- برابری برند رابطه مثبتی با برابری مشتری دارد.

برای پیش بینی رفتار آینده مشتری، راه های مطابق دادن نگرش ها و اعمال آنها ضروری به نظر می رسد. همانطور که در بسیاری از مطالعات مربوط به فرآیند های تصمیم گیری اثبات شده است، نگرش پیش نیازی برای رفتار است. بنابراین محرک های برابری مشتری احتمال دارد که تأثیرات مشابهی بر روی هدف خرید نیز داشته باشند. بنابراین این مطالعه: الف) تأثیرات محرک های برابری مشتری بر روی برابری مشتری و هدف خرید را مقایسه و تحلیل میکند، و ب) مسیر هدف خرید و برابری مشتری را بررسی میکند. بنابراین فرضیه های نهایی بصورت زیر بیان میشوند:
H7- برابری ارزش رابطه مثبتی با هدف خرید دارد.
H8- برابری رابطه، رابطه مثبتی با هدف خرید دارد.
H9- برابری برند رابطه مثبتی با هدف خرید دارد.

H10- هدف خرید رابطه مثبتی با برابری مشتری دارد.
6- روش
61- آزمایش مقدماتی
یک آزمایش مقدماتی برای انتخاب یک برند لوکس نمونه انجام شد. از 15 دانشجوی فارغ التحصیل در رشته بازاریابی مد خواسته شد تا سه برند مد لوکس را که در هنگام فکر کردن به محصولات لوکس به ذهنشان می آید بنویسند. لوئیس ویوتون برندهایی را که بیشتر نوشته شده بود ذکر می کند. مطابق رتبه بندی Digital IQ بیان شده توسط اسکات گالوی، لوئیس ویوتون در رتبه بندی برندهای مد لوکس دارای رتبه 1 بود. گوسی، بوربری و دولس و گابانا رتبه های بعدی را تشکیل میدادند.

Digital IQ از برندهای لوکس بر مبنای چهار طبقه رتبه بندی شده بودند: (1) تأثیر سایت برند، (2) تلاش های بازاریابی و حضور آفلاین برند و نمایش آن در موتور های جستجو، (3) حضور، محتوا و تأثیر برند بر روی سکوهای شبکه های اجتماعی اصلی، (4) سازگاری و بازاریابی برای تلفن های هوشمندو دستگاه های قابل حمل دیگر. چون مصرف کنندگان کره ای آگاهی برند بالایی از لوئیس ویوتون داشتند و برند نیز حضور بالایی را در فعالیت های SMM نشان میداد، بنابراین لوئیس ویوتون برای نشاندهنده برندهای لوکس در این مطالعه انتخاب شد.
62- سنجش ها
فعالیت های SMM از برندهای لوکس شامل معرفی محصولات، خدمات و خود برند به شیوه صادقانه و فراهم سازی خدمات مختلف برای مشتریانی می باشد که در فعالیت های شبکه های اجتماعی بعنوان ابزاری برای ارتباط بازاریابی شرکت میکنند. این مطالعه فعالیت های مشاهده شده را اندازه گیری کرد و ارزش های سکوهای شبکه های اجتماعی برند را نشان داد. از سال 2010، 90 درصد برندهای لوکس بر روی فیسبوک و 48 درصد آنها بر روی تویتر قرار دارند. چون فیسبوک و تویتر اغلب توسط برندهای مد لوکس بعنوان ابزار SMM استفاده می گردند، بنابراین یک محرک بصری نشاندهنده فعالیت های SMM لوئیس ویوتون بر روی این سایت ها در سنجش ها بکار برده شد.
25 گزینه برای اندازه گیری فعالیت های SMM مشاهده شده از مطالعات قبلی بر روی بازاریابی شبکه های اجتماعی برند لوکس، خصوصیات شبکه های ارتباط دو طرفه، تأثیر تبلیغات متحرک، و خصوصیات تحقیقات مربوط به خرید مد متحرک جمع آوری شدند و برای تناسب با این تحقیق از طریق پیش-آزمایش اصلاح شدند.

22 گزینه در تطابق با مطالعات بری (1995)، گاگلیانو و هاتکوت (1994)، راست و همکارانش (2000) و ویدمان و همکارانش (2009) برای سنجش برابری ارزش توسعه داده شدند. ساختارهای سنجش های برابری ارزش شامل قیمت، کیفیت محصول، کیفیت خدمات، راحتی، و محیط ملموس خرده فروشان، ارزش فردی و ارزش اجتماعی می باشد. 10 گزینه برای سنجش برابری روابط از مطالعات هنینگ-تورائو و همکارانش (2002) و جو و چانگ (2002) توسعه داده شد. این گزینه ها خدمات رفتار ترجیحی مشتریان، تطابق تصویر با برند، و تأثیر کلی را ارزیابی می کردند. سنجش های برابری برند شامل آگاهی برند، ارزش مشاهده شده، شخصیت برند، انجمن برند، و جنبه های بی نظیر مشاهده شده بود. 10 گزینه برای سنجش برابری برند از مطالعات آکر (1991) و یان (2006) توسعه داده شد.

ارزش طول عمر مشتری از لوئیس ویوتون بصورت برابری مشتری معرفی شده در مطالعه راست و همکارانش (2004) برآورد شد. این سنجش ها شامل تعداد خریدهای پیش بینی شده در حین دوره زمانی خاص (طول عمر مشتری)، تکرار خرید در یک زمان واحد (یک سال)، میزان تخفیف، حجم خرید، احتمال خرید آن برند نسبت به رقبا (4 رقیب یا کمتر)، و حاشیه همکاری بودند. میزان تخفیف برند و حاشیه همکاری از مطالعه گزارش سالیانه LVMH 2009 (2010) بیان شده است. سنجش های هدف خرید از دستگاه های استفاده شده در مطالعه پارک و همکارانش (2007) بدست آمده است. همه بیانیه های سنجش بالا با استفاده از مقیاس های لی کرت 5 امتیازی (1= کاملاً مخالفم، 5= کاملاً موافقم) اندازه گیری شدند.
63 نمونه و جمع آوری داده ها

نمونه ها از حوزه بین النهرین در شهر سئول از طریق روش مصاحبه در پاساژها بدست آمد. خریدهای لوکس اصلی در کره در اطراف منطقه سئول شکل می گیرد و مشتریانی که در آنجا زندگی میکنند تمایل دارند که بیشتر از برندهای لوکس برای قدرت خرید نسبتاً بالا برای کالاهای مد لوکس آگاه باشند. چون این مطالعه بر SMM برند لوکس متمرکز است، بنابراین مخاطبان محدود به مصرف کنندگانی بودند که هرگونه آیتم مد لوکس را در دو سال قبلی خریداری کرده بودند و تجربه قبلی با سایت های شبکه های اجتماعی لوئیس ویوتون داشتند. داده ها از پرسشنامه های تحقیقی از 10 تا 25 ماه مه سال 2010 جمع آوری شدند. از بین 400 پرسشنامه، 362 پرسشنامه در نهایت پس از حذف پاسخ های غیرکامل مورد تحلیل قرار گرفت.
64 تحلیل داده ها
برای رسیدن به هدف این مطالعه و آزمایش فرضیه ها، پکیج برنامه های آماری SPSS 17.0 و AMOS 18 مورد استفاده قرار گرفتند. با SPSS 17.0 تحلیل توصیفی برای تحلیل نتایج آزمایش مقدماتی و پیدا کردن خصوصیات آمارگیری نمونه اتخاذ شد. همچنین کرانبک برای آزمایش قابلیت اطمینان اتخاذ شد. با استفاده از AMOS 18.0 تحلیل ضریب تقویتی برای اثبات اعتبار هر دستگاه انجام شد، درحالیکه مدلسازی معادله ساختاری برای آزمایش فرضیه ها بکار برده شد.
7- یافته ها
71- تحلیل آمارگیری

از بین 362 مصرف کننده محصولات لوکس، اغلب مخاطبان زن بودند (793 درصد) و 58 درصد آنها بین 20 تا 30 سال بودند، و 229 درصد آنها بین 30 تا 40 سال بودند. با توجه به تحصیلات، 442 درصد فارغ التحصیل، 381 درصد دارای تحصیلات دانشگاهی، و 177 درصد در حال تحصیل در دانشگاه بودند. بطور کلی، این نمونه وضعیت خیلی بالایی را در تحصیلات نشان میداد. با توجه به سطوح میانگین درآمد خانوار، 233 درصد درآمد ها بین 12 تا 15 میلیون KRWبود، درحالیکه 221 درصد دارای درآمد بین 9 تا 12 میلیون KRW بودند. درصد کلی مخاطبانی که درآمد آنها بیشتر از 9 میلیون KRWبود 61 درصد بود.

این نتیجه یک نتیجه پیش بینی شده بود چون نمونه مطالعه، مصرف کنندگانی با قدرت خرید بالا را نشان میداد. چون این مطالعه به برندهای مد لوکس می پردازد، بنابراین از رفتار خرید لوکس مخاطبان نیز سوال شد که نشان داد که 315 درصد آنها در سال یسن 1 تا 3 میلوین KRW و 238 درصد آنها بین 3 تا 5 میلیون KRW در سال خرج میکنند. مصرف کنندگان حجم بالا که بطور میانگین بیش از 5 میلیون KRW خرج می کردند 246 درصد را تشکیل میدادند، درحالیکه سطح حداقل خرید لوکس 202 درصد را تشکیل میداد. بجز این گروه آخر، تقریباً 80 درصد نمونه مصرف کنندگان واقعی برندهای مد لوکس بودند. جدول 1 خصوصیات آمارگیری نمونه را نشان میدهد.

مانند ارزش طول عمر مشتریان (CVL) در بین نمونه ها، افراد با کمتر از KRW 50000 ، 641 درصد نمونه، 50000 تا KRW 100000 ، 102 درصد نمونه، و 100000 تا KRW 500000 ، 229 درصد نمونه را تشکیل میدادند. افراد با CVL بیش از KRW 500000 در کل 27 درصد بودند.

کرانبک وزن عاملی آیتم ها ساختار
094 095 استفاده از شبکه های اجتماعی LV بامزه است. سرگرمی
092 محتوای نشان داده شده در شبکه های اجتماعی LV جالب به نظر می رسد.
087 092 شبکه های اجتماعی LV به اشتراک گذاری اطلاعات با دیگران را ممکن می سازد. روابط متقابل
090 گفتگو یا تبادل نظرات با دیگران از طریق شبکه های اجتماعی LV ممکن است.
068 بیان نظرات از طریق شبکه های اجتماعی LV آسان است.
083 093 محتوای نشان داده شده در شبکه های اجتماعی LV جدیدترین اطلاعات موجود است. مد پرستی
075 استفاده از شبکه های اجتماعی LV مد است.
086 091 شبکه های اجتماعی LV جستجوی اطلاعات سفارشی سازی شده را ممکن می سازند. سفارشی سازی
083 شبکه های اجتماعی LV خدمات سفارشی سازی را ارائه میدهند.
070 072 من میخواهم که اطلاعات مربوط به برند، محصول یا خدمات را از شبکه های اجتماعی LV به دوستانم اطلاع دهم. انتشار گفتاری
075 من می خواهم که محتوای شبکه های اجتماعی LV را بر روی وبلاگ خود قرار دهم.
تناسب مدل:

جدول 1 – تحلیل عامل تاییدی فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعی مشاهده شده

72- ساختارهای فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعی مشاهده شده
قبل از بررسی تأثیر فعالیت های SMM بر روی محرک های برابری مشتری، ساختارهای این فعالیت ها که توسط مصرف کنندگان مشاهده شدند آشکار شد. چون ابعاد فعالیت های SMM بخاطر تحلیل عامل کاوشی متمایز نبودند، بنابراین از تحلیل عامل تاییدی (CFA) استفاده شد. کرانبک از ساختارها سنجیده شد تا هماهنگی درونی هر متغیر تأیید گردد. اول اینکه مدلی برای آزمایش اعتبار فعالیت ها منجر به تناسب آماری با داده ها شد: ، . سپس پنج ساختار فعالیت های SMM تأیید شدند (جدول 1).

اولین ساختار مربوط به سرگرم شدن با استفاده از شبکه های اجتماعی لوئیس ویوتون بود؛ بنابراین بعنوان سرگرمی تعریف شد. وزن عاملی هر آیتم 095 و 092، با کرانبک 094 بود. ساختار دوم مربوط به آیتم های نشاندهنده روابط متقابل در بین کاربران دیگر همراه با استفاده از شبکه های اجتماعی LV بود. این عامل روابط متقابل نام گرفت چون آیتم های آن شامل به اشتراک گذاری اطلاعات و مبادله نظرات بود. وزن عاملی از 068 تا 092 متغیر بود و کرانبک 087 بود.

ساختار سوم نشاندهنده خصوصیات مد شبکه های اجتماعی LV با شامل سازی آیتم هایی بود که مد پرستی و تازگی را توضیح میدادند. بنابراین عامل سوم مد پرستی نامیده می شود. وزن عاملی و کرانبک واجد شرایط بودند. ساختار 4 نشاندهنده خصوصیت سفارشی شبکه های اجتماعی است که نیازمند اطلاعات سفارشی سازی و شیوه جستجوی اطلاعات است. این عامب سفارشی سازی نام دارد و وزن عاملی آن 091 و 083 و کرانبک دو آیتم 086 بود. ساختار آخر شامل هدف مشتری برای انتقال اطلاعات در شبکه های اجتماعی LV بود و انتشار گفتاری نام دارد. وزن عاملی و کرانبک آن واجد شرایط بودند. وزن عاملی استاندارد شده هر آیتم در مدل در سطح مهمی قرار داشت .

نتایج نشان میدهند که فعالیت بازاریابی برند لوکس با استفاده از سکوهای شبکه های اجتماعی، مشتریان را توسط پیشنهاد محتواهای مجانی و همچنین فعالیت در شبکه های اجتماعی سرگرم می سازد و جستجوی سفارشی اطلاعات را نیز ممکن می سازد. فعالیت های سکوهای شبکه های اجتماعی برند روابط متقابلی را در بین کاربران ایجاد میکند که میتواند منجر به تأثیرات انتشار گفتاری گردد و شامل خصوصیات مد و تمایل باشد. بر خلاف فعالیت های بازاریابی موجود که مستقیماً بر ارزش محصولات یا خدمات واقعی تکیه دارند، فعالیت های SMM برند مد لوکس بیشتر ارزش های تجربی و لذتی تمرکز دارند که توسط تجربه غیر مستقیم از برند بدست می آید.
73- مدل سنجش

تحلیل عامل تأیید (CFA) در کل سری ساختارها در مدل معادله ساختاری برای آزمایش اعتبار عامل همگرا از مدل مفهومی انجام شد و کرانبک برای آزمایش قابلیت اطمینان هر ساختار اعمال شد. مدل CFA شامل فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعی، برابری ارزش، برابری روابط، برابری برند و هدف خرید می باشد و برابری مشتری در تحلیل حذف می گردد چون در ارزش طول عمر مشتری بعنوان یک متغیر نسبت اندازه گیری میشود. ابزار متغیرهای اندازه گیری شده هر ساختار نهفته از نتایج CFA قبلی محاسبه شد تا ساختارهای نهفته ترتیبی را نشان دهد که به متغیرهای اندازه گیری شده CFA در مدل سنجش تبدیل شده اند. ساختارهای نهفته با هم مرتبط بودند درحالیکه آیتم های سنجش و آیتم های خطای آنها با هم مرتبط نبودند. پس از حذف بعضی از آیتم هایی که دارای وزن عاملی پایینی بودند، اعتبار ساختارها توسط برآورد مدل سنجش تاییدی ارزیابی شد.

درنتیجه، ساختارهای مد پرستی و سفارشی سازی SMM از مدل حذف شدند. مدل منجر به تناسب رضایت بخشی با داده ها گشت: ، . همه متغیرها قابلیت اطمینان ساختار کافی را اثبات کردند (جدول 2).
تحلیل وابستگی پیرسون پس از CFA ساختارهای مدل، برای تأیید اعتبار افترافی در بین همه متغیرها در مدل مفهومی آزمایش شد (جدول 3).
74- مدل ساختاری

مدل مفهومی مطابق با مطالعه آندرسون و گربینگ (1998) آزمایش شد. با نتایج CFA در بخش قبلی، مدل توسط ضریب های استاندارد شده و آمارهای تناسب دیگر آزمایش شد. شکل 1 یافته ها را نشان میدهد.
تناسب مدل کلی رضایت بخش بود. آمار خی دو در سطح مهمی قرار داشت ، و شاخص های تناسب در استانداردهای قابل قبول قرار داشتند .

پس از اینکه تناسب کلی مدل تأیید شد، فرضیه ها از طریق مدلسازی معادله ساختاری آزمایش شدند. با توجه به سه مسیر بین فعالیت های SMM و محرک های برابری مشتری ، نتایج برآورد نشان داد که هر مسیر در سطح مهم است. فعالیت های SMM تأثیرات مثبتی بر روی برابری ارزش ، برابری روابط ، و برابری برند داشت. بعبارتی سرگرمی، روابط متقابل و تأثیرات انتشار گفتاری فعالیت های SMM در افزایش محرک های برابری مشتری مثبت بودند.

با توجه به روابط بین محرک های برابری مشتری و برابری مشتری ، فقط یک مسیر در سطح مهم بود. بر خلاف مطالعات قبلی، برابری ارزش و برابری روابط هیچ تأثیر مهمی بر روی برابری مشتری نداشت درحالیکه برابری برند تأثیر منفی بر روی آن داشت . نتیجه فرضیه 6 فرض می شود که نتیجه پس از خصوصیات برند نمونه استفاده شده در این مطالعه باشد. وقتی که LV در بین مصرف کننده های کره ای مشهور می شود و محصولات جعلی آن به بازار می آید، عناصر مجزا و بی نظیری که برند LV را شکل میدهند تا حدودی ارزش کمیابی برند را کاهش میدهند که منجر به تأثیر منفی بر روی برابری مشتری می گردد.

جدول 2 – آزمایش اعتبار و قابلیت اطمینان برای مدل معادله ساختاری

 

جدول 3 – ماتریس همبستگی بین هر یک از ساختارها

با توجه به روابط بین سه محرک برابری مشتری و برابری مشتری، این مطالعه تأثیر محرک ها بر روی هدف خرید را مطالعه میکند . نتایج برآورد نشان میدهد که برابری ارزش و برابری برند تأثیر مثبتی بر روی هدف خرید در سطح مهمی از دارند. البته برابری روابط تأثیر مهمی بر روی هدف خرید ندارد. هدف خرید احتمالاً توسط فعالیت های SMM از طریق برابری ارزش و برابری برند بهبود می یابد. توضیح احتمالی برای این تأثیر غیر مهم برابری روابط بر روی برابری مشتری و هدف خرید اینست که برابر روابط را میتوان توسط روابط بلند مدت بین برند و مشتری تشکیل داد؛ بنابراین تا زمانیکه نمونه ترتیبی متشکل از مشتریان وفادار LV نباشد، اندازه گیری برابری روابط کار مشکلی خواهد بود.
و در نهایت، مسیر بین هدف خرید و برابری مشتری (H10) در سطح مهم بود . چون مسیر از هدف خرید به برابری مشتری مهم است، بنابراین فعالیت های SMM برندهای مد لوکس میتوانند از طریق تأثیرات برابری ارزش و برابری برند روی هدف خرید، بر روی برابری مشتری تأثیر بگذارند.
8- نتیجه گیری و مفاهیم

این مطالعه تأثیرات فعالیت های بازاریابی شبکه های اجتماعی برندهای مد لوکس را بر روی برابری مشتری و هدف خرید بررسی میکند. فعالیت های SMM مشاهده شده توسط مصرف کنندگان تا حد زیادی برای منافع آینده برندهای مد لوکس مؤثر خواهد بود. یافته های این مطالعه از نتیجه گیری های زیر پشتیبانی میکند.

اول اینکه فعالیت های بازاریابی SMM برندهای مد لوکس از پنج ساختار تشکیل شده اند: سرگرمی، روابط متقابل، مد پرستی، سفارشی سازی، و انتشار گفتاری. فعالیت های SMM برندهای مشاهده شده توسط مصرف کنندگان شامل مقادیر متمایزی در مقایسه با کارایی های بازاریابی قدیمی است.

دوم اینکه فعالیت های SMM مشاهده شده توسط مشتریان بر روی همه محرک های برابری مشتری تأثیرگذار هستند. چون این فعالیت ها برای برندهای مد لوکس رفتاری مثبتی نسبت به همه محرک ها دارند، بنابراین آنها نسبتاً مؤثر هستند. فعالیت های بازاریابی SMM بعنوان یک محیط بازاریابی یکپارچه، بصورت مؤثر برابری ارزش را توسط فراهم سازی ارزش جدید برای مشتریان افزایش میدهند که محیط های بازاریابی سنتی معمولاً آنها را فراهم نمی کنند. سکوهای شبکه های اجتماعی برند، محلی را برای مشتریان برای فعالیت در ارتباطات دوستانه با برند و کاربران دیگر پیشنهاد میکند، بطوریکه اعمال مورد نظر برند در صحنه ارتباط اجتماعی تأثیر مثبتی بر برابری روابط و برابری برند داشته باشد.

چون هدف اصلی ارتباط بازاریابی اینست که محرک های برابری مشتری را توسط قوی کردن روابط مشتریان و ایجاد هدف خرید بهبود دهد، بنابراین فعالیت های SMM بعنوان روشهای ارتباطی بازاریابی مؤثر خواهند بود. توجه رو به رشد برندهای مد لوکس در فراهم سازی ارزش های تجملی برای مشتریان به هر شیوه ممکن با استفاده از شبکه های تجاری برای بازاریابی به نظر می رسد که یک محیط مناسب برای جذب مصرف کنندگان لوکس باشد. بنابراین برندهای لوکس تر باید در فعالیت های شبکه های اجتماعی حضور داشته باشند تا همکاری های مثبت به برند را توسط فراهم سازی ارزش های لوکس جدید به مشتریان پیش بینی کنند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >